شهدای ایران shohadayeiran.com

به گزارش شهدای ایران ؛برای شناخت «سردار شهید پیچک»، منطقه درگیری «بازی دراز» نیز لاجرم باید شناخته شود. مطمئنا پیچک در این منطقه پیچک شده است و ما نیز او را با ارتفاعات بازی دراز می‌شناسیم. از این رو سعی ما بر آن بوده است که خاستگاه سؤال‌های خود را محور بازی دراز قرار دهیم و از آنجا به سوی شناخت آن شهید بزرگ گام بزنیم. در این راستا مصاحبه‌ای را با «سردار سید داود رسولی» به انجام رسانده‌ایم. ایشان از آغاز جنگ در کنار شهید پیچک جنگیده است. او دعوت ما را با بزرگواری پذیرفته و از خاطرات و برداشت خود از آن ایام در کنار آن شهید می‌گوید:

 *سوال: چرا منطقه بازی درز برای عراق مهم بوده و این قدر فشار آورد و این همه در این منطقه درگیری‌های خونین رخ داد؟

 *سردار رسولی: بازی دراز یک ارتفاع پست در برابرش بود به نام « دانه خشک». پشت این، پادگان ابوذر قرار داشت که روبروی این پادگان گذر «کل داوود» یا تنگه «کل داوود» بود. همه فشار عراق به خاطر این بود که از این بازی دراز پایین بیاید و پادگان ابوذر را تصاحب کند و از آنجا به طرف تنگه کل داود حرکت کند که اگر این اتفاق می‌افتاد از آنجا به «تنگه پاتاق» مسلط می‌شد. اگر شما روی ارتفاع پاتاق بایستی با دوربین حاشیه کرمانشاه را می‌بینی. یعنی کسی که از بازی دراز می‌آید، می‌رسد به سمت شمال منطقه سرپل ذهاب که پاتاق باشد. از آنجا اسلام آباد غرب را می‌تواند بگیرد، و کرندرا، سرازیر می‌شود می‌آید تا کجا؟‌ تا تنگه چهار زبری جایی که منافقین آمدند از تنگه چهار زبر می‌توان کرمانشاه را زد. اهمیت این منطقه به خاطر آن بود که اگر عراق می‌توانست در آن مناطق پیش روی کند بدون شک ایلام و استان کرمانشاه را به راحتی می‌توانست جدا کند اما در آن ارتفاعات یک مشت افراد جان به کف و فداکار سد راه شدند و «غلامعلی پیچیک» هم فرمانده این افراد بود.

 *سوال: سختی‌های کار در این مناطق چه بود؟

 *سردار رسولی: امکانات بسیار محدود از مشکلات کار بوده است. ما امکانات نداشتیم. عراق در ارتفاعات بازی دراز در آن زمان، پشت سر خود جاده زده بود و به راحتی تردد داشت و با عقبه‌های خود در ارتباط بود. اما امکانات ما چنین اجازه‌ای نمی‌داد. حمل و نقل مهمات، آب و آذوقه و از طرف دیگر انتقال مجروحین، هماهنگی بین افراد در حال فعالیت و درگیری و تدارکاتی‌ها همه و همه برای خود داستانی بود. جیره‌بندی مهمات از سختی‌ها و مشکلات دیگر منطقه بود، جابجایی و هماهنگی نیرو در آن ارتفاعات واقعا سخت بود. ارتباط برقرار کردن و ایجاد هماهنگی بین محورهای درگیری از مشکلات دیگر کار بود مثلا جبهه جنوبی و سرآسیاب گرم که نوک پیکان درگیری‌های ما بود اما رودخانه «سرآب کن» مانع برقراری ارتباط بین این دو جبهه بود. ایجاد موانع و کارگزاری انواع مین‌ها در ارتفاعات سختی کار را بیشتر می‌کرد. «حاج اکبر نوجوان» همانجا بخاطر مین‌ها زخمی شد. عراقی‌ها مین کاری را درست از زیر سنگرهایشان شروع کرده بودند. در ارتفاعات درگیری های نزدیک و تن به تن تلفات زیادی می‌گرفت. ما مشکل پشتیبانی آتش توپخانه داشتیم.

