ایالات متحده آمریکا در بیست سال اخیر و طی چهار دوره مداخلات خود در عراق، متحمل هزینههای سیاسی و نظامی فراوانی شده است.
به گزارش شهدای ایران، عراق همواره به لحاظ ژئوپلتیکی برای ایالات متحده آمریکا اهمیت راهبردی داشته است. مهمترین استراتژیها و اهداف سیاست خارجی آمریکا در قبال این کشور را میتوان در تحولات بیست سال اخیر مشاهده کرد. ایالات متحده از ۲۰۰۱ تا ۲۰۲۱ و هماکنون سعی کرده تا در پوشش اهداف مختلف و از طریق تاکتیک «بحران سازی»، نفوذ و حضور خود را در عراق پیگیری کند. این گزارش به مهمترین دورههای این حضور و نفوذ آمریکایی و هزینههای سیاسی، مالی و اقتصادی آن پرداخته است.
عراق؛ محور شرارت و موضوع دخالت (۲۰۰۳-۲۰۰۱)
سودای دخالت آمریکا در عراق به نظام قبلی این کشور یعنی دورهی رهبری صدام حسین برمیگردد. از نظر سیاسیون آمریکا، صدام همواره به عنوان تهدیدی برای همپیمانان غرب و رژیمهای همکار در منطقه نظیر عربستان و رژیم صهیونسیتی تلقی میشد. از این رو بیل کلینتون، رئیسجمهور آمریکا بین سالهای ۲۰۰۱–۱۹۹۳، تحریمهای اقتصادی جدیدی را در کنار تحریمهای نظامی برای عراق وضع و حریم هوایی این کشور را منطقهٔ پرواز ممنوع اعلام کرد. باوجود آنکه در دو دههی گذشته، امکان پیگیری تحریمهای ظالمانه و سیاستهای ضد حقوق بشری ایالات متحده به اندازهی اکنون ممکن نبود اما بعدها انتقاد صریح نخبگان و مجامع بینالمللی، هزینههای دیپلماتیک فراوانی به واشنگتن تحمیل کرد.
گام هزینهبرِ دیگر کلینتون در این دوره، امضای لایحهی آزادسازی عراق بود؛ جایی که تاکتیک معروف آمریکایی یعنی «تغییر رژیم» به کار گرفته میشود. دولت وقت آمریکا هدف را «بازگشت عراق به خانوادهٔ بینالمللی» توصیف میکرد و دنیا آن را سرآغاز مداخلات آمریکایی میخواندند. آمریکاییها در آن زمان، وجود تأسیسات هستهای در عراق را بهانهی یک دور شرارت و دخالت کردند. دورهای که با عملیات «روباه صحرا» و انهدام کارخانههای تولید سلاح صدام، آغاز و با شورشهای مختلف داخلی با هدف سرنگونی رژیم بعث ادامه یافت. ۲۰۰۰ کشته در اثر این بمباران هوایی موشکهای کروز تاماهاک بیجیام -۱۰۹ آمریکایی از نتایج تصمیم واشنگتن بود.
حملات ۱۱سپتامبر در سال ۲۰۰۱ دستآویز جدید و قابل دفاع دیگری برای نومحافظهکاران آمریکایی بود که جدیداً بر سر کار آمده بودند. آمدن جرج دبلیو بوش که توازن سیاسی و تاکتیکهای عملیاتی واشنگتن در مناطق مختلف دنیا را تحت تاثیر قرار داده بود، برای عراق شر شد. وی در بیانیهی جلسهاش با کنگره، عراق را همراه با ایران و کره شمالی جزو کشورهای «محور شرارت» خواند و استفاده از زور در جهت کنترل اوضاع به نفع واشنگتن را لازم دانست. تفاوت بارز بین تاکتیک دموکراتها با محافظهکاران در همین انتخاب ابزارها خود را نشان داد؛ حالا آمریکا به جای تلاشهای سیاسی براندازانه، تحقق اهدافش را در ابعاد حملات نظامی جستجو میکرد. این استراتژی، آغازگر هزینههای نظامی برای واشنگتن در کنار تلاشهای سیاسی غیرقابل دفاع و غیرمسئولانه بود.
