نکته مغفولمانده برخی گزارشهای تاریخی درباره زندگی سیاسی «حسینعلی منتظری»، موضوع کمکهای مادی و معنوی وی به اعضای گروهک منافقین و فرقه ضاله بهاییت بوده است.
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ علی مطهری، نایب رئیس مجلس گذشته و کاندیدای ردصلاحیت شده انتخابات مجلس با
انتشار توییت بی شرمانه ای مدعی شده که منتظری به دلیل حمایت از حقوق مردم
مقام خود را از دست داده است!
نکته جالب جدیدترین رفتار بی شرمانه مطهری آنجاست که وی چندی پیش گفته بود: «تفکر سیاسی من ریشه در نظریات امام دارد» و بعد از ردصلاحیتش برای انتخابات مجلس خود را نگران آینده انقلاب معرفی کرد!
مطهری در توئیت خود نوشته است: «در این ایام که سالگرد رحلت آیت الله منتظری است صداوسیما هیچ برنامه ای نداشت. مهم ترین درسی که باید از آیت الله منتظری بیاموزیم این است که ایشان به خاطر دفاع از حقوق مردم یک مقام عالی را از دست داد و برای تثبیت قدرتی که برای او حاصل بود حقیقت را کتمان نکرد»!
نکته جالب جدیدترین رفتار بی شرمانه مطهری آنجاست که وی چندی پیش گفته بود: «تفکر سیاسی من ریشه در نظریات امام دارد» و بعد از ردصلاحیتش برای انتخابات مجلس خود را نگران آینده انقلاب معرفی کرد!
مطهری در توئیت خود نوشته است: «در این ایام که سالگرد رحلت آیت الله منتظری است صداوسیما هیچ برنامه ای نداشت. مهم ترین درسی که باید از آیت الله منتظری بیاموزیم این است که ایشان به خاطر دفاع از حقوق مردم یک مقام عالی را از دست داد و برای تثبیت قدرتی که برای او حاصل بود حقیقت را کتمان نکرد»!
کارنامه سیاه مطهری در اظهارات نامربوط مشخص می کند که وقتگذاری برای پاسخگویی به توئیت پراکنی او که احتمالا برای دیده شدن و جلوگیری از انزواست، کاری عبث است. اما به دلیل شبهه پراکتی بی شرمانه مطهری باید مطالبی را درباره مرحوم منتظری بازخوانی کرد:
مرور کارنامه مختصر شیخ شاید ساده لوح
احتمالا منظور علی مطهری از حمایت از حقوق مردم، پشتیبانیهای منتظری از قاتلان ۱۷ هزار نفر از مردم ایران در دهه ۶۰ است که پس از آن که حاضر به توبه نشدند به دار مجازات آویخته شدند.
وجه دیگری که از حمایت منتظری از حقوق مردم(!) در تاریخ انقلاب ثبت شده نیز مربوط به پشتیبانیهای وی از باند قاتل درون بیت اوست که قتلهای مختلفی صورت داده بود و افرادی چون آیتالله خامنهای، آیتالله مهدوی کنی و مرحوم عسگراولادی را هم در لیست ترور داشت.
علاوه بر این موارد و نکته مغفولمانده برخی گزارشهای تاریخی درباره زندگی سیاسی «حسینعلی منتظری»، موضوع کمکهای مادی و معنوی وی به اعضای گروهک منافقین و فرقه ضاله بهاییت بوده است. این مساله پیشتر به اعتراف یکی از اعضای دفتر منتظری رسانهای شد. حجتالاسلام مجتبی لطفی، عضو دفتر آیتالله منتظری در بخشی از نشست بیت آیتالله منتظری و دهه 60، گفته بود: «آیتالله منتظری فقط یک کار انسانی میکرد و آن هم این بود که به خانواده زندانیها اعم از بهایی، مسلمان، مجاهد و تودهای قبل و بعد انقلاب کمک میکرد. دختر ایشان اشرف منتظری، رابط آیتالله منتظری برای کمک به خانوادههای زندانیان بود. رئیس زندان قزلحصار به وی میگوید چرا به اینها کمک میکنی، میگوید: «مگر شما به زندانیها غذا نمیدهید؟ خب زن و بچه اینها هم انسان هستند»
منتظری در جریان فتنه آمریکایی - اسرائیلی سال 88 هم از حامیان اصلی موسوی و کروبی بود؛ مرحوم منتظری در اوایل مهرماه 88 در نامهنگاریهایی با میرحسین موسوی خود را از پایه گذاران نظریه ولایت فقیه عنوان کرد و گفت که «امروز از این موضوع احساس شرمندگی میکند»؛ در بخش دیگری از این نامهنگاری که در پایگاه اطلاعرسانی آیتالله منتظری نیز منتشر شد، منتظری خطاب به موسوی نوشت «در جریان انتخابات ریاست جمهورى اخیر و وقایع و فجایع بعد از آن که شما مورد توجه اقشار وسیعى از مردم و نخبگان قرار گرفتید، در حقیقت از آزمایش و ابتلاء بزرگى در پیشگاه خداوند متعال و در مقابل مردم آگاه ، سربلند بیرون آمدید».