 *سوال: شهید غلامعلی پیچک در این شرایط سخت چه نقشی داشت؟

 *سردار رسولی: شهید پیچک در گره‌گشایی تمام این مشکلات و سختی ها نقش فعال و تعیین کننده داشته است. آذوقه و مهمات توسط افراد خاصی تا پای ارتفاعات می‌آمد. از آنجا افراد دیگری بودند که مهمات و آذوقه را با قاطرها به ارتفاعات می‌رساندند و تمام هماهنگی‌ها از نقطه شروع تا این که امکانات به قله ارتفاعات برسد همه توسط شهید پیچک تدبیر و هماهنگی می‌شد. جابجایی مجروحین هم چنین بود. تهیه گالن‌های ۲۰ لیتری آب، تهیه تسمه، و این که یک سری سقا شوند و آب به بچه‌ها در ارتفاعات برسانند و چگونه رساندن آب، هماهنگی‌ها همه از طریق طراحی‌ها پیچک صورت می‌گرفت ما مشکل پشتیبانی توپخانه داشتیم، پیچک یک دیدبانی را از گیلان غرب به خطوط عراق نفوذ داده بود. دیده‌بان در یک جایی قرار گرفته بود که شهید پیچک تعیین کرده بود. این دیده‌بان با استقرار در محل گراهای دقیق می‌داد و توپخانه دشمن به طور دقیق گلوله باران می‌شد و عراق از دقت کار پی به یک دیده‌بان برده بود.

عراق سه گردان نیرو معطل یافتن این دیده‌بان کرده بود. بحث استفاده موشک ماولیک بوسیله هلی‌کوپتر کبری از پیشنهادهای شهید پیچک بوده است. کدام خلبان هوانیروز جرات این کار را دارد اما عشق و علاقه بچه‌های هوانیروز به پیچک باعث شد که این پیشنهاد عملی شود و این موشک را نصب کردند و حتی آزمایش کردند. شهید پیچک با کمک ارتش، ارتفاعات بازی دراز را از جنبه‌های مختلف به دقت بررسی کرده بود و در فکر این بود که در آن ارتفاعات کجا می‌تواند تانک مستقر کند که با آتش مستقیم تانک کمبود آتش توپخانه را جبران کند. در این ارتفاعات برای اولین بار برای زدن سنگرها از تانک استفاده شد. بعدها افرادی از ارتش عراق نیز در جاهای دیگر از این ابتکار عمل تقلید کردند. این هم از طرح و ابتکار عمل‌های شهید پیچک بود. او برای برقراری ارتباط بین محور جنوبی و سرآسیاب گرم با صحبت با جهاد سازندگی قرار شد با سه لوله ۶ متری داربست فلزی پل زدند، یک پل نفر رو و زیر درخت با این پل کاملا استتار شد و بدین طریق رابطه‌ای بین این دو محور ایجاد شد.

 *سوال:امکانات تسلیحاتی خودی و دشمن در چه وضعیتی بود؟ این مقایسه نقش خودی‌ها را برجسته‌تر می‌کند؟

 *سردار رسولی: به لحاظ آذوقه تا این حد بگوئیم که وقتی در یکی از درگیری‌ها ارتفاعات را تصرف کردیم ما در سنگرهای آنها انواع و اقسام خوراکی‌ها را یافتیم. امکانات غذایی برای افسران به گونه‌ای بود و برای سربازان به گونه‌ای دیگر. غذاهای گوشتی، ساندویچی. اما به لحاظ مهمات هر قسمتی را که ما می‌گرفتیم و مهمات و سلاح آنها به غنیمت ما در می‌آمد واقعا بخش عمده‌ای از مهمات سپاه و ارتش را با هم تامین می‌کرد. اما ما اگر طرحی برای عملیات می‌ریختیم باید منتظر می‌شدیم و سهمیه‌ها را ذخیره می‌کردیم تا که شب عملیات آتش داشته باشیم. از نظر غذا و تسلیجات در آن زمان جیره‌بندی بود. بچه‌ها در این شرایط بود که مردانه، بدون توقع می‌ایستادند و می‌جنگیدند و شهید می‌شدند.

