زارع دکترای فلسفه از دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران دارد. به قلم او کتابهایی چون «تفسیر هایدگر از فلسفه هگل»، «هایدگر و مکتب فرانکفورت» و «پدیدارشناسی نخستین مراحل خودآگاهی فلسفی ما: مقالاتی درباره برخی اندیشمندان و روشنفکران کنونی ایران» منتشر شدهاند.
او همچنین مترجم کتابهایی چون «لوکاچ و هایدگر: به سوی فلسفهای جدید» اثر لوسین گلدمن و «نظریه اجتماعی و عمل سیاسی: بررسی رویکردهای پوزیتیویستی، تفسیری و انتقادی» نوشته برایان فی است.
یادداشت او را که برای انتشار در اختیار مهر قرار گرفته، در ادامه بخوانید:
در یکی از روزهای خوب آن سالهای آغازین جوانی که در تبریز به سر میبردم برای استماع سخنان خطیب به مسجد انگجی رفتم، او در مسجد مالامال از جمعیت خطابهای در اوج فصاحت و بلاغت به زبان ترکی ایراد کرد و در اثنای سخن، در تمجیدی از فیلسوف و مفسر نامور همان شهر، قولی قریب به این مضمون اظهار کرد که «تفسیر کبیر» یا «مفاتیح الغیب» فخر رازی صرفاً در حد و اندازهی پانویسی بر «تفسیر المیزان» علامه طباطبایی میتواند محسوب گردد. از این نکته - که بعدها فهمیدم مبالغه آمیز بود - چنان شادی و شور و شعفی به من دست داد که تا امروز که خبر درگذشت آن خطیب را میشنوم، در ذهن و ضمیرم مانده است. او در ادبیات عرب تبحر و مهارت داشت و بیشتر دواوین شعرای متقدم و متاخر عرب، علی الخصوص شاعران شیعه، را خوانده بود و ابیاتی از آنها را به مناسبتهایی به زبان میآورد.
او در نکات عرفان نظری و عملی نیز تحقیق و مداقه کرده بود و سلوک عرفانی را با اخلاق دینی و احکام شرعی سخت پیوند زده بود. اما وجهی از شخصیت او برایم بسیار دلکش و نمکین و به غایت آموزنده بود و آن انس و الفتش با کتاب بود. در بیانات و منبرهایش دائم و پیوسته شاکر بود که نسخهای از فلان کتاب را که در فلان کشور و در فلان تاریخ چاپ شده است، در کتابخانهاش دارد. گاه نقل میکرد که دو جلد از فلان کتاب را که نایاب بود، نزد دست فروشی در دمشق یافته یا از کتابفروشی در شهر قاهره خریده است و این را حمل بر لطف و مشیت الهی میکرد.
او در حوزه شعر و ادب و عرفان اسلامی، کتابشناس و کتابخوانی قهار، و از معدود کسان در میان همکسوتان و همکاران خویش بود که همواره از کتاب میگفت، از کتاب نقل قول میکرد، اقوال و آرایاش را بدون استناد به کتاب بیان نمیکرد، درباره کتاب میگفت، و با عمل و کردار خود جوانان را به مطالعه کتاب تشویق و ترغیب میکرد. گاه با لهجه خاص خودش و با طنزی ملایم و معنادار که خودش را مورد خطاب و عتاب قرار میداد، میگفت: چه کنیم که ما هم «جمع کتب کردیم، رفع حجب نکردیم.» درگذشت استاد فاطمی نیا در اردیبهشتِ فرح بخش و سرورآفرین و نشاط انگیز و روح فزا که ماه کتاب و کتاب خریدن و کتاب خواندن نیز است، قطعاً با موانست روحی او با کتاب و مطالعه و عرفان و شعر و ادب بی ارتباط نیست.