مستر تیستر نماد مصرف گرایی است که به مثابه نمونههای مشابه خود در کشورهای غربی، شهروندان ایران را به سندروم خوردن در رستورانهای لاکچری دعوت میکند.
به گزارش سرویس اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛ به نقل از مشرق، اواخر هفته گذشته نماینده یک شرکت بیمه در مراسمی اقدام به بیمه کردن معده «مستر تیستر» چهره معروف اینستاگرامی در حوزه تبلیغات مواد غذایی و رستورانها کرد که با واکنشهای اجتماعی فراوانی در فضای مجازی همراه بود.
مستر تیستر(تستر) کیست؟
«حمید سپیدنام» بلاگری فعال در حوزه مواد غذایی که در اینستاگرام با عنوان «مستر تیستر» به شهرت رسید. «سپیدنام» به رستوانهای داخلی و گاهی هم خارجی سرک میکشید و پس از تست غذای رستوران در مورد مزه و کیفیت و مدیریت رستوران مذکور اظهارنظر میکرد و نظراتش را در صفحه اینستاگرامش بازتاب میدهد. او به عنوان یک تیستر اغلب رستورانهای هزینهای پرداخت نمیکند بلکه در ازای این تبلیغ پول هم دریافت میکند و متاسفانه بسیاری از رستوران برای تبلیغات با پرداخت هزینهای از این نماد سندروم خوردن استفاده میکنند.
با شهرت نسبی این تستر او به برنامه های مختلف صدا و سیما دعوت شد تا شهرت مجازی او تشدید شود. از میان برنامههایی که میزبان این بلاگر است میتوان به برنامه «همیشه خونه» اشاره که با موضوع کسب و کار اینترنتی و با اجرای شهرام شکیبا و ستاره سادات قطبی آنتن زنده در اختیار او قرار گرفت. در این برنامه که در فضای مجازی بسیار مورد توجه قرار گرفت مستر تستر و همسرش تحت عنوان خانواده سپیدنام (مستر تستر) به برنامه دعوت شدند آنهم به عنوان زوجی که غذای تمام رستوران های کشور را تست کرده اند. در واقع بخشی از مشروعیت بلاگرهای ضد جریان با حضور در رسانه ملی تائید و تثبیت میشوند و کسب و کار آنان بیشتر از گذشته تبلیغ می شود.
سلبریتیبازی که همچنان ادامه دارد!
مستر تیستر نماد مصرف گرایی است که به مثابه نمونههای مشابه خود در کشورهای غربی، شهروندان ایران را به سندروم خوردن در رستورانهای لاکچری دعوت میکند. بر اساس الگوهای مشابه غربی، بیمه کردن معده و سایر اعضاء این بلاگر حوزه غذاخوری بسیار طبیعی است اما در فضای عمومی کشور با واکنشهای منفی رسانهها و کاربران فضای مجازی همراه بوده است.
قبل از بررسی پدیده مسترتستر و یا موقعیت او در فضای مجازی باید به این مسئله توجه داشت که بیمه شدن این چهره از سوی مسئولان یک شرکت بیمه با پشتوانه میزان مخاطبان و دنبال کنندگان این چهره در فضای اینستاگرام صورت پذیرفته است.
این مسئله نشان میدهد که سیستم ارزیابی در لایههای مختلف مدیریتی همچنان سلبریتی، اینفلوئنسر و بلاگر محور است و همچنان تغییر بزرگی در سیستم مدیریتی محقق نشده و تفکر ارگانی سلبریتی محور روحانی با گرایش به برجسته سازی چهرههایی که دنبالکنندگان فراوانی (خواه واقعی یا دروغین) در فضای مجازی دارند، همچنان دنبال میشود.
این انحطاط در الگوبرداری از سیستم حاکم در کشورهای غربی با پیامدهای سوء اجتماعی همراه خواهد بود. در کشورهای غربی خواننده - بازیگر مشهوری یکی از اعضای بدن خود را بیمه میکند و اینجا برای حاکمسازی همان الگو، سیستم دست به دامان بلاگر تبلیغاتی و بسیار معمولی حوزه تغذیه میشود. این در حالی است که از سیاستگذاران چنین تصمیمی باید پرسید آیا این بلاگر متوسط خدمات تبلیغاتیاش نصیب توده وسیعی از جامعه میشود یا او چهره محبوب اقشار لاکچری و ۴ درصدی جامعه است.
