توصیه بخش خصوصی نفتی به زنجانی این بود که «فال» یک شرکت ورشکسته و مسالهدار است و فروش اعتباری به آن منطقی نیست، زیرا فال که مدیرانش در سودان هستند با دولت شارجه همکاری و مشارکت داشته، ولی روابطشان تیره شد و دولت شارجه اغلب حسابهای بانکی «فال» را بست و از این شرکت خارج شد.
به گزارش شهدای ایران به نقل ازمشرق؛روایت ظهور و بروز بابک زنجانی را باید از آنهایی شنید که هم سابقه کار در
بخش خصوصی دارند و هم با حوزههای نفتی آشنا هستند. «حمیدرضا حسینی» عضو
هیاترییسه اتحادیه صادرکـنـندگـان فـرآوردههای نفتی و پتروشیمی در
گفتوگویی از مراحل غیرمعمولی میگوید که فردی چون «بابک زنجانی» را به شخص
مورد وثوق وزارت نفت تبدیل کرد، همان فرآیندی که حالا وزارت نفت و
مجموعهاش را به بخش خصوصی بیاعتماد کرده، بیاعتمادی که به دنبال
بدحسابیهای بابک زنجانی به وزارت نفت اتفاق افتاده و برای بخش خصوصی نفت
ایران تولید مشکل کرده.
اما آنطور که حسینی روایت میکند، گویا بابک زنجانی از سوی یک لابی قدرتمند حمایت میشده که این جریان پیشتر در بازار ارز با بانک مرکزی همکاری داشته و در زمان تحریم عراق در خرید و فروش نفت عراق از مسیر ایران فعال بوده و زنجانی را حمایت میکرده.
حسینی علاوه بر اینها بابک زنجانی را «مهره سوخته جریانی میداند که حالا چندان هم از تخریب او ناراضی» نیستند. عضو هیاترییسه نمایندگان اتاق تهران همچنین به تولید یکباره شخصیتهای اقتصادی چون بابک زنجانی و دهها نفر دیگر مانند او در دوره احمدینژاد مشکوک است و میگوید: «دستگاههای اجرایی و بانکها در همکاری و مشارکت با بخش خصوصی میتوانند از اتاقهای بازرگانی و تشکلها استعلام کنند، مگر میشود کسی سرمایه میلیاردی داشته باشد و یک نفر هم او را در اتاقهای بازرگانی ایران و تهران نشناسد؟» ابهام دیگر پیشروی حسینی این است که چرا «زنجانی با وجود بدهی میلیارددلاری و دهها سند قلابی آزاد است و به کسی هم جوابگو نیست؟»
او مورد زنجانی را از عجایب روزگار میداند. نکته قابلتامل دیگر در این گفتوگو احتمال لورفتن اسامی شرکتها از سوی شخص «بابک زنجانی» است تا او بتواند در این وضعیت وخیم به بهانه تحریمها از ایفای تعهدات خود سر باز زند؛ فرضی که به گفته حسینی اثبات آن کار چندان دشواری نیست.
خلاصه گفتوگو بادکتر حمیدرضا حسینی از نظرتان می گذرد :
*خرداد و تیر 91 که تحریمها شدت یافت، وضع فروش نفت رو به وخامت گذاشت و فروش میعانات و فرآوردههای نفتی برای ایران دشوار شد، در این شرایط بود که وزارت نفت ناگزیر به همکاری با برخی چون بابک زنجانی شد.
*تاکید دارم که نباید شرایط فضای آن روز ایران را فراموش کرد، شاید اصلا مجبور میشدیم که تولید نفت و گاز را متوقف کنیم.
*اما درباره توصیه به زنجانی، خیلی شفاف باید بگویم که اتفاقا توصیههای زیادی به او شده بود. نمونهاش قرارداد نفتی که ایشان با شرکت «فال» منعقد کرد، خیلیها به او گفتند که این کار را نکند توصیه بخش خصوصی نفتی به زنجانی این بود که «فال» یک شرکت ورشکسته و مسالهدار است و فروش اعتباری به آن منطقی نیست، زیرا فال که مدیرانش در سودان هستند با دولت شارجه همکاری و مشارکت داشته، ولی روابطشان تیره شد و دولت شارجه اغلب حسابهای بانکی «فال» را بست و از این شرکت خارج شد.
*بابک زنجانی در این قرارداد کلی ضرر کرد و توانست فقط نیمی از طلبش را دریافت کند.
*واقعیت این است که عمده دارایی او همان زمین شهرک غرب (پروژه ایرانزمین)، شرکت سورینت، هواپیمایی قشم و تیم فوتبال راهآهن، بانک تاجیکستان و شرکت مالزی است که به هیچوجه با بدهیها و زیانی که از معاملات نفت خام، میعانات و مازوت انجام داده همخوانی ندارد اما معلوم نیست که سرمایه و دارایی او چه میزان است؟
*او مدعی است که در خارج از کشور پول دارد و نمیتواند به علت تحریم منتقل کند، اثبات این ادعا کار پیچیدهای نیست و بهراحتی قابل ردگیری است، اصلا بعضی باور دارند که خود زنجانی اسامی شرکتها را لو داده تا در این وضعیت وخیم به بهانه تحریمها از ایفای تعهدات خودداری کند.
