حامد سعادت کارگردان مستند «امان نامه» بیان کرد که این اثر درباره ماجرای صلح حاج قاسم با اشرار مسلح منطقه جنوب کشور است.
به گزارش شهدای ایران، حامد سعادت کارگردان مستند «اماننامه» که در پانزدهمین جشنواره فیلم
«سینماحقیقت» حضور دارد در گفتگو با خبرنگار مهر درباره این مستند اظهار
داشت: این مستند درباره اشرار طایفه رییسی در جنوب کرمان است. این افراد به
دلایلی به سمت شرارت رفته بودند، ما چگونگی درگیری و شرارتهای آنها را
در این مستند میبینیم و در ادامه هم به این موضوع میپردازیم که چگونه
امان نامهای را از حاج قاسم دریافت کردند و به زندگی عادی بازگشتند به
طوری که در حال حاضر کشاورز و دامدار هستند و زندگی عادی برای آنها در
جریان است. این در حالی است که این افراد پیش از این کارهایی مانند آدم
ربایی، قاچاق مواد مخدر، راهبندان و دزدی و… میکردند در واقع جمیع کارهای
خلاف را انجام میدادند.
وی افزود: این افراد در قسمتهای مختلف جنوب کشور مانند کرمان، هرمزگان، سیستان و بلوچستان و جنوب خراسان رضوی دست به شرارتهایی میزدند. در دوران جنگ این ناامنی خیلی بیشتر میشود بعد از جنگ که سپاه کمی فراغت پیدا میکند دستوری صادر میشود که به سرکوب سران اشرار این مناطق بپردازند اما حاج قاسم با اشرار وارد مذاکره میشود و به این افراد میگوید اگر دست از این کارها بردارید به شما امان نامه میدهیم و بخشیده میشوید، اما افرادی که دست به قتل زده بودند از این قاعده مستثنی بودند البته حتی اگر این افراد از خانواده مقتولین طی ۱۰ روز رضایت میگرفتند، باز هم مشمول این امان نامه میشدند. در ادامه حاج قاسم سران طوایف را جمع میکند و به آنها میگوید اسلحههای خود را تحویل بدهید و در ازای آن آب، زمین و خانه از ما تحویل بگیرید که در این روند اولین طایفهای که این موضوع را میپذیرد و تسلیم میشود طایفه رییسی است به همین دلیل ما این طایفه را برای ساخت مستند انتخاب کردیم.
این کارگردان بیان کرد: این طایفه بعد از شهادت حاج قاسم بسیار ناراحت شدند. حتی فیلم با شنیدن خبر شهادت ایشان به پایان میرسد و واکنش این افراد به گونهای است که گویی یک حامی را از دست دادهاند. البته بعد از اینکه حاج قاسم از کرمان میرود انگار آن دست حمایتگر از سر مردم این منطقه برداشته میشود. زمانی که حاج قاسم در آنجا بود مدام به این افراد سر میزد حتی وقتی آنها به تهران میآمدند این سردار به کارهای آنها رسیدگی میکرده است اما بعد از شهادت حاج قاسم به نوعی خودشان را «یتیم شده» میدیدند.
سعادت اظهار کرد: یکی از سوالات اساسی که در این مستند مطرح میشود این است که اگر سردار دیگری به جز حاج قاسم بود آیا باز چنین امان نامهای را میداد یا نه؟ به نظرم در وهله اول این اتفاق رخ نمیداد به دلیل اینکه حاج قاسم خودش از عشایر همان منطقه بود و میدانست این افراد به دلیل فقر مطلقی که داشتند دست به چنین کارهایی میزدند. من در «امان نامه» به این اشاره کردم که تا وقتی نتوانیم فقر را از کشور ریشه کن کنیم شرارت و آشوب در جای جای کشور خواهیم داشت. حاج قاسم اما خودش زندگی عشایری را تجربه کرده بود با آنکه دستور سرکوب را داشت، راه مصالحه را در پیش گرفت و با آنها صحبت کرد. البته باید بگویم از اواخر دوران رضاشاه حاکمیتها همیشه با این گونه افراد مشکل داشتند که در نهایت حاج قاسم راه حلی برایش پیدا کرد.
این کارگردان بیان کرد: متاسفانه جوانان همین طایفه در حال حاضر قاچاق سوخت میکنند؛ جوانانی که تحصیلات عالیه دارند. این در حالی است که پیشینیان آنها بی سواد بودند. این جوانان با این تحصیلات که دیگر نمیتوانند کارهای کشاورزی کنند. چون به نظرم در کشور توسعه نامتوازن اتفاق افتاده است اینها مواردی است که من سعی کردم در زمانی کوتاه گریزی هم به آنها داشته باشم. جوانان آن منطقه به دلیل اینکه شغلی ندارند حالا قاچاق سوخت میکنند.
وی مطرح کرد: به نظر میرسد یک بی ثباتی در برنامهریزی و ادامه پیدا نکردن یک سری دیگر از برنامهها وجود دارد. این برنامهها در برههای کوتاه نتایج مثبتی داشت اما مسئولان دیگر آنها را ادامه ندادند.
