او در ابتدای صحبتهایش با تأکید بر اینکه مشایی و بقایی تفاوتهای زیادی با یکدیگر دارند گفت: در طول مدتی که آقای مشایی رییس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بود مانند روسای قبل از خود، در حیاط ساختمان سازمان از ماشین پیاده میشد و تا دفتر کارش پیاده میرفت. او با کارمند و ارباب رجوع ارتباط مستقیم داشت و بسیاری از کسانی که نمیتوانستند در دفترش او را ببینند در این مسیر با او صحبت میکردند؛ اما در دورهی مدیر بعدی، دیگر این اتفاق نیفتاد.
گلشن که تا پایان دورهی مدیریت رحیممشایی در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بود و پس از آن، استعفا کرد ادامه داد: آقای بقایی رفتار دیگری داشت؛ یک آسانسور اختصاصی برای رفتوآمد او در نظر گرفته شد و ماشین او تا پای آسانسور میرفت و بقایی با آسانسور بالا میرفت و پایین میآمد و کسی او را نمیدید. در واقع، قطع رابطهی کامل بین رییس سازمان، ارباب رجوع و کارمندان از آن زمان اتفاق افتاد.
این باستانشناس در ادامه اظهار کرد: چیزی که آقای نجفی در جلسه گفت، این بود که مدیریت آقای مشایی قابل دفاع است؛ این مدیریت نیز به جنبههای مختلف مانند نحوهی برخورد با پرسنل یا اجرای برنامههایی در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بازمیگردد؛ اما اینکه آیا او بهطور کلی در مسیر درستی رفته است یا خیر، سوالی است که برای جواب به آن، باید اقدامات او بررسی شود.
مدیر پیشین اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری استان تهران بیان کرد: آقای مشایی آنقدر که عملکردش نشان میدهد، قصد ارتباط با همکارانش را داشت، اما حرکتهای بقایی نشان میدهد که او علاقهمند به ایجاد ارتباط با همکاران یا ارباب رجوع نبود. بنابراین حرکت آقای مشایی قابل تأیید است.
گلشن تصریح کرد: درست است که آنها معتقد بودند یک روح در دو بدن هستند، اما در عین حال عملکردهایشان بسیار متفاوت بود.
رییس پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری با اشاره به خاطرهای از سلام نکردن رییس سازمان به کارمندان، یادآوری کرد: به قول حضرت علی (ع)، کسی که گناهان صغیره را بیارزش بداند گناهان کبیره را نیز بیارزش میپندارد.
گلشن ادامه داد: یکی از پیگیریهایی که توسط آقای مشایی انجام شد و من شاهدش بودم، اجرایی کردن قانون برنامهی چهارم توسعه بود. بخشی از آن متعلق به همکاری با کشورهای دارای فرهنگ مشترک با ایران بود که تا سال 1386 در این سازمان اجرایی نشده بود. از آنجایی که این موضوع بسیار اهمیت داشت من هم بهدنبال برطرف کردن آن رفتم.
او اظهار کرد: گاهی در سفرهایی که برخی مسوولان کشوری به خارج داشتند، قول مرمت یک بنای تاریخی که با فرهنگ ایرانی مشترک بود را میدادند که به اعتبار نیاز داشت. بهعنوان مثال، در دورهی گذشته زمانی که رییسجمهور وقت با آقای مشایی به جزیرهی «جاوه» در اندونزی رفت قول مرمت یک مسجد ایرانی را داد. نخستین کار در آن زمان، بررسی چنین قانونی بود. هماهنگیهای زیادی که انجام شد حتی نامهنگاریهایی با مسوولان مختلف صورت گرفت تا اعتبار مرمت آن مسجد تأمین شود؛ اما این اقدامات نتیجه نداد و نتوانستیم اعتباری بگیریم چون در قانون، جایی دیده نشده بود که ما بتوانیم هزینهای برای مرمت آثار در خارج از کشور بهدلیل داشتن اشتراکات فرهنگی با ما بپردازیم. در آن زمان، اجرایی کردن این قانون بهعنوان یک طرح جدید در سازمان مدیریت و برنامهریزی به تصویب رسید و چنین اقداماتی قابل دفاع است.
مدیرکل پیشین موزهی ملی ایران افزود: حتی انتخاب آقای دولتآبادی بهعنوان معاون حفظ و احیا در سازمان، یک اقدام مناسب بود که در دورهی مشایی رخ داد. دولتآبادی تلاش میکرد با تمرکز و بهصورت مستقل، اقدامات این حوزه را اجرایی کنند و همیشه روی نظرات خود پافشاری میکرد، اما متأسفانه بهدلیل داشتن همین خصوصیت، در زمان مدیریت آقای بقایی برکنار شد و قاعدتا کسی جای او آمد که از آقای بقایی حرفشنوی داشت.