*ببینید وظیفه دستگاه اطلاعاتی این است که ببیند پشت این جریان که بوده، گروهی از او حمایت کردهاند، به نفت واردش کردهاند و ایشان هم بدون تجربه و در اختیارداشتن اطلاعات نفتی کلی ضرر کرده و پول بیتالمال هدر رفته. شاید زنجانی در کار بانکی موفق بوده اما اصولا هیچ آشنایی با مباحث نفتی نداشته و ندارد.
*به هر حال این شکل از همکاری وزارت نفت به طور کلی زیر سوال است، حتی اگر استعلام کرده باشند. بابک زنجانی توانسته بود در انتقال پول به بهانههای مختلف کارمزدهای کلانی دریافت کند که گاهی تا 10درصد از نفتیها و بهویژه پیمانکاران کارمزد دریافت کرده و به همین خاطر هوس کرده که به معاملات نفتی وارد شود و شرکت نفت هم در برخورد با زنجانی اشتباهاتی داشته است.
*از دیگر کم کاریهای شرکت نفت هم می توان به تحویل حدود دو میلیون تن مازوت به زنجانی در مخازن «فال» اشاره کرد. نخست اینکه شرکت «فال» اصلا هزینه 600 هزار تن آن را به هیچ وجه پرداخت نکرد و زنجانی هم هیچ قراردادی با این شرکت ندارد. بقیه محمولهای هم که «فال» فروخته 50 دلار زیر قیمت خریده و چندین ماه بازار را به هم ریخته بود.
*ایشان تخصص فوقالعادهای در صدور سوییفت و اسناد اعتبار قلابی داشته و با همین سوییفتها و اسناد اعتباری، شرکت نیکو را راضی کرده که واسطه معامله با نفت شود و بیش از 20میلیونبشکه نفت، حدود 10میلیونبشکه میعانات و دومیلیونتن مازوت دریافت کند، در حالیکه بخش خصوصی موفق نشد یک قطره نفت دریافت کند.
*من ایشان را پیشانی یک جریان میدانم و تاکید دارم که دیگران روی ایشان سرمایهگذاری کردهاند و شاید هم حاضر شوند ایشان را قربانی کنند.
*او مهره سوخته یک جریان است و وظیفه رسانهها شناسایی پشت پرده ماجراست. البته من ایشان را نماینده هیچیک از نهادها و ارگانهای رسمی و غیررسمی نمیدانم و افرادی باسابقه گاهی هم به طور شخصی با او همکاری داشتهاند. اما اینکه میبینیم این روزها «بابک زنجانی» با وجود بدهی میلیارددلاری و دهها سند قلابی آزاد است و به کسی هم جوابگو نیست از عجایب روزگار ماست.
اما آنطور که حسینی روایت میکند، گویا بابک زنجانی از سوی یک لابی قدرتمند حمایت میشده که این جریان پیشتر در بازار ارز با بانک مرکزی همکاری داشته و در زمان تحریم عراق در خرید و فروش نفت عراق از مسیر ایران فعال بوده و زنجانی را حمایت میکرده.
حسینی علاوه بر اینها بابک زنجانی را «مهره سوخته جریانی میداند که حالا چندان هم از تخریب او ناراضی» نیستند. عضو هیاترییسه نمایندگان اتاق تهران همچنین به تولید یکباره شخصیتهای اقتصادی چون بابک زنجانی و دهها نفر دیگر مانند او در دوره احمدینژاد مشکوک است و میگوید: «دستگاههای اجرایی و بانکها در همکاری و مشارکت با بخش خصوصی میتوانند از اتاقهای بازرگانی و تشکلها استعلام کنند، مگر میشود کسی سرمایه میلیاردی داشته باشد و یک نفر هم او را در اتاقهای بازرگانی ایران و تهران نشناسد؟» ابهام دیگر پیشروی حسینی این است که چرا «زنجانی با وجود بدهی میلیارددلاری و دهها سند قلابی آزاد است و به کسی هم جوابگو نیست؟»
او مورد زنجانی را از عجایب روزگار میداند. نکته قابلتامل دیگر در این گفتوگو احتمال لورفتن اسامی شرکتها از سوی شخص «بابک زنجانی» است تا او بتواند در این وضعیت وخیم به بهانه تحریمها از ایفای تعهدات خود سر باز زند؛ فرضی که به گفته حسینی اثبات آن کار چندان دشواری نیست.
