بعد از رحلت امام، عهد کردهام کوچکترین قدمی را بر خلاف میل رهبری برندارم
«در سال 69 بنده به حاج احمدآقا خمینی گفتم که شما طی یک سخنرانی اعلام کردید که "هر کس بین اطاعت از مقام معظم رهبری و امام راحل(ره) تفاوت قائل باشد، در خط آمریکاست " که ایشان با تأیید دوباره این سخن گفتند، بنده از روی اعتقاد این حرف را زدهام. بعد ایشان فرمودند: برخی از این افراد دور من را گرفتهاند که بنده را در مقابل حضرت آیتالله خامنهای قرار دهند که من متوجه شدم و توی دهنشان زدم.
حاج احمدآقا در ادامه فرمود: «باید به این احمقهایی که میگویند آقای خامنهای نباید رهبر شود، گفت "پس چه کسی؟ " اگر نظر آنها بر روی فلانی است، او که حتی توانایی اداره خانواده خود را ندارد چه برسد به یک مملکت».
همچنین ایشان فرمودند: سه سال قبل از عزل منتظری، یعنی سال 1365، سران قوای سهگانه کشور در جماران جلسه داشتند که آن روز آقای منتظری نیز با امام راحل(ره) ملاقاتی داشت، آنها مشغول بحث و گفتوگو بودند که یکدفعه امام خمینی برخلاف معمول بدون زدن در، با ناراحتی وارد اتاق میشود.
بنا به گفته حاجاحمدآقا، در این جلسه خود ایشان، میرحسین موسوی با منصب نخستوزیری، موسوی اردبیلی رئیس قوه قضاییه، هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس و آیتالله خامنهای نیز با سمت ریاست جمهوری حضور داشتند.
امام(ره) با ناراحتی تمام گفتند: بنده از اول گفتم منتظری به درد رهبری نمیخورد، مجلس خبرگان رأی بر شایستگی او داد و بنده به خاطر التزام به قانون پذیرفتم، ولی امروز به صورت صریح این سخن را تکرار میکنم.
در آن وضعیت سکوت عمیقی در جلسه حاکم شد که آیتالله خامنهای با طرح این سئوال که پس چه کسی عهدهدار رهبری شود؟ سکوت را شکستند که در همین لحظه امام بدون کوچکترین مکثی انگشت اشاره را به سوی حضرت خامنهای گرفتند و گفتند: "خود شما، مگر شما از دیگران چه کم دارید؟ "
وی گفت: سکوت بیشتر شد تا حدی که نفسها به شماره افتاد. خود مقام معظم رهبری خطاب به امام گفتند: "این مسئله که شما میفرمایید موضوع جدیدی است، بنده میخواستم شما به اعضای این جلسه حکم ولایی کنید که ما حق دم زدن از این جلسه را نداریم تا زمانی که خود شما حکم بفرمایید. " امام نیز این حکم را کردند.
حاج احمد آقا میفرمایند: باید در کنار نظاممان پشت سر رهبری قرار بگیریم. رهبر ما شاگرد امام است. رهبر ما از چهرههای شناخته شده انقلاب که سالیان سال در زندانهای سفاک پهلوی به سر برده... هیچ کس حق شکستن حریم رهبری را ندارد. حرمت رهبری نظام اسلامی، از اصول خدشهناپذیر انقلاب اسلامی ماست. همه باید به دستور رهبری عمل کنند... ما امروز موظف هستیم پشت سر مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای حرکت کنیم. هر چه ایشان گفت، گوش کنیم. اگر روزی حرکت ما با حرکت ولی نخواند، بدانید که نقص از ماست... قاطعتر پشت رهبری باشیم و نگذاریم رهبرمان احساس تنهایی کنند. همانطور که نگذاشتید امام احساس تنهایی کند. اطاعت از خامنهای، اطاعت از امام است. هر کس منکر این معنا شود، مطمئن باشید در خط امام نیست و هر کس بگوید که اطاعت از امام غیر از اطاعت از آیتالله خامنهای است، در خط آمریکاست.
من بعد از رحلت امام، با خدا و امام عهد کردهام که کوچکترین قدمی را علیه رهبری و بر خلاف رهبری و حتی بر خلاف میل رهبری بر ندارم. و اگر شما مردم هم چنین پیمانی را تجدید کنید، مطمئن باشید که ما در تمام زمینهها بر آمریکا پیروز میشویم... به حسن و برادرانش این توصیه را مینمایم که همیشه سعی کنند در خط رهبری حرکت کنند و از آن منحرف نشوند که خیر دنیا و آخرت در آن است و بدانند که ایشان موفقیت اسلام و نظام کشور را میخواهند. هرگز گرفتار تحلیلهای گوناگون نشوند که دشمن در کمین است.