حمله به عراق، با تمام توان (۲۰۱۱-۲۰۰۳)
جرج بوش سال ۲۰۰۳ به نام «عملیات آزادسازی» دستور حملهی نظامی به عراق را صادر و عملاً این کشور را اشغال کرد. در این تهاجم ۳۲ کشور ایالات متحده را همراهی کردند؛ علاوه بر این، واشنگتن شرکتهای نظامی و امنیتی را نیز وارد عراق کرد که این شرکتها مجری بسیاری از جرائم نظیر قاچاق، سرقت نفت، ایجاد وحشت، تخریب زیرساختها و آتشزدن کارخانجات محلی بودند. به موازات گستردگی و حضور همهجانبهی آمریکا در عراق، این کشور طی هشت سال اِشغالگری و غارت متحمل هزینههای بسیاری شد و یکی از پرهزینهترین دخالتهای خود در قرن را رقم زد.
سال ۲۰۰۳ و یک هفته قبل از آغاز جنگ عراق، یک برنامه تلویزیونی به نام « Meet the Press »گفتوگویی بین روزنامهنگاران و «دیک چنی» معاون جرج بوش، رئیسجمهور وقت ترتیب داد که در آن نتیجه تمام تحلیلها و برآوردها از هزینههای مالی احتمالی واشنگتن در عراق، مبلغ ۱۰میلیارد دلار به طور سالانه برآورد شده بود. بعد از این رسانههای آمریکایی به مردم این کشور اعلام کردند که اگر این جنگ حداقل دوسال ادامه پیدا کند، بیش از ۱۰۰میلیون دلار هزینه به واشنگتن تحمیل خواهد کرد. تخصیصهای مالی ایالات متحده در ردیف بودجه نظامی به حضور نظامیاش در عراق نیز جالب توجه است:
پژوهش دیگری تحت عنوان «پروژهی هزینههای جنگ» توسط موسسه مطالعات بینالمللی واتسون در دانشگاه براون آمریکا تهیه شده که میزان هزینههای واشنگتن در جنگ با عراق را نشان میدهد. براساس این پژوهش هزینه جنگ آمریکا در عراق بالغ بر ۱.۷ تریلیون دلار و ۴۹۰ میلیارد دلار برآورد شده است؛ هزینهای که ممکن است طی چهار دهه آینده پس از محاسبه حقوق جانبازان به بیش از ۶تریلیون دلار افزایش یابد. طبق دادههای این پژوهش، جنگ آمریکا علیه عراق منجر به کشته شدن حدود ۱۳۴۰۰۰ غیرنظامی عراقی شده است.
این در حالی است که پژوهشگران حاضر در این پروژه احتمال میدهند آمار واقعی چهار برابر این تعداد قربانیان باشد. این احتمالات مورد تأیید فعالان سیاسی عراقی نیز میباشد و آنان معتقدند تعداد غیرنظامیان قربانی شده بسیار بیشتر از آمار و ارقام منتشرشدهی آمریکایی است. مطابق با نتایج این مطالعه شمار تلفات از بین نیروهای امنیتی، سرکوب شورشیان، روزنامه نگاران و امدادگران، مجموع تلفات جنگ بین ۱۷۵هزار تا ۱۸۹هزار قابل افزایش است. انتشار این پژوهش که توسط حدوداً ۳۰نفر از دانشگاهیان و صاحب نظران تهیه شده، مصادف با دهمین سالگرد تهاجم آمریکا بود.
بعد از این گزارش خزانهداری آمریکا و برآورد هزینههای واقعی جنگ، میزان خسارتهای مالی و نظامی و جانی را بالا برد. این ارقام اضافه بر تعهدات آتی ناشی از جنگها مانند مزایای پزشکی و غرامت برای جانبازان معلولان است که حداقل به ۳.۷ تریلیون دلار میرسد؛ برآورد حاضر در آخرین گزارش به حدود چهار تریلیون دلار افزایش یافته است. افزایش حجم هزینههای جانبازان، هزینههای اجتماعی هنگفتی نیز برای آمریکا به همراه داشت؛ یک پژوهش در سال ۲۰۱۱ به این نتیجه رسید که حق درمان برای جانبازان مجروح و معلول پس از ۱۰ سال جنگ بالغ بر ۳۳میلیارد دلار بوده است؛ این رقم طی دو سال بعد، به ۱۳۴.۷ میلیارد دلار افزایش یافت.
