زندگی جهادی شهید سلیمانی فقط در مقطع فرماندهی سپاه قدس تعریف نشده و ۲ مقطع مهم دوران دفاع مقدس و دوران حضور در جنوب شرق کشور نیز دارد که بایستی این مراحل را نیز مورد خوانش قرار داد.
به گزارش شهدای ایران، فرماندهی سپاه قدس نقطه عطف زندگی شهید سلیمانی است. نقطه عطفی که البته به یکی از تأثیرگذارترین رخدادهای معاصر ملتی و امتی در ایران و جهان اسلام شد.
در این میان اما بایستی به این نکته نیز اشراف داشت که زندگی جهادی شهید سلیمانی فقط در مقطع فرماندهی سپاه قدس تعریف نشده و ۲ مقطع مهم دوران دفاع مقدس و دوران حضور در جنوب شرق کشور نیز دارد که برای فهم بهتر از سلوک جهادی آن شهید بزرگوار بایستی این مراحل را نیز مورد خوانش قرار داد.
بخش کمتر پرداخته شده از زندگی جهادی شهید سلیمانی که اقتراح چندانی پیرامون آن شکل نگرفته، دوران حضور سردار سلیمانی در سمت فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله در استانهای کرمان، هرمزگان و سیستان و بلوچستان در دوران پسا جنگ است.
دورانی که لشکر همیشه پیروز ثارالله بعنوان لنگر امنیتی منطقه جنوبشرق کشور، پیروزمندانه از جنگ بازگشته اما با دومین نگرانی امنیتی انقلاب اسلامی یعنی "ناامنیهای موجود در جنوب شرق کشور، قاچاق مواد مخدر و شرارت مسلحانه" روبهرو شده است.
مقام معظم رهبری نیز در دیدار خود با خانواده و ستاد سالگرد شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی به این مسئله اشاره کرده و درباره این فصل از زندگی شهید سلیمانی فرمودند:
"رفتارش با اشرار و با مفسدین هم آن جوری است؛ در بیرون کشور یک جور، در داخل کشور یک جور، در جنوب کرمان و آن منطقهی جیرفت و آن کارهایی که آن سالها انجام داد یک جور. آن قدرتی که نشان میداد و حرکت قاطع و پُرشدّتی که انجام میداد، جوری بود که وقتی به یک جایی وارد میشد و میفهمیدند که آمده، خودِ ورود او روحیه دشمن را ضایع میکرد، زایل میکرد."[۱]
اگرچه لشکر ثارالله از ابتدای دوران جنگ تحمیلی هم در منطقه جنوب شرق و بیابانهای وسیع منطقه فعال بود و شهدای زیادی را هم تقدیم کرد اما این حضور و مواجهه پس از فراغت از جنگ، جدیتر و تخصصیتر شد.
یک نکته مهمتر نیز در این میان وجود داشت که منجر به تغییر فضای منطقه شد. و آن نکته حضور شخص سردار سلیمانی با خصلتهای خودش در منطقه جنوب شرق بود.
*از قاچاق مواد مخدر تا اشغال یک روستا و تجاوز به نوامیس/ لشکر ثارالله در بیابانهای جنوب شرق با چه کسانی طرف بود؟!
منطقه جنوب شرق و اراضی بیابانی وسیع جنوب شرق کشور اقتضائات خاصی دارد. سبک زندگی مردم، محرومیتهای وسیع چند صد ساله و از همه مهمتر توطئههای دشمن آمریکایی و تکفیری...
۳ مقولهای که البته حاجقاسم نشان داد اشراف کاملی به آنها دارد. او خود برخاسته از همین خاک بود و خصلتهای زیست کویری را میدانست. حاجقاسم اهل درد بود و فقر و محرومیت را با عمق جان چشیده بود. و در گام سوم، او کسی بود که طی ۸ سال تمام در کوره جنگ آبدیده شده بود و در پرتو ایمان و بصیرت به خوبی توطئهها علیه مردم را میشناخت.
این ۳ خصلت در کنار عزم سپاه پاسداران برای ایجاد امنیت در منطقه، حاج قاسم را به عرصه کارزار با سران اشرار کشاند.
آنها سران باندهای شرارت بودند که با حد اعلای امکانات جنگ چریکی در کریدورهای خاص تردد میکردند و از هیچ جنایتی امتناع نداشتند.
گزارشهای محرمانه عجیبی از جنایتهای آنها وجود دارد!
