ماجرای مهدویکیا و پرچم اسرائیل فراتر از آن چیزی است که برخی تصور میکنند؛ اخبار قطعی حاکی از برنامهریزی لابی صهیونیسم برای تحریم ورزش ایران است. در این میان پروژه عادیسازی روابط با صهیونیسم با طراحی سنگین در حال پیشروی است.
به گزارش شهدای ایران، اخبار قطعی حاکی از برنامهریزی لابی صهیونیسم برای تحریم ورزش ایران است.
این مسأله که در صورت تحقق، آبروی باقیمانده مدافعان شعار جدایی ورزش از
سیاست را خواهد برد از مدتها قبل با زمینه چینی ضدانقلاب و کارسازی
رسانهای اینترنشنال سعودی و پروژه بگیرانی مثل مصی علی نژاد آغاز شده است.
بهانه این لابی صهیونیستی برای تحریم ورزش ایران، عدم رویارویی ورزشکاران ایرانی با نمایندگان رژیم اشغالگر قدس است و تلاش میکند به دلیل علاقه مردم ایران به ورزش در آستانه جام جهانی فوتبال ایران را از کلیه ورزشهای جهانی حذف کند تا به زعم خود با فشار مردم به دولت، زمینه عادی سازی رابطه با رژیم صهیونیستی را فراهم کند.
اخبار پشت پرده نیز حکایت از یک برنامه گسترده دارد و حتی پیغامهایی به صورت غیرمستقیم منتقل شده که حتی در ازای مواجهه تصادفی با ورزشکاران ایرانی حاضرند سایه تحریم را از ورزش ایران بردارند.
اینکه چرا رویارویی ایرانیها با نمایندگان این رژیم جعلی برایشان اینقدر مهم است، واضح است و البته موضوع این گزارش نیست.
اما اجمالا لابی صهیونیسم جهانی از مدتها پیش عادی سازی رابطه با دولتهای عربی را آغاز کرده و مانع جدی در به رسمیت شناخته شدنش را ایران میداند و مهمترین حربه را نیز ابزار ورزش انتخاب کرده است.
در چنین شرایطی اهمیت پروژههایی مثل آنچه که مهدوی کیا در آن نقش آفرینی کرد، مشخص تر میشود.
شاید برای مهدویکیا اهمیت این موضوع درک نشده باشد و او نیز به مانند شریک شدن در منفعت یک تبلیغات تجاری به ماجرا نگاه کند، اما ماجرا ابعاد پیچیده تری دارد.
برنامه ریزان این رویداد در مقابل یک تیم مسلمان عربی، مربی اسرائیلی انتخاب کردند و روی پیراهن همه ورزشکاران هم پرچم این رژیم جعلی را حکاکی کردند.
برخی ورزشکاران مثل ورزشکاران الجزایری هوشمندانه با این موضوع مواجه شدند و عملا تا حدودی بازی صهیونیستها را کم اثر کردند.
اما مهمتر از امثال خطای مهدوی کیا، تحلیلهای برخی افراد و رسانه ها در این ماجراست.
اگرچه لااقل در دلسوزی این افراد و رسانه ها تردیدی نیست اما تلاش برای توجیه و کتمان موضوع، بسیار ساده اندیشانه است و کمکی به حل ماجرا نخواهد کرد.
واقعیت این است که ماجرا فراتر از خود مهدویکیا است و آنچه که همه باید متوجه شوند پازل و برنامه ای است که صهیونیستها طراحی کردند و باید افکار عمومی نسبت به آن آگاه باشند.
بهانه این لابی صهیونیستی برای تحریم ورزش ایران، عدم رویارویی ورزشکاران ایرانی با نمایندگان رژیم اشغالگر قدس است و تلاش میکند به دلیل علاقه مردم ایران به ورزش در آستانه جام جهانی فوتبال ایران را از کلیه ورزشهای جهانی حذف کند تا به زعم خود با فشار مردم به دولت، زمینه عادی سازی رابطه با رژیم صهیونیستی را فراهم کند.
اخبار پشت پرده نیز حکایت از یک برنامه گسترده دارد و حتی پیغامهایی به صورت غیرمستقیم منتقل شده که حتی در ازای مواجهه تصادفی با ورزشکاران ایرانی حاضرند سایه تحریم را از ورزش ایران بردارند.
اینکه چرا رویارویی ایرانیها با نمایندگان این رژیم جعلی برایشان اینقدر مهم است، واضح است و البته موضوع این گزارش نیست.
اما اجمالا لابی صهیونیسم جهانی از مدتها پیش عادی سازی رابطه با دولتهای عربی را آغاز کرده و مانع جدی در به رسمیت شناخته شدنش را ایران میداند و مهمترین حربه را نیز ابزار ورزش انتخاب کرده است.
در چنین شرایطی اهمیت پروژههایی مثل آنچه که مهدوی کیا در آن نقش آفرینی کرد، مشخص تر میشود.
شاید برای مهدویکیا اهمیت این موضوع درک نشده باشد و او نیز به مانند شریک شدن در منفعت یک تبلیغات تجاری به ماجرا نگاه کند، اما ماجرا ابعاد پیچیده تری دارد.
برنامه ریزان این رویداد در مقابل یک تیم مسلمان عربی، مربی اسرائیلی انتخاب کردند و روی پیراهن همه ورزشکاران هم پرچم این رژیم جعلی را حکاکی کردند.
برخی ورزشکاران مثل ورزشکاران الجزایری هوشمندانه با این موضوع مواجه شدند و عملا تا حدودی بازی صهیونیستها را کم اثر کردند.
اما مهمتر از امثال خطای مهدوی کیا، تحلیلهای برخی افراد و رسانه ها در این ماجراست.
اگرچه لااقل در دلسوزی این افراد و رسانه ها تردیدی نیست اما تلاش برای توجیه و کتمان موضوع، بسیار ساده اندیشانه است و کمکی به حل ماجرا نخواهد کرد.
واقعیت این است که ماجرا فراتر از خود مهدویکیا است و آنچه که همه باید متوجه شوند پازل و برنامه ای است که صهیونیستها طراحی کردند و باید افکار عمومی نسبت به آن آگاه باشند.