فراتر از نامها و چهرهها، این «قصهها» هستند که در سرنوشت ۲۲ فیلم راهیافته به چهلمین جشنواره فیلم فجر، تعیینکننده خواهند بود؛ کدام فیلمسازان قصههای نابتری برایمان خواهند داشت؟
به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ «ژانرکشی» همان اصطلاحی است که طی چند سال اخیر سینماگران از آن سخن میگویند، برخی آن را حاصل فرار از دایره تنگ ممیزیها و معذوریتها میدانند و عدهای راهحلی برای تحمل ضرر کمتر و در نتیجه رفتن به سمت موضوعاتی امتحان پس داده و البته موفق در گیشه.
سینمای ایران فراتر و ورای این دلایل اما گره خورده با «مضامین» است و قرابت چندانی با ژانرها به معنای کلاسیکشان ندارد آنچه اما در این بین بیشتر رخ نمایی میکند سینمای اجتماعی است، همان انشعابی که از میانه دهه هشتاد با پررنگ شدن پرداختن به مسایل طبقه متوسط سربرآورد تا به عنوان دستهای تازه در سینمای ایران اعلام استقلال کند تا آنجا که حتی در میان صحبتهای سینماگران از آن با عنوان «ژانر اجتماعی» یاد میشود که هیچ مابهازای در سینمای جهان و متون تخصصی سینما ندارد!
موضوعات اجتماعی در کنار ژانر کمدی حالا اما بیش از یک دهه است که در سینمای ایران میدانداری میکنند؛ مسالهای که گاه سینماگران بر آن صحه میگذارند و آن را نتیجه برخی سیاستگذاریهای نانوشته توصیف میکنند برخی دیگر اما آن را میانبری برای استمرار حضور در این سینما میدانند گرچه در این سالها فیلمهایی در ژانرهایی دیگر هم ساخته و اتفاقاً مورد وثوق تماشاگران هم واقع شده است اما هرگز گامهای اولیه آن ادامهدار نبوده، در نهایت سازندگانشان را هم به بن بست رسانده و در نتیجه به رهسپار شدن به سمت همان دو گونه پرتکرار وا داشته است.
با آنکه در همه این سالها منتقدان و فیلمسازان در اهمیت توجه به ژانرها به تواتر و تناوب سخن گفتهاند و بر آن نقدهایی وارد کردهاند اما پربیراه نیست که اگر بگوییم در سینمای کوچک ایران این امر چندان حایز اهمیت نیست؛ این را خروجی چهل ساله سینمای ما میگوید که در کلیت گویی خالی از تنوع بوده است با این حال هر ساله همزمان با انتشار اسامی فیلمهای جشنواره فیلم فجر نگاه به مضامین فیلمها بهانهای میشود تا بار دیگر توجه به ژانرها و موضوعات زیر ذره بین قرار بگیرد، محتوای فیلمها مرور و آثار بر اساس گونههای رایج سینمای ایران، طبقه بندی شوند.
حالا ژانر به معنای کلاسیک خود خیلی وقت است که در سینمای ایران معنا و مفهومی ندارد، مثل ژانر وحشت که متأخرترین نمونهاش به «قاتل و وحشی» برمیگردد سازندگانش هم آن را فیلمی در جهت احیای همین ژانر توصیف کرده بودند که البته هنوز در محاق توقیف است.
به نظر میرسد یکی از راههای حل این مساله توجه به فیلمنامههای اقتباسی است که اتفاقاً در آیین نامه جشنواره فیلم فجر سیمرغی هم برای آن در نظر گرفته شده است، از رهگذر همان هم بود که سال گذشته «بی همه چیز» ساخته محسن قرایی مقدم موفق به دریافت همین جایزه شد. با این حال فیلمسازان تمایل چندانی به ساخت فیلم بر اساس فیلمنامههای اقتباسی ندارند و این ظرفیت همچنان مغفول مانده است.
امسال در حالی سهم فیلمهای اقتباسی از ویترین جشنواره فیلم فجر اندک است که سال گذشته کارزارهای توجه به فیلمنامههای اقتباسی فعال شده بود به طوری که بنیاد سینمایی فارابی طی فراخوانی اعلام کرد تصمیم دارد تا آثار برگزیده در گونههای مختلف ادبیات داستانیِ پس از انقلاب را بر اساس جذابیتهای داستانی، اولویتهای فرهنگی و قابلیتهای سینمایی، برای تولید فیلم مورد حمایت قرار دهد؛ طرحی که خروجی مورد توجهی لااقل در این دوره از جشنواره نداشته است.
در این گزارش ما هم به سراغ موضوعات و داستانهای فیلمها رفتیم و آنها را بر اساس مضامین در پنج سرفصل دستهبندی کردیم. آنچه در این گزارش مرور میشود بر مبنای خلاصه داستانهای رسمی منتشر شده از فیلمهای راه یافته به چهلمین جشنواره فیلم فجر است.
نمای اول؛ فیلمهای مرتبط با تاریخ معاصر
فیلمهایی را در این بخش مورد بررسی قرار دادهایم که داستانی مرتبط با تحولات تاریخ معاصر ایران داشتهاند. این دست آثار هرچند الزاماً میتوانند در گونه فیلمهای «تاریخی» قرار نگیرند اما به واسطه توجه اندک سینماگران به ظرفیت مغفول داستانهای نهفته در دل تاریخ معاصر، بهصورت مجزا به آنها خواهیم پرداخت.