این اقدام شرکت بیمهگذار نشان میدهد همچنان مشی و تفکر ارگانی سلبریتی، اینفلوئنسر و بلاگر محور دولت قبلی در حال توسعه در اشکال دیگری است.
تا میتوانید بخورید و بیاشامید و معروف شوید!
مشی تبلیغات لاکچری این فرد همواره با انتقادات فراوانی مواجه است. او چهرهای اینستاگرامی است که به خاطر داشتن درآمد از شغلی کاملا بیزحمت، درآمدی نجومی کسب میکند. بلاگر تستر (تیستر) به انتقال تجربههای لاکچری از غذاهایی میپردازد که برای تهیه آن برای گروههای اجتماعی با خط فقر حداقل ۱۰ میلیون بسیار دشوار است. در واقع اون تستر غذای طبقه ثروتمند جامعه است که به عنوان پیشکار در رستوران های هدف طبقه سرمایهدار حاضر میشود.
در فرهنگ غربی چنین نمونههایی به توسعه کسب و کار رستورانهای بزرگ گرانقمیت میپردازند و معمولا واسطههایی هستند که جریان سرمایهدار مروج ترویج سبک زندگی لاکچری و رضایتمندی بدون پشتوانه را مبتنی بر ترویج مصرف گرایی توسعه میدهند.
اما مسئله مهم این است که سنجش صداقت مستر تیستر توسط یک ارزیاب صداقت سنجی نشده است؟ نظرات مستتر تستر را چگونه ارزیابی باید بکنیم؟ آیا مستر تستر حاضر است از یک طبخ خانگی که توسط زنان سرپرست خانواده در فضای مجازی عرضه میشود حمایت کند؟ در باب بیصداقتی این خورنده اینستاگرامی میتوان به این مسئله مهم اشاره کرد که هر بار پس از افزایش قیمت گوشت، او به تبلیغ غذاهای گوشتی میپردازد.
رستورانهایی که او در آن حاضر می شود اغلب لاکچری هستند و ترویج فرهنگی لاکچرینشینی در یک شرایط اقتصادی ناهمسان، صفحه اینستاگرام او را به یک صفحه ناهنجار تبلیغاتی برای گرانتر کردن سبک زندگی در ایران تبدیل کرده است.
انحطاط در الگوسازی در جامعه ایرانی/ آیا مبنای چهرهسازی میزان دنبال کنندگان اینستاگرامی است؟
تعداد دنبال کنندگان (فالور) تستر از ۲ میلیون نفر تجاوز نمیکند. آیا داشتن ۲ میلیون مخاطب به معنی داشتن هواداران تیفوسی دو آتشه در فضای مجازی است؟ از سحر قریشی پرحاشیه در دورهای که ۵ میلیون مخاطب داشت، فیلمی که روی پرده سینماها داشت که تقریبا نزدیک به دویست هزار نفر مخاطب داشت.
آثاری که از بهاره رهنما در سینماها نمایش داده میشود، با داشتن چهار میلیون و هشتصد هزار دنبال کننده، (بر اساس آمار مندرج در سمفا و سینما تیکت) صد هزار نفر مخاطب ندارد. این تحلیل از نوعی هواداری در فضای مجازی نشان میدهد تعداد دنبال کنندههای مستر تستر نمیتواند مبنای قضاوت یا محبوبیت او برای غذاخوری رایگان و تبدیل شدن به نماد خوردن باشد. متاسفانه دستگاه صحتسنجی محبوبیت اینفلوئنسرها و بلاگرها برای شرکتهای خصوصی و دولتی محرز نشده و گرنه عصر جولان دهی محبوبان اینستاگرامی هر چه سریعتر پایان مییافت.
«حمید سپیدنام» بلاگری فعال در حوزه مواد غذایی که در اینستاگرام با عنوان «مستر تیستر» به شهرت رسید. «سپیدنام» به رستوانهای داخلی و گاهی هم خارجی سرک میکشید و پس از تست غذای رستوران در مورد مزه و کیفیت و مدیریت رستوران مذکور اظهارنظر میکرد و نظراتش را در صفحه اینستاگرامش بازتاب میدهد. او به عنوان یک تیستر اغلب رستورانهای هزینهای پرداخت نمیکند بلکه در ازای این تبلیغ پول هم دریافت میکند و متاسفانه بسیاری از رستوران برای تبلیغات با پرداخت هزینهای از این نماد سندروم خوردن استفاده میکنند.
