آقای روشنفکری که دو هفته پیش در همان روزنامه ابراز تأسف کرد از این که آلفرد جانسون یا دیوید اسمیت نشده تا او را در آمریکا حلواحلوا کنند و نظریاتش را تحویل بگیرند اکنون مینویسد «مگر وجود مقدس حضرت عیسی بن مریم(ع) توافق ژنو را نجات دهد و تعطیلات کریسمس به داد برسد؛ اگر نه تندروهای کنگره با افزایش تحریمها عملاً توافق را از بین میبرند» این روزنامه البته با ردیف کردن عبارت تندرو و میانهرو، جهد بلیغ کرده تا بر دامن کبریایی آقای اوباما، گرد تندروی ننشیند.
به گزارش شهدای ایران به نقل ازروزنامه کیهان؛محمد ایمانی در ادمه آورده است:اگر متن بیانیه ژنو یک نامعادله فاقد توازن است، رفتار طرفین این بیانیه به
مراتب نامتوازنتر است. 20 روز بیشتر از انتشار این بیانیه نگذشته که حالا
غربگراترین روزنامه ایرانی در سرمقاله خود صلیب میکشد و از حضرت عیسی
مسیح(ع) برای بقای بیانیه استمداد میکند. آقای روشنفکری که دو هفته پیش در
همان روزنامه ابراز تأسف کرد از این که آلفرد جانسون یا دیوید اسمیت نشده
تا او را در آمریکا حلواحلوا کنند و نظریاتش را تحویل بگیرند اکنون
مینویسد «مگر وجود مقدس حضرت عیسی بن مریم(ع) توافق ژنو را نجات دهد و
تعطیلات کریسمس به داد برسد؛ اگر نه تندروهای کنگره با افزایش تحریمها
عملاً توافق را از بین میبرند» این روزنامه البته با ردیف کردن عبارت
تندرو و میانهرو، جهد بلیغ کرده تا بر دامن کبریایی آقای اوباما، گرد
تندروی ننشیند.
اعتدال و توازن در متن بیانیه دیده نمیشود چرا که حق صریح ایران طبق ان.پی.تی را به توافق بلند مدت طرفین- که بعضاً گفته میشود ممکن است حتی 20 سال هم طول بکشد- موکول کرده آن هم با محدودیتهایی نظیر گستره و سطح و ظرفیت و محل غنیسازی پس از سنجش نیازمندی عملی ایران! ساختار تحریمهای بانکی و نفتی نیز که مسئله دوم در این مذاکرات بود، دست نخورده سر جای خود باقی مانده و صرفاً قرار است اجازه دسترسی به 2/4 میلیارد دلار از 100 میلیارد دلار درآمد نفتی بلوکه شده ما را در قسطبندی شش ماهه فراهم کنند. در مقابل ایران تعهدات روشنی را در حوزه توقف و یا کاهش بخش عمدهای از فعالیتهای هستهای از جمله در حوزه غنیسازی 20 درصد و 5/3 درصد، نصب سانتریفیوژها، تکمیل رآکتور آب سنگین اراک و بازرسیهای روزانه پذیرفته است. البته بیانیه هیچ ضمانت اجرایی ندارد اما با برگشتن به نقطه صفر این گونه نیست که تمام عقبافتادگیهای برنامه هستهای ایران به طور اتوماتیک جبران شود؛ چیزی که اوباما میگوید برای اولین بار پیشرفت هستهای ایران را متوقف کردیم و حتی به عقب برگرداندیم. ضمانت بیانیه و مرجع اعتراض در صورت نقض بیانیه روشن نیست.