یک مرور؛ سهم «تاریخ معاصر» از سینمای ایران
خیابانهای ناآرام، یک انقلاب تازه متولد شده، ترور، تهدید، ترس و…؛ اینها تنها گوشهای از یک تاریخ ملتهب است که اتفاقاً امروز هم خیلیها با آن خاطره دارند، اینها تنها نمونهای از ویژگیهای یک دهه پر اضطراب است که دامنه و تشعشعاتش حتی به زندگی قشری از مردم این روزها کشیده شده است، از دهههای منتهی به انقلاب و به ویژه دهه پر التهاب ۶۰ میگویم، دورهای که هر لحظهاش از حادثه خالی نبود، برههای با سوژههای مختلف برای فیلمسازی که اتفاقاً دوشادوش و تنیده به معضلاتش، در همان زمان دستمایه ساخت فیلمهایی شد، آثاری که متمرکز بر تاریخ انقلاب و حوادث زنجیروارش تولید میشد و تحولاتش نگاههای سینماگران را به خود معطوف میکرد.
این روند تا دهه ۷۰ و میانه دهه ۸۰ در جریان اصلی سینمای ایران ادامه داشت اما همزمان با تحولات روز و تغییراتی در ساختار سیاسی و اجتماعی جامعه و به موازات اولویت پیدا کردن مسایلی دیگر، فیلمسازان نیز متناسب با اشتیاقات مردم حرکت کردند، گرچه هنوز توجه به مناسبات دهه ۶۰ و حوادث آن مقطع تبدیل به فیلم میشد اما کمرنگتر از دهه ابتدایی وقوع تحولات بود.
پس از رخوتی یک دههای اما سرانجام در دهه ۹۰ با ورود فیلمسازانی اغلب جوان و تازهکار به عرصه سینما جرقه تولید فیلمهایی مبتنی بر تحولات دهه ۶۰ زده شد و این شعله تا به امروز روشن مانده است؛ فیلمسازانی که البته پیشتر هم علاقهمندی شان به حوزه تاریخ معاصر را غالباً در قالب سینمای مستند آشکار کرده بودند. در این مسیر رفتهرفته فیلمسازانی دیگر هم به جرگه علاقه مندان به تاریخ معاصر افزوده شدند تا هر بار گوشهای تازه از آن را نمایان کنند.
سینمای ایران فراتر و ورای این دلایل اما گره خورده با «مضامین» است و قرابت چندانی با ژانرها به معنای کلاسیکشان ندارد آنچه اما در این بین بیشتر رخ نمایی میکند سینمای اجتماعی است، همان انشعابی که از میانه دهه هشتاد با پررنگ شدن پرداختن به مسایل طبقه متوسط سربرآورد تا به عنوان دستهای تازه در سینمای ایران اعلام استقلال کند تا آنجا که حتی در میان صحبتهای سینماگران از آن با عنوان «ژانر اجتماعی» یاد میشود که هیچ مابهازای در سینمای جهان و متون تخصصی سینما ندارد!
موضوعات اجتماعی در کنار ژانر کمدی حالا اما بیش از یک دهه است که در سینمای ایران میدانداری میکنند؛ مسالهای که گاه سینماگران بر آن صحه میگذارند و آن را نتیجه برخی سیاستگذاریهای نانوشته توصیف میکنند برخی دیگر اما آن را میانبری برای استمرار حضور در این سینما میدانند گرچه در این سالها فیلمهایی در ژانرهایی دیگر هم ساخته و اتفاقاً مورد وثوق تماشاگران هم واقع شده است اما هرگز گامهای اولیه آن ادامهدار نبوده، در نهایت سازندگانشان را هم به بن بست رسانده و در نتیجه به رهسپار شدن به سمت همان دو گونه پرتکرار وا داشته است.
با آنکه در همه این سالها منتقدان و فیلمسازان در اهمیت توجه به ژانرها به تواتر و تناوب سخن گفتهاند و بر آن نقدهایی وارد کردهاند اما پربیراه نیست که اگر بگوییم در سینمای کوچک ایران این امر چندان حایز اهمیت نیست؛ این را خروجی چهل ساله سینمای ما میگوید که در کلیت گویی خالی از تنوع بوده است با این حال هر ساله همزمان با انتشار اسامی فیلمهای جشنواره فیلم فجر نگاه به مضامین فیلمها بهانهای میشود تا بار دیگر توجه به ژانرها و موضوعات زیر ذره بین قرار بگیرد، محتوای فیلمها مرور و آثار بر اساس گونههای رایج سینمای ایران، طبقه بندی شوند.
حالا ژانر به معنای کلاسیک خود خیلی وقت است که در سینمای ایران معنا و مفهومی ندارد، مثل ژانر وحشت که متأخرترین نمونهاش به «قاتل و وحشی» برمیگردد سازندگانش هم آن را فیلمی در جهت احیای همین ژانر توصیف کرده بودند که البته هنوز در محاق توقیف است.
به نظر میرسد یکی از راههای حل این مساله توجه به فیلمنامههای اقتباسی است که اتفاقاً در آیین نامه جشنواره فیلم فجر سیمرغی هم برای آن در نظر گرفته شده است، از رهگذر همان هم بود که سال گذشته «بی همه چیز» ساخته محسن قرایی مقدم موفق به دریافت همین جایزه شد. با این حال فیلمسازان تمایل چندانی به ساخت فیلم بر اساس فیلمنامههای اقتباسی ندارند و این ظرفیت همچنان مغفول مانده است.