اشغال یک روستا و تجاوز به نوامیس، دزدیدن ائمه جمعه، بردن دختران به جای طلب مالی، کشتن مادر حامله و بیرون کشیدن جنین از شکم، سوزاندن افراد، اعدام دستهجمعی، ربایش نوامیس و... نیاز مالی آنها هم از محل گروگانگیری و قاچاق مواد مخدر تأمین میشد.
کاروانها و گروههای آنها البته نیاز به تدارکات و افراد مسلح هم داشت و از همین رو سران باندها همواره از بین محرومان فریبخورده اقدام به استخدام تفنگچی و همراه میکردند.
شهید سلیمانی به این مسائل اشراف داشت و از همان ابتدا حساب فریبخوردگان را از جنایتکاران جدا کرد. و این جدا سازی فصل نوینی را در راهکارهای امنیتی سپاه پاسداران رقم زد.
چرا اشرار بالگرد حاجقاسم را نزدند؟!/ همسر یک مسلح تواب: داغش از داغ بچههایم سنگینتر بود
*سردار اماننامهها.../ چرا اشرار بالگرد حاجقاسم را نزدند؟!
درگیریها، کمینها و عملیاتهای بزرگ سپاه در کنار اقدامات اساسی یگانهای اطلاعات و ناجا علیه اشرار ادامه داشت. عملیاتهایی بیامان که گاه حتی با بمباران مواضع اشرار نیز همراه بود. اما حاجقاسم به دنبال راهکاری بهتر برای مسئله بود.
"اماننامه" برای اشراری که حاضر به زمین گذاشتن اسلحه خود بودند راهکاری بود که در دهه ۷۰ از سوی سردار دلیر لشکر ثارالله پیگیری شد.
طرحی که اذن مقامات ارشد نظام را هم گرفت و حاجقاسم پیک آن در استانهای کرمان و سیستان و بلوچستان شد.
اما این فقط گام اول بود...
چه کسی باید به میان اشرار میرفت و درباره اماننامه با آنها حرف میزد؟! اصلا مگر میشد دو گروه از شب تا صبح با هم بجنگند و صبح بخواهند با یکدیگر صحبت کنند. ولی حاجقاسم مرد این میدان هم بود و فن مذاکره را میدانست.
مقولهای که پس از امتزاج با شجاعت سردار، نوشداروی شیرین امنیت را به همراه داشت. حاجقاسم و فرماندهانش بارها بصورت علیالرأس به میان اشرار رفتند.
توابین و امانگرفتهها خاطرات زیادی از آن روزها دارند.
یکی از اشرار تواب روایت میکند که چطور پس از رؤیت بالگرد حاجقاسم بر فراز دره محل حضور اشرار قصد هدف قرار دادن آن با آرپیجی را داشته...
اما پس از تأکید یک رابط مبنی بر اینکه حاجی برای صحبت آمده از این کار منصرف میشود.
آنها با خودروها، موتورها و سلاحهایشان به محل قرار با بچههای سپاه میرفتند اما میدیدند که هرچه هست رأفت است و برادری.
آنها از جلسات خود با حاجقاسم نیز خاطرات زیادی دارند. جلساتی برگزار شده در زهکلوت، در استانداری کرمان، کهنوج، در محل فرماندی سپاه ثارا... و...
در این خاطرات میشنویم که حاجقاسم، سردار نامی لشکر ثارا... اما چطور در کنار کسانی که حتی هنوز هم مسلح هستند و علیه نظام اسلامی میجنگند؛ چای میخورد و با آنها درباره برادری سخن میگوید.
ویدئوهایی از حاجقاسم در دست است که نشان میدهد او در عین رأفت اما با مهابت به نمایندگان مسلحین میگوید برای امان گرفتن باید سلاحهایتان را زمین بگذارید و هرکس هم قتل کرده یا حقی بر ذمه دارد باید مجازات شود.
جالب است که بر اساس خاطرات توابها، حاجقاسم به اشرار و سران آنها گفته بود حتی اگر قصد تسلیم شدن هم ندارید اما برای حضور در جلسه امان دارید و تا وقتی برمیگردید به خانههایتان در امانید.
اماننامههای حاجقاسم اما ابتدا کار است نه پایان آن!
تفنگچیها عموما محروم بودند و شهید سلیمانی بهتر از هرکس دیگری این را میدانست.