در این میان رفتار طرفین توافق از خود متن نیز نامتوازنتر است. یک سند عدم توازن این است که طرف ایرانی بخشی از تعلیقها را از 3 ماه پیش و بدون سر و صدا آغاز کرده و بعداً توافقهای مربوطه را در تهران ( با آژانس) و ژنو (با 1+5) مکتوب کرده است. در مقابل هنوز معلوم نیست تعهد طرف مقابل کی اجرایی شود همچنان که برخی تحلیلگران بعید نمیدانند که همان 2/4 میلیارد دلار وعده داده شده نیز هیچگاه به دست طرف ایرانی نرسد. این معامله همچنان که نقد در برابر نسیه است، در مظان گرانفروشی و ارزانفروشی نیز هست. آمریکا در این فرآیند نیاز راهبردی خود را به اعتبار ایجاد خطای محاسبه در طرف مقابل، به شکل امتیاز و آن هم گران فروخته است. در عین حال به تعبیر دیوید آلبرایت کارشناس آمریکایی، «تعهداتی که ایران پذیرفت خیلیها را حیرتزده کرد» و به بیان خاویر سولانا «توافق ژنو ناشی از رفتار سخاوتمندانه ایران بود. امروز غنیسازی بیش از 5 درصد در ایران وجود ندارد. صادقانه بگویم؛ من به عنوان کسی که به مدت 10 سال با ایران مذاکره کرده، میگویم آنچه غربیها دادند در مقابل آنچه به دست آوردند، اندک است.»
عدم توازن بعدی در نوع اعتماد و حسنظن طرفین است. گویا کار برعکس شده است. این آمریکاییها بودهاند که در طول 10 سال گذشته بارها عامل به هم خوردن توافقات بودهاند و همانها ننگ انحصاری استفاده از تسلیحات اتمی کشتار جمعی را در دنیا به نام خود زدهاند و اکنون نیز بزرگترین زرادخانه اتمی دنیا را دارند و با همه اینها باز هم آنها هستند که میگویند ایرانیها فریبکارند (سخنان شرمن وکری) و قرار نیست آمریکا به آنها اعتماد کند و ما صرفاً در حال راستیآزمایی و مهار ایران هستیم! متأسفانه در مقابل، طی چند ماه اخیر فضایی موهوم از حسن ظن نابهجا در میان طیفی از رسانهها و سیاستمداران ایرانی مشاهده شد که هیچ انطباق و توازنی با واقعیات نداشت و موجب شد این تصویر به وجود آید که طیفی خاص در ایران به دنبال گدایی محبت یکسویه هستند. اکنون هفتهها است همین طیف اصرار دارند برای دولت آمریکا و شخص اوباما چهره میانهرو، معتدل، مودب و اهل تعامل و صلح و سازش ترسیم کنند. انگار نه انگار که عباراتی نظیر تحریمهای فلج کننده و گزنده، همه گزینهها از جمله گزینه نظامی روی میز است، ایرانیان فریبکارند و قابل اعتماد نیستند و... ادبیات همین دولتمردان آمریکایی بوده است. حالا هم که آمریکاییها با تحریم 17 شرکت و شخص حقیقی مرتبط با فعالیتهای نفتی و غیرنفتی ایران، به مبانی مسالمت و توافق دهنکجی کردهاند، باز همان محافل توجیهگر اقدامات دولت آمریکا شدهاند که بله! این کارها برای ساکت کردن تندروهای کنگره و لابی صهیونیستی است و باید اوباما را درک کرد و از این قسم توجیهات که حتی در ادبیات سخنگویان کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا نیز پیدا نمیشود.
