جنگ روایتها سالهاست که آغاز شده است و ما امروز در نقطه پرحرارتی از این میدان قرار داریم. کار دشمن در این آوردگاه دو چیز است: طرح روایتهای نادرست، و خدشه در روایتهای درست.
روایتی که علیه دشمن باشد، برای دشمن بنیانافکن خواهد بود. «روایت نکردن»، دقیقا همان چیزی است که ضامن بقای دشمن خواهد بود. اینجا منطق «الباطل یموت بترک ذکره» بهترین احیاگر و تقویت کننده باطل است. کسانی که به هر شکلی دعوت به «روایت نکردن» میکنند، همچون کسی هستند که در میدان جنگ، دعوت به خویشتن داری می کند! دعوتگران به خویشتنداری در میدان جنگ، اگر ستون پنجم دشمن نباشند، عناصر سادهاندیش و سستعنصری هستند که در اثر محاسبات غلط یا ترس از مواجهه رو در رو با تحریفگران و دشمنان، دیر یا زود میدان را تحویل دشمن خواهند داد.
تصحیح و تحقیق درباره روایتها و کشف روایت درست و کنار افکندن روایت نادرست، خود کار ستُرگی است که تنها به دست کاوشگران خبره ممکن خواهد بود. دستیابی به روایت درست و طرح و بسطِ آن برای هدایت افکار عمومی، مصداقِ «جهاد کبیر» است که در «جهاد تبیین» متجلی است.
تاریخ انقلاب اسلامی در بردارنده حقایق فراوانی است که آگاهی از جزئیات آن، دیدگاه تازه ای را برای نسل جدید رقم خواهد زد. اما معالاسف گاه این حقایق در چنبره حُب و بغضها و روایتهای ناروا درمیافتد و اجازه ظهور و بروز نمییابد. ما با وقایعی روبهروییم که در نزدیکترین نقطه زمانی نسبت به ما قرار دارند و همین موجب شده تا تعارض میان منافع و حقائق نمود بیشتری در این عرصه داشته باشد. تاریخ انقلاب امروز تبدیل به آوردگاه سخت روایتها شده است.
یکی از مهمترین حوادث پر فراز و نشیب تاریخ انقلاب اسلامی، مسئله رهبری بعد از امام خمینی است که از مدتها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، در محافل مختلف (از دوستان و دشمنان) مطرح بود اما بعد از استقرار نظام اسلامی، توسط جریانهای سیاسی مختلف، با انگیزههای متنوع، به طور جدی دنبال شد و نهایتاً پس از چند سال زمینهچینی، به انتخاب آقای منتظری به عنوان قائممقام رهبری در سال 64 منتهی شد. متن و حواشیِ منتهی به قائم مقامی و عزلِ آقای منتظری موجب شده تا روایت رهبری پس از امام خمینی با روایت نصب و عزل آقای منتظری گره بخورد. در این میان، طیفهای گوناگون دارای روایتهایی بوده و هستند که هر یک به طرح مسئله رهبری پس از امام خمینی میپردازد. بدیهی است که تنش و برخورد روایتها نیز پیش خواهد آمد اما در بررسی هر یک از این روایتها باید تابع منطق و روششناسی تاریخی باشیم تا روایت سره از ناسره را دریابیم.
آقای منتظری و اطرافیان و مریدانِ دوآتشه او در یک سوی میدان ایستاده و در صدد ترویج روایت خود هستند لذا آنچه در خاطرات، نامهها و بیانیههای آقای منتظری و مریدانش مشاهده میشود، همگی طرح روایتی جهتدار و جدید است که ادعای حقیقتنمایی نیز دارد. اولین اقدام این طیف تشکیک در روایت مقبول و خدشه در صحت آنست. لازمه تولید روایتهای مجعول، خدشه در مستندات متقن تاریخی است؛ چه اینکه تنها در چنین فضایی است که جاعلانِ روایتهای جعلی، قدرتِ مانور مییابند و میتوانند با نیرنگنامهنویسی، اذهان را به طرفِ خویش بکشانند!
