تا دیدم شاهنشاه خیلی کسل هستند، مقداری از قصههای زمان مصدق که در آن وقت واقعاً غصه بود برایشان تعریف کردم.
به گزارش شهدای ایران، یکی از مهمترین چهرههای سیاسی دوران محمدرضاشاه پهلوی، اسدالله علم است.
او حدود یازده سال یعنی از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ وزیر دربار پهلوی بود و از
سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ نیز نخستوزیر ایران بوده است.
اسدالله علم به دلیل ملاقتهای روزانه با شاه و سرو سامان دادن به امور خصوصی وی، نسبت به رفتارها، خلقیات و عادات محمدرضا پهلوی اطلاعات خوبی را در یادداشتهای خود نوشته است.
خاطرهای که در ادامه میخوانید بخشی از یادداشت اسدالله علم در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۳۵۱ است.
«تا دیدم شاهنشاه خیلی کسل هستند، مقداری از قصههای زمان مصدق که در آن وقت واقعاً غصه بود برایشان تعریف کردم. که منجمله مدیر یک روزنامه مصدقی را در مشهد که فکر میکنم نام خوشه یا سنبله داشت و به زن من فحاشی کرده بود، به وسیله مرحوم محمد رفیع خان خزاعی تربتی که از اقوام من بود، در مشهد دزدیدم و محمد رفیع خان او را برای من به بیرجند فرستاد...در بین راه میخ طویلهای به مقعد او فرو کرده بودند که واقعا خیلی باعث ناراحتی من هم از لحاظ انسانی و هم از لحاظ این که مبادا بمیرد شد. بالاخره آن قدر او را نگاهداشتیم و معالجه کردم تا مصدق افتاد. شاهنشاه خیلی خندیدند و قدری از وضع کسالت در آمدند.»
اسدالله علم به دلیل ملاقتهای روزانه با شاه و سرو سامان دادن به امور خصوصی وی، نسبت به رفتارها، خلقیات و عادات محمدرضا پهلوی اطلاعات خوبی را در یادداشتهای خود نوشته است.
خاطرهای که در ادامه میخوانید بخشی از یادداشت اسدالله علم در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۳۵۱ است.
«تا دیدم شاهنشاه خیلی کسل هستند، مقداری از قصههای زمان مصدق که در آن وقت واقعاً غصه بود برایشان تعریف کردم. که منجمله مدیر یک روزنامه مصدقی را در مشهد که فکر میکنم نام خوشه یا سنبله داشت و به زن من فحاشی کرده بود، به وسیله مرحوم محمد رفیع خان خزاعی تربتی که از اقوام من بود، در مشهد دزدیدم و محمد رفیع خان او را برای من به بیرجند فرستاد...در بین راه میخ طویلهای به مقعد او فرو کرده بودند که واقعا خیلی باعث ناراحتی من هم از لحاظ انسانی و هم از لحاظ این که مبادا بمیرد شد. بالاخره آن قدر او را نگاهداشتیم و معالجه کردم تا مصدق افتاد. شاهنشاه خیلی خندیدند و قدری از وضع کسالت در آمدند.»