عدم توازن دیگر، اختیارداری هیئت ایرانی و فاقدالاختیاری طرف آمریکایی است. به یک معنا با موضع روشن کنگره (اعم از اعضای جمهوریخواه و دموکرات)، دولت آمریکا در عمل فاقد حداقل اختیار در حوزه مذاکرات هستهای با ایران است و حتی در صورت اعمال حق وتوی رئیس جمهور (اوباما) اگر دو سوم کنگره درباره موضوعی تصمیم بگیرند، دولت باید اطاعت کند. اما کنگره هم صاحب اختیار خود نیست. اکثریت کنگره یا از اعضای رسمی لابی صهیونیستی ایپک و یا متأثر از این لابی هستند؛ به نحوی که در موضوعاتی نظیر ایران اکثریت قریب به اتفاق آنها از هر دو حزب پای موضع صهیونیستها میایستند. درست به همین دلیل بوده که وزیر خارجه آمریکا و معاونین وی قبل و بعد از هر مذاکرهای طبق یک وظیفه اعلام نشده، به تلآویو میروند تا مفاد مذاکره و توافق را عرضه کنند. آخرین بار آقای اوباما در یکی از همین محافل نزدیک به لابی صهیونیستی (سابان) تصریح کرد ما اگر میتوانستیم از اوراق کردن برنامه هستهای ایران و باز کردن حتی پیچ و مهرههای آن هم دریغ نمیکردیم. بنابراین با فرض اینکه از موضوع «جنگ زرگری» و «تاکتیک پلیس خوب و بد» بگذریم، اختلاف را واقعی تصور کنیم، به تصریح خود اوباما، اختلاف تاکتیکی است به این معنا که با کدام فرمول میتوان امتیاز بیشتری از ایران گرفت؛ توافق در مرحله فعلی و تداوم و تشدید مطالبات در مراحل بعدی، یا تشدید فشارها در مرحله فعلی و اخذ امتیازات بیشتر در چند ماه آینده.
بیخود نبود که جو بایدن به صهیونیستها گفت اوباما در میان رؤسای جمهور آمریکا بیشترین حمایت را از اسرائیل کرده و اگر اسرائیل هم وجود نداشت ما پول خرج میکردیم و آن را تأسیس مینمودیم. در مقابل این بیارادگی دولت اوباما (نسبت به کنگره و لابی صهیونیستی)، تیم مذاکرهکننده ایرانی با اختیار گسترده و حمایت همه اجزای حاکمیت پای میز مذاکره رفت، هر چند که با همه زحمات و تلاشها، استفاده سنجیده و مطلوبی از آن حمایت و اعتماد و اختیار نشد. در حقیقت تیم مذاکرهکننده ما- فرزندان انقلاب- جا داشت و هنوز هم سزاوار است از هیئت مذاکرهکننده آمریکایی بپرسند که اگر تا این حد اسیر لابی صهیونیستی و فشار کنگرهاند، پس با کدام اختیار پای میز مذاکره آمدهاند؟ بر اثر همان فشارهاست که دولت اوباما و وزارت خزانهداری وی با زیر پا گذاشتن روح تفاهم و همکاری در توافق ژنو، تحریمها علیه 17 شرکت حقوقی و شخص حقیقی جدید را اعمال میکنند و در واقع از آخرین فشنگ موجود در خشاب نیز برای دشمنی و ایذا و آسیبرساندن دریغ نمیورزند.
حفظ توافق نیمهجان ژنو به هر قیمت امکانپذیر نیست. جانکری در همان ساعت اول صدور بیانیه ژنو- بامداد سوم آذر به وقت تهران- با خبرنگاران مصاحبه کرد و زیر توافق زد. از دو حال خارج نیست؛ یا بیانیه حق غنیسازی ایران را به رسمیت میشناسد که در آن صورت، آمریکاییها در این 3 هفته علیالدوام اصرار داشتهاند به نقض این رکن توافق بپردازند. و یا این حق به رسمیت شناخته نشده که در آن صورت متن نامه رئيس جمهور محترم به محضر رهبر معظم انقلاب مبنی بر پذیرش حق غنیسازی از سوی طرفهای مذاکرهکننده، زیر سؤال میرود. این ابهام را همین حالا باید حل کرد. اکنون دیگر به سیاق 2 ماه پیش نمیتوان گفت مذاکرات محرمانه است و بعد هم که کیهان مجبور شد به نقل از رسانههای آمریکایی و اروپایی و صهیونیستی مفاد مذاکرات را منتشر کند، به آن برچسب اعتماد به صهیونیستها زد! خوب است جناب دکتر ظریف به این سؤال پاسخ دهند که چرا مفاد مذاکرات محرمانه منتشره در رسانههای غربی دست بر قضا دقیق و درست بود و این وسط تنها رسانههای داخلی نامحرم ماندند؟ به نظر میرسد ضرورت دارد وزیر محترم امور خارجه و تیم ایشان گارد خویش را تغییر دهند و به حریف فاقد حداقل استانداردهای انسانی و اخلاقی تفهیم کنند که به هر قیمت پای میز مذاکره و تفاهم- یکطرفه- نمینشینند. اگر اکنون این استقلال رأی و شهامت معطوف به تدبیر و حکمت را نشان دهیم به مراتب هزینههای کمتری را در برابر حریف گستاخ و طمعکرده خواهیم پرداخت. راهبرد نهایی آمریکا در مذاکرات روشن است. آنها طرحی پلکانی را برای تصاعد مطالبات که تا حوزه قدرت نظامی (نظیر توانایی موشکی)، سیاست خارجی جمهوری اسلامی در منطقه، و داعیه نقض حقوق بشر امتداد مییابد، مد نظر دارند. همین اول کار باید بر این زیادهخواهی نقطه پایان نهاد. هیچ توجیهی ندارد استکبار آمریکا را در موضع زیادهخواهیهایش درک کنیم!
بیانیه ژنو در اصل یک نامعادله با کمترین توازن است. با این حال، اکنون سخن بر سر این عدم توازن نیست، مسئله فوریتر آن است که آمریکاییها- به انضمام برخی شرکای اروپایی که تحریمهای جدیدی را وضع کردند- توافق را نیمهجان کرده و زیر چادر اکسیژن فرستادهاند؛ اگر که تیر خلاص نزده باشند. برای احیای این توافق ایرادی ندارد ما به اندازه خودمان تلاش کنیم اما نمیتوانیم از طرف آمریکا و اروپا نیز نفس مصنوعی بدهیم. این بیانیه حتی با نفس حضرت مسیح(ع) نیز زنده نمیشود؛ چه اینکه استکبار هرگز در مقام تفاهم و توافق متعادل نبوده است. آمریکا و جبهه استکبار، انقیاد مطلق طلب میکنند و چنین انقیادی در روح ملت ایران و رئیسجمهور و وزیر خارجه آن نیست. حق با دکتر ظریف است که پس از اظهارات اوباما درباره روی میز بودن گزینه نظامی (ملاقات با نتانیاهو) اعلام کرد این سخنان ناامیدکننده بود. روی دیوار هیچ مستکبری نمیتوان یادگاری نوشت؛ که دکتر مصدق سکولار و مدعی محض ناسیونالیسم نیز نتوانست.
و بالاخره باید به این حقیقت برسیم که؛ اگر چرخ سانتریفیوژها نچرخد هیچ چرخ دیگری در حوزه عزت و استقلال و اقتدار و امنیت و پیشرفت ملی نخواهد چرخید.
اعتدال و توازن در متن بیانیه دیده نمیشود چرا که حق صریح ایران طبق ان.پی.تی را به توافق بلند مدت طرفین- که بعضاً گفته میشود ممکن است حتی 20 سال هم طول بکشد- موکول کرده آن هم با محدودیتهایی نظیر گستره و سطح و ظرفیت و محل غنیسازی پس از سنجش نیازمندی عملی ایران! ساختار تحریمهای بانکی و نفتی نیز که مسئله دوم در این مذاکرات بود، دست نخورده سر جای خود باقی مانده و صرفاً قرار است اجازه دسترسی به 2/4 میلیارد دلار از 100 میلیارد دلار درآمد نفتی بلوکه شده ما را در قسطبندی شش ماهه فراهم کنند. در مقابل ایران تعهدات روشنی را در حوزه توقف و یا کاهش بخش عمدهای از فعالیتهای هستهای از جمله در حوزه غنیسازی 20 درصد و 5/3 درصد، نصب سانتریفیوژها، تکمیل رآکتور آب سنگین اراک و بازرسیهای روزانه پذیرفته است. البته بیانیه هیچ ضمانت اجرایی ندارد اما با برگشتن به نقطه صفر این گونه نیست که تمام عقبافتادگیهای برنامه هستهای ایران به طور اتوماتیک جبران شود؛ چیزی که اوباما میگوید برای اولین بار پیشرفت هستهای ایران را متوقف کردیم و حتی به عقب برگرداندیم. ضمانت بیانیه و مرجع اعتراض در صورت نقض بیانیه روشن نیست.