 *سوال:بعد نظامی و اقتدرا فرماندهی شهید پیچیک چگونه بود؟

 *سردار رسولی: غلامعلی پیچیک را تقریبا با آن سن و سال همه پذیرفته بودند. در ارتش سرگرد ادبیان، سرهنگ بدری، سرهنگ احسانی، سرهنگ فتح‌اللهی فرمانده توپخانه، سرهنگ مداح همه پذیرفته بودند و حتی نیروهای خود را در اختیار او قرار می‌دادند و تن به اجرای طرح‌های عملیاتی او می‌دادند. از این طرف هم افراد بزرگی مانند شهید وزوایی، شهید حاج علی موحد دانش، شهید سردار خوارزمی، ابراهیم شفیعی از نیروهای وی بودند با او همکاری داشته‌اند. یک پیوستگی و ارتباطی این محورهای به ظاهر پراکنده در این ارتفاعات با هم داشتند. که در اثر شناسایی‌های متعدد، عملیات‌های محدود زیاد، درگیری‌ها، توسط شهید پیچک کشف می‌شود.

او متوجه می‌شود که محورها و ارتفاعات به نحوی با هم رابطه دارند. و یک پیوستگی خاصی وجود دارد که این درک از منطقه در طراحی عملیات مطلع الفجر خود را نشان می‌دهد و فرماندهی یکپارچه تمام این محورهای غرب هم به او سپرده می‌شود علاوه بر اینها خوش فکر بود. یعنی یک فکر روشن عملیاتی داشته است. تمام مواضع دشمن را خود می رفته می‌دیده بعد نیروها را با خود بر سر آن مواضع هدایت کرده است. بچه‌ها براساس مجموع اطلاعاتی که داشتند یک اتاق جنگ ترتیب دادند. در آن اتاق نقشه‌هایی بود که مواضع دقیق دشمن مشخص شده بود. وضعیت سپاه و ارتش هم مشخص شده بود. و شهید پیچک بر این اتاق مدیریت داشت و ماموریت‌ها را با توجه به اطلاعات این اتاق جنگ تعیین می‌کرد.

*سوال:برخورد شهید پیچک در ابتدای امر با ارتفاعات بازی دراز چگونه بود؟

*سردار رسولی: او زیرکی خاصی داشت و از این زیرکی خوب بهره گرفت. پیچک و سایرین از عطاران می‌پرسیدند در حوزه ارتش و تخصص و مطالعات و تجربیات شما تلقی از این ارتفاعات چیست؟ راه کارهای تصاحب این ارتفاعات کدام است؟ و بالاخره در تمام این نوار مرزی که کار کردید بگوئید در قلاویز و چرمیان چکار کنیم؟ پاسخ این بود که این ارتفاعات مانع است نه چیزی که به توان بر آن تکیه کرد.

 *سوال: آیا شهید پیچیک توانست برای آن ارتفاعات راه کار تعریف کند؟

*سردار رسولی: بله دقیقا. شهید پیچک برای آن ارتفاعات راه کار تعریف کرد. با جمع وارد بحث و تبادل شد و نظرات خود را ارایه کرد. ارتشی‌ها راه کارها و تحلیل‌های او را می‌پذیرفتند و براساس آن عملیات‌ها صورت می‌گرفت. مثلا جبهه سرگرد شهید ادبیان در دامنه ۱۰۲۰ وارد عملیات می‌شد. شهید حاجی بابا در جبهه میانی در دامنه ۱۱۰ صخره‌ای نیروهایش حرکت می‌کردند. جبهه دیگر نیروهای ابراهیم شفیعی با حاج علی موحد و یک تعداد دیگر از بچه‌هایی که زبده بودند مثل حسین خالقی، محسن وزوایی همه در آن مرحله اول عملیات به عنوان محورهای اصلی عملیات پیچک بودند و با ایشان کار می‌کردند. بچه‌ها به او علاقه داشتند چه ارتشی، چه سپاهی، چه بسیجی. او هم از روی عشق کار می‌کرد و در تمام زمینه‌ها فعال بود.