امسال در حالی سهم فیلمهای اقتباسی از ویترین جشنواره فیلم فجر اندک است که سال گذشته کارزارهای توجه به فیلمنامههای اقتباسی فعال شده بود به طوری که بنیاد سینمایی فارابی طی فراخوانی اعلام کرد تصمیم دارد تا آثار برگزیده در گونههای مختلف ادبیات داستانیِ پس از انقلاب را بر اساس جذابیتهای داستانی، اولویتهای فرهنگی و قابلیتهای سینمایی، برای تولید فیلم مورد حمایت قرار دهد؛ طرحی که خروجی مورد توجهی لااقل در این دوره از جشنواره نداشته است.
در این گزارش ما هم به سراغ موضوعات و داستانهای فیلمها رفتیم و آنها را بر اساس مضامین در پنج سرفصل دستهبندی کردیم. آنچه در این گزارش مرور میشود بر مبنای خلاصه داستانهای رسمی منتشر شده از فیلمهای راه یافته به چهلمین جشنواره فیلم فجر است.
نمای اول؛ فیلمهای مرتبط با تاریخ معاصر
فیلمهایی را در این بخش مورد بررسی قرار دادهایم که داستانی مرتبط با تحولات تاریخ معاصر ایران داشتهاند. این دست آثار هرچند الزاماً میتوانند در گونه فیلمهای «تاریخی» قرار نگیرند اما به واسطه توجه اندک سینماگران به ظرفیت مغفول داستانهای نهفته در دل تاریخ معاصر، بهصورت مجزا به آنها خواهیم پرداخت.
یک مرور؛ سهم «تاریخ معاصر» از سینمای ایران
خیابانهای ناآرام، یک انقلاب تازه متولد شده، ترور، تهدید، ترس و…؛ اینها تنها گوشهای از یک تاریخ ملتهب است که اتفاقاً امروز هم خیلیها با آن خاطره دارند، اینها تنها نمونهای از ویژگیهای یک دهه پر اضطراب است که دامنه و تشعشعاتش حتی به زندگی قشری از مردم این روزها کشیده شده است، از دهههای منتهی به انقلاب و به ویژه دهه پر التهاب ۶۰ میگویم، دورهای که هر لحظهاش از حادثه خالی نبود، برههای با سوژههای مختلف برای فیلمسازی که اتفاقاً دوشادوش و تنیده به معضلاتش، در همان زمان دستمایه ساخت فیلمهایی شد، آثاری که متمرکز بر تاریخ انقلاب و حوادث زنجیروارش تولید میشد و تحولاتش نگاههای سینماگران را به خود معطوف میکرد.
این روند تا دهه ۷۰ و میانه دهه ۸۰ در جریان اصلی سینمای ایران ادامه داشت اما همزمان با تحولات روز و تغییراتی در ساختار سیاسی و اجتماعی جامعه و به موازات اولویت پیدا کردن مسایلی دیگر، فیلمسازان نیز متناسب با اشتیاقات مردم حرکت کردند، گرچه هنوز توجه به مناسبات دهه ۶۰ و حوادث آن مقطع تبدیل به فیلم میشد اما کمرنگتر از دهه ابتدایی وقوع تحولات بود.
پس از رخوتی یک دههای اما سرانجام در دهه ۹۰ با ورود فیلمسازانی اغلب جوان و تازهکار به عرصه سینما جرقه تولید فیلمهایی مبتنی بر تحولات دهه ۶۰ زده شد و این شعله تا به امروز روشن مانده است؛ فیلمسازانی که البته پیشتر هم علاقهمندی شان به حوزه تاریخ معاصر را غالباً در قالب سینمای مستند آشکار کرده بودند. در این مسیر رفتهرفته فیلمسازانی دیگر هم به جرگه علاقه مندان به تاریخ معاصر افزوده شدند تا هر بار گوشهای تازه از آن را نمایان کنند.
فیلم «سیانور
یک بررسی؛ سهم «تاریخ معاصر» از ویترین جشنواره چهلم
امیرعباس ربیعی امسال با فیلم سینمایی «ضد» در جشنواره فیلم فجر حضور دارد، تمایل او به تاریخ معاصر انکارنشدنی است، هم او بود که در سال ۹۸ فعالیتهای حزب توده را در «لباس شخصی» تصویر کرد. او این بار هم به سراغ داستانی ملتهب از دهه ۶۰ رفته است، گرچه او پیش از این با سازمان اوج برای ساخت «لباس شخصی» همکاری کرده بود این بار اما این فیلم را با پشتیبانی حوزه هنری کارگردانی کرده است. فیلم جدید او در حال و هوای التهابات سیاسی تابستان ۶۰ است.
«ضد» به نویسندگی حسین ترابنژاد، یک تریلر سیاسی است که در بستر التهابات کشور در تابستان سال ۱۳۶۰ میگذرد. قصه این فیلم درباره یک عشق در دل حوادث سیاسی است که پس از سالها دوباره شعلهور میشود.
فیلم سینمایی «ضد»
مسعود کیمیایی بعد از دو سال دوری از سینما امسال به سراغ داستانی مرتبط با تاریخ معاصر ایران در «خائن کشی» رفته است؛ فیلمی که به نظر میرسد تمام ویژگیهای سینمای او را دارد، کیمیایی که عمده علاقهاش به تصویرگری مضامین و داستانهای سالهای پیش از انقلاب برمیگردد، هنوز هم گمان میکند اتفاقات دهه ۴۰ و ۵۰ ایران پتانسیل تبدیل شدن به فیلم را دارد از رهگذر همین موضوع هم «خائن کشی» را در بستر اتفاقات دهه ۴۰ ساخته است، این فیلم تماماً در دهه ۴۰ میگذرد.