در این میان رفتار طرفین توافق از خود متن نیز نامتوازنتر است. یک سند عدم توازن این است که طرف ایرانی بخشی از تعلیقها را از 3 ماه پیش و بدون سر و صدا آغاز کرده و بعداً توافقهای مربوطه را در تهران ( با آژانس) و ژنو (با 1+5) مکتوب کرده است. در مقابل هنوز معلوم نیست تعهد طرف مقابل کی اجرایی شود همچنان که برخی تحلیلگران بعید نمیدانند که همان 2/4 میلیارد دلار وعده داده شده نیز هیچگاه به دست طرف ایرانی نرسد. این معامله همچنان که نقد در برابر نسیه است، در مظان گرانفروشی و ارزانفروشی نیز هست. آمریکا در این فرآیند نیاز راهبردی خود را به اعتبار ایجاد خطای محاسبه در طرف مقابل، به شکل امتیاز و آن هم گران فروخته است. در عین حال به تعبیر دیوید آلبرایت کارشناس آمریکایی، «تعهداتی که ایران پذیرفت خیلیها را حیرتزده کرد» و به بیان خاویر سولانا «توافق ژنو ناشی از رفتار سخاوتمندانه ایران بود. امروز غنیسازی بیش از 5 درصد در ایران وجود ندارد. صادقانه بگویم؛ من به عنوان کسی که به مدت 10 سال با ایران مذاکره کرده، میگویم آنچه غربیها دادند در مقابل آنچه به دست آوردند، اندک است.»
عدم توازن بعدی در نوع اعتماد و حسنظن طرفین است. گویا کار برعکس شده است. این آمریکاییها بودهاند که در طول 10 سال گذشته بارها عامل به هم خوردن توافقات بودهاند و همانها ننگ انحصاری استفاده از تسلیحات اتمی کشتار جمعی را در دنیا به نام خود زدهاند و اکنون نیز بزرگترین زرادخانه اتمی دنیا را دارند و با همه اینها باز هم آنها هستند که میگویند ایرانیها فریبکارند (سخنان شرمن وکری) و قرار نیست آمریکا به آنها اعتماد کند و ما صرفاً در حال راستیآزمایی و مهار ایران هستیم! متأسفانه در مقابل، طی چند ماه اخیر فضایی موهوم از حسن ظن نابهجا در میان طیفی از رسانهها و سیاستمداران ایرانی مشاهده شد که هیچ انطباق و توازنی با واقعیات نداشت و موجب شد این تصویر به وجود آید که طیفی خاص در ایران به دنبال گدایی محبت یکسویه هستند. اکنون هفتهها است همین طیف اصرار دارند برای دولت آمریکا و شخص اوباما چهره میانهرو، معتدل، مودب و اهل تعامل و صلح و سازش ترسیم کنند. انگار نه انگار که عباراتی نظیر تحریمهای فلج کننده و گزنده، همه گزینهها از جمله گزینه نظامی روی میز است، ایرانیان فریبکارند و قابل اعتماد نیستند و... ادبیات همین دولتمردان آمریکایی بوده است. حالا هم که آمریکاییها با تحریم 17 شرکت و شخص حقیقی مرتبط با فعالیتهای نفتی و غیرنفتی ایران، به مبانی مسالمت و توافق دهنکجی کردهاند، باز همان محافل توجیهگر اقدامات دولت آمریکا شدهاند که بله! این کارها برای ساکت کردن تندروهای کنگره و لابی صهیونیستی است و باید اوباما را درک کرد و از این قسم توجیهات که حتی در ادبیات سخنگویان کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا نیز پیدا نمیشود.
