سخنان اخیر کاپیتان تیم فوتبال استقلال از سوی ضدانقلاب و برخی اصلاحطلبان مورد استقبال قرار گرفت. آنچه این 2 جریان را در این تقاطع به هم رسانده است بحران مرجعیت است.
شهدای ایران:روایت روز/ وریا غفوری کاپیتان تیم استقلال چندوقت پیش درباره گرانیها و وضعیت اقتصادی کشور طی مصاحبهای گفت: « من واقعا وقتی میبینم اوضاع رو بغض گلوم رو میگیره، واقعا ناراحت میشم و کاری از دست آدم بر نمیاد. من نمیدونم واقعا مسوولین شرمنده نمیشن این موقعیتها رو میبینن؟ من میدونم الان تو اهواز خیلی درگیریها هست، خیلی مشکلات هست، خیلی ها اعتراض کردند، امیدوارم به بهترین شکل جمع بشه و مردم ما بتونن چیزی که لایقش هستن، به اون شکل زندگی کنند. این حق مردم ایرانه که سعادتمند زندگی کنند.»
این مصاحبه از سوی برخی رسانههای ضدانقلاب خارج نشین و اصلاحطلب داخلی مورد استقبال قرار گرفت. روزنامه سازندگی، ارگان حزب کارگزاران سازندگی عکس صفحه اول خود را به کاپیتان استقلال اختصاص داد و تیتر زد: در کنار مردم!
بیبیسی هم در حمایت از غفوری در پیج شبکه اجتماعی خود با انتشار ۱۰ عکسنوشت و فیلم در یک پست تلاش کرد او را ورزشکاری متفاوت نشان دهد که در موضوعات اجتماعی سکوت نمیکند!
ذوق زدگی اصلاحات و ضدانقلاب ناشی از چیست؟
یک بازیکن یا یک هنرپیشه حس میکند مردم به جهت اقتصادی تحت فشار هستند و سخنانی میگوید. حرفهایی که بارها توسط بالاترین مقامات جمهوری اسلامی ایران هم گفته شده است. حرفهایی که نه متفاوت از قبلیها است و نه تازگی دارد. اما چرا ضدانقلاب به این اندازه ذوق کرد؟
دولت سیزدهم یک عملیات بزرگ در حوزه اقتصادی انجام داد و تلاش کرد یک رویه غلط را که سالها به اقتصاد کشور آسیب زده بود را اصلاح کند. برآورد ضدانقلاب این بود که میتواند از این ماجرا صید خوبی را به دست آورد اما شرایط جور دیگری پیش رفت. مسوولان امر صادقانه با مردم سخن گفتند و منطق اصلی این طرح را توضیح دادند. مردم نیز با وجود آنکه احتمالا در ابتدای کار با چالشهایی مواجه میشدند صبورانه و عاقلانه با اقدام درست دولت همراهی کردند و کشور با آرامش تمام وارد مرحله جدیدی در حوزه اقتصادی شد.
بی بی سی و رادیو فردا جای خالی آمدنیوز را پر کردند و همزمان در برخی شهرها هم که عوامل ضدانقلاب خود را آماده آشوب و اغتشاش کرده بودند وقتی با عدم همراهی مردم مواجه شدند، تلاش کردند از همان ابتدا دست به سلاح و آتش ببرند. این عوامل هم به سرعت لو رفتند و آتش فتنه بدون آنکه گر بگیرید در دم خفه شد.
حالا بعد از آنکه دست ضدانقلاب از خوراک فتنهانگیزی خالی مانده، از کاه، کوه میسازند و از حرفهایی که نه عجیب است و نه چندان مهم، تلاش میکنند اسطوره سازی کنند.