«خائن کشی» سی امین فیلم مسعود کیمیایی است.
نمای دوم؛ فیلمهای مرتبط با دفاع مقدس
هرچند همچنان صحبت از تاریخ معاصر است اما تحولات مرتبط با جنگ تحمیلی هشتساله طی تمام سالهای گذشته از آن ایام، بهصورت ویژه مورد توجه سینماگران و البته سیاستگذاران این حوزه بوده است و به همین دلیل در دستهبندی مستقل به آن پرداختهایم
یک مرور؛ سهم «دفاع مقدس» از سینمای ایران
بومیترین گونه سینمای ایران محسوب میشود که با ساختار و مناسبات یک اتفاق جمعی و تاریخی در داخل کشور پایه گذاری شده است، سینمای دفاع مقدس هنوز طالبانی از میان مردم دارد و هنوز بکرترین موضوعات را میتواند به تصویر بکشد این را فیلمهای موفق دفاع مقدسی در سالهای اخیر نشان میدهد.
سینمای دفاع مقدس از همان دهه ۶۰ و همزمان با وقوع جنگ تحمیلی مورد توجه فیلمسازان قرار گرفت؛ موقعیت اجتماعی و اقتصادی آن روزگار همردیف با تحلیل رفتن روحیه توده مردم، سینماگران را به سمت ساخت فیلمهایی با همین محتوا متمایل کرد؛ فیلمهایی که همبستگی رزمندگان را به نمایش میگذاشت و گاهی روایتگر پیروزیها بود. همین آثار بودند که اتفاقاً مخاطبانی را با خود به سینما میآوردند و گیشه پررونقی هم داشتند. سینمای دفاع مقدس اما تقریباً در دهه ۷۰ و ۸۰ مورد غفلت واقع شد؛ آثاری هم که در این حوزه تولید میشدند عمدتاً یا شعاری و کلیشهای بودند و یا ابزاری برای پر کردن بیلان کاری موسسات و سازمانهایی که با هدف ترویج و پاسداشت منویات دفاع مقدس شکل گرفتهاند. نتیجه این اتفاق تولید فیلمهایی عمدتاً ضد گیشه و ضد مخاطب بود که منجر به روی گردانی مخاطبان از این نوع سینما شد. با این حال تک نمونههایی همچون «دوئل» ساخته احمدرضا درویش و یا «اخراجیها» ی مسعود دهنمکی در همان دوران عرضه شد که اتفاقاً توانست طیفی از تماشاگران را با خود همراه کند.
در سالهای بعد اما این روند تصحیح و در دهه ۹۰ سینمای دفاع مقدس با نگاه متفاوت فیلمسازان احیا شد؛ سینماگرانی که عمدتاً از میان جوانان بودند و به پشتیبانی و همت برخی از سازمانها که آفت آثار کلیشهای را دریافته بودند، توانستند آثاری را تولید کنند که ضمن بیان گوشهای از تاریخ دفاع مقدس، مخاطبان را نیز به تماشای این فیلمها بنشانند.
فیلم «ایستاده در غبار»
«ملکه» به کارگردانی محمدعلی باشه آهنگر از نخستین و موفقترین فیلمها در این دسته بود، بعدتر ابراهیم حاتمی کیا با «چ» و نرگس آبیار با «شیار ۱۴۳» نگاهی به سینمای دفاع مقدس داشتند که این دومی علاوه بر جذب تماشاگرانی تازه از طیفهای گوناگون فکری، توانست در باکسهای مختلف تلویزیون جا بگیرد و پخشهای چندین و چندباره را به خود اختصاص بدهد، محمدحسین مهدویان که خودش هم از پیشتازان فیلمسازی درباره تاریخ معاصر است، در ابتدای دهه ۹۰ فیلم سینمایی «ایستاده در غبار» درباره جاویدالاثر احمد متوسلیان را کارگردانی کرد، در ادامه نیز «ویلاییها» به کارگردانی منیر قیدی، «۲۳ نفر» به کارگردانی مهدی جعفری و… نیز ساخته شد.
یک بررسی؛ سهم «دفاع مقدس» از جشنواره چهلم
سهم سینمای دفاع مقدس از جشنواره چهلم سه فیلم است، قبلتر از اعلام اسامی فیلمهای حاضر در این رویداد اما محمدمهدی اسماعیلی در نخستین گفتگوهایش بعد از رسیدن به مقام وزارت، بر اهتمام جدی به ساخت فیلمهایی با همین محوریت و حضورشان در بستر جشنواره تاکید کرده بود، به نظر میرسد افزایش فیلمهایی با موضوع دفاع مقدس در جشنواره امسال بی ربط با این اظهار نظر نیست.
فیلم سینمایی «دسته دختران» ساخته منیر قیدی یکی از همین آثار است، فیلمی که محتملترین حدس خبرنگاران از فیلمهای حاضر در جشنواره بود. منیر قیدی پیش از این «ویلاییها» را با تمرکز بر زنان در دوران دفاع مقدس ساخته بود، مصائب زنانی که پشت خط نبرد بودند اما ایثارشان انکارنشدنی است قیدی این بار در «دسته دختران» راوی مقاومت و ایثار زنان در روزهای پرتلاطم ابتدایی جنگ است. او با بازسازی تصاویر زنده و مستند از نبرد خانهبهخانه خرمشهر، اولین تصویر سینمایی با نگاه زنانه از آن مقاومت را خلق کرده است.