نامه 6 فروردین 68 امام خمینی به آقای منتظری از مهمترین حوادث تاریخی دهه شصت است که مستقیماً به موضوع رهبری پس از امام خمینی مربوط میشود. نامهای که به عللی _از جمله مخالفت برخی مسئولانِ سیاسیِ وقت_ در زمان حیات امام خمینی مجالی برای نشر عمومی نیافت. حسب نقل، امام خمینی پیشبینی کرده بودند که عدم نشر عمومی این نامه، پشیمانی مانعین را به دنبال خواهد داشت و تاریخ گواهی داد که همین فرجه، بعداً مستمسکی برای تحریفگریِ تاریخسازانِ وابسته به بیت آقای منتظری قرار گرفت. پیشبینی حکیمانه امام خمینی مبنی بر تولید نوشتهجاتِ انحرافی توسط آقای منتظری، دقیقاً در همین چارچوب قابل تحلیل است. امام در بخشی از نامه 6 فروردین 1368، خطاب به آقای منتظری مینویسند: «شما مشغول به نوشتن چیزهایى مىشوید که آخرتتان را خرابتر مىکند.»(صحیفه امام، ج21، ص 331) روایتهای مخدوش و ناروای آقای منتظری در کتابِ خاطراتِ منسوبِ به او، مصداقی از تحققِ همین پیشبینی روشنبینانه امام خمینی است.
این یادداشت با تمرکز بر این موضوعِ حساس و حیاتی، حکایتگرِ رویه و رویکرد جریان منتظری در عرصه مخدوشسازی اسناد و قرائن قطعی تاریخی است؛ چنانکه پیش از این نیز در یادداشتی تفصیلی، یکی از بهتانهای بزرگ نویسنده وابسته به جریانِ منتظری علیه علامه طباطبایی، مورد نقد جدی قرار گرفت و واکنشهای انفعالیِ بعدی نیز منجر به خلافگوییهای تازه گردید! ان شاءالله در آینده، به مناسبت، نمونههای دیگری از مخدوشسازی حافظه تاریخی توسط جریان منتظری، مرور خواهد شد.
به طور کلی بعد از عزل آقای منتظری، خود او و طرفداران و نزدیکان وی برای زیر سؤال بردن این نامه تاریخی امام دو روش عمده را دنبال کردهاند:
روش اول، نگارش جوابیه های جدلی و تخریبی علیه امام خمینی با بررسی محتوای نامه است. کتاب «نگاهی دیگر» به قلم نعمت اللّه صالحی نجف آبادی(نویسنده شهید جاوید) یک نمونه از این طیف است. در بخشی از کتاب با اشاره به نامه امام خمینی که خطاب به آقای منتظری میفرمایند: «حاصل عمرم را کنار گذاشتم» بطور مفصل این ادعا را مطرح میکند که امام شرعا و قانونا چنین حقی نداشته که منتظری را عزل نماید. نویسنده ادعا می کند که این اقدام امام یعنی اینکه خبرگان ملت که باید برای رهبری تصمیم بگیرند به مثابه سفیهان و محجوران میباشند که رای و نظرشان هیچ ارزشی ندارد.(نگاهی دیگر، نعمت الله صالحی، ص 47-48) نویسنده این کتاب، چنان نگاه تعصب محورانه خود را در متن کتاب دخالت داده است که از تناقضگویی مصون نمانده و حتی با اظهارات خود آقای منتظری در نامه 7/1/68 نیز تطابق ندارد. آقای منتظری در نامه مذکور خطاب به حضرت امام چنین درخواست می کند:
«از حضرتعالی تقاضا میکنم به مجلس خبرگان دستور دهید مصلحت آینده اسلام و انقلاب و کشور را قاطعانه در نظر بگیرند و به من اجازه فرمایید همچون گذشته یک طلبه کوچک و حقیر در حوزه علمیه به تدریس و فعالیتهای علمی و خدمت به اسلام و انقلاب، زیر سایه رهبری حکیمانه حضرتعالی، اشتغال داشته باشم و اگر اشتباهات و ضعفهایی که لازمه طبیعت انسان است رخ داده باشد، ان شاء الله با رهبریهای حضرتعالی مرتفع گردد.»(صحیفه امام خمینی، ج21، ص333-334)
هم چنین کتاب یاد شده مملو از تعابیر بی ادبانه نسبت به مقام امام خمینی است که موجب شده کتاب از اعتبار علمی به دور باشد. به کار بردن تعابیری چون «اغفال امام خمینی توسط افراد» (نگاهی دیگر، نعمت الله صالحی، ص83)؛«طغیان خشم» (همان، ص122)؛«خدمت به استکبار»(همان، ص129)؛«سلب عدالت از امام خمینی»(همان، ص158) همگی کتاب یاد شده را از ادبیات اخلاقی عاری کرده است و نشانگر جهت گیری های روانی و عاطفی در کتاب است.
گفتنی است این روش تا حدود زیادی ناکام بوده و جز بدنامی و سقوط اخلاقی و اجتماعی حامیان آن را به دنبال نداشته است.
