گشت و گذاری کوتاه در گلزار شهدای تهران و مشاهده تصاویر شهدا و حجلههای آنها، بهتنهایی حرفهای زیادی از تاریخ و رادمردان این سرزمین روایت میکند؛ ضمن اینکه اگر افرادی در گلزارهای شهدا حضور داشته باشند و به روایتگری مجاهدتهای همین شهدا در دوران دفاع مقدس برای زائران شهدا بپردازند که دیگر نورعلینور میشود.
«علیرضا زاکانی» شهردار تهران اخیراً پیشنهادی با عنوان «بهشتگردی» را در راستای ترویج آموزهها و ارزشهای دفاع مقدس در نسل جدید ارائه داده و گفته است: «گلزار شهدای بهشت حضرت زهرا (س) سند هویتی تهران است و باید از ظرفیتهای دینی، فرهنگی و علمی و مردمی برای بهرهمندی بهتر مردم از این مکان مقدس استفاده کرد و تلاش ما در دوره جدید مدیریتی این است که دسترسی مردم به این مکان مقدس تسهیل شود و باید موضوع «بهشتگردی» را باید در میان مدارس رواج دهیم که این مهم با کمک و همکاری آموزش و پروش میسر خواهد شد».
این پیشنهاد ارزشی شهردار تهران در راستای ترویج فرهنگ دفاع مقدس، در حالی مطرح میشود که شاهد انتقاداتی به این طرح بودهایم؛ برای نمونه منتقدی این طرح را «انگیزه، علاقه و ارزشهای شخصی» عنوان کرده و گفته است که بهشت زهرا (س) جای تفریح نیست و بچهها به پارک، مکان تفریحی، موزه و امکانات ورزشی نیاز دارند که حالشان خوب شود و ضرورت دارد تا کارشناسی بیشتری در این زمینه صورت گیرد.
ضرورت کارشناسی طرح «بهشتگردی» موضوع صحیحی است که مطرح میشود؛ اما اگر بخواهیم به کارشناسی این طرح بپردازیم، قطعاً طرح «بهشتگردی» را نمیتوان «انگیزه، علاقه و ارزشهای شخصی» عنوان کرد؛ چراکه ارزشهای دفاع مقدس، ارزشهای جامعه هستند، نه باور شخصی آقای زاکانی و طبیعتاً ارزشهای یک جامعه نباید به فراموشی سپرده شوند.
همچنین مسلّم است که دانشآموزان به تفریح، ورزش و نشاط نیاز دارند؛ اما اجرای این طرح، منافاتی با نشاط دانشآموزان ندارد و میتوان با بهرهگیری از راهکارهای مختلف، طرح «بهشتگردی» را با جذابیت آمیخته با معنویت و ترویج ارزشها برای دانشآموزان اجرا کرد؛ بنابراین مسئولان، متولیان فرهنگی و منتقدان بایستی برای چگونگی اجرای صحیح این طرح راهکار ارائه کنند، نه اینکه آن را از ریشه هدف قرار دهند.
اگر بخواهیم به فواید طرح «بهشتگردی» بپردازیم، اولاً باید به این نکته توجه کرد که گلزارهای شهدا را نباید با دیگر قطعات آرمستانها از لحاظ غم و اندوه مقایسه کرد؛ بلکه گلزارهای شهدا محلی ارزشمند و معنوی هستند و میتوان نشاط اجتماعی و معنویت و اخلاق را در آنجا یافت، نشان به این نشان که اکثر شهدای والامقام در وصیتنامههای خود، به خانوادههایشان توصیه کردهاند که در فراق آنها گریه نکرده و دشمن را شاد نکنند و خانوادههای شهدا نیز اکثراً به این وصیت شهدا اعتقاد دارند و ممکن است گاهی هم اشکی از چشمان آنها جاری شود؛ اما بهصورت کلی به راهی که شهیدشان رفته است، افتخار میکنند و وقتی کسی را بر مزار شهید خود میبینند، با گرمی و افتخار از او استقبال و پذیرایی میکنند.
دوماً، هرروز خصوصاً عصرهای پنجشنبه نوجوانان و جوانان زیادی با اشتیاق وصفناشدنی، بهصورت فردی، خانوادگی و یا گروهی به زیارت شهدا در گلزار شهدای تهران میروند و تجربه نشان داده است که این حضور، نهتنها تأثیرات منفی در میان آنها نداشته است؛ بلکه باعث ایجاد تحولاتی از لحاظ معنوی و اخلاقی در نسلهای جدید نیز شده است. برای نمونه میتوان به یادمانی که برای شهید مفقودالأثر «ابراهیم هادی» در گلزار شهدای تهران ساخته شده است و یا مزار شهید «سید احمد پلارک» اشاره کرد که چگونه مورد استقبال جوانان مشتاق قرار گرفته است.
سوماً اینکه طرح بهشتگردی میتواند برای دانشآموزان در هر مقطعی با رعایت زبان و ادبیات رده سنی آنها اجرا شود و آنها در قالب این طرح بر سر مزار شهدا، خصوصاً شهدای دانشآموز حاضر شوند و با روایتگری همرزمان آنها و پیشکسوتان دفاع مقدس، از نزدیک با سبک زندگی همسن و سالان شهید خود آشنا شوند و از آنها در زندگی خود الگو بگیرند.
چهارماً، با توجه به اینکه در دوران دفاع مقدس، همه اقشار جامعه مشارکت داشتند و این «وحدت» یکی از رموز موفقیت ملت ایران در این جنگ نابرابر شناخته میشود و اینکه شهدایی از همه اقشار جامعه در گلزار شهدای تهران آرامیدهاند؛ بنابراین طرح «بهشتگردی» نهتنها برای دانشآموزان، بلکه برای دانشجویان، طلاب و روحانیون، کارمندان ادارات، اصناف و... نیز میتواند اجرا شود و عموم مردم در قالب کاروانهایی، به مزار شهدای شاخص و شهدایی که از قشر و صنف آنها هستند، حاضر شوند و از آنها درس سبک زندگی و اخلاق را فرابگیرند.
نکته پایانی مطلب، این است که دشمن سالهاست با حربههای مختلف از جمله نفوذ در برخی از مسئولان و افراد ناآگاه، با حمایت غربگراهای داخلی و بهرهگیری از ابزارهایی نظیر سند ۲۰۳۰ و حقوق بشر ساختگی خود، میخواهد به جامعه القا کند که ترویج آموزههای دفاع مقدس برای نسلهای جدید، ترویج خشونت است؛ این درحالی است که در دوران جنگ تحمیلی چه بسیار کودکان، نوجوانان و زنانی بودند که زیر بمباران و موشکبارانهای ارتش بعث عراق به شهادت میرسیدند و این جنایات زمانی سفاکانه و تلختر میشود که در این هشت سال، بارها مدارس نیز هدف بمبها و موشکهای صدام قرار گرفتهاند؛ حال اینکه امروز برخی سازمانهای بینالمللی و دنبالهروهای داخلی آنها از حقوقبشر سخن میگویند، باید دید که در آن دوران چه اقدام مؤثری برای جلوگیری از اقدامات جنایتکارانه صدام که تسلیحات خود، خصوصاً تسلیحات شیمیایی را از کشورهای غربی تهیه میکرد، انجام دادهاند و چقدر این حقوقبشر ادعایی آنها مانع از خشونت علیه کودکان، نوجوانان و زنان این سرزمین شده است؟!