فیلم «دسته دختران»
کیوان علی محمدی در این سالها از ساخت فیلمهای تجاری و گاه سطح پایین فرمان چرخانده و دور تازه همکاری اش با علی اکبر حیدری نوید روزهای تازه برای او را در سینما میدهد، دوره سی و هشتم جشنواره فیلم فجر بود که «سینما شهر قصه» ساخته پیشین این دو کارگردان رونمایی شد و اعجاب منتقدان و خبرنگاران را برانگیخت، این حیرت از آن جهت بود که این فیلم هم در محتوا و هم در ساختار تفاوتی عمده و فاصلهای باورنکردنی با فیلمهای پیشین علی محمدی داشت و توانسته بود طیف زیادی از اصحاب رسانه را با خود همراه کند.
این دو کارگردان امسال فیلم سینمایی «۲۸۸۸» را با تمرکز بر حوادث سالهای جنگ را تولید کردهاند، فیلمی که در ابتدا «سوباشی» نام داشت اما سازندگانش ترجیح دادند نامی متفاوت را برای آن برگزینند، در این فیلم هشت سال جنگ ایران و عراق روایت میشود و از روز اول تا روز آخر جنگ را دربرمیگیرد.
علی محمدی خودش میگوید در این فیلم با یک فضای جنگی متفاوت رو به رو هستیم و در فیلم نام بسیاری از شخصیتهای مهم زمان جنگ که در جبههها حضور داشتند و شهید شدند یا رشادت داشتند آورده میشود.
«موقعیت مهدی» به کارگردانی هادی حجازی فر از دیگر فیلمهای دفاع مقدسی جشنواره امسال است که به واسطه پرداختن به یکی از شهدای دفاع مقدس در ادامه گزارش و در بخش فیلمهای پرتره به تفصیل بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
نمای سوم؛ فیلمهای پرتره
سینمای پرتره یا فیلمهایی مبتنی بر زندگی نامهها چهرههای شاخص یکی از گونههای جذاب در دنیاست؛ همین یکی دو سال پیش بود که «یک روز زیبا در محله» که برگرفته از زندگی مجری یک برنامه تلویزیونی در آمریکا بود، توانست مخاطبانی در جهان پیدا کند و آقای راجرز این مجری برنامههای کودک را به آنها بشناساند. این گونه سینمایی اما در ایران توسط فیلمسازان کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
یک مرور؛ سهم پرتره قهرمانان ملی در سینمای ایران
پیشتر نیز همزمان با اکران فیلم سینمایی «منصور» که روایتی از زندگی و سختیهای شهید منصور ستاری است، مهر در گزارشی به بازخوانی این سبک فیلمسازی، فراز و فرودها و دلایل رغبت نداشتن سینماگران به تولید فیلمهایی در این زمینه پرداخته بود.
یک بررسی؛ سهم پرتره قهرمانان ملی در جشنواره چهلم
امسال دو فیلم سینمایی پرتره در جشنواره فیلم فجر حضور دارد.
هادی حجازی را بیشتر در قامت بازیگر دیدهایم، او این روزها «آتابای» را در مقام فیلمنامه نویس و بازیگر روی پرده سینما دارد، حجازی فر این روزها مشغول ساخت سریال «عاشورا» هم هست؛ همان سریالی که نسخهای سینمایی شده از آن هم در جشنواره امسال با عنوان «موقعیت مهدی» حضور دارد. این برای اولین بار طی یکی دو دهه اخیر است که دو نسخه از یک اثر ارایه میشود، یکی در تلویزیون و دیگری در سینما.
دی ماه سال گذشته بود که هادی حجازی فر با حمایت سیما فیلم، ساخت «عاشورا» را آغاز کرد، فیلمی درباره لشکر عاشورا و البته با روایتی از زندگی شهید مهدی باکری، که با توجه به کیفیت تولید، سازندگانش را بر آن داشت تا نسخهای از آن را در جشنواره فیلم فجر رونمایی کنند. حجازی فر در این فیلم نیز خودش ایفاگر نقش شهید مهدی باکری است.
پیشتر نیز همزمان با اکران فیلم سینمایی «منصور» که روایتی از زندگی و سختیهای شهید منصور ستاری است، مهر در گزارشی به بازخوانی این سبک فیلمسازی، فراز و فرودها و دلایل رغبت نداشتن سینماگران به تولید فیلمهایی در این زمینه پرداخته بود.
قهرمانان ملی بر پرده سینما
یک بررسی؛ سهم پرتره قهرمانان ملی در جشنواره چهلم
امسال دو فیلم سینمایی پرتره در جشنواره فیلم فجر حضور دارد.
هادی حجازی را بیشتر در قامت بازیگر دیدهایم، او این روزها «آتابای» را در مقام فیلمنامه نویس و بازیگر روی پرده سینما دارد، حجازی فر این روزها مشغول ساخت سریال «عاشورا» هم هست؛ همان سریالی که نسخهای سینمایی شده از آن هم در جشنواره امسال با عنوان «موقعیت مهدی» حضور دارد. این برای اولین بار طی یکی دو دهه اخیر است که دو نسخه از یک اثر ارایه میشود، یکی در تلویزیون و دیگری در سینما.