روش دوم، تشکیک در اصالت نامه مزبور و ادعای جعلی بودن آنست. در این روش، ضمن ادای احترام برای امام خمینی و رعایت جوانب ادب نسبت به ایشان، انگشت اتهام متوجّه فرزند امام خمینی، مرحوم حاج سید احمد آقا شده است (خاطرات منتظری، ج1، ص663 و 688)
در همین راستا، در کتاب «واقعیت ها و قضاوت ها» که اولین بار در سال 1368 _و احتمالا به قلم آقای عمادالدین باقی_ نگارش یافته، چنین آمده است:
با توجه به حال وخیم امام خمینی، دستخط ایشان در اواخر عمر لرزش آشکاری داشت؛ برای نمونه غزلی را که حدود سه ماه قبل از فوت نوشته است به همراه دستخط احمد آقا آورده و آنها را با دستخط 1368.1.6 از نظر ظاهری مقایسه کردهایم. به کلماتی که زیر آنها یک خط کشیده شده توجه شود. امام عمدتا «ه» را به صورت ویرگولی مینوشت و احمد آقا عمدتا به صورت دو چشم. به کلماتی که زیر آنها در خط کشیده شده دقت شود. نمونه دستخط امام از وصیتنامه ایشان آورده شده است. امام عمدتا سر کج کلمات را چسبیده و یا با فاصله کم مینوشته که همین نحوه نگارش خط ایشان را به لحاظ ظاهر باریک میکرد؛ حال اینکه احمدآقا سر کج کلمات را با فاصله میگذارد که منجر به پهن شدن خط میگردد. به کلماتی که زیر آنها در خط کشیده شده توجه شود. امام عمدتا در نحوه نگارش «است» الف را زیر «ت» قرار میدهد، ولی احمد آقا «الف» را زیر «س» میگذارد. به کلماتی که زیر آنها دو خط کشیده شده توجه شود. با توجه به این توضیحات نمیخواهیم نسبت جعل به کسی بدهیم ولیکن تشابه زیادی میان خط جناب احمدآقا با نامه 6\1\1368 وجود دارد، و رفع این تشابهات نیازمند توضیح ایشان است چرا که وی مسئول گردآوری اسناد مربوط به امام می باشد.
در ادامه این ادعا هم چند نمونه از دستخطهای امام را آورده و در زیر کلماتی که در متن بالا به آن اشاره نموده، خط کشیده شده است.(واقعیتها و قضاوت ها، ص١٧5-١٧٩)
همچنین اطرافیان آقای منتظری به منظور خدشه در صحت نامه، امام خمینی را به کانالیزه شدن توسط افراد خاص و یا بی اطلاعی متهم می کنند، به عنوان مثال، آقای مصطفی ایزدی از نزدیکان بیت آقای منتظری، در تاریخ 28/9/96 همین ادعا را تکرار می کند: «... بین امام و آقای منتظری مشکلی نبوده و این دو تنها در شیوه اداره کشور اختلاف نظر داشتند... در برههای از زمان شروع به تخریب آقای منتظری کردند و اطلاعاتی به امام دادند که مبنای تصمیمگیری ایشان شد که البته اگر این اطلاعات غلط باشد، مقصر امام نیست.» ین تهمت توسط خود آقای منتظری و بسیاری از منسوبین ایشان بارها از سال 68 تا کنون مطرح و پیگیری شده است. طبق ادعای آقای منتظری که سالها بعد از ارتحال حاج احمد آقا مطرح شد، حاج سید احمدآقا اواخر عمر از او حلالیت طلبیده است. آقای منتظری، این مسأله را به معنای پذیرش اتهاماتی می داند که درباره حاج سید احمد آقا مطرح شده است.(خاطرات منتظری، ج1، ص661)
این طیف همچنین ، با پیش کشیدن بیماری امام خمینی، به دنبال آن هستند که نگارش نامه امام خمینی را متأثر از بیماری ایشان نشان دهند تا از این طریق نامه مذکور را فاقد اعتبار لازم معرفی کنند.(خاطرات منتظری، ص642 و 646 و 663)
عمادالدین باقی از دیگر اطرافیان آقای منتظری در مدخل امام خمینی در دایرةالمعارف تشیع می نویسد: «سرانجام کار را به جایی رساند که امام خمینی در حالی که در بستر بیماری بود و در نامه ای به تاریخ 6/1/68 با تعابیر شدید اللحنی نسبت به آیت اللّه منتظری، وی را عزل کرد.»(دایرةالمعارف تشیع، ج7، مدخل خمینی، ص273.)