از نابسامانی داخلی تا ظهور تروریسم (۲۰۱۴-۲۰۱۱)
نتیجهی پایانی این جنگ برای آمریکا صرف هزینههای هنگفت جهت رسیدن به توافقی بر سر امنیتش بود. اما از آن مهمتر و دردناکتر ویرانیهای تحمیلشده به عراق بود که فقط یک دور بازسازی نسبی آن وضعیت، ۲۱۲ میلیارد دلار شد. جنگی که آمریکا با ادعای دستیابی صدام به سلاح کشتار جمعی آغاز کرد، نتایجی جز اشغال خاک این کشور، پایمال شدن حقوق اولیهی شهروندان، نقض حقوق بشر، آوارگی و پناهندگی عراقیها، تخریب گسترده زیرساختهای اقتصادی، بهداشتی و آموزشی برای عراق نداشت. از آن مهمتر نتایج سیاسی-امنیتی این جنگ در سطح منطقهای و بروز بحرانهای فراگیری است که یک دهه بعد خود را نشان داد.
جنگ آمریکا علیه عراق با ظهور «القاعده» آغاز و با تشکیل «داعش» به عنوان جایگزین ساختارمند و قدرتمندتر این گروه تروریستی پایان یافت. آمریکا بالاخره پس از ۸سال نیروهایش را از عراق خارج کرد، اما راه را برای درگیریهای فرقهای باز گذاشت؛ درگیریها و اختلافاتی که ناگهان به سوریه، با آن وضعیت متکثر و ملتهب سرازیر شد تا منطقه را به دام تروریسم بیاندازد. گویا این بار مقدرر شده بود تا ایالات متحده در قالب یک ائتلاف دیگر و با چهرهای دیگر به منطقه و عراق برگردد.
داعش؛ فصل جدید نفوذ سیاسی و اِشغال سرزمینی (۲۰۲۱-۲۰۱۴)
آمریکا با ادعای مبارزه با تروریسم و از بین بردن داعش نیروهای خود را که ۴۱۰۰ سرباز بودند، وارد عراق کرد. نیروهای نظامی و مستشاری آمریکا در ۱۴ پایگاه نظامی بزرگ و مجهز مستقر بودند که در سطوح مختلف و با ابزارهای متفاوت بر نتایج جنگ نیروهای نظامی عراق با داعش اثر میگذاشتند. علیرغم ادعاهای موجود از سوی نیروهای ائتلاف بینالمللی موسوم به ضد داعش، کارشناسان و استراتژیستهای عراقی معتقدند برخی تصمیمات و تعللهای آمریکایی موجب کمک به داعش و تقویت مواضع آن میشد. علاوه بر این هر شهری که در کنترل نیروهای ائتلاف قرار میگرفت چند ساعت بعد توسط تروریستهای داعشی تصرف میشد. این مسائل نشان میداد که گویا تداوم بحران و شکست نیروهای بسیج مردمی و نظامیان عراقی با اهداف آمریکایی ائتلاف همسو بوده است. ائتلافی که حتی سفارتخانههایش نیز مقر نظامی به شمار میرود.
محور پایانی را میتوان به موضع و سیاست واشنگتن نسبت به منطقه کردستان عراق اختصاص داد. منطقهای که از زمان آغاز حضور نظامی ایالات متحده در عراق و بازشدن پای نیروهای آمریکایی به شمال این کشور در زمان جورج بوش پدر اهمیت خود را پیدا کرد. بعد از اشغال عراق و در زمان جورج بوش پسر، هدف و تلاش امریکا در جهت تقویت عنصر کُرد تنظیم شد؛ تا از این طریق یک طرف سوم [علاوه بر دو محور شیعی و سُنی] به عرصه تحولات عراق اضافه شود. عنصری که آمریکا همواره سعی میکند تا از آن بعنوان یک نیروی سوم تعدیلی و میانجی در مقابل بغداد استفاده کند.
محور اصلی روابط بین آمریکا و منطقه کردستان عراق را باید همکاریهای امنیتی و هماهنگیهای سیاسی دانست. برد و دامنه این روابط فقط در زمان هجوم داعش علیه عراق مشهود نبود؛ بلکه بعد از پایان این بحران، ارتباط محکم آمریکایی-کُردی به اهرم فشاری علیه تمام تصمیمات ضدآمریکایی بغداد تبدیل شد. مهمترین نمود آن زمانی مشاهده شد که با وجود درخواستهای مکرر و تصویب قانونی لایحه خروج نیروهای ائتلاف موسوم به ضد داعش به رهبری واشنگتن از عراق، اربیل همچنان خواهان تداوم حضور این نیروها بود.