*سوال: بعد معنوی پیچک و تاثیر آن بر بعد نظامی و اقتدار فرماندهی او چگونه بود؟

*سردار رسولی: او به لحاظ ایمان و اعتقاد از سرآمدان بود، اهل نیایش و راز و نیاز هم بود. در سلوک با نیروهایش و سرکشی، دلجویی، همدردی با آنها بسیار موفق بود. علی بسیار پیش می‌آمد که در دهاتی از کنار مغازه مثلا جگر فروشی رد می‌شد و در آن وضعیت غذایی منطقه، تنها بود می‌‌توانست بخرد و بخورد و دلی از عزا به در آورد اما هیچ‌گاه از این کارها نکرد حتی در خلوت تنهائی ها، چون فرمانده بود و می‌دانست نیروهایش نیز چیزی از این قبیل نمی‌خورند. او بسیار مردم دار بود و کاری کرده بود که همه با هم همکاری می‌کردند. در آن جیره‌بندی ها اگر چیزی مثل نان در یک بخش از خط پیدا می‌شد بخش‌های دیگر می‌دانستند اگر پای نان وسط باشد صد در صد سهم آنان هم در نظر خواهد بود. کسی پیدا نشد که در خاطراتش از تندی، عصبانی شدن بد اخلاقی او خاطره تلخی یاد کند.

او همیشه گمنام عمل می‌کرد در پی نام و رسم نبود بر عکس افرادی بودند که در پی مقام و پست در اختلافات سیاسی بنی‌صدر و سایر نیروها بودند. او در یکی از دیدارهایش با امام خواسته بود که امام دعا کند که او شهید شود. اکثرا هم شهید شدند. او مرد عمل بود و اینها او را منحصر به فرد کرده بود. او در منطقه غرب وقتی از سمتی که داشت بر کنار شد همچنان آنجا ماند و به عنوان یک نیروی پیاده و ساده خدمت کرد و حتی به مسئول خود که قبلا از نیروهایش بود مشورت می‌داد. در عملیات مطلع الفجر هم به عنوان یک نیروی ساده شرکت داشته است. و این جریان اوج ظهور اخلاص در اخلاق او بوده است.

از سمت خود کنار گذاشته می‌شود و زیر دست یکی از نیروهایش قرار می‌گیرد اما منطقه عملیاتی را ترک نمی‌کند. می‌توانست منطقه را ترک کند. مثلا به طرف جنوب حرکت کند کما اینکه بچه‌های دیگر برای ادامه مأموریت شان بعد از شهادت پیچک چنین کردند اما او ایستاد و به عنوان یک نیروی ساده و پیاده در عملیات مطلع الفجر شرکت کرد و حتی کمک فکری هم کرده است و در نهایت هم در آنجا شهید شد. ما مثل او کم داریم. اخلاق او اینجا خود را به خوبی نشان می‌دهد. او در پی نام و مقام و رتبه و ارتقا نبوده است که اگر چنین بود زیردست نیروی خودش در عملیات به عنوان یک پیاده ساده شرکت نمی‌کرد.

*سوال: افرادی که در کنار او تحت فرماندهی او می‌جنگیدند چگونه بودند؟

 *سردار رسولی: شما اگر یک نگاهی به افرادی که در کنار شهید پیچک می‌جنگیدند بیندازید متوجه می‌شوید که همه آنها در سطح خود پیچک بوده‌اند. ما در کنار او شهید وزوایی را داریم. حاج علی موحد را داریم که صبح دستش قطع می‌شود برای اینکه نیروها تضعیف نشوند، پراکنده نشوند و قطعی دست او بر سایرین تاثیر تخریبی نداشته باشد دست زخمی را در جیب پنهان می‌کند و عملیات را ادامه می‌دهد و همین باعث می‌شود که دست از عقب‌تر قطع شود. اینها شخصیت‌های بزرگی بودند که با او کار می‌کردند.