چرا اشرار بالگرد حاجقاسم را نزدند؟!/ همسر یک مسلح تواب: داغش از داغ بچههایم سنگینتر بود
*پیوست اقتصادی در طرح امنیتی شهید سلیمانی/ همسر یک مسلح تواب: داغش از داغ بچههایم سنگینتر بود
پیشنهاد اماننامه حاجقاسم به اشرار و تفنگچیها انضمام اقتصادی هم داشت. او در جلساتش با توابها از اعطای امکانات کشاورزی، ماشینآلات کشت، چاههای آب و حتی شرکت تعاونی تولیدی گفته بود که با موافقت نظام در اختیار آنها قرار میگیرد تا با کسب و کار خود، زندگی بهتری داشته باشند.
"طرح احرار" از جمله همین امکانات بود که دهها حلقه چاه آب را در منطقه مرزی کرمان و سیستان و بلوچستان در اختیار توابین و خانوادههای آنها قرار میداد تا دارای کسب مرتبط با سبک زندگی خودشان بشوند و با خانوادههایشان در پناه نظام اسلامی زندگی کنند.
پیشنهادات برادرانه حاجقاسم به توابین آنقدرها عقلانی بود که بسیاری از آنها شروط سردار را بپذیرند و تسلیم شوند... اگرچه کسانی از آنها هم حاضر به تمکین نشدند و بعدها در عملیاتهای امنیتی و حوادث دیگر هلاک شدند.
اما آنها که توبه کردند و تفنگهای خود را تحویل دادند، هنوز هم در شهرها و روستاهای محل تولد خود به یک زندگی شهروندی جدا از ناامنی و اسلحه مشغولاند. آنها با امکاناتی که حاجقاسم در اختیارشان گذاشت کشاورزی و دامداری میکنند و دیگر در هراس جان نیستند. بچههایشان بزرگ شدهاند و حتی دانشگاه رفتهاند.
و این هدیهای بود که شهید سلیمانی به آنها داد.
یکی از بانوان منطقه که همسری تواب داشته و هماکنون با خانوادهاش به کشاورزی اشتغال دارد، چندی قبل در قالب مستندی تصویری به شهادت حاجقاسم اشاره کرد و گفت: داغ دیدم. از داغ بچههایم بیشتر...
پ.ن: در نوشتن این مطلب منابع مختلفی از جمله اطلاعات شخصی، مصاحبههای برخی فرماندهان وقت سپاه ثارالله، ویدئوهای شخصی و البته "مستند تلویزیونی خورشید" (پیرامون فعالیتهای شهید سلیمانی در بحث امنیت جنوب شرق کشور) مورد استفاده قرار گرفتهاند.
در این میان اما بایستی به این نکته نیز اشراف داشت که زندگی جهادی شهید سلیمانی فقط در مقطع فرماندهی سپاه قدس تعریف نشده و ۲ مقطع مهم دوران دفاع مقدس و دوران حضور در جنوب شرق کشور نیز دارد که برای فهم بهتر از سلوک جهادی آن شهید بزرگوار بایستی این مراحل را نیز مورد خوانش قرار داد.
بخش کمتر پرداخته شده از زندگی جهادی شهید سلیمانی که اقتراح چندانی پیرامون آن شکل نگرفته، دوران حضور سردار سلیمانی در سمت فرماندهی لشکر ۴۱ ثارالله در استانهای کرمان، هرمزگان و سیستان و بلوچستان در دوران پسا جنگ است.
دورانی که لشکر همیشه پیروز ثارالله بعنوان لنگر امنیتی منطقه جنوبشرق کشور، پیروزمندانه از جنگ بازگشته اما با دومین نگرانی امنیتی انقلاب اسلامی یعنی "ناامنیهای موجود در جنوب شرق کشور، قاچاق مواد مخدر و شرارت مسلحانه" روبهرو شده است.
مقام معظم رهبری نیز در دیدار خود با خانواده و ستاد سالگرد شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی به این مسئله اشاره کرده و درباره این فصل از زندگی شهید سلیمانی فرمودند:
"رفتارش با اشرار و با مفسدین هم آن جوری است؛ در بیرون کشور یک جور، در داخل کشور یک جور، در جنوب کرمان و آن منطقهی جیرفت و آن کارهایی که آن سالها انجام داد یک جور. آن قدرتی که نشان میداد و حرکت قاطع و پُرشدّتی که انجام میداد، جوری بود که وقتی به یک جایی وارد میشد و میفهمیدند که آمده، خودِ ورود او روحیه دشمن را ضایع میکرد، زایل میکرد."[۱]
اگرچه لشکر ثارالله از ابتدای دوران جنگ تحمیلی هم در منطقه جنوب شرق و بیابانهای وسیع منطقه فعال بود و شهدای زیادی را هم تقدیم کرد اما این حضور و مواجهه پس از فراغت از جنگ، جدیتر و تخصصیتر شد.