خلاصه گفتوگو بادکتر حمیدرضا حسینی از نظرتان می گذرد :
*خرداد و تیر 91 که تحریمها شدت یافت، وضع فروش نفت رو به وخامت گذاشت و فروش میعانات و فرآوردههای نفتی برای ایران دشوار شد، در این شرایط بود که وزارت نفت ناگزیر به همکاری با برخی چون بابک زنجانی شد.
*تاکید دارم که نباید شرایط فضای آن روز ایران را فراموش کرد، شاید اصلا مجبور میشدیم که تولید نفت و گاز را متوقف کنیم.
*اما درباره توصیه به زنجانی، خیلی شفاف باید بگویم که اتفاقا توصیههای زیادی به او شده بود. نمونهاش قرارداد نفتی که ایشان با شرکت «فال» منعقد کرد، خیلیها به او گفتند که این کار را نکند توصیه بخش خصوصی نفتی به زنجانی این بود که «فال» یک شرکت ورشکسته و مسالهدار است و فروش اعتباری به آن منطقی نیست، زیرا فال که مدیرانش در سودان هستند با دولت شارجه همکاری و مشارکت داشته، ولی روابطشان تیره شد و دولت شارجه اغلب حسابهای بانکی «فال» را بست و از این شرکت خارج شد.
*بابک زنجانی در این قرارداد کلی ضرر کرد و توانست فقط نیمی از طلبش را دریافت کند.
*واقعیت این است که عمده دارایی او همان زمین شهرک غرب (پروژه ایرانزمین)، شرکت سورینت، هواپیمایی قشم و تیم فوتبال راهآهن، بانک تاجیکستان و شرکت مالزی است که به هیچوجه با بدهیها و زیانی که از معاملات نفت خام، میعانات و مازوت انجام داده همخوانی ندارد اما معلوم نیست که سرمایه و دارایی او چه میزان است؟
*او مدعی است که در خارج از کشور پول دارد و نمیتواند به علت تحریم منتقل کند، اثبات این ادعا کار پیچیدهای نیست و بهراحتی قابل ردگیری است، اصلا بعضی باور دارند که خود زنجانی اسامی شرکتها را لو داده تا در این وضعیت وخیم به بهانه تحریمها از ایفای تعهدات خودداری کند.
*ببینید وظیفه دستگاه اطلاعاتی این است که ببیند پشت این جریان که بوده، گروهی از او حمایت کردهاند، به نفت واردش کردهاند و ایشان هم بدون تجربه و در اختیارداشتن اطلاعات نفتی کلی ضرر کرده و پول بیتالمال هدر رفته. شاید زنجانی در کار بانکی موفق بوده اما اصولا هیچ آشنایی با مباحث نفتی نداشته و ندارد.
*به هر حال این شکل از همکاری وزارت نفت به طور کلی زیر سوال است، حتی اگر استعلام کرده باشند. بابک زنجانی توانسته بود در انتقال پول به بهانههای مختلف کارمزدهای کلانی دریافت کند که گاهی تا 10درصد از نفتیها و بهویژه پیمانکاران کارمزد دریافت کرده و به همین خاطر هوس کرده که به معاملات نفتی وارد شود و شرکت نفت هم در برخورد با زنجانی اشتباهاتی داشته است.
*از دیگر کم کاریهای شرکت نفت هم می توان به تحویل حدود دو میلیون تن مازوت به زنجانی در مخازن «فال» اشاره کرد. نخست اینکه شرکت «فال» اصلا هزینه 600 هزار تن آن را به هیچ وجه پرداخت نکرد و زنجانی هم هیچ قراردادی با این شرکت ندارد. بقیه محمولهای هم که «فال» فروخته 50 دلار زیر قیمت خریده و چندین ماه بازار را به هم ریخته بود.
*ایشان تخصص فوقالعادهای در صدور سوییفت و اسناد اعتبار قلابی داشته و با همین سوییفتها و اسناد اعتباری، شرکت نیکو را راضی کرده که واسطه معامله با نفت شود و بیش از 20میلیونبشکه نفت، حدود 10میلیونبشکه میعانات و دومیلیونتن مازوت دریافت کند، در حالیکه بخش خصوصی موفق نشد یک قطره نفت دریافت کند.
*من ایشان را پیشانی یک جریان میدانم و تاکید دارم که دیگران روی ایشان سرمایهگذاری کردهاند و شاید هم حاضر شوند ایشان را قربانی کنند.
*او مهره سوخته یک جریان است و وظیفه رسانهها شناسایی پشت پرده ماجراست. البته من ایشان را نماینده هیچیک از نهادها و ارگانهای رسمی و غیررسمی نمیدانم و افرادی باسابقه گاهی هم به طور شخصی با او همکاری داشتهاند. اما اینکه میبینیم این روزها «بابک زنجانی» با وجود بدهی میلیارددلاری و دهها سند قلابی آزاد است و به کسی هم جوابگو نیست از عجایب روزگار ماست.