دی ماه سال گذشته بود که هادی حجازی فر با حمایت سیما فیلم، ساخت «عاشورا» را آغاز کرد، فیلمی درباره لشکر عاشورا و البته با روایتی از زندگی شهید مهدی باکری، که با توجه به کیفیت تولید، سازندگانش را بر آن داشت تا نسخهای از آن را در جشنواره فیلم فجر رونمایی کنند. حجازی فر در این فیلم نیز خودش ایفاگر نقش شهید مهدی باکری است.
فیلم «موقعیت مهدی»
این فیلم رشادتهای لشکر ٣١ عاشورا میپردازد و ضمن نمایش فرازهایی از مجاهدتهای خاموش برخی از دلاوران این لشکر در عملیاتهای خیبر و بدر و نمایش رشادتهای حمید باکری، زندگی و شهادت مهدی باکری را محور داستان خود قرار داده است.
دیگر فیلم پرتره جشنواره امسال «بی رو» است؛ سوژه این فیلم را به خوبی میشناسید؛ دروازهبانی که پرتابهای دستی عمیق و بلندش حالا دستمایه شوخیهای فضای مجازی است، بیرانوند با آن ماجرای پر تلاطم زندگی اش بارها تیتر یک رسانهها شده است، همان که پیش از بازی ایران و پرتغال در سال ۹۷ و در جریان مسابقات جام جهانی، جملهای برگرفته از تبلیغات «به وقت شام» را با آن ویدیوی خنده دارش خطاب به کریستین رونالدو عنوان کرد و گفت: «چطوری کریییسسس؟» تا بازار کری خوانهای مجازی داغ باشد، ویدیویی چند ثانیهای که هزاران بار در فضای مجازی چرخید و چرخید و باعث خنده شد، بیرانوند اما این رویایی که تحققش چندان قابل باور نبود، در مقابل دیدگان میلیونها ایرانی که جلوی تلویزیون میخکوب شده بودند، محقق کرد، حالا گرفتن پنالتی رونالدو توسط بیرانوند در بازی ایران و پرتغال فصل مشترک خاطرات ایرانیها از آن دوره از مسابقات جام جهانی است، پنالتیای که تماشاگران فوتبال از شوق وصف ناپذیرش بارها به خود و به بیرانوند بالیدند. همان پنالتیای که مسیر زندگی این دروازه بان را هم تغییر داد و پنجرهای برای ورودش به لیگ برتر اروپا شد.
حالا بیرانوند سوژه فیلم تازه مرتضی علی عباس میرزایی با عنوان «بی رو» شده است، پرترهای که به دوران نوجوانی این دروازه بان فوتبال میپردازد، این فیلم از آن جهت حایز اهمیت است که به روایت زندگی شخصیتی میپردازد که در قید حیات است؛ موضوعی که چندان در سینمای ایران متداول نبوده است.
فیلم «بی رو»
«بی رو» روایتی از زندگی علیرضا بیرانوند از دوران کودکی تا ورود به فوتبال حرفهای و عضویت در تیم ملی فوتبال است و طبق آنچه که از اخبار رسمی این فیلم منتشر شده یکی از اقوامش به نام حسین بیرانوند ایفاگر نقش او در فیلم است.
نمای چهارم؛ فیلمهای پلیسی و اکشن
دقیقاً خاطرم نیست که آخرین بار در سینمای ایران چه فیلمی را در ژانر اکشن دیدم، گرچه گاهی روابط عمومی برخی از فیلمها سعی در معرفی آنها در همین گونه سینمایی دارند، اما عملاً هیچکدام از مولفههای سینمای اکشن در آنها دیده نمیشود!
یک مرور؛ سهم فیلمهای اکشن و پلیسی از سینمای ایران
با آنکه در مقطعی از تاریخ سینمای ایران اتفاقاً این ژانر از ارزآورترین گونههای سینمایی بود اما به ناگاه روند ساخت فیلم در بسترش رها شد، ژانری که به گفته سینماگران هزینه زیاد، نبود امکانات و ضعف در بدلکاری از اصلی ترین دلایل برای روی گردانی از آن بود.
اگر به حرفهای ترین تماشاگران سینما بگویید بازیگری از ژانر اکشن سینمای ایران را به یاد بیاورند، قطعاً جمشید هاشم پور، صفر کشکولی، رضا صفایی پور پرتکرارترین گزینههای آنها خواهد بود؛ بازیگرانی که به واسطه حضور چندین و چند باره شان در این آثار حالا تبدیل به شمایلی از «قهرمان» در سینمای ایران شدهاند، این ژانر اما قرابتی دور و دراز با فیلمهای دفاع مقدسی و رزمی دارد همین هم باعث شده که گاه فیلمی همزمان با اینکه به عنوان یک فیلم دفاع مقدسی به شمار میآید، در دسته فیلمهای ورزشی هم قرار بگیرد، «کانیمانگا»، «شیرهای جوان» و «یاسهای وحشی» از نمونههای موفق این سبک فیلمسازی محسوب میشود که غالباً هم در همان دهه ۶۰ و ۷۰ مخاطبانی پر و پا قرص داشتند اما در دهه ۸۰ و ۹۰ تقریباً هیچ فیلمی با این مضمون تولید نشد.
ژانر پلیسی و معمایی نیز به دلیل نزدیکی به ژانر اکشن و کشف یک معما از پرمخاطب ترین فیلمها در سطح جهان شناخته میشود، در ایران نیز نزدیک ترین توصیف از فیلمهای پلیسی موفق به «میخواهم زنده بمانم» ساخته ایرج قادری برمیگردد اما این ژانر به رغم جذابیتی که دارد دنباله روی چندانی در میان سینماگران ایرانی نداشته است.