ماجرا کجا نگرانکننده میشود؟
سخنان وریا غفوری اولین و آخرین مورد از سخنان یک سلیبریتی در حوزه غیر تخصصی خود نیست و نخواهد بود. گاهی اوقات یک هنرپیشه، یک مجری مشهور یا یک ورزشکار سخنانی میگوید که هیچ اطلاعی از ابعاد ماجرا ندارد و صرفا به دلیل شهرت این افراد، سخنانشان هم میان مردم میچرخد و شنیده میشود. این اتفاق به خودی خود عجیب نیست اما ماجرا زمانی میتواند نگران کننده شود که برخی سیاسیون و اهل فن بخواهند این افراد و این تعابیر را به جای مواضع کارشناسی و اصولی به خورد مردم بدهند و این چهرهها را صرفا به دلیل امکان دیده شدنشان به عنوان رهبران جامعه جا بزنند.
اولین آسیب این اتفاق متوجه خود این سلیبریتیها است. این چهرهها در حوزههایی ورود میکنند که به دلیل عدم تخصصشان ناگزیر باید پیرو خط و ربط دیگران باشند. به نوعی برخی جریانات و رسانهها به دنبال استفاده ابزاری از این افراد هستند و تلاش میکنند با فضاسازی رسانهای آنها را در یک مسیر مشخص قرار دهند تا نتیجه دلخواه خود را بگیرند.
دومین نکتهای که میتوان از این مسئله متوجه شد این است که برخی جریانهای سیاسی دچار بحران سرمایه اجتماعی ناشی از فقر فکری و فرهنگی شدهاند. معلوم است که این جریانهای سیاسی به حدی دچار قحطالرجالی و ضعف استدلال شدهاند که مجبور هستند برای هدایت اجتماعی و خطدهی به جامعه از هنرپیشهها و ورزشکاران و ... استفاده کنند. این آسیب هم برای خودشان زنگ خطر است و هم برای جامعه. خودشان رو به اضمحلال هستند و با همین روند میخواهند جامعه را هم دچار آسیب کنند.
مسئله سوم این است که اگر جامعه به این ضعف و خطای جریانهای سیاسی و فکری خو بگیرد، عملا ساحت اندیشه و ساحت سیاستورزی به سطح اظهارات سلیبریتیهای هنری و ورزشی و ... فروکاسته میشود. با این حال عدم استقبال قاطبه مردم از چنین سناریوهایی نشان می دهد که سطح فکری و فرهنگی مردم جلوتر از برخی جریانات سیاسی است. مردم نشان داده اند که می توان به بازی یک فوتبالیست یا هنرپیشه علاقه مند بود و همزمان از سبک زندگی یا اظهارات غیر تخصصی شان انتقاد کرد.
*فارس
این مصاحبه از سوی برخی رسانههای ضدانقلاب خارج نشین و اصلاحطلب داخلی مورد استقبال قرار گرفت. روزنامه سازندگی، ارگان حزب کارگزاران سازندگی عکس صفحه اول خود را به کاپیتان استقلال اختصاص داد و تیتر زد: در کنار مردم!
بیبیسی هم در حمایت از غفوری در پیج شبکه اجتماعی خود با انتشار ۱۰ عکسنوشت و فیلم در یک پست تلاش کرد او را ورزشکاری متفاوت نشان دهد که در موضوعات اجتماعی سکوت نمیکند!
ذوق زدگی اصلاحات و ضدانقلاب ناشی از چیست؟
یک بازیکن یا یک هنرپیشه حس میکند مردم به جهت اقتصادی تحت فشار هستند و سخنانی میگوید. حرفهایی که بارها توسط بالاترین مقامات جمهوری اسلامی ایران هم گفته شده است. حرفهایی که نه متفاوت از قبلیها است و نه تازگی دارد. اما چرا ضدانقلاب به این اندازه ذوق کرد؟
دولت سیزدهم یک عملیات بزرگ در حوزه اقتصادی انجام داد و تلاش کرد یک رویه غلط را که سالها به اقتصاد کشور آسیب زده بود را اصلاح کند. برآورد ضدانقلاب این بود که میتواند از این ماجرا صید خوبی را به دست آورد اما شرایط جور دیگری پیش رفت. مسوولان امر صادقانه با مردم سخن گفتند و منطق اصلی این طرح را توضیح دادند. مردم نیز با وجود آنکه احتمالا در ابتدای کار با چالشهایی مواجه میشدند صبورانه و عاقلانه با اقدام درست دولت همراهی کردند و کشور با آرامش تمام وارد مرحله جدیدی در حوزه اقتصادی شد.