عدم توازن دیگر، اختیارداری هیئت ایرانی و فاقدالاختیاری طرف آمریکایی است. به یک معنا با موضع روشن کنگره (اعم از اعضای جمهوریخواه و دموکرات)، دولت آمریکا در عمل فاقد حداقل اختیار در حوزه مذاکرات هستهای با ایران است و حتی در صورت اعمال حق وتوی رئیس جمهور (اوباما) اگر دو سوم کنگره درباره موضوعی تصمیم بگیرند، دولت باید اطاعت کند. اما کنگره هم صاحب اختیار خود نیست. اکثریت کنگره یا از اعضای رسمی لابی صهیونیستی ایپک و یا متأثر از این لابی هستند؛ به نحوی که در موضوعاتی نظیر ایران اکثریت قریب به اتفاق آنها از هر دو حزب پای موضع صهیونیستها میایستند. درست به همین دلیل بوده که وزیر خارجه آمریکا و معاونین وی قبل و بعد از هر مذاکرهای طبق یک وظیفه اعلام نشده، به تلآویو میروند تا مفاد مذاکره و توافق را عرضه کنند. آخرین بار آقای اوباما در یکی از همین محافل نزدیک به لابی صهیونیستی (سابان) تصریح کرد ما اگر میتوانستیم از اوراق کردن برنامه هستهای ایران و باز کردن حتی پیچ و مهرههای آن هم دریغ نمیکردیم. بنابراین با فرض اینکه از موضوع «جنگ زرگری» و «تاکتیک پلیس خوب و بد» بگذریم، اختلاف را واقعی تصور کنیم، به تصریح خود اوباما، اختلاف تاکتیکی است به این معنا که با کدام فرمول میتوان امتیاز بیشتری از ایران گرفت؛ توافق در مرحله فعلی و تداوم و تشدید مطالبات در مراحل بعدی، یا تشدید فشارها در مرحله فعلی و اخذ امتیازات بیشتر در چند ماه آینده.
بیخود نبود که جو بایدن به صهیونیستها گفت اوباما در میان رؤسای جمهور آمریکا بیشترین حمایت را از اسرائیل کرده و اگر اسرائیل هم وجود نداشت ما پول خرج میکردیم و آن را تأسیس مینمودیم. در مقابل این بیارادگی دولت اوباما (نسبت به کنگره و لابی صهیونیستی)، تیم مذاکرهکننده ایرانی با اختیار گسترده و حمایت همه اجزای حاکمیت پای میز مذاکره رفت، هر چند که با همه زحمات و تلاشها، استفاده سنجیده و مطلوبی از آن حمایت و اعتماد و اختیار نشد. در حقیقت تیم مذاکرهکننده ما- فرزندان انقلاب- جا داشت و هنوز هم سزاوار است از هیئت مذاکرهکننده آمریکایی بپرسند که اگر تا این حد اسیر لابی صهیونیستی و فشار کنگرهاند، پس با کدام اختیار پای میز مذاکره آمدهاند؟ بر اثر همان فشارهاست که دولت اوباما و وزارت خزانهداری وی با زیر پا گذاشتن روح تفاهم و همکاری در توافق ژنو، تحریمها علیه 17 شرکت حقوقی و شخص حقیقی جدید را اعمال میکنند و در واقع از آخرین فشنگ موجود در خشاب نیز برای دشمنی و ایذا و آسیبرساندن دریغ نمیورزند.
