مردم منتظر دیدن دولتی هستند که صدر تا ذیل آن همگی رنگ و بوی سید محرومان را داشته باشدنه مأمن و محل کسانیکه به اندازه یک محاسن گذاشتن ودو حرف درشت به قبلیها زدن و ابراز ارادت دروغین، خودی می شوند...
به گزارش شهدای ایران، محمدهادی صحرایی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: حدود هشت ماه از پیروزی «دولت مردمی» دکتر رئیسی میگذرد و در این مدت برخی اتفاقاتِ لَه یا علیه دولت، به فراوانی و سرعتی پیش آمد که در دولتهای سابق به دلایل مختلف و به ویژه با توجه به شرایط دولتها پیش نیامد و یا به صورت محدودی رخ داد. شیطنت دشمنان چیز جدید و عجیبی نیست ولی نکته مشکوک اینست که چرا پس از اتمام دولت قبلی، نوع مشکلات کشور به یکباره تغییر میکنند و آیا اساساً مشکلات بهوجود آمده ارتباطی با دولت قبلی دارد؟ سخنی که حسن روحانی از رئیسجمهور فرانسه در مورد انصراف از حمله به ایران با روی کار آمدن دولت اعتدال گفته بود، چقدر قابل تعمیم است؟ مناقشه کشورهای شمال غرب ایران یا بیآبی زایندهرود چرا در ماه دوم و سوم دولت جدید دهن باز میکند؟ رتبهبندی معلمها کی و توسط چه کسی مطرح شد و چرا دامن دولت نوپا را میگیرد؟ مسایل صنفی سایر کارکنان... و بسیاری سؤال دیگر که شاید فهمیدن پاسخ عمده آنها سخت نباشد.
پیش از این دولتی که باید آنرا دولت امید واقعی نامید، مردم گرفتار گروهی بودند که بیش از اقداماتشان، زخم زبانشان مردم را میآزرد و به جای کارکردن، تحقیر و توهین و تمسخر میکردند. برهکشان جاسوسها و نفوذیها بود. مردم از هرچه آزرده میشدند آنها به آن خو میکردند و از هرچه گریزان میشدند آنها به آن میپرداختند. مردم از دروغ فراری بودند و شوربختانه گفته میشد. آنچه کار خودشان بود را با « باید باید» از دیگران مطالبه میکردند. به غیر از جعل واقعیات، تاریخ را هم تحریف میکردند. اگر پرسیده شود ماحصل و نتیجه حکومت هشت ساله اعتدالیون اصلاحطلب چه بود، بیشک گفته میشود برجام. و این همانست که رئیس بانک مرکزی دولت روحانی آنرا «تقریباً هیچ» نامید و چون عاقلانه پیش نرفته بود، آمریکا پس از اطمینان از عطش دولت برای نگهداری آن به هرقیمت، یکطرفه خارج شد و شد خسارت محض.
قصد این وجیزه یادآوری خاطرات تلخ آن دوران نیست که خدای نخواسته مردم آزرده شوند ولی برای گفتن از مطالب مهم، نیاز است که کمی گذشته را مرور کنیم. اینکه گفته شد اگر جبهه تحریف شکست بخورد جبهه تحریم هم شکست خواهد خورد، سخن کلیدی است. همین امسال بود که گفته شد واکسن، سوهان قم نیست که زیاد باشد یا اگر FATF امضا نشود چه میشود و... ولی همه دیدیم که اینگونه نبود و نیست. گویی در دولت قبلی به جای آنکه از منافع مردم دفاع شود، گروهی به دنبال تأمین منافع آمریکا و شرکای تجاری خود بودند. گاهی اراده دشمن در اقداماتشان دیده و از کلامشان بوی اجنبی استشمام میشد. مردم تهدید و قمپز رؤسای آمریکا را لاف در غریبی میدانستند و باور نمیکردند ولی وقتی وزیر خارجه وقت در بین دانشجویان جوان از یال و کوپال دشمن افسانهسرایی میکرد، چه میتوان گفت؟
امثال این نمونهها بسیار است که تکدر میآورد و ناراحت میکند. در جریان انتخاباتی، نمایندگان طیف دولت وقت، گاهی به راحتی آب خوردن تقلبِ واقعیت میکردند. مدرک دکتری موجود که با یک جستوجوی ساده در اینترنت و یا پیگیری مختصر در دانشگاه قابل دسترسی است را نادیده گرفتند و به دروغ، یک PHD را شش کلاسه خطاب کردند. این دروغ و تهمت و بیادبی گویای شرایط تأسفبار حاکم بر کشور بود که تنها از یک طیف خاص برمیخاست. کمبود تعرفه در برخی شعب و حوزهها و کارشکنی در جریان انتخابات و شیطنتهای کودکانه در داخل کشور و در خارج از کشور نیز جریان نفاق و ضدانقلاب، ته مانده خباثتهای خود را هزینه کردند تا با فحش و کتک و تهدید نگذارند مردم در انتخابات شرکت کنند و حضور مردم را بشکنند و از تغییری که مورد خواست مردم بود جلوگیری کنند.
در نهایت مردم در چنین وضعیتی دولت منتخب خود را که در قامت دکتر رئیسی میدیدند برگزیدند و به قدرت رساندند و در جایگاه خدمت نشاندند و توقعشان این بود و هست که وزرا و مدیران کل و جزء این دولت نیز مثل رئیسجمهور رئیسی، مؤمن، جهادی، شجاع و خستگیناپذیر باشند و در یک کلام، یک دولتِ رئیسی از دکتر رئیسی خواستند نه اینکه ایشان تنها رئیس دولتی باشند که وزرا و مدیرانش از سنخ او نباشند.
طبق تجربه، رکورددار جابهجایی مدیران و سرعت در این تغییر، هنوز متعلق به دولتهای اصلاحات و اعتدال است که گاهی از تغییر به عنوان «حق دولت» تعبیر میکردند و نگفتند مبنای این حق و استحقاق از کجا آورده شده و چرا با جابهجایی رئیس دولت از بالا تا پایین مدیران یا باید تغییر کنند و یا در صورت استثناء، طبق میل آنها شهادتین بگویند تا شاید بمانند؟ گفته نشد چرا باید یک سال از وقت چهار ساله دولت وقف تغییر مدیران شود و امور مردم متوقف آن باشد؟ و چرا ملاک سفارششدگی، هم حزبی بودن و یا فعالیت در ستاد انتخاباتی باید جای نگاه کارشناسانه و کارآمدی گزینش مدیران را بگیرد؟ این چرخه معیوب از کی بوجود آمد که به فعالیت در ستاد انتخاباتی به عنوان سکوی پرتاب و ارتقاء مدیریتی و کسب امتیاز نگریسته شد و عرصههای تکلیف و وظیفه، به شکل طعمه درآمد؟ چرا کسی به حرفهایهای این عرصه که مثل نخود آش در همه دولتها ثابتند و به همه زبانهای مزوری استادند توجه نمیکند؟
دولت سیزدهم از آفت مدیران اتوبوسی و عزل و نصبهای فلهای مبراست و تاکنون آنچه نشان داده میشود متانت و اعتماد به نفسی است که دولت را چنان مسلط به امور نشان داده که میتواند با همه نیروها و همه افکار و افراد معتقد به اسلام و انقلاب اسلامی کار کند و از خدمات آنان مردم و کشور را بهرهمند کند. این شیوه مدیریتی اگر بر این مبنا باشد، آرزوی دیرین مردم ایران است که اکنون محقق شده و پیش میرود. نگاهی که میتواند افراد را خارج از خرقههای سالوسی سیاسی و طمع کاری و ریاکاری و فریبکاری ببیند، محک بزند و در صورت موفقیت به کار بگیرد. علاوهبر این میتواند با تشکیل بانک اطلاعاتی قوی و کارآمد و حرفهای از مدیران توانمند با هر فکر و فرهنگی، ریل غلط و پرهزینه قبلی را به مسیر صحیح آن بازگرداند و دولتهای آینده را نیز به انجام کارحرفهای مجبور کند. سندروم ویژهخواری، آقازادگی، بچههای ستاد، تعارض منافع و... وقتی حاصل میشود که تقوا و شایسته گزینی کنار رود.
دولت دکتر رئیسی اگر چنین قصد و رویکرد از قبل تعریف شده و عامدانهای دارد جای بسی خوشبختی و امیدواری است و انشاءالله که در این کار موفقیت حاصل شود ولی اگر این تحول رخ نداده است، پس نگرانی مردم را باید حرمت گذاشت. شاید این نحوه مدیریت از نظر حرفهای مطلوب باشد و وقار و متانت رئیس دولت و هیئت تصمیمگیر را برساند ولی آفاتی دارد که هرگز نباید از آن غافل شد و آن را دستکم گرفت. طیف قبلی چنان مردم را به گیره بسته بودند که یادآوری خندهها و تکیهکلامهای آن زمان هم آرامش را به هم میزند و اکنون حق دارند نگران باشند و تسریع و جدیت در جابهجایی آنها که در به وجود آمدن وضع موجود دخیل بودهاند را مطالبه کنند. کندی جابهجاییها اگر از روی برنامه نباشد، بیشک آفت است و «فی التأخیرآفات». عمر دولت که سریعتر از عمر آدمها میگذرد منتظر استخاره و استمزاج و استعلامهای طولانی مدت ما نمیماند. چشم روی هم گذاشتیم و یک پنجم عمر دولت سیزدهم گذشت و مگر این مابقی تو دریابی.
گاهی شنیده میشود که اگر دولت روحانی به دور سوم میرسید، حتماً تغییرات در دولت سومش بیش از تغییرات دولت فعلی بود و این خیلی بد است. مردم منتظر دیدن دولتی هستند که صدر تا ذیل آن همگی رنگ و بوی رئیسی، سید محرومان را داشته باشد نه مأمن و محل کسانیکه به اندازه یک محاسن گذاشتن و دو حرف درشت به قبلیها زدن و ابراز ارادت دروغین، خودی میشوند و به یک میز و مقام یا ابقاء مدیریت خود، طمع میکنند. نگارنده مدعی است اگر در کنار موتور پیشران دولت که کارهای شگفت و شگرفی در این مدت کوتاه انجام داده است، موتور قدرتمند و مطمئنی در کشف استعدادها و رصد کارنامه مدیران فعلی، فعال بود، دستاوردهای دولت دکتر رئیسی بسی بیشتر از اکنون میشد و مردم امیدوارانهتر به کمک دولت میشتافتند. اینکه جدای از صحت و سقمش، گفته شود یکی از وزرا بعد از هشت ماه، هنوز با مدیران قبلی جلسهای نگذاشته و سخنی از ماندن و رفتنشان نگفته و آنها را معلق بین زمین و هوا نگه داشته، هرگز پذیرفتنی نیست.
این سخن دکتر رئیسی بسیار صحیح و متین است که «مسببان وضع موجود نباید بمانند» ولی چه کسی این نباید را باید اجرایی کند؟ مبادا برخی از مدیران قبلی با دست پس بزنند و با پا پیش بکشند و در خفا برای ماندن، به هرکسی که میشناسند متوسل به شفاعت شوند و در میان مردم بیمیلی نشان دهند و از بیبرنامگی دولت بگویند؟ این همه تعلل برای چیست؟ البته از حق نباید گذشت که برخی وزارتخانه عملکرد خوبی در این زمینه داشتهاند که اتفاقاً بیشتر از دیگران هم مورد هجمه بودهاند. مرور مرام امام علی علیهالسلام در چنین مواقعی چنان راهگشاست که حرفی باقی نمیگذارد. برخورد امام علی با یکی از عوامل حکومتی که جرمش در روزگار ما مع الأسف، حُسن قلمداد میشود چنان قاطع و براست که هر مؤمنی را تا انتهای تاریخ از ناراضی کردن امام، میترساند.
اگر امیرالمؤمنین حاضر میشود شریحِ حارث و اشعثِ قیس و عمربن ابی سلمه و... را تا انتهای تاریخ در معرض دید و قضاوت مردم قرار دهد برخورد ما با کسانی که اعتماد مردم را به یغما بردند و نظام را با ناتوانی خود، ناکارآمد نشان دادند و دستهای آلوده و بستگان وابسته به دشمن دارند و در هر فتنهای ردی از خود گذاشتهاند و نه از تخصص بهرهای دارند و نه تعهدی به دین و کشور دارند چگونه باید باشد؟ درست است که مسئولین ارشدمان که تَرک موتور در میان مردم میگردند جای کسانی را گرفتهاند که با کفش روی فرش مردم زلزلهزده رفتند ولی این تواضع پیشهگان در استانها هم دیده میشوند؟ دوره آنها که جمعهها صدای تار خود را میشنیدند و بعد از چند سال از امضای برجام متوجه «Suspension» میشدند و... گذشت، باید فکری برای امروز کرد که مردم به شما و انقلابیون، امید بستهاند. و الهی ناامید نشوند. انشاءالله.
پیش از این دولتی که باید آنرا دولت امید واقعی نامید، مردم گرفتار گروهی بودند که بیش از اقداماتشان، زخم زبانشان مردم را میآزرد و به جای کارکردن، تحقیر و توهین و تمسخر میکردند. برهکشان جاسوسها و نفوذیها بود. مردم از هرچه آزرده میشدند آنها به آن خو میکردند و از هرچه گریزان میشدند آنها به آن میپرداختند. مردم از دروغ فراری بودند و شوربختانه گفته میشد. آنچه کار خودشان بود را با « باید باید» از دیگران مطالبه میکردند. به غیر از جعل واقعیات، تاریخ را هم تحریف میکردند. اگر پرسیده شود ماحصل و نتیجه حکومت هشت ساله اعتدالیون اصلاحطلب چه بود، بیشک گفته میشود برجام. و این همانست که رئیس بانک مرکزی دولت روحانی آنرا «تقریباً هیچ» نامید و چون عاقلانه پیش نرفته بود، آمریکا پس از اطمینان از عطش دولت برای نگهداری آن به هرقیمت، یکطرفه خارج شد و شد خسارت محض.
قصد این وجیزه یادآوری خاطرات تلخ آن دوران نیست که خدای نخواسته مردم آزرده شوند ولی برای گفتن از مطالب مهم، نیاز است که کمی گذشته را مرور کنیم. اینکه گفته شد اگر جبهه تحریف شکست بخورد جبهه تحریم هم شکست خواهد خورد، سخن کلیدی است. همین امسال بود که گفته شد واکسن، سوهان قم نیست که زیاد باشد یا اگر FATF امضا نشود چه میشود و... ولی همه دیدیم که اینگونه نبود و نیست. گویی در دولت قبلی به جای آنکه از منافع مردم دفاع شود، گروهی به دنبال تأمین منافع آمریکا و شرکای تجاری خود بودند. گاهی اراده دشمن در اقداماتشان دیده و از کلامشان بوی اجنبی استشمام میشد. مردم تهدید و قمپز رؤسای آمریکا را لاف در غریبی میدانستند و باور نمیکردند ولی وقتی وزیر خارجه وقت در بین دانشجویان جوان از یال و کوپال دشمن افسانهسرایی میکرد، چه میتوان گفت؟
امثال این نمونهها بسیار است که تکدر میآورد و ناراحت میکند. در جریان انتخاباتی، نمایندگان طیف دولت وقت، گاهی به راحتی آب خوردن تقلبِ واقعیت میکردند. مدرک دکتری موجود که با یک جستوجوی ساده در اینترنت و یا پیگیری مختصر در دانشگاه قابل دسترسی است را نادیده گرفتند و به دروغ، یک PHD را شش کلاسه خطاب کردند. این دروغ و تهمت و بیادبی گویای شرایط تأسفبار حاکم بر کشور بود که تنها از یک طیف خاص برمیخاست. کمبود تعرفه در برخی شعب و حوزهها و کارشکنی در جریان انتخابات و شیطنتهای کودکانه در داخل کشور و در خارج از کشور نیز جریان نفاق و ضدانقلاب، ته مانده خباثتهای خود را هزینه کردند تا با فحش و کتک و تهدید نگذارند مردم در انتخابات شرکت کنند و حضور مردم را بشکنند و از تغییری که مورد خواست مردم بود جلوگیری کنند.
در نهایت مردم در چنین وضعیتی دولت منتخب خود را که در قامت دکتر رئیسی میدیدند برگزیدند و به قدرت رساندند و در جایگاه خدمت نشاندند و توقعشان این بود و هست که وزرا و مدیران کل و جزء این دولت نیز مثل رئیسجمهور رئیسی، مؤمن، جهادی، شجاع و خستگیناپذیر باشند و در یک کلام، یک دولتِ رئیسی از دکتر رئیسی خواستند نه اینکه ایشان تنها رئیس دولتی باشند که وزرا و مدیرانش از سنخ او نباشند.
طبق تجربه، رکورددار جابهجایی مدیران و سرعت در این تغییر، هنوز متعلق به دولتهای اصلاحات و اعتدال است که گاهی از تغییر به عنوان «حق دولت» تعبیر میکردند و نگفتند مبنای این حق و استحقاق از کجا آورده شده و چرا با جابهجایی رئیس دولت از بالا تا پایین مدیران یا باید تغییر کنند و یا در صورت استثناء، طبق میل آنها شهادتین بگویند تا شاید بمانند؟ گفته نشد چرا باید یک سال از وقت چهار ساله دولت وقف تغییر مدیران شود و امور مردم متوقف آن باشد؟ و چرا ملاک سفارششدگی، هم حزبی بودن و یا فعالیت در ستاد انتخاباتی باید جای نگاه کارشناسانه و کارآمدی گزینش مدیران را بگیرد؟ این چرخه معیوب از کی بوجود آمد که به فعالیت در ستاد انتخاباتی به عنوان سکوی پرتاب و ارتقاء مدیریتی و کسب امتیاز نگریسته شد و عرصههای تکلیف و وظیفه، به شکل طعمه درآمد؟ چرا کسی به حرفهایهای این عرصه که مثل نخود آش در همه دولتها ثابتند و به همه زبانهای مزوری استادند توجه نمیکند؟
دولت سیزدهم از آفت مدیران اتوبوسی و عزل و نصبهای فلهای مبراست و تاکنون آنچه نشان داده میشود متانت و اعتماد به نفسی است که دولت را چنان مسلط به امور نشان داده که میتواند با همه نیروها و همه افکار و افراد معتقد به اسلام و انقلاب اسلامی کار کند و از خدمات آنان مردم و کشور را بهرهمند کند. این شیوه مدیریتی اگر بر این مبنا باشد، آرزوی دیرین مردم ایران است که اکنون محقق شده و پیش میرود. نگاهی که میتواند افراد را خارج از خرقههای سالوسی سیاسی و طمع کاری و ریاکاری و فریبکاری ببیند، محک بزند و در صورت موفقیت به کار بگیرد. علاوهبر این میتواند با تشکیل بانک اطلاعاتی قوی و کارآمد و حرفهای از مدیران توانمند با هر فکر و فرهنگی، ریل غلط و پرهزینه قبلی را به مسیر صحیح آن بازگرداند و دولتهای آینده را نیز به انجام کارحرفهای مجبور کند. سندروم ویژهخواری، آقازادگی، بچههای ستاد، تعارض منافع و... وقتی حاصل میشود که تقوا و شایسته گزینی کنار رود.
دولت دکتر رئیسی اگر چنین قصد و رویکرد از قبل تعریف شده و عامدانهای دارد جای بسی خوشبختی و امیدواری است و انشاءالله که در این کار موفقیت حاصل شود ولی اگر این تحول رخ نداده است، پس نگرانی مردم را باید حرمت گذاشت. شاید این نحوه مدیریت از نظر حرفهای مطلوب باشد و وقار و متانت رئیس دولت و هیئت تصمیمگیر را برساند ولی آفاتی دارد که هرگز نباید از آن غافل شد و آن را دستکم گرفت. طیف قبلی چنان مردم را به گیره بسته بودند که یادآوری خندهها و تکیهکلامهای آن زمان هم آرامش را به هم میزند و اکنون حق دارند نگران باشند و تسریع و جدیت در جابهجایی آنها که در به وجود آمدن وضع موجود دخیل بودهاند را مطالبه کنند. کندی جابهجاییها اگر از روی برنامه نباشد، بیشک آفت است و «فی التأخیرآفات». عمر دولت که سریعتر از عمر آدمها میگذرد منتظر استخاره و استمزاج و استعلامهای طولانی مدت ما نمیماند. چشم روی هم گذاشتیم و یک پنجم عمر دولت سیزدهم گذشت و مگر این مابقی تو دریابی.