بی بی سی و رادیو فردا جای خالی آمدنیوز را پر کردند و همزمان در برخی شهرها هم که عوامل ضدانقلاب خود را آماده آشوب و اغتشاش کرده بودند وقتی با عدم همراهی مردم مواجه شدند، تلاش کردند از همان ابتدا دست به سلاح و آتش ببرند. این عوامل هم به سرعت لو رفتند و آتش فتنه بدون آنکه گر بگیرید در دم خفه شد.
حالا بعد از آنکه دست ضدانقلاب از خوراک فتنهانگیزی خالی مانده، از کاه، کوه میسازند و از حرفهایی که نه عجیب است و نه چندان مهم، تلاش میکنند اسطوره سازی کنند.
ماجرا کجا نگرانکننده میشود؟
سخنان وریا غفوری اولین و آخرین مورد از سخنان یک سلیبریتی در حوزه غیر تخصصی خود نیست و نخواهد بود. گاهی اوقات یک هنرپیشه، یک مجری مشهور یا یک ورزشکار سخنانی میگوید که هیچ اطلاعی از ابعاد ماجرا ندارد و صرفا به دلیل شهرت این افراد، سخنانشان هم میان مردم میچرخد و شنیده میشود. این اتفاق به خودی خود عجیب نیست اما ماجرا زمانی میتواند نگران کننده شود که برخی سیاسیون و اهل فن بخواهند این افراد و این تعابیر را به جای مواضع کارشناسی و اصولی به خورد مردم بدهند و این چهرهها را صرفا به دلیل امکان دیده شدنشان به عنوان رهبران جامعه جا بزنند.
اولین آسیب این اتفاق متوجه خود این سلیبریتیها است. این چهرهها در حوزههایی ورود میکنند که به دلیل عدم تخصصشان ناگزیر باید پیرو خط و ربط دیگران باشند. به نوعی برخی جریانات و رسانهها به دنبال استفاده ابزاری از این افراد هستند و تلاش میکنند با فضاسازی رسانهای آنها را در یک مسیر مشخص قرار دهند تا نتیجه دلخواه خود را بگیرند.
دومین نکتهای که میتوان از این مسئله متوجه شد این است که برخی جریانهای سیاسی دچار بحران سرمایه اجتماعی ناشی از فقر فکری و فرهنگی شدهاند. معلوم است که این جریانهای سیاسی به حدی دچار قحطالرجالی و ضعف استدلال شدهاند که مجبور هستند برای هدایت اجتماعی و خطدهی به جامعه از هنرپیشهها و ورزشکاران و ... استفاده کنند. این آسیب هم برای خودشان زنگ خطر است و هم برای جامعه. خودشان رو به اضمحلال هستند و با همین روند میخواهند جامعه را هم دچار آسیب کنند.
مسئله سوم این است که اگر جامعه به این ضعف و خطای جریانهای سیاسی و فکری خو بگیرد، عملا ساحت اندیشه و ساحت سیاستورزی به سطح اظهارات سلیبریتیهای هنری و ورزشی و ... فروکاسته میشود. با این حال عدم استقبال قاطبه مردم از چنین سناریوهایی نشان می دهد که سطح فکری و فرهنگی مردم جلوتر از برخی جریانات سیاسی است. مردم نشان داده اند که می توان به بازی یک فوتبالیست یا هنرپیشه علاقه مند بود و همزمان از سبک زندگی یا اظهارات غیر تخصصی شان انتقاد کرد.
*فارس