یک بررسی؛ سهم فیلمهای اکشن و پلیسی از جشنواره چهلم
سهم فیلمهای اکشن و پلیسی و معمایی از جشنواره فیلم فجر امسال، دو فیلم است.
رامین سهراب فیلمساز جوانی است که به گفته خودش تاکنون سابقه ساخت فیلم در ایران را نداشته، او «لایه های دروغ» را به عنوان محصولی مشترک از ایران و فنلاند در حال و هوای اکشن تولید کرده است، فیلمی که آن را یادآور فیلمهای جمشید هاشم پور میخواند و عنوان میکند میخواهد همان حس و حال را احیا کند، رامین سهراب هم از جمله فیلمسازانی است که نبود امکانات و ضعف در بدلکاری را یکی از معضلات این نوع از فیلمها توصیف میکند تا جایی که ترجیح داده است خودش مسئولیت بدلکاری فیلمش را بر عهده بگیرد و به رغم آنکه پایش در یکی سکانسها شکسته است، کار را ادامه داده است.
محمد حسین مهدویان حالا دیگر فیلمسازی در هر ژانری را آزموده است، هم فیلمی تاریخی سیاسی را در کارنامه اش دارد، هم فیلم اجتماعی و حتی هم فیلمی در دسته کمدی.
تازهترین فعالیتش در عرصه فیلم و سریال سازی به «زخم کاری» در ژانر جنایی برمیگردد، خودش هم در گفتگویی که بعد از عرضه سریالش داشت عنوان کرده بود که جذابیت ساخت فیلمهایی در حوزه جنایی برایش دو چندان است، شاید همین جذابیت بود که رغبت او را به ساخت «مرد بازنده» برانگیخت؛ فیلمی که آذرماه امسال مجوز ساختش را دریافت کرد.
فیلم «مرد بازنده»
هرچند خلاصه داستانی رسمی از فیلم تازه مهدویان منتشر نشده اما شنیدهها نشان میدهد «مرد بازنده» یک تریلر پلیسی است که جواد عزتی در نقش کاراکتری به نام احمد خسروی و رعنا آزادی ور به عنوان دو بازیگر اصلی در آن حضور دارند.
تازهترین ساخته مهدویان از یکی از پروندههای مهم سالهای نه چندان دور الهام گرفته است. فیلمنامه «مرد بازنده» براساس طرحی از حسین حسنی توسط ابراهیم امینی، حسین حسنی و محمدحسین مهدویان به نگارش درآمده است.
نمای پنجم؛ فیلمهایی با سوژههای اجتماعی
هرچند به تواتر بر این مسئله تأکید شده است که در تعاریف کلاسیک و تخصصی سینما، گونه و ژانری تحت عنوان «اجتماعی» وجود ندارد اما ترکیب «سینمای اجتماعی» نزدیک به دو دهه است که در سینمای ایران هویتی معین دارد و فیلمهای مرتبط با مسائل و معضلات روز جامعه که بیشتر در فضاهایی شهری روایت میشود ذیل این عنوان دستهبندی میشوند.
یک مرور؛ سهم «فیلمهای اجتماعی» در سینمای ایران
سینمای ایران بهویژه در سالهای پس از پیروزی انقلاب همواره نگاهی دغدغهمند نسبت به مسائل روز اجتماعی داشته است و از منظر پرداختن به این مضامین این مدل از آثار همواره سهمی ثابت در جریان اصلی سینمای ایران داشتهاند. آنچه بهعنوان «سینمای اجتماعی» در سینمای ایران شناخته میشود، بیشترین قرابت را با ژانر «ملودرام» در تعاریف سینمایی دارد اما جریانی که در مقطعی با عناوینی همچون «سینمای آپاراتمانی» مورد انتقاد هم قرار گرفت، مربوط به اوایل دهه ۸۰ و ظهور فیلمسازان جریانسازی چون اصغر فرهادی بود.
توجه به طبقه متوسط در سینمای دهه هشتاد و بهتبع آن تلاش طیفی از فیلمسازان جوان برای بهرهگیری از فرمول جوابپسداده «سینمای فرهادی» باعث شد که آنچه بهعنوان «سینمای اجتماعی» شناخته میشد، طی بیش از دو دهه تبدیل به جریان غالب در سینمای ایران بهویژه در ویترین سالانه جشنواره فیلم فجر شود.
فیلم «جدایی نادر از سیمین»
از ابتدای دهه ۹۰ هرچند با ظهور طیفی از فیلمسازان جوان که بلندپروازانه سراغ ژانرهای مغفول در سینمای ایران رفتند، اما باز هم «سینمای اجتماعی» حرف اول را در جریان تولید سینمای ایران میزند؛ واقعیتی که در ترکیب فیلمهای راهیافته به جشنواره چهلم هم به وضوح میتوان رگههای آن را مشاهده کرد.
یک بررسی؛ سهم «فیلمهای اجتماعی» از ویترین جشنواره چهلم فیلم فجر
از میان ۲۲ فیلم راهیافته به بخش «سودای سیمرغ» چهلمین جشنواره فیلم فجر، بالغ بر ۵۰ درصد آثار (۱۴ فیلم) دارای مضامینی اجتماعی هستند و بهلحاظ ژانری میتوان آنها را ذیل گونه «ملودرام» دستهبندی کرد. در ادامه مروری کوتاه بر روایتهای رسمی منتشرشده از این ۱۴ فیلم خواهیم داشت.