دونالد ترامپ، رییسجمهور سابق ایالات متحده در انتقاد به حضور نظامی نیروهای آمریکایی در منطقه، هزینهی ۷تریلیون دلاری واشنگتن در غرب آسیا را فاش کرد. این هزینه شامل فعالیت پایگاههای نظامی، جنگندههای هوایی، سلاحهای زمینی و دریایی و همچنین استقرار افسران و مستشاران آمریکایی میشود.
عراق؛ محور شرارت و موضوع دخالت (۲۰۰۳-۲۰۰۱)
سودای دخالت آمریکا در عراق به نظام قبلی این کشور یعنی دورهی رهبری صدام حسین برمیگردد. از نظر سیاسیون آمریکا، صدام همواره به عنوان تهدیدی برای همپیمانان غرب و رژیمهای همکار در منطقه نظیر عربستان و رژیم صهیونسیتی تلقی میشد. از این رو بیل کلینتون، رئیسجمهور آمریکا بین سالهای ۲۰۰۱–۱۹۹۳، تحریمهای اقتصادی جدیدی را در کنار تحریمهای نظامی برای عراق وضع و حریم هوایی این کشور را منطقهٔ پرواز ممنوع اعلام کرد. باوجود آنکه در دو دههی گذشته، امکان پیگیری تحریمهای ظالمانه و سیاستهای ضد حقوق بشری ایالات متحده به اندازهی اکنون ممکن نبود اما بعدها انتقاد صریح نخبگان و مجامع بینالمللی، هزینههای دیپلماتیک فراوانی به واشنگتن تحمیل کرد.
گام هزینهبرِ دیگر کلینتون در این دوره، امضای لایحهی آزادسازی عراق بود؛ جایی که تاکتیک معروف آمریکایی یعنی «تغییر رژیم» به کار گرفته میشود. دولت وقت آمریکا هدف را «بازگشت عراق به خانوادهٔ بینالمللی» توصیف میکرد و دنیا آن را سرآغاز مداخلات آمریکایی میخواندند. آمریکاییها در آن زمان، وجود تأسیسات هستهای در عراق را بهانهی یک دور شرارت و دخالت کردند. دورهای که با عملیات «روباه صحرا» و انهدام کارخانههای تولید سلاح صدام، آغاز و با شورشهای مختلف داخلی با هدف سرنگونی رژیم بعث ادامه یافت. ۲۰۰۰ کشته در اثر این بمباران هوایی موشکهای کروز تاماهاک بیجیام -۱۰۹ آمریکایی از نتایج تصمیم واشنگتن بود.
حملات ۱۱سپتامبر در سال ۲۰۰۱ دستآویز جدید و قابل دفاع دیگری برای نومحافظهکاران آمریکایی بود که جدیداً بر سر کار آمده بودند. آمدن جرج دبلیو بوش که توازن سیاسی و تاکتیکهای عملیاتی واشنگتن در مناطق مختلف دنیا را تحت تاثیر قرار داده بود، برای عراق شر شد. وی در بیانیهی جلسهاش با کنگره، عراق را همراه با ایران و کره شمالی جزو کشورهای «محور شرارت» خواند و استفاده از زور در جهت کنترل اوضاع به نفع واشنگتن را لازم دانست. تفاوت بارز بین تاکتیک دموکراتها با محافظهکاران در همین انتخاب ابزارها خود را نشان داد؛ حالا آمریکا به جای تلاشهای سیاسی براندازانه، تحقق اهدافش را در ابعاد حملات نظامی جستجو میکرد. این استراتژی، آغازگر هزینههای نظامی برای واشنگتن در کنار تلاشهای سیاسی غیرقابل دفاع و غیرمسئولانه بود.
حمله به عراق، با تمام توان (۲۰۱۱-۲۰۰۳)
جرج بوش سال ۲۰۰۳ به نام «عملیات آزادسازی» دستور حملهی نظامی به عراق را صادر و عملاً این کشور را اشغال کرد. در این تهاجم ۳۲ کشور ایالات متحده را همراهی کردند؛ علاوه بر این، واشنگتن شرکتهای نظامی و امنیتی را نیز وارد عراق کرد که این شرکتها مجری بسیاری از جرائم نظیر قاچاق، سرقت نفت، ایجاد وحشت، تخریب زیرساختها و آتشزدن کارخانجات محلی بودند. به موازات گستردگی و حضور همهجانبهی آمریکا در عراق، این کشور طی هشت سال اِشغالگری و غارت متحمل هزینههای بسیاری شد و یکی از پرهزینهترین دخالتهای خود در قرن را رقم زد.
