شهید «پرویز شجاعی» در قسمتی از وصیتنامه خود نوشته است:« خدايا تو شاهدى، عزيزتر از جانم چيزى ديگر ندارم كه فداى اسلام كنم. حجله من «سنگر» و «تفنگ» عروس من است.»
به گزارش شهدای ایران، شهید «پرویز شجاعی» پنجم اردیبهشت 1342 در شیراز دیده به جهان گشود و در
روز چهارم دیماه 1361 در جبهه حق علیه باطل توسط دشمن بعثی به درجه رفیع
شهادت نائل آمد.
به نام خدا
وَبَشِّرِ الصَّابرِینَ الَّذینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
خدايا تو شاهدى، عزيزتر از جانم چيزى ديگر ندارم كه فداى اسلام كنم. اينجانب «پرويز شجاعى» وصيت مىكنم كه مرگ من براى بقيه عبرت باشد. همه بايد فدايى اسلام شويد. درس زندگى رابايد ازحسين (ع) آموخت. اکنون که در حال نوشتن هستم بسیار خوشحال؛ به دلیل اینکه يکشنبه به جبهه اعزام میشوم. ما مىرويم تا امام حسين و دين او را زنده نگهداریم. اگر خداوند برمن منت گذاشت و به فيض شهادت رسيدم، اميدوارم مرا مورد عفو و بخشش قرار بدهيد. بيدار باشيد اگرروزى دشمنان اسلام خواستند انقلاب را از مسيرش منحرف كنند، تا خون در بدن داريد حتى اگر بدنتان را هزار تكه كنند از انقلاب دفاع نموده تا خداوند نيز به شما عنايت كند.
براى من گريه نكنيد براى حسين (ع) و يارانش، براى على اصغر وعلى اكبر گريه كنيد. با گريهتان دشمنان را شاد نسازيد بلكه برخود بباليد كه چنين فرزندى را تربيت كرديد.
من به شما پدر و مادر، برادر و خواهر، خويشاوندان توصيه مىكنم صبور باشيد. اكنون مىرويم تا بتوانيم حقانيت اسلام را ثابت كنيم. باید حامى روحانيت مبارز باشيم تا به انقلاب صدمه اى نرسد. غير از آن، اسلام شكست خواهد خورد. اگر اسلام شكست بخورد مصیبت ناگواری به بار میآید. مادرجان از اينكه مرا به اينجا رساندى متشكرم ولى فرصت نشد كه جبران خوبیهایت را كنم. پدر و مادر، برادر و خواهر عزيزم! گريه نكنيد با اینکه مىدانم قبول کردنِ رفتن من برایتان سخت است ولی اگر مىخواهيد روحم شاد باشد، گريه و زارى را كنار بگذاريد.
حجله من «سنگر» و «تفنگ» عروس من است. من چيزى ندارم كه به پدر و مادرم بدهيد.
لطفا مرا در دارالرحمه به خاک بسپاريد.
61/7/26
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
پرويزشجاعى
به نام خدا
وَبَشِّرِ الصَّابرِینَ الَّذینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَهٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
خدايا تو شاهدى، عزيزتر از جانم چيزى ديگر ندارم كه فداى اسلام كنم. اينجانب «پرويز شجاعى» وصيت مىكنم كه مرگ من براى بقيه عبرت باشد. همه بايد فدايى اسلام شويد. درس زندگى رابايد ازحسين (ع) آموخت. اکنون که در حال نوشتن هستم بسیار خوشحال؛ به دلیل اینکه يکشنبه به جبهه اعزام میشوم. ما مىرويم تا امام حسين و دين او را زنده نگهداریم. اگر خداوند برمن منت گذاشت و به فيض شهادت رسيدم، اميدوارم مرا مورد عفو و بخشش قرار بدهيد. بيدار باشيد اگرروزى دشمنان اسلام خواستند انقلاب را از مسيرش منحرف كنند، تا خون در بدن داريد حتى اگر بدنتان را هزار تكه كنند از انقلاب دفاع نموده تا خداوند نيز به شما عنايت كند.
براى من گريه نكنيد براى حسين (ع) و يارانش، براى على اصغر وعلى اكبر گريه كنيد. با گريهتان دشمنان را شاد نسازيد بلكه برخود بباليد كه چنين فرزندى را تربيت كرديد.
من به شما پدر و مادر، برادر و خواهر، خويشاوندان توصيه مىكنم صبور باشيد. اكنون مىرويم تا بتوانيم حقانيت اسلام را ثابت كنيم. باید حامى روحانيت مبارز باشيم تا به انقلاب صدمه اى نرسد. غير از آن، اسلام شكست خواهد خورد. اگر اسلام شكست بخورد مصیبت ناگواری به بار میآید. مادرجان از اينكه مرا به اينجا رساندى متشكرم ولى فرصت نشد كه جبران خوبیهایت را كنم. پدر و مادر، برادر و خواهر عزيزم! گريه نكنيد با اینکه مىدانم قبول کردنِ رفتن من برایتان سخت است ولی اگر مىخواهيد روحم شاد باشد، گريه و زارى را كنار بگذاريد.
حجله من «سنگر» و «تفنگ» عروس من است. من چيزى ندارم كه به پدر و مادرم بدهيد.
لطفا مرا در دارالرحمه به خاک بسپاريد.
61/7/26
والسلام عليكم ورحمه الله وبركاته
پرويزشجاعى