حفظ توافق نیمهجان ژنو به هر قیمت امکانپذیر نیست. جانکری در همان ساعت اول صدور بیانیه ژنو- بامداد سوم آذر به وقت تهران- با خبرنگاران مصاحبه کرد و زیر توافق زد. از دو حال خارج نیست؛ یا بیانیه حق غنیسازی ایران را به رسمیت میشناسد که در آن صورت، آمریکاییها در این 3 هفته علیالدوام اصرار داشتهاند به نقض این رکن توافق بپردازند. و یا این حق به رسمیت شناخته نشده که در آن صورت متن نامه رئيس جمهور محترم به محضر رهبر معظم انقلاب مبنی بر پذیرش حق غنیسازی از سوی طرفهای مذاکرهکننده، زیر سؤال میرود. این ابهام را همین حالا باید حل کرد. اکنون دیگر به سیاق 2 ماه پیش نمیتوان گفت مذاکرات محرمانه است و بعد هم که کیهان مجبور شد به نقل از رسانههای آمریکایی و اروپایی و صهیونیستی مفاد مذاکرات را منتشر کند، به آن برچسب اعتماد به صهیونیستها زد! خوب است جناب دکتر ظریف به این سؤال پاسخ دهند که چرا مفاد مذاکرات محرمانه منتشره در رسانههای غربی دست بر قضا دقیق و درست بود و این وسط تنها رسانههای داخلی نامحرم ماندند؟ به نظر میرسد ضرورت دارد وزیر محترم امور خارجه و تیم ایشان گارد خویش را تغییر دهند و به حریف فاقد حداقل استانداردهای انسانی و اخلاقی تفهیم کنند که به هر قیمت پای میز مذاکره و تفاهم- یکطرفه- نمینشینند. اگر اکنون این استقلال رأی و شهامت معطوف به تدبیر و حکمت را نشان دهیم به مراتب هزینههای کمتری را در برابر حریف گستاخ و طمعکرده خواهیم پرداخت. راهبرد نهایی آمریکا در مذاکرات روشن است. آنها طرحی پلکانی را برای تصاعد مطالبات که تا حوزه قدرت نظامی (نظیر توانایی موشکی)، سیاست خارجی جمهوری اسلامی در منطقه، و داعیه نقض حقوق بشر امتداد مییابد، مد نظر دارند. همین اول کار باید بر این زیادهخواهی نقطه پایان نهاد. هیچ توجیهی ندارد استکبار آمریکا را در موضع زیادهخواهیهایش درک کنیم!
بیانیه ژنو در اصل یک نامعادله با کمترین توازن است. با این حال، اکنون سخن بر سر این عدم توازن نیست، مسئله فوریتر آن است که آمریکاییها- به انضمام برخی شرکای اروپایی که تحریمهای جدیدی را وضع کردند- توافق را نیمهجان کرده و زیر چادر اکسیژن فرستادهاند؛ اگر که تیر خلاص نزده باشند. برای احیای این توافق ایرادی ندارد ما به اندازه خودمان تلاش کنیم اما نمیتوانیم از طرف آمریکا و اروپا نیز نفس مصنوعی بدهیم. این بیانیه حتی با نفس حضرت مسیح(ع) نیز زنده نمیشود؛ چه اینکه استکبار هرگز در مقام تفاهم و توافق متعادل نبوده است. آمریکا و جبهه استکبار، انقیاد مطلق طلب میکنند و چنین انقیادی در روح ملت ایران و رئیسجمهور و وزیر خارجه آن نیست. حق با دکتر ظریف است که پس از اظهارات اوباما درباره روی میز بودن گزینه نظامی (ملاقات با نتانیاهو) اعلام کرد این سخنان ناامیدکننده بود. روی دیوار هیچ مستکبری نمیتوان یادگاری نوشت؛ که دکتر مصدق سکولار و مدعی محض ناسیونالیسم نیز نتوانست.
و بالاخره باید به این حقیقت برسیم که؛ اگر چرخ سانتریفیوژها نچرخد هیچ چرخ دیگری در حوزه عزت و استقلال و اقتدار و امنیت و پیشرفت ملی نخواهد چرخید.