سال ۲۰۰۳ و یک هفته قبل از آغاز جنگ عراق، یک برنامه تلویزیونی به نام « Meet the Press »گفتوگویی بین روزنامهنگاران و «دیک چنی» معاون جرج بوش، رئیسجمهور وقت ترتیب داد که در آن نتیجه تمام تحلیلها و برآوردها از هزینههای مالی احتمالی واشنگتن در عراق، مبلغ ۱۰میلیارد دلار به طور سالانه برآورد شده بود. بعد از این رسانههای آمریکایی به مردم این کشور اعلام کردند که اگر این جنگ حداقل دوسال ادامه پیدا کند، بیش از ۱۰۰میلیون دلار هزینه به واشنگتن تحمیل خواهد کرد. تخصیصهای مالی ایالات متحده در ردیف بودجه نظامی به حضور نظامیاش در عراق نیز جالب توجه است:
پژوهش دیگری تحت عنوان «پروژهی هزینههای جنگ» توسط موسسه مطالعات بینالمللی واتسون در دانشگاه براون آمریکا تهیه شده که میزان هزینههای واشنگتن در جنگ با عراق را نشان میدهد. براساس این پژوهش هزینه جنگ آمریکا در عراق بالغ بر ۱.۷ تریلیون دلار و ۴۹۰ میلیارد دلار برآورد شده است؛ هزینهای که ممکن است طی چهار دهه آینده پس از محاسبه حقوق جانبازان به بیش از ۶تریلیون دلار افزایش یابد. طبق دادههای این پژوهش، جنگ آمریکا علیه عراق منجر به کشته شدن حدود ۱۳۴۰۰۰ غیرنظامی عراقی شده است.
این در حالی است که پژوهشگران حاضر در این پروژه احتمال میدهند آمار واقعی چهار برابر این تعداد قربانیان باشد. این احتمالات مورد تأیید فعالان سیاسی عراقی نیز میباشد و آنان معتقدند تعداد غیرنظامیان قربانی شده بسیار بیشتر از آمار و ارقام منتشرشدهی آمریکایی است. مطابق با نتایج این مطالعه شمار تلفات از بین نیروهای امنیتی، سرکوب شورشیان، روزنامه نگاران و امدادگران، مجموع تلفات جنگ بین ۱۷۵هزار تا ۱۸۹هزار قابل افزایش است. انتشار این پژوهش که توسط حدوداً ۳۰نفر از دانشگاهیان و صاحب نظران تهیه شده، مصادف با دهمین سالگرد تهاجم آمریکا بود.
بعد از این گزارش خزانهداری آمریکا و برآورد هزینههای واقعی جنگ، میزان خسارتهای مالی و نظامی و جانی را بالا برد. این ارقام اضافه بر تعهدات آتی ناشی از جنگها مانند مزایای پزشکی و غرامت برای جانبازان معلولان است که حداقل به ۳.۷ تریلیون دلار میرسد؛ برآورد حاضر در آخرین گزارش به حدود چهار تریلیون دلار افزایش یافته است. افزایش حجم هزینههای جانبازان، هزینههای اجتماعی هنگفتی نیز برای آمریکا به همراه داشت؛ یک پژوهش در سال ۲۰۱۱ به این نتیجه رسید که حق درمان برای جانبازان مجروح و معلول پس از ۱۰ سال جنگ بالغ بر ۳۳میلیارد دلار بوده است؛ این رقم طی دو سال بعد، به ۱۳۴.۷ میلیارد دلار افزایش یافت.
از نابسامانی داخلی تا ظهور تروریسم (۲۰۱۴-۲۰۱۱)
نتیجهی پایانی این جنگ برای آمریکا صرف هزینههای هنگفت جهت رسیدن به توافقی بر سر امنیتش بود. اما از آن مهمتر و دردناکتر ویرانیهای تحمیلشده به عراق بود که فقط یک دور بازسازی نسبی آن وضعیت، ۲۱۲ میلیارد دلار شد. جنگی که آمریکا با ادعای دستیابی صدام به سلاح کشتار جمعی آغاز کرد، نتایجی جز اشغال خاک این کشور، پایمال شدن حقوق اولیهی شهروندان، نقض حقوق بشر، آوارگی و پناهندگی عراقیها، تخریب گسترده زیرساختهای اقتصادی، بهداشتی و آموزشی برای عراق نداشت. از آن مهمتر نتایج سیاسی-امنیتی این جنگ در سطح منطقهای و بروز بحرانهای فراگیری است که یک دهه بعد خود را نشان داد.