حسین دارابی که سال گذشته «مصلحت» را با موضوعی سیاسی مرتبط با تحولات دهه ۶۰ ساخته بود، گرچه دیپلم افتخار بهترین کارگردانی را در همان دوره از جشنواره کسب کرد اما تشویق و تنبیهش همزمان شد! تنبیه از آن جهت که فیلمش در دسته توقیفیها قرار گرفت، نتوانست راهی اکران عمومی شود و شاید به همین دلیل او امسال داستانی نزدیک به تحولات اخیر جامعه را به تصویر کشیده است. هرچند جزییات بیشتری از داستان «صورت فلکی» منتشر نشده اما به نظر میرسد فیلم حال و هوایی متفاوت نسبت به تجربه نخست دارابی خواهد داشت.
فیلم «صورت فلکی»
بهروز شعیبی که بازیگر اصلی «صورت فلکی» است، خود در مقام کارگردان فیلم «بدون قرار قبلی» را در جشنواره چهلم دارد. فیلمی با فیلمنامه مشترک فرهاد توحیدی و مهدی تراببیگی که روایتگر داستان بازگشت یک هنرمند به کشور پس از سالها دوری است. شعیبی در این فیلم هم مانند تجربههای اخیر خود نیمنگاهی به مسائل اجتماعی و فرهنگی روز جامعه داشته است.
رضا میرکریمی هم که جزو فیلمسازان باسابقه در حوزه پرداختن به مضامین اجتماعی است، این بار «نگهبان شب» را با فیلمنامهای مشترک با محمد داوودی کارگردانی کرده است. میرکریمی و داوودی پیش از این تجربه همکاری موفقی را در «قصرشیرین» داشتند این بار داستان یک خانواده شهری را دستخوش روایت فیلم تازه خود کردهاند.
یوسف حاتمیکیا هم به پشتوانه تهیهکنندگی پدر نامآشنایاش ابراهیم حاتمیکیا، سوژهای اجتماعی را برای اولین فیلم سینمایی خود انتخاب کرده است. «شب طلایی» در کنار سویههای اجتماعی، احتمالاً نیمنگاهی به مسائل روز اقتصادی نیز خواهد داشت.
«شادروان» به کارگردانی حسین نمازی، دیگر فیلم اجتماعی جشنواره امسال است که با نگاهی متفاوت به شرایط زندگی یک خانواده حاشیهنشین پرداخته است و نکته مهم آن این است که به رغم پرداختن طبقه پایینشهری، فیلم لحن تلخ و گزندهای ندارد.
«شهرک» به کارگردانی علی حضرتی، «بیمادر» به کارگردانی سیدمرتضی فاطمی و «بیرویا» به کارگردانی آرین وزیردفتری هم هر سه جزو آثار کارگردانان فیلماولی جشنواره امسال هستند که در خلاصه داستان هر سه آنها بر «داستان اجتماعی» تأکید شده اما جزییات بیشتری از روایت آنها تا به امروز رسانهای نشده است.
فیلم «بیمادر»
کاظم دانشی هم از دیگر فیلماولیهای جشنواره امسال است که «علفزار» را با تهیهکنندگی بهرام رادان با مضمونی اجتماعی به جشنواره امسال رسانده است. نکته جالب این فیلم روایت آن بر مبنای یک داستان واقعی است که بخشهای عمدهای از آن در یک دادگاه میگذرد.
«ماهان» ساخته حمید شاهحاتمی هم از دیگر فیلمهایی در جشنواره امسال است که داستان آن از یک اتفاق واقعی الهام گرفته شده، این فیلم روایت زندگی یک بازیگر تئاتر است که پس از مدتها میتواند نقش اصلی یک نمایش را روی صحنه ایفا کند، اما بیماری سرطان مسیر زندگی او را دستخوش تغییرات جدی میکند.
اما اگر کمی از فضای شهری فاصله بگیریم، در ویترین جشنواره امسال فیلمهای دیگری با مضامین اجتماعی وجود دارد که بنابر خبرهای مخابره شده داستان آنها در جایی خارج از فضای پایتخت روایت میشود.
«برف آخر» بهعنوان دومین فیلم امیرحسین عسگری با بازی امین حیایی روایتی از روزمرگیهای یک دامپزشک است که بخش عمدهای از آن در برف و کولاک منطقه شمال کشور تصویربرداری شده است.
داوود بی دل هم «نمور» را در شمال کشور تصویربرداری کرده و داستان آن درباره خانوادهای است که پس از مدتها به بهانه فوت شوهرِ خواهرشان به منطقهای از شمال که محل تولدشان است، میروند و اتفاقی میافتد که آغازکننده قصه فیلم است.
«دِرب» به کارگردانی سید هادی محقق اما در استان کهگیلویه و بویراحمد و در روستاهای اطراف شهر سوق تصویربرداری شده و روایتگر داستان ۲ برادر معلول است که یکی از آنها به هیچ وجه قادر به حرکت نیست ولی برادر دیگر تنها از ناحیه پا به پایین فلج مادرزادی است و او نانآور خانواده محسوب میشود. برق خانه آنها دچار مشکل میشود برای سامان دادن به این وضعیت به دنبال مامور اداره برق میروند که اتفاقاتی رخ میدهد.
«ملاقات خصوصی» به کارگردانی امید شمس هم از دیگر فیلمهای کارگردانان فیلماولی در جشنواره امسال است که روایتگر داستانی عاشقانه است. این فیلم داستان عشق دو جوان را در کشاکش زندگی شیرین به دور از هیاهوی شهر اتفاق میافتد را بیان میکند.