اگر یادمان باشد سال ۱۳۹۴ اعلام شد پیکر ۱۷۵ شهید غواص دست بسته عملیات کربلای ۴ تفحص شده است. این خبر موجی از احساسات را بین مردم کشورمان ایجاد کرد. بعدها اطلاعات تکمیلیتر نشان داد همگی این غواصها دست بسته نبودند.
به گزارش شهدای ایران؛ اگر یادمان باشد سال ۱۳۹۴ اعلام شد پیکر ۱۷۵ شهید غواص دست بسته عملیات کربلای ۴ تفحص شده است. این خبر موجی از احساسات را بین مردم کشورمان ایجاد کرد. بعدها اطلاعات تکمیلیتر نشان داد همگی این غواصها دست بسته نبودند. به این معنی که حداقل اغلب آنها پیش از دفن شدن، بر اثر جراحت جنگی شهید شدهاند و برخلاف آنچه در جامعه منتشر شده بود، موضوع زنده به گور کردنشان چندان مطرح نبوده است. در ایام سالگرد عملیات کربلای ۴ نگاهی به موضوع غواصان دست بسته میاندازیم.
کربلای ۴ یک عملیات آبی- خاکی بود. نام عملیات آبی - خاکیها از زمان عملیات خیبر در قاموس جنگ جای گرفت. البته در عملیات رمضان نیز دشمن با رها کردن آب در منطقه عملیاتی، زمین منطقه را تبدیل به آوردگاهی آبی- خاکی کرده بود، ولی به شکل گستردهتر و طبیعیتر، خیبر اولین عملیات آبی- خاکی ایران به شمار میرود.
بعد از عملیات خیبر، بدر و سپس والفجر ۸ دو عملیات بعدی بودند که آنها نیز لقب آبی- خاکی گرفتند. اما در عملیات والفجر ۸، جنگ تحمیلی با پدیده غواصها نیز بیشتر آشنا شد خصوصاً گردانهای خط شکن غواص که باید بار موج اول عملیات را به دوش میکشیدند و با شکستن خط اول دشمن، راه را برای نیروهای آبی- خاکی موج دوم و سوم باز میکردند.
غواصها در فتح فاو (والفجر ۸) کاری کردند کارستان و ضرب شست خوبی به دشمن نشان دادند. سپس در عملیات کربلای ۴، بار دیگر لباسهای مشکیشان را پوشیدند تا با شکستن خطوط دشمن، متصرفات فاو را تکمیل کنند، اما اینبار عملیات لو رفت و غواصها جزو اولین گروههایی بودند که تعداد قابل توجهی از آنها یا به اسارت درآمدند یا به شهادت رسیدند.
با اسارت غواصها، کینه والفجر ۸ که تنها یکسال از آن گذشته بود سر باز کرد. گزارشهایی از بد رفتاری نیروهای دشمن با غواصها بعدها توسط آزادگان ایرانی به دست آمد که نشان میداد بعثیها روی سیاهپوشها تمرکز ویژهای داشتند، اما همان اسرایی که از بدرفتاری بعثیها با غواصها خاطراتی میگفتند، اذعان میکردند که هیچ کدام به چشم ندیدهاند سربازهای دشمن به شکل گسترده غواصها را به شهادت رسانده باشند.
تحقیقات بعدی نشان داد گویا دستور خاصی برای قتل اسرای ایرانی آن هم به صورت دست بسته و به روش زنده به گور کردن وجود نداشته است. نهایتاً شاید چند نفر از این غواصان با تصمیم خودسرانه افسران میدانی به شهادت رسیده باشند. وگرنه اسارت چند صد نیروی ایرانی در کربلای ۴ نشان داد استراتژی دشمن در این عملیات، گرفتن حداکثری اسرا بود تا به شهادت رساندن آنها.
تا سال ۱۳۶۹ اسرای کربلای ۴ و بعدها بخشی از اسرای کربلای ۵ همگی جزو مفقودین بودند. دشمن برای آنها در حوالی تکریت یک اردوگاه به نام تکریت ۱۱ در نظر گرفته بود که هیچ مأمور صلیب سرخی اجازه دسترسی به آن را نداشت. این اسرای مفقود که تعداد قابل توجهی از آنها در ایران حداقل تا چهار سال شهید محسوب میشدند و سنگ مزار داشتند، بعدها باعث شدند تا سرنوشت رزمندگان ایرانی کربلای ۴ در هالهای از ابهام قرار گیرد و زمینه را برای ایجاد شایعات باز کند.
