دولت قیمت آرد مصرفی برای تولید ماکارونی را افزایش داده تا از قاچاق آن جلوگیری کند و یارانه ملت به جیب قاچاقچیان و کشورهای خارجی نرود.
به گزارش شهدای ایران: روزنامه کیهان در ستون گفت و شنود خود نوشت:گفت: از ماجرای ماکارونی چه خبر؟!
گفتم: دولت قیمت آرد مصرفی برای تولید ماکارونی را افزایش داده تا از قاچاق آن جلوگیری کند و یارانه ملت به جیب قاچاقچیان و کشورهای خارجی نرود.
گفت: مردم عادی حق دارند نگران باشند. کاش دولت درباره شرایط کنونی و مبالغ کلانی که از جیب همین مردم به کیسه قاچاقچیان و کشورهای خارجی سرازیر میشود، برای مردم توضیح بدهد و هزینه جایگزین تعیین کند.
گفتم: مردم عادی حق دارند ولی مدعیان اصلاحات و دولت تدبیر که با بیتوجهی نسبت به خودکفایی گندم و برباد دادن ۳۰ میلیارد دلار ارز و ۶۰ تن طلا و گره زدن اقتصاد به برجام و ... عامل اصلی این نارسایی بودهاند نیز بهجای پاسخگویی در مقابل بلایی که بر سر اقتصاد کشور آوردهاند، حالا دارند برای مشکلی که خودشان باعث و بانی آن بودهاند، اشک تمساح میریزند!
گفت: ولی تمامی اسناد موجود نشان میدهد که منتقدان سیاستهای اقتصادی دولت قبل این شرایط را پیشبینی میکردند، ولی مدعیان اصلاحات برای همان سیاستهای خفن کف و سوت میزدند و عین خیالشان نبود!
گفتم: دزدی در حال شکستن قفل یک مغازه بود، پرسیدند؛ چه میکنی؟ گفت؛ ساز میزنم! پرسیدند؛ پس صدایش کو؟ گفت؛ صدایش صبح در میآید!
گفتم: دولت قیمت آرد مصرفی برای تولید ماکارونی را افزایش داده تا از قاچاق آن جلوگیری کند و یارانه ملت به جیب قاچاقچیان و کشورهای خارجی نرود.
گفت: مردم عادی حق دارند نگران باشند. کاش دولت درباره شرایط کنونی و مبالغ کلانی که از جیب همین مردم به کیسه قاچاقچیان و کشورهای خارجی سرازیر میشود، برای مردم توضیح بدهد و هزینه جایگزین تعیین کند.
گفتم: مردم عادی حق دارند ولی مدعیان اصلاحات و دولت تدبیر که با بیتوجهی نسبت به خودکفایی گندم و برباد دادن ۳۰ میلیارد دلار ارز و ۶۰ تن طلا و گره زدن اقتصاد به برجام و ... عامل اصلی این نارسایی بودهاند نیز بهجای پاسخگویی در مقابل بلایی که بر سر اقتصاد کشور آوردهاند، حالا دارند برای مشکلی که خودشان باعث و بانی آن بودهاند، اشک تمساح میریزند!
گفت: ولی تمامی اسناد موجود نشان میدهد که منتقدان سیاستهای اقتصادی دولت قبل این شرایط را پیشبینی میکردند، ولی مدعیان اصلاحات برای همان سیاستهای خفن کف و سوت میزدند و عین خیالشان نبود!
گفتم: دزدی در حال شکستن قفل یک مغازه بود، پرسیدند؛ چه میکنی؟ گفت؛ ساز میزنم! پرسیدند؛ پس صدایش کو؟ گفت؛ صدایش صبح در میآید!