یک نکته مهمتر نیز در این میان وجود داشت که منجر به تغییر فضای منطقه شد. و آن نکته حضور شخص سردار سلیمانی با خصلتهای خودش در منطقه جنوب شرق بود.
*از قاچاق مواد مخدر تا اشغال یک روستا و تجاوز به نوامیس/ لشکر ثارالله در بیابانهای جنوب شرق با چه کسانی طرف بود؟!
منطقه جنوب شرق و اراضی بیابانی وسیع جنوب شرق کشور اقتضائات خاصی دارد. سبک زندگی مردم، محرومیتهای وسیع چند صد ساله و از همه مهمتر توطئههای دشمن آمریکایی و تکفیری...
۳ مقولهای که البته حاجقاسم نشان داد اشراف کاملی به آنها دارد. او خود برخاسته از همین خاک بود و خصلتهای زیست کویری را میدانست. حاجقاسم اهل درد بود و فقر و محرومیت را با عمق جان چشیده بود. و در گام سوم، او کسی بود که طی ۸ سال تمام در کوره جنگ آبدیده شده بود و در پرتو ایمان و بصیرت به خوبی توطئهها علیه مردم را میشناخت.
این ۳ خصلت در کنار عزم سپاه پاسداران برای ایجاد امنیت در منطقه، حاج قاسم را به عرصه کارزار با سران اشرار کشاند.
آنها سران باندهای شرارت بودند که با حد اعلای امکانات جنگ چریکی در کریدورهای خاص تردد میکردند و از هیچ جنایتی امتناع نداشتند.
گزارشهای محرمانه عجیبی از جنایتهای آنها وجود دارد!
اشغال یک روستا و تجاوز به نوامیس، دزدیدن ائمه جمعه، بردن دختران به جای طلب مالی، کشتن مادر حامله و بیرون کشیدن جنین از شکم، سوزاندن افراد، اعدام دستهجمعی، ربایش نوامیس و... نیاز مالی آنها هم از محل گروگانگیری و قاچاق مواد مخدر تأمین میشد.
کاروانها و گروههای آنها البته نیاز به تدارکات و افراد مسلح هم داشت و از همین رو سران باندها همواره از بین محرومان فریبخورده اقدام به استخدام تفنگچی و همراه میکردند.
شهید سلیمانی به این مسائل اشراف داشت و از همان ابتدا حساب فریبخوردگان را از جنایتکاران جدا کرد. و این جدا سازی فصل نوینی را در راهکارهای امنیتی سپاه پاسداران رقم زد.
چرا اشرار بالگرد حاجقاسم را نزدند؟!/ همسر یک مسلح تواب: داغش از داغ بچههایم سنگینتر بود
*سردار اماننامهها.../ چرا اشرار بالگرد حاجقاسم را نزدند؟!
درگیریها، کمینها و عملیاتهای بزرگ سپاه در کنار اقدامات اساسی یگانهای اطلاعات و ناجا علیه اشرار ادامه داشت. عملیاتهایی بیامان که گاه حتی با بمباران مواضع اشرار نیز همراه بود. اما حاجقاسم به دنبال راهکاری بهتر برای مسئله بود.
"اماننامه" برای اشراری که حاضر به زمین گذاشتن اسلحه خود بودند راهکاری بود که در دهه ۷۰ از سوی سردار دلیر لشکر ثارالله پیگیری شد.
طرحی که اذن مقامات ارشد نظام را هم گرفت و حاجقاسم پیک آن در استانهای کرمان و سیستان و بلوچستان شد.
اما این فقط گام اول بود...
چه کسی باید به میان اشرار میرفت و درباره اماننامه با آنها حرف میزد؟! اصلا مگر میشد دو گروه از شب تا صبح با هم بجنگند و صبح بخواهند با یکدیگر صحبت کنند. ولی حاجقاسم مرد این میدان هم بود و فن مذاکره را میدانست.
مقولهای که پس از امتزاج با شجاعت سردار، نوشداروی شیرین امنیت را به همراه داشت. حاجقاسم و فرماندهانش بارها بصورت علیالرأس به میان اشرار رفتند.
توابین و امانگرفتهها خاطرات زیادی از آن روزها دارند.