 *سوال: می‌ رسیم به عملیات مطلع الفجر. شهید پیچک قبل از عملیات مطلع الفجر از فرماندهی سپاه عملیاتی غرب برکنار شده است. او طراح عملیات مطلع الفجر است. چگونه بدون سمت طراح این عملیات بوده است؟

*سردار رسولی: شهید پیچک که از مسئولیت خود عزل می‌شود، بعد از ورود محسن رضایی انجام یک عملیات در دستور کار قرار گیرد. در پی جستجو از طرح عملیات، طرح عملیات از پیش طراحی شده شهید پیچک ارایه می‌شود در انجام عملیات فوق از طرح ایشان استفاده کردند اما نه تنها طرح را بلکه قسمت‌هایی از طرح گزینش شد.

*سوال: هدف از طراحی عملیات مطلع‌الفجر چه بود؟

 *سردار رسولی: یکی از اهدافی که خود شهید پیچک دنبال می‌کرد و بر آن اصرار داشت این بود، که سرپل ذهاب و گیلان غرب را از تیررس توپخانه دشمن خارج کند تا مردم بتوانند به محل زندگی و خانه و کاشانه خود باز گردند. وقتی شهری در تیرررسی توپخانه دشمن قرار دارد این یعنی اینکه چه در آن شهر حضور داشته یا نداشته باشند شهر در سلطه اوست. او مردم را می‌دید که آواره‌اند. سرپل ذهاب هم یک شهر پرجمعیتی بود. همه اطراف پاتاق و کرند پراکنده بودند. او خیلی به فکر وضعیت مردم بود. تمام ایده‌اش این بود که کاری کند که چه گیلان غرب چه سرپل ذهاب از دید و تیررس توپخانه دشمن خارج شود. آن منطقه بهترین منطقه زراعی کشور بود که محصولات در غیاب صاحبانش در حال نابودی بود.

 *سوال:نتایج این عملیات چگونه بود؟

 *سردار رسولی: عملیات البته چندان دست‌‌آوری نداشت. اما نشان داد که می‌توان یک عملیات هماهنگ را در یک جبهه گسترده بر علیه ارتش عراق انجام داد. این یک تجربه با ارزش بود، که او توانست با طراحی خوب خودش هم به افرادی که بعد از خودش آمدند بفهماند که می‌توانند چنین کنند و هم افراد ارتشی خیلی علاقه و اطمینان داشتند که در صحنه‌هایی که او هست امکان موفقیت خیلی زیاد است.

 *سوال:نقش پیچک در عملیات مطلع الفجر چه بوده؟

 *سردار رسولی:شهید پیچک در مطلع الفجر به صورت یک نیروی ساده و پیاده وارد عمل می‌شود. خود طراح عملیات هم هست که بعد از کناره‌گیری از مسئولیت، طرحش مورد بازبینی و گزینش قرار می‌گیرد. در ضمن به مافوق خود مشورت می‌دهد و کمک فکری می‌کند و در نهایت در این عملیات به درجه رفیع شهادت نائل میگردد

*سوال:بعد از شهادت غلامعلی پیچک، عملیات‌ها و درگیری‌ها در بازار دراز و جبهه میانی چگونه رقم می‌خورد و چه سرنوشتی می‌یابد؟

 *سردار رسولی: بعد از پیچک درگیری‌ها در منطقه بازی دراز افت می‌کند. سمت و سوی عملیات‌ها به جنوب کشیده می‌شود و اینجا عملیات و درگیری‌ها فروکش می‌کند. در جنوب عملیات‌های فتح‌المبین و بیت‌المقدس پیش می‌آید و جریان‌ها و حوادث و سرگذشت‌های خاص خود را دارد و در نتیجه این عملیات و درگیری‌ها در جنوب، دشمن نیروی‌های خود را به جنوب منتقل می‌کند. در نهایت فکر و خیال نفوذ از طریق این منطقه را از سر بیرون می‌کند و عقب می‌نشیند و یک خط پدافندی در این منطقه درست می‌کند و بعد از مطلع‌الفجر ما درگیری ها و عملیات‌های کوچک و بزرگ آنچنانی در این ارتفاعات نداریم.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار