در این فضا خداوند اراده فرمود از میان مردمی که در مناسبات جهانی هیچ جایگاهی نداشتند، امتی پدید آورده و مناسبات فراعنه را بهم بزند. کمی پس از بعثت آخرین پیامبر(ص)، حکومتی در مدینه شکل گرفت و بلافاصله در معرض انواع تهدیدها و فشارها قرار گرفت و درست در سختترین شرایط، «دین به محاصره درآمده» نوید فتح برج و باروهای افسانهای روم و ایران میداد و مشرکان و منافقان که چیزی جز قدرتهای ظاهری را نمیدیدند، لب به تمسخر گشودند. ولی طولی نکشید که همانها فروپاشی برج و باروها را دیدند، هر چند دیگر پیامبر رحلت کرده بود و مسلمانان هم درگیر مسایل داخلی شده بودند.
انقلاب اسلامی هم چهارده قرن بعد در هنگامهای متولد شد که دنیا میان دو قدرت طاغوتی تقسیم شده بود؛ قدرتی در غرب با محوریت آمریکا که بر حدود سه چهارم دنیا سیطره داشت و قدرتی در شرق با محوریت شوروی که حدود یک چهارم جهان و منابع آن را در اختیار گرفته بود. در این هنگامه، خداوند اراده کرد تا مردمی که در مناسبات جهانی هیچ جایگاهی نداشتند را به مصاف نظام ظالمانه دوقطبی بفرستند و «سنگرهای کلیدی آنان» را فتح کند.
اینگونه بود که به سرعت انقلابی در ایران پدید آمد و به شکلگیری یک حکومت جدید منجر گردید. اینبار هم منافقان و معاندان که در معادلات آنان «قدرت معنوی» مفهومی نداشت، لب به تمسخر گشودند و به روزشماری سقوط سریع نظام اسلامی نشستند. انقلاب اسلامی بلافاصله با انواعی از توطئههای داخلی درگیر شد و اینبار قدرتهای شرق و غرب هم با تمام توان به میدان آمدند و در این میانه، گمانه بقای انقلابی در جغرافیای کشوری با مختصات «ایران آن روز» وجود نداشت اما در کمال ناباوری مادیگرایان، انقلاب اسلامی باقی ماند در حالی که همزمان پنجه در پنجه منافقان و معاندان و منحرفان داخلی و ابرقدرتهای فرعونی افکنده بود.
امروز ایران در میانه معرکه جهانی به پرطنینترین نام تبدیل شده و شکلدهنده معادلات جهانی است؛ بهگونهای که دو سال پیش وزیر خارجه سابق آمریکا - مایک پمپئو - حداکثر حرفی که در مصاف با ایران زد - که البته واقعیت هم نداشت - این بود که آمریکا پس از چهل سال، موازنه قدرت را به نفع خود بازسازی کرده است و البته دو سال بعد، فرمانده وقت نیروهای نظامی آمریکا در غرب آسیا - سنتکام - با صراحت اعلام کرد ایران موازنه را به نفع خود بهم زده و شرایط بیش از هر زمان دیگر برای آمریکاترسناک است. درخصوص این موضوع دلالتهایی وجود دارد:
۱- «معنویت» یک موضوع اساسی در ساخت وجودی انسانهاست. معنویت هم یک آرمان و هم یک قدرت ویژه است و با همه اهمیتش در هیچکدام از دو بلوک غرب و شرق جایگاهی نداشت و به همین دلیل قدرتهای پرطمطراق نظام دوقطبی از یکسو از درون تهی بودند و از سوی دیگر در برابر قدرت معنوی خلع سلاح بودند. حضرت امام خمینی - قدس سره- در نامهای که در سال ۶۷ خطاب به «میخائیل گورباچف» رئیسجمهور شوروی نوشت، به وی یادآور شد، مشکل اصلی نظام شما مسایل مادی نظیر اقتصاد نیست، بلکه مسئله اصلی فقدان معنویت و پشت کردن به خداست. در واقع در نظام مادی شرق و در نظام مادی غرب، مفهوم قدرت در بعد اصلی و پررمز و راز آن لنگ میزد. از این رو وقتی حضرت امام خمینی - قدس سره - آوای معنویت سرداد، دنیای غرب و شرق را با پدیدهای مواجه کرد که اساساًً آن را نمیشناخت، چه رسد به اینکه واجد آن باشد. از این رو با ابزارهای مادی به مصاف قدرتی آمد که مادیت یارای مواجهه با آن را نداشت.
قدرت معنویت در واقع قدرت خداوندی است که این جهان را پدید آورده و سنت جهان را بر مبنای غلبه معنویت بر مادیت قرار داده است. البته قدرت معنویت که در نهاد جهان و خلقت قرار داده شده است، تنها وقتی به میدان آورده شود اثر دارد و به خودی خود نمیتواند معادلهای را شکل دهد. در واقع قدرت معنویت وابسته به «میدان آوردن» است. در ایران مؤمنین به میدان آمدند و پیرامون مردی الهی جمع شدند و آنگاه در مصاف با قدرتهای مادی به پیروزی دست یافتند و حکومتشان علیرغم ۴۳ سال دشمنیهای درهمتنیده باقی ماند و بالنده شد. بر این اساس، سالها پیش حضرت امام خامنهای - مدظلهالعالی - فرمودهاند: «آنچه ما را در مقابل توطئه دشمن پایدار میکند، ایمان به خدا و اعتماد به وعده الهی است. آن کسی که طبق دستور الهی، نیروهای خود را در راه نجاح و فلاح و صلاح به میدان بیاورد، خدای متعال او را تنها نخواهد گذاشت و او را موفق و پیروز خواهد کرد.» (۸۲/۹/۵)
۲- داشتن آرمان بزرگ یکی از ویژگیهای انقلاب اسلامی و در همان حال یکی از مهمترین دلایل ماندگاری و پیروزی این انقلاب در این دوران طولانی است. تلاش برای برپایی نظام عادله جهانی و مقابله با ابرستمگران یک هدفگذاری دقیق در این انقلاب است که توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی استحکام یافته است. برخلاف آنچه مخالفان فکری و منحرفان بیان میکنند، مقابله با آمریکا برای ملت ایران، قدرتآور و اقتدارساز بوده است. شما یک لحظه تصور کنید که در آرمانگرایی شعاع این انقلاب، شعاع نهضت مشروطیت یا شعاع نهضت نفت یا شعاع دهها نهضتی بود که در قرن بیستم در کشورهایی نظیر الجزایر، پاکستان، هند، مصر، لیبی،ترکیه و تونس پدید آمدند، یا به اندازه شعاع انقلاب کارگری شوروی بود، آیا امروز خبری از اقتدار شگرف ایران بود؟ آیا اگر این آرمان بلند نبود، این مردم در صحنه میماندند و علیرغم مشکلات مسیر انقلاب را با نشاط طی میکردند؟
آرمان «عدالت جهانی» و آرمان «استکبارستیزی» که دو وجه ایجابی و سلبی نگاه جهانی انقلاب اسلامی بود، امروز به ایران قدرت افسانهای داده است. یک لحظه تصور کنید که این قدرت و اقتدار وجود نداشت، آیا ایران میتوانست در معادلات جهانی از موقعیت و حق خود دفاع کند؟ آیا طواغیت جهانی سلاح را فرو میگذاشتند و در پی راهحل سیاسی میرفتند و در برابر چانهزنی مقتدرانه ایران، این جلسه را به امید توافق در جلسه بعدترک میکردند؟ آیا اگر قدرت آرمانی انقلاب اسلامی نبود، چین و روسیه متحمل هزینههای سنگین حفظ و توسعه رابطه با ایران میشدند؟ بله چین و روسیه هم در زمانی که ما به موقعیت کنونی نرسیده بودیم، با غرب در تحریم ایران همراه بودند. امروز قدرت ایران به نقطهای رسیده که روسیه و چین، قرار گرفتن در سازمان مشترک را علیرغم فشار غرب، برای خود «افزایش» بهحساب میآورند. این قدرت آرمانی انقلاب میباشدکه به اقتدار جمهوری اسلامی انجامیده است.
۳- یکی از جنبههای قدرت ایران، وجود زنجیرهای از سازمانهای قدرتمند معنوی است. حوزههای علمیه و روحانیت، سپاه پاسداران و بسیج، هیئتها و مساجد و اتصال نظام به دریای بیکران مردم، به ایران «قدرت پایا» داده است. روحانیت در انقلاب اسلامی، معنابخش، اطمینانساز و پیشران حرکت مردم است و دقیقاًً به همین دلیل دستهای فتنهگر، شب و روز برای گسستن پیوند مردم از روحانیت تلاش میکنند. کمااینکه از بعد انسانی بسیج مردمی تغذیهکننده انقلاب است. در چشم دشمن بسیج آن نیروی ضمانتبخشی است که در وقت حادثه به سرعت به صحنه میآید و مردم را به صحنه میکشاند و به همین جهت در معرض فشار شدید دشمن قرار دارد. هیئتها و مساجد هم بهعنوان جایگاههای پمپاژ انگیزه و آرمانهای الهی، انقلاب اسلامی را پرطراوت کرده است.
و البته در این یادداشت کوتاه نمیتوان به همه عناصر قدرت انقلاب و دلیل مانایی آن پرداخت، ما در اینجا به سه عنصر اشاره کردیم و البته این عناصر دامنهای گستردهتر دارند.