البته پیش از این، به این قبیل ادعاهای سست عماد باقی به تفصیل پاسخ داده شده است.(ر.ک: نقدی بر مدخل امام خمینی در دایرةالمعارف تشیع، 181-170)
علی مطهری، نائب رئیس وقت مجلس نیز همراستا با هواداران آقای منتظری نامه عزل را مغایر با ادبیات امام دانست.(زیتون، 27بهمن1397)
گفتنی آنکه تاکتیکهای عجیب جریان منتظری در تهاجم به استناد نامه تاریخی 6/1/68 امام محدود به موارد مذکور نیست و گفتنیهای بیشتری در این باب وجود دارد که در جای خود بدان پرداخته شده است.(ر.ک: روزگار قائم مقامی، صص 132-137)
در پاسخ به ادعای مخدوش جریان آقای منتظری در رد نامه تاریخی امام به چند نکته می توان اشاره کرد:
1- بر اساس تصریح حضرت امام خمینی در خاتمه وصیتنامه شان، راه راستیآزمایی آنچه به ایشان نسبت داده میشود، بدین شرح است:
آنچه به من نسبت داده شده یا میشود مورد تصدیق من نیست مگر آن که صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم.(صحیفه امام خمینی، ج21، ص 451)
مطابق معیار خود گفته حضرت امام، می توان بی هیچ تردیدی نامه 6 فروردین 1368 را دست خط و امضای خود امام خمینی دانست. از نظر کارشناسان و صاحب نظران در انتساب دست خط نامه به امام خمینی هیچ شبهه ای نیست. از نظر دفتر تنظیم و نشر آثار حضرت امام - که متولّی اظهارنظر درباره صحت آثار منسوب به ایشان است- انتساب این نامه و دست خط، به امام خمینی مورد تأیید است.(متن نامه امام برای اولین بار توسط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در تاریخ 1/9/76 منتشر شد.)
2- آقای منتظری در ابتدای نامه مورخ 7/1/68 خود در پاسخ به نامه 6/1/68، چنین آورده است: «بسم اللّه الرحمن الرحیم _ محضر مبارک آیت اللّه العظمی خمینی مدظله العالی _ پس از سلام و تحیت، مرقومه شریفه مورخه 6/1/68 واصل شد ...»(خاطرات منتظری، ج1، ص680؛ صحیفه امام ج21، صص334-333.)
این عبارت و همچنین محتوای نامه آقای منتظری و اعلام استعفای وی در همین نامه، کاملاً وجود نامه 6/1/68 و محتوای آن را تایید می کند. با توجه به اینکه جریان آقای منتظری اعتبار نامه 8 فروردین امام خمینی را پذیرفته و حتی به فرازهایی از آن نیز استناد میکنند، باید گفت که چگونه امکان دارد که امام خمینی نامه 8 فروردین را در جواب به نامه 7 فروردین آقای منتظری که در آن از واصل شدن نامه 6 فروردین خبر میدهد را ببینند، ولی خود از آن اطلاع نداشته باشند و نسبت به آن هم حساسیتی نشان ندهد.( سیدحمید روحانی، فصلنامه 15 خرداد، ش12،ص261)
3- جریان آقای منتظری برای زیر سوال بردن نامه امام خمینی ادعاهای دیگری را نیز مطرح می کند که بررسی آن در این مجال ضرورت دارد؛ همانگونه که گفته شد نامه امام خمینی به تاریخ 8 فروردین 1368 مورد قبول و استناد هواداران آقای منتظری است. این گروه بارها در موقعیت های گوناگون به مضامین این نامه استناد کرده است، به عنوان مثال 200 نفر از شاگردان و وابستگان بیت و دفتر آقای منتظری در مهرماه 1394 در ضمن بیانیهای به فرازی از نامه 8 فروردین امام خمینی استناد میکنند که نشانگر آن است که برای این افراد اعتبار نامه 8 فروردین مورد تایید میباشد، نکته جالب در این بین آن است که آقای منتظری خود، اعتبار همین نامه را نیز زیر سوال برده و درستی نامه را در قالب یک فرض مطرح می کند. او در کتاب خاطرات تحت عنوان (نامه68.1.8منسوب به امام) چنین ادعا می کند: «به فرض که این هر دو نامه از امام باشد من نه مصداق نامه 1.6 هستم و نه مصداق نامه 1.8...»(خاطرات منتظری، ص684)
این مساله به خوبی نشانگر این است که جریان منتظری نسبت به نامههای امام خمینی رویکردی متناقض دارند. این گروه حتی در مورد مخدوش بودن نامههای امام که مدعی آن می باشند دارای موضع قطعی نیست و در موقعیتهای مختلف، مواضعی ناظر به منافع خود و البته متناقض گرفتهاند.