با شهرت نسبی این تستر او به برنامه های مختلف صدا و سیما دعوت شد تا شهرت مجازی او تشدید شود. از میان برنامههایی که میزبان این بلاگر است میتوان به برنامه «همیشه خونه» اشاره که با موضوع کسب و کار اینترنتی و با اجرای شهرام شکیبا و ستاره سادات قطبی آنتن زنده در اختیار او قرار گرفت. در این برنامه که در فضای مجازی بسیار مورد توجه قرار گرفت مستر تستر و همسرش تحت عنوان خانواده سپیدنام (مستر تستر) به برنامه دعوت شدند آنهم به عنوان زوجی که غذای تمام رستوران های کشور را تست کرده اند. در واقع بخشی از مشروعیت بلاگرهای ضد جریان با حضور در رسانه ملی تائید و تثبیت میشوند و کسب و کار آنان بیشتر از گذشته تبلیغ می شود.
سلبریتیبازی که همچنان ادامه دارد!
مستر تیستر نماد مصرف گرایی است که به مثابه نمونههای مشابه خود در کشورهای غربی، شهروندان ایران را به سندروم خوردن در رستورانهای لاکچری دعوت میکند. بر اساس الگوهای مشابه غربی، بیمه کردن معده و سایر اعضاء این بلاگر حوزه غذاخوری بسیار طبیعی است اما در فضای عمومی کشور با واکنشهای منفی رسانهها و کاربران فضای مجازی همراه بوده است.
قبل از بررسی پدیده مسترتستر و یا موقعیت او در فضای مجازی باید به این مسئله توجه داشت که بیمه شدن این چهره از سوی مسئولان یک شرکت بیمه با پشتوانه میزان مخاطبان و دنبال کنندگان این چهره در فضای اینستاگرام صورت پذیرفته است.
این مسئله نشان میدهد که سیستم ارزیابی در لایههای مختلف مدیریتی همچنان سلبریتی، اینفلوئنسر و بلاگر محور است و همچنان تغییر بزرگی در سیستم مدیریتی محقق نشده و تفکر ارگانی سلبریتی محور روحانی با گرایش به برجسته سازی چهرههایی که دنبالکنندگان فراوانی (خواه واقعی یا دروغین) در فضای مجازی دارند، همچنان دنبال میشود.
این انحطاط در الگوبرداری از سیستم حاکم در کشورهای غربی با پیامدهای سوء اجتماعی همراه خواهد بود. در کشورهای غربی خواننده - بازیگر مشهوری یکی از اعضای بدن خود را بیمه میکند و اینجا برای حاکمسازی همان الگو، سیستم دست به دامان بلاگر تبلیغاتی و بسیار معمولی حوزه تغذیه میشود. این در حالی است که از سیاستگذاران چنین تصمیمی باید پرسید آیا این بلاگر متوسط خدمات تبلیغاتیاش نصیب توده وسیعی از جامعه میشود یا او چهره محبوب اقشار لاکچری و ۴ درصدی جامعه است.
این اقدام شرکت بیمهگذار نشان میدهد همچنان مشی و تفکر ارگانی سلبریتی، اینفلوئنسر و بلاگر محور دولت قبلی در حال توسعه در اشکال دیگری است.
تا میتوانید بخورید و بیاشامید و معروف شوید!
مشی تبلیغات لاکچری این فرد همواره با انتقادات فراوانی مواجه است. او چهرهای اینستاگرامی است که به خاطر داشتن درآمد از شغلی کاملا بیزحمت، درآمدی نجومی کسب میکند. بلاگر تستر (تیستر) به انتقال تجربههای لاکچری از غذاهایی میپردازد که برای تهیه آن برای گروههای اجتماعی با خط فقر حداقل ۱۰ میلیون بسیار دشوار است. در واقع اون تستر غذای طبقه ثروتمند جامعه است که به عنوان پیشکار در رستوران های هدف طبقه سرمایهدار حاضر میشود.
در فرهنگ غربی چنین نمونههایی به توسعه کسب و کار رستورانهای بزرگ گرانقمیت میپردازند و معمولا واسطههایی هستند که جریان سرمایهدار مروج ترویج سبک زندگی لاکچری و رضایتمندی بدون پشتوانه را مبتنی بر ترویج مصرف گرایی توسعه میدهند.