مرحوم حاج احمد آقای خمینی میفرمودند: بر خود واجب میدانم شهادت دهم زندگی داخلی آیتالله خامنهای، نه از باب اینکه رهبر عزیز انقلاب ما به این حرفها نیاز داشته باشند، بلکه وظیفه خود میدانم تا این مهم را به مردم مسلمان و انقلاب ایران بگویم. من از داخل منزل ایشان مطلع هستم، مقام معظم رهبری در خانه، بیش از یک نوع غذا بر سر سفره ندارند. خانواده معظمله روی موکت زندگی میکنند. روزی به منزل ایشان رفتم، یک فرش مندرس آنجا بود، من از زبری فرش به موکت پناه بردم.
در ملاقاتی که مقام معظم رهبری با حاج احمدآقای خمینی داشتهاند، ایشان میفرماید: حضرت امام بارها از جنابعالی بهعنوان مجتهدی مسلم و بهترین فرد برای رهبری نام بردند.
انتقاد از دولت سازندگی
خیلی ها تصور میکردند با رحلت حضرت امام خمینی (ره)٬ نقش سید احمد خمینی فرزند ایشان٬ نیز کمرنگ خواهد شد و او رفته رفته از صحنه سیاسی کشور حذف خواهد شد. او نیز علاقهای به حضور در فضای سیاسی کشور نداشت اما به فرمایش رهبر انقلاب و احساس نگرانی از بیراهه رفتن کشور در دولت سازندگی٬ به میدان سیاست کشیده شد تا از برخی کجرویها انتقاد کند؛ انتقاداتی که بر دولت آقای هاشمی رفسنجانی بسیار گران آمد:
انحراف از برنامه اول توسعه و تئوریسینی اقتصاددانان براساس الگوی غربی باعث شد تا دولت هاشمی نتواند مدیریت اقتصاد را در دست گیرد. سیاستهایی همچون استقراض وامهای کوتاهمدت برای پروژههای بلندمدتی که 20 سال بعد به نتیجه میرسد، امری عادی به حساب آمد تا جایی که با اصرار رئیسجمهور گرفتن وام یک الزام شد و حتی رئیسجمهور خطاب به دستگاهها اعلام کرد که اگر شما این کار (گرفتن وام) را نکنید، من خودم وارد میدان خواهم شد و وامهای مورد نظر را از خارج تهیه میکنم.
تحلیل هاشمی رفسنجانی و تیم اقتصادیاش در آن زمان این بود که با اجرای مفاد برنامه اول و تسهیلات خاص برای صادرات، وام و بهره وامها از ارز حاصل از صادرات تامین میشود ولیکن به گفته روغنیزنجانی رئیس سازمان برنامه و بودجه، تحلیل اشتباه در قیمت هر بشکه نفت و کاهش قیمت آن در بازارهای جهانی و همچنین اشتباه در میزان صادرات غیرنفتی، عملا دست دولت را در پرداخت وامهای خارجی خالی گذاشت و تلمباری از بدهیها را در سال 70 و 71 ایجاد کرد.
سرانجام تصمیمات اشتباه دوساله دولت سازندگی، تبعاتش را به سوی سفرههای مردم سرازیر کرد تا حتی یادگار امام خمینی نیز که دریکسال ابتدا به کار دولت، تاکید بر این مساله دارد که "نباید توقع داشته باشیم همه معضلات فوراً حل شود" و یا اینکه "مشکلات اقتصادی نباید شما را از پای دربیاورد. شما هرگز برای وضع اقتصادی مبارزه نکردهاید"، لب به انتقاد از سیاستهای اقتصادی و همچنین وضع موجود بگشاید.
یکی دیگر از سیاستهای تکنوکراتی دولت هاشمی، دعوت از سرمایهداران خارج از کشور برای شرکت دادن آنها در بازسازی کشور بود. این اقدام دولت نیز با واکنش تند یادگار امام مواجه شد.