آقای منتظری پا فراتر از این گذاشته و در ادعای دیگری درباره حوادث پایانی عمر شریف حضرت امام چنین میگوید: «همه اشکالها بر سر این است که امام در این یکی دو سال آخر از مسائل منقطع شده بودند....امام در این اواخر مریض بودند و با سفارش پزشکان ایشان را حتی المقدور از مسائل دور نگه میداشتند...ایشان این اواخر بیماری سرطان هم داشتند، خب اینها یک واقعیاتی است، اینها را نمی شود منکر شد»(خاطرات منتظری، ص697)
همانگونه که واضح است آقای منتظری در تحریفی آشکار در پی آن است تا مواضع امام خمینی در سالهای پایانی عمر ایشان را به کلی زیر سوال ببرد، روش آقای منتظری در برخورد با چنین مساله پر اهمیتی یاد آور ماجرای «ان الرجل لیهجر» است. این نوع موضع گیری به دنبال ساقط کردن حجیت کلام و سیره امام خمینی است. جالب این است که شاگردان و وابستگان وی در موضعی منفعت طلبانه به یکی از فرازهای مواضع امام خمینی که در ماههای پایانی عمر خود درباره استفاده دادن علمی آقای منتظری به حوزه و نظام فرموده اند، استناد میکنند، این در حالی است که این فرموده حضرت امام مشروط به شرایطی است که در همان نامه 1.8 و نیز نامه مهم 1.6 بیان فرموده است، می توان گفت تقریبا تمامی آن شرایط توسط آقای منتظری نقض گردیده است.
در همین باره تاریخنگار انقلاب اسلامی حجت الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی چنین مینویسند: «امام تا روزی که در بیمارستان بستری شدند سر حال بودند و حوادث و مسائل جاری و امور مختلف کشور را زیر نظر داشتند و رسالت سنگین رهبری را به درستی انجام میدادند، تنها در واپسین هفته عمر امام بود که حالشان رو به وخامت نهاد و با این وجود در همان حال نیز دیدگاهها و گفتههایی در خور توجه داشتند که در خاطرات برخی از نزدیکان و یاران امام آمده است و مجالی برای بازگو کردن دوباره آن در این بخش نیست.»(فصلنامه 15 خرداد-ش 12-ص268)
موضع جریان منتظری درباره نامهها و مواضع امام دچار یک اغتشاش تحلیلی جدی است، بهطوری که آقای منتظری در جایی میگوید:
امام به کلی در یکی دو سال آخر مریض و کانالیزه شده بود و اگر نامههای من به امام داده میشد، امام به آن ترتیب اثر میدادند.(خاطرات ص662و692)
آقای منتظری در جای دیگر می گوید:« بر فرض صحت نامه های امام، شخصیت من ربطی به نامه های امام ندارد.»
اما از سوی دیگر شاگردان و هواداران وی در دوران حیات و مرگ او به همین مواضع آخر عمر حضرت امام استناد میکنند و حتی از تعبیری که امام درباره منتظری در سالهای تیر 67 بکار بردهاند، برای بالا بردن جایگاه آقای منتظری به کار میبرند.(آزادی در حصار، مصطفی ایزدی، ص265)
4- درباره بررسی دستخط نامه هم باید گفت که جریان آقای منتظری در این موضوع هم به ادله بسیار ضعیف استناد می کند که در اصل نابودگر بسیاری از ادله خود آنهاست، در این باره تاریخ نگار انقلاب اسلامی حجت الاسلام والمسلمین سید حمید روحانی بطور مبسوط پاسخ دادهاند:
الف: ادعا کردهاند که «دستخط امام در این اواخر عمر لرزش آشکاری داشت» و برای اثبات این ادعا غزل «من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم» را به عنوان نمونه آوردهاند.
باید دانست که امام خمینی اشعار خود را غالبا در حال قدم زدن میسرود و آن را در کنار روزنامه، یا کاغذ باطله، با عجله و در حال ایستاده یادداشت میکرد و این گونه نبود که در نگارش آن دقت لازم به عمل آورد لیکن در نگارش نامههای رسمی و با اهمیت می بینیم که امام دقت شایانی مبذول میداشت و این موضوع به دوران آخر عمر امام مربوط و محدود نبود،چرا که دستخطهایی از ایشان در دوران نجف وجود دارد که با شتاب و بیدقتی همراه است و نیز دستخطهایی که موزون و مرتب و زیبا نگارش شده است.
این دو نمونه دستخط امام که به دهه 50 در نجف اشرف مربوط میشود در پی آمده است:
بر خلاف ادعای نویسندگان «واقعیتها و قضاوتها» در واپسین ماههای زندگی امام دستخط هایی از او به یادگار مانده است که از نظر زیبایی، رسایی، یک نواختی و کشیدگی کاملا موزون و آراسته است و کوچکترین لرزشی در آن دیده نمی شود که نمونههایی از آن در پی میآید:
ب: ادعا کردهاند که امام در نوشتههایشان حرف «ه» به شکل «ویرگول» مینوشتند و در کلمه «است» امام «الف» را زیر «ت» میگذاشتند، لیکن با نگاهی به دستخطهای امام میبینیم که امام در رسم الخط هم «ه» را به شکل دو چشم به کار بردهاند و هم به صورت ویرگولی و نیز کلمه «است» در رسم الخط امام به چند شکل آمده است:
الف زیر «س» نوشته شده است.
