این بار تحریمکنندگان لبنان تصور میکردند که استفاده از سلاح حزبالله بهعنوان بهانهای برای محاصره لبنان جهت فروپاشی این کشور حزبالله را در شرایطی خفقانآور قرار میدهد که معادله سلاح در آن جایی نداشته و درواقع درهای خروج از فروپاشی لبنان، خلع سلاح مقاومت باشد، بنابر این تصور آمریکاییها، حزبالله برای جلب افکار عمومی تحت فشار مجبور خواهد شد درخواست مذاکره درباره سلاح خود را برای لغو تحریمهای لبنان ارائه دهد.
اما آمریکاییها دچار اشتباهات محاسباتی زیادی شدند و آنچه روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز روز قبل درباره نتایج واردات سوخت ایران به لبنان نوشت مبنی بر اینکه حزبالله با این اقدام در رقابت با آمریکا پیروز شد، چیزی است که در نوشتهها و گزارشهای مراکز مطالعاتی درباره این شکست بزرگ ایالات متحده آمده است، زیرا این یک ناکامی بزرگ برای آمریکا در مراحل پایانی پروژه این کشور ضد لبنان بود که برای فروپاشی این کشور طبق طرح «مایک پامپئو» وزیر خارجه وقت آمریکا طراحی شده بود.
در واقع بعد از شکست محاصره آمریکا و واردات سوخت ایران به لبنان این کشور از مرحله فروپاشی وارد مرحله تشکیل دولت شد و این اتفاق قبل از رسیدن اولین کاروانهای حامل سوخت ایران به لبنان انجام گرفت، این امر علاوه بر خروج از بنبست سیاسی به رفع محدودیت همکاری لبنان و سوریه و عبور از «قانون سزار» و تحریمها و شکست محاصره تحمیلشده به دو طرف منجر شد و این امر با تسهیل واردات برق اردن و گاز مصر از طریق خاک سوریه بعد از ابتکار حزبالله برای شکست محاصره دریایی آمریکا ضد لبنان محقق شد.
معادله استراتژیک جدید ایجادشده توسط ابتکار حزبالله از 2 رکن اساسی نشأت میگیرد؛ رکن اول آن مربوط به محاسبات تصمیم اتخاذشده جهت ورود کشتیهای ایرانی و ابعاد این تصمیم است و رکن دوم مربوط به محاسبات انجامشده در خصوص تخلیه محموله بار این کشتیها در سوریه و انتقال زمینی آن به لبنان است.
بیشتر بخوانید
حزبالله
تجربههای طولانی و پیچیده زیادی در زمینه حفظ سلاح مقاومت و توسعه آن با
استفاده از قاعده شکست توطئههای آمریکا دارد. بعد از صدور قطعنامه 1701
کشمکشهای داخلی و خارجی زیادی درباره طرح آمریکا ضد سلاح مقاومت تحت تأثیر
سردرگمیهای زیادی که در پروژه آمریکا بود و خطری که رژیم صهیونیستی را در
خصوص ورود به جنگ آینده تهدید میکرد وجود داشت،
این مسئله در سطح
داخلی لبنان با پذیرش همزیستی 2 نوع حاکمیت در لبنان که یکی مربوط به ارتش و
دیگری مربوط به مقاومت بود پایان یافت. در زمینه اقتصادی، آمریکا و
کشورهای عربی و برخی طرفهای لبنانی اقدام به کاهش قدرت حزبالله کردند و
تصور میکردند که حزبالله از انتقال تجربه خود در زمینه مقاومت به میدان
اقتصادی ناتوان است اما «معادله کشتیها» که توسط حزبالله ایجاد شد همزمان
با تشدید بحران سوخت و افزایش فشارها ضد همه مردم لبنان موجب شد معادله
بازدارندگی حزبالله به دریا نیز گسترش پیدا کند که از تنگه هرمز و دریای
عمان تا تنگه بابالمندب و دریای سرخ و کانال سوئز و نهایتاً دریای
مدیترانه کشیده میشود.
این موضوع آمریکاییها و صهیونیستها را در مقابل معادله جدید حزبالله با «عنوان سلاح در خدمت اقتصاد» و استفاده از این سلاح برای خدمت به لبنانیها و حل بحرانهای آنها با محافظت از کشتیهای نجات قرارداد، این امر همچنین فاش کرد که آمریکاییها در محاسبات خود بسیاری از مسائل را در نظر نگرفتهاند و نتوانستند آنچه را حزبالله برنامهریزی کرده بود پیشبینی کنند، در این شرایط آمریکاییها مجبور به انتخاب میان دو گزینه شکست سیاسی و نظامی و یا تسلیم شدن در مقابل پیروزی حزبالله هستند، در واقع آمریکا باید تسلیم شدن در برابر معادله حزبالله از خشکی تا دریا را که از یک سو موجب تشکیل دولت لبنان و از سوی دیگر باز شدن باب روابط این کشور با سوریه شد بپذیرد.
انتخاب هریک از این گزینهها برای آمریکاییها و مهرههای آنها بهمعنای اعتراف به شکست محاصره و اعلام پایان زمان تحریمها است که این صرفنظر از همه مسائل یک شکست روانی بزرگ نیز برای ایالات متحده بهشمار میرود.
اما آنچه بهتدریج در حال رخدادن است ظهور یک شریان اقتصادی جدید در بخش حیاتی انرژی لبنان است که بازار را تغییر میدهد و بلوکهای اقتصادی و روابط اجتماعی میان مؤلفهها و مناطق مختلف لبنان را بر اساس اصول «دوری از تنشها» به ساختار جدیدی میرساند، این امر همچنین یک عنصر قطبی جدید بر اساس منافع حیاتی لبنان بهوجود میآورد که تعامل با آن طبق منافع ملی صورت خواهد گرفت.
بهدنبال آن دیوار جدایی میان گروههای لبنانی که ناشی از محاصره آمریکا بود شکسته میشود و در نتیجه معادله بازدارندگی حزبالله در زمین و دریا همراه با یک ساختار اقتصادی ـ اجتماعی جدید است که لبنان را وارد دور تازهای میکند.