اما مسئله مهم این است که سنجش صداقت مستر تیستر توسط یک ارزیاب صداقت سنجی نشده است؟ نظرات مستتر تستر را چگونه ارزیابی باید بکنیم؟ آیا مستر تستر حاضر است از یک طبخ خانگی که توسط زنان سرپرست خانواده در فضای مجازی عرضه میشود حمایت کند؟ در باب بیصداقتی این خورنده اینستاگرامی میتوان به این مسئله مهم اشاره کرد که هر بار پس از افزایش قیمت گوشت، او به تبلیغ غذاهای گوشتی میپردازد.
رستورانهایی که او در آن حاضر می شود اغلب لاکچری هستند و ترویج فرهنگی لاکچرینشینی در یک شرایط اقتصادی ناهمسان، صفحه اینستاگرام او را به یک صفحه ناهنجار تبلیغاتی برای گرانتر کردن سبک زندگی در ایران تبدیل کرده است.
انحطاط در الگوسازی در جامعه ایرانی/ آیا مبنای چهرهسازی میزان دنبال کنندگان اینستاگرامی است؟
تعداد دنبال کنندگان (فالور) تستر از ۲ میلیون نفر تجاوز نمیکند. آیا داشتن ۲ میلیون مخاطب به معنی داشتن هواداران تیفوسی دو آتشه در فضای مجازی است؟ از سحر قریشی پرحاشیه در دورهای که ۵ میلیون مخاطب داشت، فیلمی که روی پرده سینماها داشت که تقریبا نزدیک به دویست هزار نفر مخاطب داشت.
آثاری که از بهاره رهنما در سینماها نمایش داده میشود، با داشتن چهار میلیون و هشتصد هزار دنبال کننده، (بر اساس آمار مندرج در سمفا و سینما تیکت) صد هزار نفر مخاطب ندارد. این تحلیل از نوعی هواداری در فضای مجازی نشان میدهد تعداد دنبال کنندههای مستر تستر نمیتواند مبنای قضاوت یا محبوبیت او برای غذاخوری رایگان و تبدیل شدن به نماد خوردن باشد. متاسفانه دستگاه صحتسنجی محبوبیت اینفلوئنسرها و بلاگرها برای شرکتهای خصوصی و دولتی محرز نشده و گرنه عصر جولان دهی محبوبان اینستاگرامی هر چه سریعتر پایان مییافت.
اعتراض گسترده کاربران فضای مجازی به بیمه شدن تستر/ این سرمایهگذاری دو سر باخت است!
بیمه کردن معده حمید سپیدنام معروف به مستر تستر حتی برندینگ شرکت بیمه گذار آن را با چالشهایی مواجه کرده و به جای اثر تبلیغاتی مثبت، پیامدهای بسیار منفی برای این شرکت به همراه داشته است. هرچند بیمه شدن معده مستر تیستر بر اساس آنچه در غرب عرف شده، امری نامعقول نیست و هستند سلبریتیهای بین المللی که اعضاء بدن خود را بیمه کردهاند؛ اما چرا برای شرکتهای خدماتی سهامی عام که با پول سهامداران و مردم فعالیت می کنند، برای ارتقاء برندینگ باید دست به دامان چنین چهرههای ناخوشایند و متعارض با سبک زندگی ایرانی و اسلامی شوند؟ آیا چنین تقلیل دادن ارزشهای انسانی در جامعه ایرانی که امروزه با انواع مشکلات اقتصادی ناشی از تحریم دست به گریبان است، بازتاب مناسبی در افکار عمومی خواهد داشت؟
همانطور که اشاره شد الگوی این خدمات رسانی (امتیاز دهی) به سلبریتیها در یک شرایط طبیعی اقتصادی مشکلی به همراه نخواهد داشت و آورده تبلیغاتی مثبتی به همراه خواهد داشت اما در شرایط کنونی و وضعیت معیشتی طبقه متوسط با دشواریهایی مواجه است، توجه و اعتباردهی بلاوجه به چهرههای ناهنجار اینستاگرامی پیامد مثبتی از سوی افکار عمومی به همراه نخواهد داشت.
شرکت های خدمات رسان نیز که گمان میکنند با چنین اقداماتی، برند خود را در افکار عمومی ارتقاء میدهند باید به این مساله واقف باشند که سیستم دفاعی جامعه ایرانی همانند بدن انسان، هر موجود ناهنجار و هر اقدام ناهمگون با بافت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی امروز ایران را به سان یک باکتری و ویروس از خود دفع میکند و در نهایت این سرمایهگذاری به ضدتبلیغی بزرگ و شکستی سنگین برای آن مجموعهها تبدیل خواهد شد.