الف زیر «ت» آمده است.
الف پیش از «ت» آمده است.
الف میان «س» و «ت» آمده است.
چند نمونه از دستخطهای امام برای اثبات این واقعیت در پی میآید:
در نامه امام به شورای نگهبان که در سال 1363 نوشته شده است می بینیم که امام در مواردی «ه» را به شکل دو چشم آورده است:
در بیانیهای دیگر از حضرت امام در قبل از انقلاب هم مشاهده میشود که ایشان «است» را برخلاف آنچه که جریان منتظری در کتاب «واقعیتها و قضاوتها» ادعا میکنند، نوشتهاند:
در خور توجه اینکه نامه 8/1/ 1368 امام نیز که مورد تایید بیت منتظری میباشد در رسم الخط «هـ» به هر دو شکل (به شکل ویرگولی و به شکل دو چشم) آمده است:
در پیام تاریخی امام به گورباچف نیز می بینیم که امام «هـ» را به دو گونه(به شکل ویرگولی و به شکل دو چشمی) آورده است:
اگر کارشناسان بیت آقای منتظری روی این ادعا اصرار دارند که امام در رسم الخط «ه» را به شکل ویرگولی مینوشته است و الف «است» را زیر «ت» میگذاشته است، نه تنها نمیتوانند نامه 8/1 را از امام بدانند، بلکه باید نامه امام به گورباچف، نامه امام به اعضای محترم شورای نگهبان، برخی از پیامهای امام از نجف اشرف و نیز برخی از اشعار و سرودههای امام را از امام ندانند زیرا در این موارد بر خلاف نظر کارشناسان بیت آقای منتظری «ه» و «است» گاهی آنگونهای که آنها ترسیم کردهاند نیامده است.
5- اصالت نامه تاریخی 1.6 مورد تایید مسئولان و بزرگانی است که در روز صدور نامه با امام دیدار داشتهاند، آقای هاشمی رفسنجانی که از مدافعان قائم مقامی آقای منتظری از ابتدا تا پایان بود، در خاطرات سال 68 خود وجود نامه را تأیید نموده است(بازسازی و سازندگی؛ کارنامه و خاطرات سال68، صص51-50) و آیت اللّه امینی نیز در خاطرات خود به آن اشاره داشته است.(خاطرات آیت اللّه امینی، صص264-263) همچنین آیت اللّه خامنه ای، آیت اللّه مشکینی و آقای هاشمی رفسنجانی که در شب صدور نامه در محضر حضرت امام بودند، صحت نامه مذکور را تائید کردند. این سه نفر در پاسخ به درخواست متولی موسسه تنظیم و نشر آثار امام در رابطه با صحت انتساب نامه 6/1/68 به حضرت امام خمینی، چنین نگاشته اند:(«اسنادِ اصالت دو نامه امام خمینی در خصوص آیت اللّه منتظری و نهضت آزادی»، انتشار برای اولین بار در سایت خبری جماران، https://www.jamaran.ir، کدخبری: 1121820، 30/11/97.)
لازم به ذکر است که پس از تشکیک علی مطهری نسبت به اصالت نامه های6/1/68 و نامه امام در مورد نهضت آزادی، متن این یادداشت ها برای اولین بار در تاریخ مذکور انتشار یافت.
«بسمه تعالی
با سلام و تحیّت در شب هفتم فروردین 68 اینجانب و حضرات نامبرده بالا در خدمت حضرت امام راحل قدّس اللّه روحه بودیم و بیشترین گفتگو دربارهی آن نامه بود و اینکه از رسانه ها پخش بشود یا نه و سرانجام تصمیم نهائی امام این شد که نامه پخش نشود و فقط برای مخاطب نامه فرستاده شود. ساعتی قبل از آن هم فرزند گرامی امام مرحوم حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج احمد آقا متن نامه را برای نامبردگان قرائت کردند. صدور آن نامه از ذهن و قلم شریف امام جای کمترین تردید نیست. و السلام علیکم. سید علی خامنه ای، 22/10/79.»