یکی از اشرار تواب روایت میکند که چطور پس از رؤیت بالگرد حاجقاسم بر فراز دره محل حضور اشرار قصد هدف قرار دادن آن با آرپیجی را داشته...
اما پس از تأکید یک رابط مبنی بر اینکه حاجی برای صحبت آمده از این کار منصرف میشود.
آنها با خودروها، موتورها و سلاحهایشان به محل قرار با بچههای سپاه میرفتند اما میدیدند که هرچه هست رأفت است و برادری.
آنها از جلسات خود با حاجقاسم نیز خاطرات زیادی دارند. جلساتی برگزار شده در زهکلوت، در استانداری کرمان، کهنوج، در محل فرماندی سپاه ثارا... و...
در این خاطرات میشنویم که حاجقاسم، سردار نامی لشکر ثارا... اما چطور در کنار کسانی که حتی هنوز هم مسلح هستند و علیه نظام اسلامی میجنگند؛ چای میخورد و با آنها درباره برادری سخن میگوید.
ویدئوهایی از حاجقاسم در دست است که نشان میدهد او در عین رأفت اما با مهابت به نمایندگان مسلحین میگوید برای امان گرفتن باید سلاحهایتان را زمین بگذارید و هرکس هم قتل کرده یا حقی بر ذمه دارد باید مجازات شود.
جالب است که بر اساس خاطرات توابها، حاجقاسم به اشرار و سران آنها گفته بود حتی اگر قصد تسلیم شدن هم ندارید اما برای حضور در جلسه امان دارید و تا وقتی برمیگردید به خانههایتان در امانید.
اماننامههای حاجقاسم اما ابتدا کار است نه پایان آن!
تفنگچیها عموما محروم بودند و شهید سلیمانی بهتر از هرکس دیگری این را میدانست.
چرا اشرار بالگرد حاجقاسم را نزدند؟!/ همسر یک مسلح تواب: داغش از داغ بچههایم سنگینتر بود
*پیوست اقتصادی در طرح امنیتی شهید سلیمانی/ همسر یک مسلح تواب: داغش از داغ بچههایم سنگینتر بود
پیشنهاد اماننامه حاجقاسم به اشرار و تفنگچیها انضمام اقتصادی هم داشت. او در جلساتش با توابها از اعطای امکانات کشاورزی، ماشینآلات کشت، چاههای آب و حتی شرکت تعاونی تولیدی گفته بود که با موافقت نظام در اختیار آنها قرار میگیرد تا با کسب و کار خود، زندگی بهتری داشته باشند.
"طرح احرار" از جمله همین امکانات بود که دهها حلقه چاه آب را در منطقه مرزی کرمان و سیستان و بلوچستان در اختیار توابین و خانوادههای آنها قرار میداد تا دارای کسب مرتبط با سبک زندگی خودشان بشوند و با خانوادههایشان در پناه نظام اسلامی زندگی کنند.
پیشنهادات برادرانه حاجقاسم به توابین آنقدرها عقلانی بود که بسیاری از آنها شروط سردار را بپذیرند و تسلیم شوند... اگرچه کسانی از آنها هم حاضر به تمکین نشدند و بعدها در عملیاتهای امنیتی و حوادث دیگر هلاک شدند.
اما آنها که توبه کردند و تفنگهای خود را تحویل دادند، هنوز هم در شهرها و روستاهای محل تولد خود به یک زندگی شهروندی جدا از ناامنی و اسلحه مشغولاند. آنها با امکاناتی که حاجقاسم در اختیارشان گذاشت کشاورزی و دامداری میکنند و دیگر در هراس جان نیستند. بچههایشان بزرگ شدهاند و حتی دانشگاه رفتهاند.
و این هدیهای بود که شهید سلیمانی به آنها داد.
یکی از بانوان منطقه که همسری تواب داشته و هماکنون با خانوادهاش به کشاورزی اشتغال دارد، چندی قبل در قالب مستندی تصویری به شهادت حاجقاسم اشاره کرد و گفت: داغ دیدم. از داغ بچههایم بیشتر...
پ.ن: در نوشتن این مطلب منابع مختلفی از جمله اطلاعات شخصی، مصاحبههای برخی فرماندهان وقت سپاه ثارالله، ویدئوهای شخصی و البته "مستند تلویزیونی خورشید" (پیرامون فعالیتهای شهید سلیمانی در بحث امنیت جنوب شرق کشور) مورد استفاده قرار گرفتهاند.