نامه امام خمینی به آیت الله منتظری/ والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای منتظری
با دلی پرخون و قلبی شکسته چند کلمهای برایتان مینویسم تا مردم روزی در جریان امر قرار گیرند. شما در نامهی اخیرتان نوشتهاید که نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدّم میدانم؛ خدا را در نظر میگیرم و مسائلی را گوشزد میکنم. ازآنجاکه روشن شده است که شما این کشور و انقلاب عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید، صلاحیّت و مشروعیّت رهبری آیندهی نظام را از دست دادهاید. شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند.
بهقدری مطالبی که میگفتید دیکتهشدهی منافقین بود که من فایدهای برای جواب نمیدیدم. مثلاً در همین دفاعیّهی شما از منافقین، تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلّحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و میبینید که چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید. در مسئلهی مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همهی متدیّنین متدیّنتر میدانستید و بااینکه برایتان ثابت شده بود که او قاتل است مرتّب پیغام میدادید که او را نکشید.
از قضایای مثل قضیّهی مهدی هاشمی که بسیار است. من حال بازگو کردن تمامی آنها را ندارم. شما ازاینپس وکیل من نمیباشید و به طلّابی که پول برای شما میآورند بگویید به قم منزل آقای پسندیده و یا در تهران به جماران مراجعه کنند. بحمدالله مسئلهی مالی هم ندارید.
اگر شما نظر من را شرعاً مقدّم بر نظر خود میدانید _ که مسلّماً منافقین صلاح نمیدانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی میشوید که آخرتتان را خرابتر میکند _ با دلی شکسته و سینهای گداخته از آتش بیمهریها با اتکّاء به خداوند متعال به شما که حاصل عمر من بودید چند نصیحت میکنم؛ دیگر خود دانید:
1 ـ سعی کنید افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرالها نریزد.
2 ـ ازآنجاکه سادهلوح هستید و سریعاً تحریک میشوید، در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید؛ شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.
3 ـ دیگر نه برای من نامه بنویسید و نه اجازه دهید منافقین هرچه اسرار مملکت است را به رادیوهای بیگانه دهند.
4 ـ نامهها و سخنرانیهای منافقین که بهوسیلهی شما از رسانههای گروهی به مردم میرسید، ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد و موجب خیانتی بزرگ به سربازان گمنام امام زمان ـ روحیلهالفداء ـ و خونهای پاک شهدای اسلام و انقلاب گردید؛ برای اینکه در قعر جهنّم نسوزید، خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید؛ شاید خدا کمکتان کند.
والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم؛ ولی در آن وقت شما را سادهلوح میدانستم که مدیر و مدبّر نبودید، ولی شخصی بودید تحصیلکرده که مفید برای حوزههای علمیّه بودید و اگر اینگونه کارهایتان را ادامه دهید، مسلّماً تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم. والله قسم، من با نخست وزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم. والله قسم، من رأی به ریاستجمهوری بنیصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.
سخنی از سر درد و رنج و با دلی شکسته و پر از غم و اندوه با مردم عزیزمان دارم: من با خدای خود عهد کردم که از بدی افرادی که مکلّف به اغماض آن نیستم هرگز چشمپوشی نکنم. من با خدای خود پیمان بستهام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان، مقدّم دارم؛ اگر تمام جهان علیه من قیام کنند دست از حق و حقیقت برنمیدارم.
من کار به تاریخ و آنچه اتّفاق میافتد ندارم؛ من تنها باید به وظیفهی شرعی خود عمل کنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شریف و نجیب پیمان بستهام که واقعیّات را در موقع مناسبش با آنها در میان گذارم. تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام؛ سعی کنند تحت تأثیر دروغهای دیکتهشده که این روزها رادیوهای بیگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش میکنند نگردند.
از خدا میخواهم که به پدر پیر مردم عزیز ایران صبر و تحمّل عطا فرماید و او را بخشیده و از این دنیا ببرد تا طعم تلخ خیانت دوستان را بیش از این نچشد. ما همه راضی هستیم به رضایت او؛ از خود که چیزی نداریم، هرچه هست او است.
والسّلام
یکشنبه 6/1/68
روحالله الموسوی الخمینی