بسم اللّه الرحمن الرحیم
پس از اهداء سلام و تحیات، در اوائل فروردین 68 شبی در حضور امام راحل قدّس سرّه با نامبردگان فوق بودیم و صحبت در اطراف انتشار و عدم انتشار نامه مزبور بود و از معظّم له درخواست عدم انتشار و یا تخفیف مفاد آن میشد و اگر کسی در آن حال سخنان ایشان را درباره آقای منتظری میشنید نه فقط یقین می کرد که نامه نامه ایشان است بلکه یقین میکرد که ایشان در نوشتن نامه ارفاق نموده و رعایت برخی از مصالح را کرده است، و در واقع «سبقت رحمته غضبه» و بهر حال بنده میدانم و شهادت میدهم که نامه فوق الذکر نامه معظّم له و مطالب آن منظور ایشان بوده و اگر کسی شک دارد «قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین.» والسلام علیکم و رحمة اللّه. الاقل علی المشکینی، 31/1/80.
«بسم اللّه الرحمن الرحیم
عصر آن روز دفتر امام از من و آیتاللّه خامنهای خواسته بود که این نامه امام را به قم ببریم و به دست آقای منتظری برسانیم و هیئت رئیسه مجلس خبرگان در دفتر اینجانب جلسه داشت برای تصمیمگیری در مورد تشکیل جلسه خبرگان به منظور اجرای دستور امام در خصوص عزل آقای منتظری. حضار آقایان فوقالذکر به اضافه آقایان مومن و طاهری خرّم آبادی بودند. به اتفاق آراء با ابلاغ چنین نامه تندی و نیز تشکیل جلسه خبرگان موافق نبودند، تصمیم گرفتیم که به جماران برویم و نظرمان را به محضر امام بگوییم و هروقت به دفتر امام رسیدیم و امام اجازه ملاقات دادند یادگار امام هم به جمع ما پیوستند. از امام درخواست کردیم که از ارسال نامه خودداری فرمایند امام نپذیرفتند و سپس درخواست شد که از اعلان متن نامه منصرف شوند که فقط پذیرفتند تا فردا منتشر نشود و سپس هنگام طلوع فجر فرستاده امام به خانه اینجانب آمد و گفت امام فرمودهاند نامه از صدا و سیما پخش نمیشود، و توسط فرد دیگری برای آقای منتظری ارسال میشود. اکبر هاشمی، 11/2/80.»
همچنین مرحوم سید احمد خمینی که حضرت امام خمینی چندینبار امانت داری و صداقت وی را مورد تایید قرار دادهاند، سیر حوادث قائممقامی و عزل آقای منتظری و نیز اصالت نامه 6\1 امام را به روشنی در رنجنامه خود شرح دادهاند و از آن مهمتر این است که امام ایشان را به خاطر همراهی با خود در فراز و نشیب های مختلف، به عنوان مسئول رسیدگی به کلیه مسائل مربوط به خود که احیانا در نشر آن اشتباهی رخ داده است قرار دادهاند؛ با این توضیح جریان منتظری به کسی نسبت جعل می دهند که از طرف امام به عنوان امین خود معرفی شدهاند.
امام در نامه 23/8/61 نسبت به شخصیت آقا سید احمد چنین میفرمایند:
«اینجانب در پیشگاه مقدس حق شهادت میدهم که از اول انقلاب تا کنون و از پیش از انقلاب در زمانی که وارد این نحو مسائل سیاسی شده است از او رفتار یا گفتاری که بر خلاف مسیر انقلاب اسلامی ایران باشد، ندیده ام و در تمام مراحل از انقلاب پشتیبانی نموده و در مرحله پیروزی شکوهمند انقلاب مُعین و کمک کار من بوده و است و کاری که برخلاف نظر من است انجام نمیدهد و در امور مربوطه چه در اعلامیه ها یا ارشادها بدون مراجعه به من تصرف و دخالتی نمیکند؛ حتی در الفاظ اعلامیهها بدون مراجعه دخالت نمی کند و اگر در امری نظری دارد تذکر می دهد که تذکراتش نیز صادقانه و برخلاف مسیر انقلاب و مصلحت نیست و من اگر تذکراتش را نپذیرفتم تخلف از قول من نمیکند و من نیز اگر حرفش را صحیح دیدم قبول می کنم.» (صحیفه امام، ج17، ص89)
همچنین در نامه 17/6/67 دو مرتبه بر این مهم تاکید کردهاند:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم. فرزند عزیزم، احمد ـ حفظه اللّه تعالی و ایّده.