سیداحمد در دیدار با اعضای ستاد مراسم ارتحال امام با بیان اینکه "نباید بگذاریم تفکر امام، یاد امام و راه امام فراموش شود"، میگوید:"دعوت از سرمایهداران فراری رژیم گذشته برای مشارکت در برنامههای اقتصادی دوران سازندگی، شدیدا مغایر با آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی و خط امام است. بعضی از آدمهای مستاصل به این نتیجه رسیدهاند که برای چارهاندیشی مشکلات جاری، سرمایهداران فراری بیایند سرمایهگذاری کنند. در صورتی که مشکل ما با سرمایهگذاری چهار تا سرمایهدار خونخوار و فراری و زراندوز حل نمیشود.
دعوای ما با دنیای سرمایهداری به وجود آورنده مشکلات جاری است که جنگ با سرمایهداری در بطن مکتب ما نهفته است. حقیقتا تاسفآور است که سادهلوحانه از سرمایهداران بیاعتقاد به اسلام و نظام و رهبر دعوت کنیم که بیائید سرمایهگذاری کنید که مردم ما فقیر هستند! تاسفآورتر اینکه باز میگویند در خط امام حرکت میکنیم. به چه قیمت میخواهیم تعدادی سرمایهدار فراری را وارد وطن کنیم. به قیمت از دست دادن حزبالله و دلسردی نیروهای انقلابی!
سرمایهداران فراری عناد و کینهها با نظام ما دارند و هرگز به این مردم مظلوم نخواهند بود. پس این همه مصائب مردم ما در طول سیزده سال انقلاب اسلامی برای چه بود؟ شما به چه عنوانی دست از خط روشن و بیابهام امام میکشید و جلسه با لاجوردیها و برخوردارها که همیشه از منفورترین افراد نزد ملت ما هستند، برگزار میکنید؟ آن هم در شرایطی که رهبر معظم انقلاب اسلامی به عنوان یکی از شاگردان زنده امام توصیه اکید بر ادامه مبارزه آشتیناپذیر با دشمنان انقلاب و نظام و آمریکای جنایتکار دارند و حتی کشتهشدن در راه مبارزه با آمریکا را شهادت میدانند.
این چه سیاست غلطی است که ما در کنار سرمایهداران مقیم آمریکا قرار بگیریم که میخواهیم به مردم خدمت کنیم. مردم ما خدمت را نمیخواهند، دعوت از دکترهایی که در حساسترین شرایط جنگ تحمیلی کوچکترین قدمی در راه مداوای مجروحان برنداشتند، نمیتوانند دردی از دردهای مردم را مداوا کنند و آنها به محض ورود به کشور در شمال شهر تهران ساکن میشوند و برای مردم دور افتاده روستاهای محروم کاری نخواهند کرد. دعوت از نخبگان و متخصصان در شرایطی میتواند گرهی از مشکلات نظام و انقلاب باز کند که مبتنی بر اعتقادات و ارزشهای اسلامی نظام باشد.
وقتی ما با لاجوردیها در آمریکا جلسه تشکیل دادیم، وقتی ما از کسانی که در خارج نشسته بودند و فرزندان امام از بیدکتری جان میدادند، دعوت به عمل آوردیم، نباید توقع داشته باشیم نگویند همه ارزشهای دوران انقلاب به ضد ارزش تبدیل شده است. ملاقات با سرمایهداران فراری زمان شاه، ایران را به ایران زمان شاه، یعنی مورد قبول غرب مبدل میکند و این ظلم بزرگ در مورد رهبری است که در تمام سخنرانیهایشان غرب به خصوص آمریکا را دشمن انقلاب ما معرفی میکنند...
ما امروز بیش از گذشته و با قدرت بیشتری باید از خط امام دفاع کنیم و در مقابل کسانی که بدون اجازه رهبر معظم انقلاب اقداماتی انجام میدهند، بایستیم و نگذاریم افکار امام و رهبری و آرمانهای نظام از این مملکت رخت بربندد. از آنجا که ما رهبر معظم انقلاب را داریم، مطمئن هستیم که این سیاستها و طرحها جامه عمل نخواهد پوشید ولی ضرر طرح این مسائل هم کم نیست."