در پایان باید بگوییم هرچند موضوع شهادت دستهجمعی ۱۷۵ شهید کربلای ۴ تا حد زیادی منتفی است، اما نباید فراموش کنیم که شهادت اسرای ایرانی توسط دشمن آن هم در همان منطقه عملیاتی چیزی نیست که بشود آن را کاملاً نفی کرد. خصوصاً در ماههای اول جنگ که مردم عادی در مناطق جنگی حضور داشتند، جنایات وحشتناکی علیه این مردم و رزمندگان ایرانی انجام گرفت که پرداختن به آنها مجال خود را میطلبد.
کربلای ۴ یک عملیات آبی- خاکی بود. نام عملیات آبی - خاکیها از زمان عملیات خیبر در قاموس جنگ جای گرفت. البته در عملیات رمضان نیز دشمن با رها کردن آب در منطقه عملیاتی، زمین منطقه را تبدیل به آوردگاهی آبی- خاکی کرده بود، ولی به شکل گستردهتر و طبیعیتر، خیبر اولین عملیات آبی- خاکی ایران به شمار میرود.
بعد از عملیات خیبر، بدر و سپس والفجر ۸ دو عملیات بعدی بودند که آنها نیز لقب آبی- خاکی گرفتند. اما در عملیات والفجر ۸، جنگ تحمیلی با پدیده غواصها نیز بیشتر آشنا شد خصوصاً گردانهای خط شکن غواص که باید بار موج اول عملیات را به دوش میکشیدند و با شکستن خط اول دشمن، راه را برای نیروهای آبی- خاکی موج دوم و سوم باز میکردند.
غواصها در فتح فاو (والفجر ۸) کاری کردند کارستان و ضرب شست خوبی به دشمن نشان دادند. سپس در عملیات کربلای ۴، بار دیگر لباسهای مشکیشان را پوشیدند تا با شکستن خطوط دشمن، متصرفات فاو را تکمیل کنند، اما اینبار عملیات لو رفت و غواصها جزو اولین گروههایی بودند که تعداد قابل توجهی از آنها یا به اسارت درآمدند یا به شهادت رسیدند.
با اسارت غواصها، کینه والفجر ۸ که تنها یکسال از آن گذشته بود سر باز کرد. گزارشهایی از بد رفتاری نیروهای دشمن با غواصها بعدها توسط آزادگان ایرانی به دست آمد که نشان میداد بعثیها روی سیاهپوشها تمرکز ویژهای داشتند، اما همان اسرایی که از بدرفتاری بعثیها با غواصها خاطراتی میگفتند، اذعان میکردند که هیچ کدام به چشم ندیدهاند سربازهای دشمن به شکل گسترده غواصها را به شهادت رسانده باشند.
تحقیقات بعدی نشان داد گویا دستور خاصی برای قتل اسرای ایرانی آن هم به صورت دست بسته و به روش زنده به گور کردن وجود نداشته است. نهایتاً شاید چند نفر از این غواصان با تصمیم خودسرانه افسران میدانی به شهادت رسیده باشند. وگرنه اسارت چند صد نیروی ایرانی در کربلای ۴ نشان داد استراتژی دشمن در این عملیات، گرفتن حداکثری اسرا بود تا به شهادت رساندن آنها.
تا سال ۱۳۶۹ اسرای کربلای ۴ و بعدها بخشی از اسرای کربلای ۵ همگی جزو مفقودین بودند. دشمن برای آنها در حوالی تکریت یک اردوگاه به نام تکریت ۱۱ در نظر گرفته بود که هیچ مأمور صلیب سرخی اجازه دسترسی به آن را نداشت. این اسرای مفقود که تعداد قابل توجهی از آنها در ایران حداقل تا چهار سال شهید محسوب میشدند و سنگ مزار داشتند، بعدها باعث شدند تا سرنوشت رزمندگان ایرانی کربلای ۴ در هالهای از ابهام قرار گیرد و زمینه را برای ایجاد شایعات باز کند.
در پایان باید بگوییم هرچند موضوع شهادت دستهجمعی ۱۷۵ شهید کربلای ۴ تا حد زیادی منتفی است، اما نباید فراموش کنیم که شهادت اسرای ایرانی توسط دشمن آن هم در همان منطقه عملیاتی چیزی نیست که بشود آن را کاملاً نفی کرد. خصوصاً در ماههای اول جنگ که مردم عادی در مناطق جنگی حضور داشتند، جنایات وحشتناکی علیه این مردم و رزمندگان ایرانی انجام گرفت که پرداختن به آنها مجال خود را میطلبد.