از آنجا که شما را بحمداللّه تعالی در مسائل سیاسی و اجتماعی صاحب نظر می دانم و در تمامی فراز و نشیب ها در کنار من بودهای و هستی و با صداقت و کیاست امور سیاسی و اجتماعی اینجانب را متصدی هستی، لهذا شما را برای تنظیم و تدوین کلیه مسائل مربوط به خود - که بسا در رسانه های گروهی اختلافات و اشتباهاتی رخ داده است - انتخاب می نمایم. و از خداوند متعال، که حاضر و ناظر است، توفیقات شما را خواستارم. امید است با صرف وقت و دقت نظر این امر را به پایان برسانی. والسلام علیکم.»(صحیفه امام، ج21، ص126)
آقای منتظری در حالی سید احمد خمینی را به جعل نامه امام خمینی متهم می کند که آقای هاشمی رفسنجانی درباره امانت داری سید احمد خمینی چنین می گوید:
«اگر بگویم احمد آقا بیشتر از دیگران با امام ارتباط داشت درست است؛ اما اگر بگویم به قصد کانالیزه کردن امام عمل می کرد، قبول ندارم. اینکه آیت اللّه منتظری می نویسد در اواخر عمر امام حاج احمد آقا پیامهای امام را می نوشت، همه اینها دروغ است! من این چیزها را خیلی خوب می دانم. رابطه حاج احمد آقا با امام اینگونه بود که اگر امام می دیدند احمد آقا چیزی را به امام نگفتند و یا نخواستند بگویند و به اسم امام مطرح کرده باشند، ازاحمد آقا نمی گذشتند. حتی کارشان به حدی دقیق بود که _این بارها در جلسات ما تکرار شد_ امام شفاهی دستوری به احمد آقا می دادند و ایشان می گفت بنویسید تا اگر روزی مشکلی پیش آمد، مستند باشد.»« امام خمینی به روایت آیت اللّه هاشمی رفسنجانی، ص281، به نقل از روزنامه کیهان، ش17875، 12/11/82، ص16. نیز در این زمینه ر.ک: امین مردم و امام(بررسی ویژگی های شخصیتی یادگار امام)، به اهتمام مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، عروج، تهران، 88.»
با این قرائن قطعی و متعدد مشخص میشود که ادعای علی مطهری مبنی بر مغایرت ادبیات نامه 1.6 با سیره امام پوچ و بیاساس است. البته روشن نیست این گروه چه تصویری از شخصیت امام در ذهن خود ساخته و پرداخته اند که میان ادبیات این نامه و ادبیات امام مغایرت می بینند؟ به نظر می رسد تصویری که از امام در ذهن این جماعت است، بیشتر شبیه یک شخصیت لیبرالمسلک و سازشکار است که با همه جریانات و طیفهای انحرافی زد و بند دارد و حاضر نیست شیخ سادهلوحی را که حضورش در منصب سیاسی حساس برای سرنوشت ملت ایران مضر است،عزل نموده و یا او را توبیخ کند. این در حالی است که امام خمینی قدس سره الشریف به صراحت فرمودهاند:
«من بارها اعلام کردهام که با هیچ کس در هر مرتبهای که باشد عقد اخوت نبستهام. چهارچوب دوستی من در درستی راه هر فرد نهفته است. دفاع از اسلام و حزب الله اصل خدشه ناپذیر سیاست جمهوری اسلامی است.»(صحیفه امام، ج21، ص326)
برای کسانی که با شخصیت امام خمینی آشنایی اندکی دارند، بدیهی است که ایشان با چنان شخصیت پر صلابتی هرگز در برابر انحرافات بیشمار آقای منتظری ساکت نمینشیند و اقدامات انقلابی، از قبیل صدور نامه 1.6 و عزل وی، را برای اصلاح امور اتخاذ میکنند.
با توجه به مطالب پیش گفته روشن میشود که صدور نامه 6/1/68 از سوی امام خمینی قطعی و مسلم است. تشکیک درباره اصالت این نامه جز تلاشی ناکام از سوی کسانی که منافع خود را با وجود این نامه در خطر می بینند، نخواهد بود.
بازخوانی این نمونه تاریخی نشانگر شگردهای پیچیده جریان منتظری در مخدوشسازی حافظه تاریخی و تولید روایتهای دروغین از وقایع تاریخی است. جریانی که اینچنین به خود جرئت میدهد مستندات متقن تاریخی همچون دستخط امام را مخدوش جلوه دهد و زیر سؤال ببرد و علیرغم شهادت رجالِ موثقِ دینی و سیاسی از جمله مقام معظم رهبری و آیتالله مشکینی، همچنان بر ادعاهای واهی خویش پایفشاری میکند، چگونه در سایر موارد باید به تولیدات شبهتاریخی و ادعانامههای سیاستزده آنان اعتماد کرد؟! آیا چنین جریانی با این سطح از خلافگویی و تولید روایتهای ناروای تاریخی، صلاحیت اظهارنظر پیرامون مسائل تاریخی را دارد؟! عجیب است که این جماعت، با این سابقه همواره روایتهای تاریخی مخالفان فکری و سیاسی خود را مورد تردید قرار میدهند و ژستِ علمی به خود میگیرند.