سیاستهای غلط و زنبیل بدست گرفتن وزارتخانهها برای اخذ وام از کشورهای بیگانه و عدم پرداخت آن، فشار گرانیها را روز به روز بر مردم میافزاید و تحمل این شرایط برای یادگار امام در حالی سخت و غیرقابل تحمل میشود که میداند تمام این مصیبتها برگرفته از الگوی غربی و پشت پا زدن به تمامی آرمانهای روحالله خمینی است. همین امر نیز باعث میشود که در هشتم مرداد سال 70 از فشار شکننده اقتصادی بر مردم بگوید:»اقتصاد بیمار ما بیشتر از هر زمانی به راهاندازی چرخهای تولید نیاز دارد. اگر کسانی فکر کنند که در تبیین مسائل اقتصادی و فرهنگی جامعه باید همه تعریف کنند، خود را گول میزنند و از واقعیتهای جاری جامعه فاصله گرفتهاند. امروز گرانی و کمبود و فشار اقتصادی بر دوش خیل محرومین جامعه به صورت شکنندهای درآمده است و باید عاجلا چارهای برای آن اندیشید....
حل مشکلات اقتصادی نیازمند به زمان طولانی است. ما اگر دست از آرمانهای اسلامی برداریم، مسلماً به یک اقتصاد شکوفا در جهت اهداف اسلامی و انقلابی نخواهیم رسید«.
روح غالب بر اقتصاد غربزده، تجملپرستی و رفاهطلبی است. این روح به آرامی در کالبد مدیران دولتی ریشه میدواند و دیگر سادهزیستی برای یک مدیر عار و تجملگرایی سکه رایج میشود؛ سکهای که گویا باورهای رئیسجمهور را که در مکتب امام آموزش دیده است، دگرگون کرد تا او نیز بگوید "بسیجی باید مانور اشرافیگری بدهد".
وی در گفتوگویی با روزنامه کیهان در اردیبهشت سال 70، درخصوص افزایش تجملگرایی و رفاهزدگی میگوید: "بله متاسفانه تجمل، زیبائیپرستی، رفاهزدگی، افراط در میهمانیهای آنچنانی به حدی است که اگر بخواهیم به سالهای قبل از فوت امام برسیم، کار بس مشکلی در پیش داریم. شما سری به وزارتخانهها بزنید، گلدانهای گلهای زینتی که از مال مردم فقیر تهیه میشود را ببینید. میز و صندلیها دیگر میز و صندلیهای اول انقلاب نیست. سفرهها دیگر آن سفرهها نیست. ریخت و پاشها به قدری است که دل هر کسی را به درد میآورد. اینها همه برای این است که شعارهای انقلاب را جدی نگرفتهایم...."
عدم توجه مسئولان دولتی به توصیههای یادگار امام و تختهگاز رفتن در اتوبان اقتصاد لیبرالیستی و بیتوجهی به اساس انقلاب کار را به جایی رساند که 2 سال بعد، سیداحمدآقا نگرانی خود را نسبت به انحراف از آرمانهای به صورت صریحتر بیان کند.
"اینجانب بارها تذکر دادهام که نباید دست به کارهایی بزنیم که در آینده برای مردم و سردمداران حکومت به عنوان روش مورد قبول باشد. باید تلاش کنیم که دچار تشریفات زاید نگردیم. حضرت امام در سال 58 بعد از انجام رفراندوم که مرتبا روزنامهها آگهیهای تبریک را چاپ میکردند به من فرمودند که به روزنامهها بگوئید این کار طاغوتی را انجام ندهند و آن را متوقف کنند. رهبر معظم انقلاب در سخنرانی که در شهرکرد داشتند، فرمودند: من دوست دارم روی سنگها و خاک کوچههای شما راه بروم و هرگز برای من کوچه و خیابانی را آسفالت نکنید که این کار زشتی است. همه دستاندرکاران نطام با سخنان رهبر انقلاب موافقند.
آقای رئیسجمهور به استانی تشریف میبرند، سری به روزنامهها بزنید، دهها صفحه پر از تبریک سفر ایشان به آن استان است! و اکثر تبریکها مثل هم! میلیونها تومان خرج این آگهیهاست! ریاستجمهور عزیز چه احتیاجی به این نوع کارها دارند؟ خوشامدگویی کسانی که میتوانند پول این آگهیها را بدهند، چه نفعی برای مردم و ریاستجمهوری دارد؟ آیا بهتر نبود اینگونه مخارج را به جای این کارها، خرج دارو یا غذای فقرا و مستمندان میکردیم.
این کارها امروز برای ریاستجمهوری است و فردا برای فلان وزیر، پس فردا برای استاندار! مسلما ریاستجمهور عزیز ما که خود من یکی از ارادتمندان جدی ایشان هستم، راضی به این کارها و تشریفات زاید نیستند.