سعادت در پایان عنوان کرد: این اشرار کارهای خود را بد نمیدانستند چون در فقر مطلق بودند و برای رسیدگی به خانواده خود مجبور بودند دست به این کارها بزنند. ولی آنها قسم خوردند و پای عهد خود با حاج قاسم باقی مانند که این موضوع بسیار جذابیت داشت، با آنکه برخی از آنها هنوز گرفتاریهای مالی دارند ولی عهد خود را ترک نکردهاند. آشنایی با این مردم ساده و صمیمی که روزی نام اشرار را بر خود داشتند، برای من خیلی جالب بود. حتی خودشان میگفتند ما سوداگران مرگ بودیم. ما چالشی هم با آنها داشتیم چون اکثراً فرزندان آنها با رتبههای خوب در دانشگاهها پذیرفته شده و سر کار رفتهاند به همین دلیل میترسیدند جلوی دوربین بیایند تا مبادا مشکلی برای فرزندانشان ایجاد شود از همین رو راضی کردن آنها خیلی سخت بود.
وی افزود: این افراد در قسمتهای مختلف جنوب کشور مانند کرمان، هرمزگان، سیستان و بلوچستان و جنوب خراسان رضوی دست به شرارتهایی میزدند. در دوران جنگ این ناامنی خیلی بیشتر میشود بعد از جنگ که سپاه کمی فراغت پیدا میکند دستوری صادر میشود که به سرکوب سران اشرار این مناطق بپردازند اما حاج قاسم با اشرار وارد مذاکره میشود و به این افراد میگوید اگر دست از این کارها بردارید به شما امان نامه میدهیم و بخشیده میشوید، اما افرادی که دست به قتل زده بودند از این قاعده مستثنی بودند البته حتی اگر این افراد از خانواده مقتولین طی ۱۰ روز رضایت میگرفتند، باز هم مشمول این امان نامه میشدند. در ادامه حاج قاسم سران طوایف را جمع میکند و به آنها میگوید اسلحههای خود را تحویل بدهید و در ازای آن آب، زمین و خانه از ما تحویل بگیرید که در این روند اولین طایفهای که این موضوع را میپذیرد و تسلیم میشود طایفه رییسی است به همین دلیل ما این طایفه را برای ساخت مستند انتخاب کردیم.
این کارگردان بیان کرد: این طایفه بعد از شهادت حاج قاسم بسیار ناراحت شدند. حتی فیلم با شنیدن خبر شهادت ایشان به پایان میرسد و واکنش این افراد به گونهای است که گویی یک حامی را از دست دادهاند. البته بعد از اینکه حاج قاسم از کرمان میرود انگار آن دست حمایتگر از سر مردم این منطقه برداشته میشود. زمانی که حاج قاسم در آنجا بود مدام به این افراد سر میزد حتی وقتی آنها به تهران میآمدند این سردار به کارهای آنها رسیدگی میکرده است اما بعد از شهادت حاج قاسم به نوعی خودشان را «یتیم شده» میدیدند.
سعادت اظهار کرد: یکی از سوالات اساسی که در این مستند مطرح میشود این است که اگر سردار دیگری به جز حاج قاسم بود آیا باز چنین امان نامهای را میداد یا نه؟ به نظرم در وهله اول این اتفاق رخ نمیداد به دلیل اینکه حاج قاسم خودش از عشایر همان منطقه بود و میدانست این افراد به دلیل فقر مطلقی که داشتند دست به چنین کارهایی میزدند. من در «امان نامه» به این اشاره کردم که تا وقتی نتوانیم فقر را از کشور ریشه کن کنیم شرارت و آشوب در جای جای کشور خواهیم داشت. حاج قاسم اما خودش زندگی عشایری را تجربه کرده بود با آنکه دستور سرکوب را داشت، راه مصالحه را در پیش گرفت و با آنها صحبت کرد. البته باید بگویم از اواخر دوران رضاشاه حاکمیتها همیشه با این گونه افراد مشکل داشتند که در نهایت حاج قاسم راه حلی برایش پیدا کرد.
این کارگردان بیان کرد: متاسفانه جوانان همین طایفه در حال حاضر قاچاق سوخت میکنند؛ جوانانی که تحصیلات عالیه دارند. این در حالی است که پیشینیان آنها بی سواد بودند. این جوانان با این تحصیلات که دیگر نمیتوانند کارهای کشاورزی کنند. چون به نظرم در کشور توسعه نامتوازن اتفاق افتاده است اینها مواردی است که من سعی کردم در زمانی کوتاه گریزی هم به آنها داشته باشم. جوانان آن منطقه به دلیل اینکه شغلی ندارند حالا قاچاق سوخت میکنند.
وی مطرح کرد: به نظر میرسد یک بی ثباتی در برنامهریزی و ادامه پیدا نکردن یک سری دیگر از برنامهها وجود دارد. این برنامهها در برههای کوتاه نتایج مثبتی داشت اما مسئولان دیگر آنها را ادامه ندادند.
سعادت در پایان عنوان کرد: این اشرار کارهای خود را بد نمیدانستند چون در فقر مطلق بودند و برای رسیدگی به خانواده خود مجبور بودند دست به این کارها بزنند. ولی آنها قسم خوردند و پای عهد خود با حاج قاسم باقی مانند که این موضوع بسیار جذابیت داشت، با آنکه برخی از آنها هنوز گرفتاریهای مالی دارند ولی عهد خود را ترک نکردهاند. آشنایی با این مردم ساده و صمیمی که روزی نام اشرار را بر خود داشتند، برای من خیلی جالب بود. حتی خودشان میگفتند ما سوداگران مرگ بودیم. ما چالشی هم با آنها داشتیم چون اکثراً فرزندان آنها با رتبههای خوب در دانشگاهها پذیرفته شده و سر کار رفتهاند به همین دلیل میترسیدند جلوی دوربین بیایند تا مبادا مشکلی برای فرزندانشان ایجاد شود از همین رو راضی کردن آنها خیلی سخت بود.