جنگ آمریکا علیه عراق با ظهور «القاعده» آغاز و با تشکیل «داعش» به عنوان جایگزین ساختارمند و قدرتمندتر این گروه تروریستی پایان یافت. آمریکا بالاخره پس از ۸سال نیروهایش را از عراق خارج کرد، اما راه را برای درگیریهای فرقهای باز گذاشت؛ درگیریها و اختلافاتی که ناگهان به سوریه، با آن وضعیت متکثر و ملتهب سرازیر شد تا منطقه را به دام تروریسم بیاندازد. گویا این بار مقدرر شده بود تا ایالات متحده در قالب یک ائتلاف دیگر و با چهرهای دیگر به منطقه و عراق برگردد.
داعش؛ فصل جدید نفوذ سیاسی و اِشغال سرزمینی (۲۰۲۱-۲۰۱۴)
آمریکا با ادعای مبارزه با تروریسم و از بین بردن داعش نیروهای خود را که ۴۱۰۰ سرباز بودند، وارد عراق کرد. نیروهای نظامی و مستشاری آمریکا در ۱۴ پایگاه نظامی بزرگ و مجهز مستقر بودند که در سطوح مختلف و با ابزارهای متفاوت بر نتایج جنگ نیروهای نظامی عراق با داعش اثر میگذاشتند. علیرغم ادعاهای موجود از سوی نیروهای ائتلاف بینالمللی موسوم به ضد داعش، کارشناسان و استراتژیستهای عراقی معتقدند برخی تصمیمات و تعللهای آمریکایی موجب کمک به داعش و تقویت مواضع آن میشد. علاوه بر این هر شهری که در کنترل نیروهای ائتلاف قرار میگرفت چند ساعت بعد توسط تروریستهای داعشی تصرف میشد. این مسائل نشان میداد که گویا تداوم بحران و شکست نیروهای بسیج مردمی و نظامیان عراقی با اهداف آمریکایی ائتلاف همسو بوده است. ائتلافی که حتی سفارتخانههایش نیز مقر نظامی به شمار میرود.
محور پایانی را میتوان به موضع و سیاست واشنگتن نسبت به منطقه کردستان عراق اختصاص داد. منطقهای که از زمان آغاز حضور نظامی ایالات متحده در عراق و بازشدن پای نیروهای آمریکایی به شمال این کشور در زمان جورج بوش پدر اهمیت خود را پیدا کرد. بعد از اشغال عراق و در زمان جورج بوش پسر، هدف و تلاش امریکا در جهت تقویت عنصر کُرد تنظیم شد؛ تا از این طریق یک طرف سوم [علاوه بر دو محور شیعی و سُنی] به عرصه تحولات عراق اضافه شود. عنصری که آمریکا همواره سعی میکند تا از آن بعنوان یک نیروی سوم تعدیلی و میانجی در مقابل بغداد استفاده کند.
محور اصلی روابط بین آمریکا و منطقه کردستان عراق را باید همکاریهای امنیتی و هماهنگیهای سیاسی دانست. برد و دامنه این روابط فقط در زمان هجوم داعش علیه عراق مشهود نبود؛ بلکه بعد از پایان این بحران، ارتباط محکم آمریکایی-کُردی به اهرم فشاری علیه تمام تصمیمات ضدآمریکایی بغداد تبدیل شد. مهمترین نمود آن زمانی مشاهده شد که با وجود درخواستهای مکرر و تصویب قانونی لایحه خروج نیروهای ائتلاف موسوم به ضد داعش به رهبری واشنگتن از عراق، اربیل همچنان خواهان تداوم حضور این نیروها بود.
دونالد ترامپ، رییسجمهور سابق ایالات متحده در انتقاد به حضور نظامی نیروهای آمریکایی در منطقه، هزینهی ۷تریلیون دلاری واشنگتن در غرب آسیا را فاش کرد. این هزینه شامل فعالیت پایگاههای نظامی، جنگندههای هوایی، سلاحهای زمینی و دریایی و همچنین استقرار افسران و مستشاران آمریکایی میشود.