گاهی شنیده میشود که اگر دولت روحانی به دور سوم میرسید، حتماً تغییرات در دولت سومش بیش از تغییرات دولت فعلی بود و این خیلی بد است. مردم منتظر دیدن دولتی هستند که صدر تا ذیل آن همگی رنگ و بوی رئیسی، سید محرومان را داشته باشد نه مأمن و محل کسانیکه به اندازه یک محاسن گذاشتن و دو حرف درشت به قبلیها زدن و ابراز ارادت دروغین، خودی میشوند و به یک میز و مقام یا ابقاء مدیریت خود، طمع میکنند. نگارنده مدعی است اگر در کنار موتور پیشران دولت که کارهای شگفت و شگرفی در این مدت کوتاه انجام داده است، موتور قدرتمند و مطمئنی در کشف استعدادها و رصد کارنامه مدیران فعلی، فعال بود، دستاوردهای دولت دکتر رئیسی بسی بیشتر از اکنون میشد و مردم امیدوارانهتر به کمک دولت میشتافتند. اینکه جدای از صحت و سقمش، گفته شود یکی از وزرا بعد از هشت ماه، هنوز با مدیران قبلی جلسهای نگذاشته و سخنی از ماندن و رفتنشان نگفته و آنها را معلق بین زمین و هوا نگه داشته، هرگز پذیرفتنی نیست.
این سخن دکتر رئیسی بسیار صحیح و متین است که «مسببان وضع موجود نباید بمانند» ولی چه کسی این نباید را باید اجرایی کند؟ مبادا برخی از مدیران قبلی با دست پس بزنند و با پا پیش بکشند و در خفا برای ماندن، به هرکسی که میشناسند متوسل به شفاعت شوند و در میان مردم بیمیلی نشان دهند و از بیبرنامگی دولت بگویند؟ این همه تعلل برای چیست؟ البته از حق نباید گذشت که برخی وزارتخانه عملکرد خوبی در این زمینه داشتهاند که اتفاقاً بیشتر از دیگران هم مورد هجمه بودهاند. مرور مرام امام علی علیهالسلام در چنین مواقعی چنان راهگشاست که حرفی باقی نمیگذارد. برخورد امام علی با یکی از عوامل حکومتی که جرمش در روزگار ما مع الأسف، حُسن قلمداد میشود چنان قاطع و براست که هر مؤمنی را تا انتهای تاریخ از ناراضی کردن امام، میترساند.
اگر امیرالمؤمنین حاضر میشود شریحِ حارث و اشعثِ قیس و عمربن ابی سلمه و... را تا انتهای تاریخ در معرض دید و قضاوت مردم قرار دهد برخورد ما با کسانی که اعتماد مردم را به یغما بردند و نظام را با ناتوانی خود، ناکارآمد نشان دادند و دستهای آلوده و بستگان وابسته به دشمن دارند و در هر فتنهای ردی از خود گذاشتهاند و نه از تخصص بهرهای دارند و نه تعهدی به دین و کشور دارند چگونه باید باشد؟ درست است که مسئولین ارشدمان که تَرک موتور در میان مردم میگردند جای کسانی را گرفتهاند که با کفش روی فرش مردم زلزلهزده رفتند ولی این تواضع پیشهگان در استانها هم دیده میشوند؟ دوره آنها که جمعهها صدای تار خود را میشنیدند و بعد از چند سال از امضای برجام متوجه «Suspension» میشدند و... گذشت، باید فکری برای امروز کرد که مردم به شما و انقلابیون، امید بستهاند. و الهی ناامید نشوند. انشاءالله.