این روزها جمود فکری طالبان در قامت دیوارکشی بین دانشجویان پسر و دختر نقل محافل شده و شاید برای جوان نسل نو انقلاب اسلامی خنده دار باشد اما این قسمت از رفتارهای ارتجاع گونه طالبان عینا در اوایل انقلاب اسلامی ایران توسط یک گروه فکری سیاسی آشنا انجام شد، رفتارهای افراطی که با موضع تند رهبر کبیر انقلاب اسلامی مواجه و بساط آن ها جمع شد.
بهتر است شروع این ماجرا را از زبان خودشان بخوانیم جایی که فاطمه هاشمی رفسنجانی در گفتگو با روزنامه اعتماد بعد از مصاحبه انتقادی موسویخویینیها درباره مرحوم هاشمیرفسنجانی می گوید: «اگر قرار بر موشکافی برخی موضوعات باشد، قطعا حرفهای زیادی برای گفتن وجود دارد. طبیعتا هر حرفی هم پاسخی به همراه خواهد داشت. اساسا چه لزومی دارد که اینقدر به گذشته بازگردیم؟» بنظر در این بخش از صحبت، فاطمه هاشمی از تهدیدی به نام بازنگری گذشته صحبت می کند.
وی در ادامه می گوید: «اگر به سوابق احزاب اصلاحطلب نگاه کنید، اغلب چپهای تند اول انقلاب بودند. یک روز مخالف امریکا بودند و از دیوار سفارت امریکا بالا رفتند و یک روز صحبت از مذاکره با امریکا را به میان آوردند.»
فاطمه هاشمی با حمله به خویینی ها ادامه داد: «بخشی از صحبتهای ایشان صحت نداشت. همیشه اعتدالیون از اقدامات ایشان ناراحت بودند. اولین اقدام تندروانه ایشان سازماندهی تسخیر سفارت امریکا بود یا مسائلی که در مکه رخ داد یا موضوعات قضایی دهه شصت... اگر از ابتدای انقلاب بررسی کنید، متوجه میشوید که تندرویها از سوی چه کسانی صورت گرفته است...»
رفتارهای رادیکال و افراطی چپ های اول انقلاب یا اصلاح طلبان کنونی اما فراتر از این حرفاست، رفتارهای دقیقا شبیه به طالبان کنونی!
اکبر پونز!
هر چند از سوابق انقلابی و مبارزاتی اکبر گنجی اطلاعات دقیقی وجود ندارد اما بسیاری از انقلابیون، گنجی را جزو آن گروه از انقلابیون می دانند که در ابتدای پیروزی انقلاب برخوردهایی بسیار تند و افراطی داشتند. محمدحسین صفارهرندی وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی در این باره چنین می گوید: "اکبر گنجی که امروز ادعا میکند آن روزها دنبال دخترهایی میگشت که چند تار مو از زلفشان بیرون زده و به روی آنها اسید میپاشید و اینکه به او اکبر پونز میگفتند برای این بود که به پیشانی دخترهای جوانی که پوشش متفاوتی داشتند پونز میچسباند. او از چهره های اصلی اصلاح طلبان و از نفرات برگزیده حلقه کیان، تیم نزدیک به محمد خاتمی بود.
شکارچی گراز
مرحوم امیرحسین فردی، مدیرمسئول کیهان بچه ها، «مخملباف دهه ۶۰» را به خوبی روایت کرده است: «[مخملباف] طبع بسیار تندی داشت. خشونت کلامش بسیار بالا بود. در سال ۵۸-۵۹ با آقای مخملباف در حوزه هنری آشنا شدم. روزی در اتاقم نشسته بودم، دیدم یکی عربده میکشد و فحشهای رکیک میدهد. آمدم بیرون دیدم محسن است. داشت به یک دانشجوی پسر جوان که رنگش پریده و میلرزید ناسزا میگفت. به حکم وظیفهام گفتم محسنجان چه شده، گفت: کلاهت را بگذار بالاتر. میپرسی چی شده؟ این فلان فلان شده داشت با آن دختر پشت درختها حرف میزد! گفتم اینها دانشجو هستند بالاخره همیشه حرف زدهاند بعد از این هم حرف خواهند زد. گفت: یا جای من در حوزه است یا جای اینجور کارها. گفتم هر جور خودت راحتتری. خلاصه وسایلش را جمع کرد و رفت. دوستان فشار روی فشار که دوباره [مخملباف را] دعوتش کن. گفتم این کار را نمیکنم. دوباره برگشت اما من به خاطر فضای خیلی خشن حزباللهی که اینها شروع کردند از حوزه [هنری] رفتم»
مرحوم فردی پس از سال ۱۳۸۴ هم که مخملباف از ایران مهاجرت کرد و سپس در سال ۸۸ همنوا با سازمان مجاهدین خلق علیه نظام و انقلاب موضعگیری میکرد، طی یادداشتی خطاب به او نوشت: «همکارانم عکس پاپیون دارت را نشانم دادند تا من عصبانی بشوم، اما نه تنها عصبانی نشدم، بلکه خنده ام هم گرفت. میدانی چرا؟ برای اینکه هیچ وقت نتوانستم تو را جدی بگیرم. یادت هست با موتور تو خیابانهای تهران راه میافتادی تا عناصر فراری سازمان مجاهدین خلق را شناسایی و معرفی کنی؟ میگفتی من تو زندان با اینها بودم و می شناسمشان. شده بودی شکارچی گراز. دنبال مسعود رجوی می گشتی، حالا خوب تو فرانسه به هم رسیدید! بازی روزگار را می بینی؟ تو و مسعود رجوی، به هم پیوند خوردید! آن هم احتمالا تو پاریس! فکرش را میکردی کارت به اینجاها بکشد؟» او کسی که بود که روزی آرزوی شهادت داشت و در نهایت به دریوزگی برای صهیونیست ها رسید.
دیوارکشی در کلاسهای دانشگاه
در دهه شصت در برخی از کلاسهای دانشگاه تهران دیوارکشی شد. فاطمه طباطبایی همسر حجتالاسلام سیداحمد خمینی (عروس امام خمینی (ره)) آن زمان دانشجوی رشته فلسفه دانشگاه تهران بود. او در خاطرات خود عنوان کرده است: «یک روز ما رفتیم دیدیم که وسط این کلاس بزرگ تیغه کشیدهاند. در ورودی یکی بود ولی وسط آن را تخته زده بودند و از در ورودی ما وارد میشدیم پسرها سمت چپ میرفتند آن طرف مینشستند و دخترها روبروی در مینشستند.»
فاطمه طباطبایی موضوع را به اطلاع امام خمینی (ره) رساند. امام به فرزندش احمدآقا دستور داد تا با دانشگاه تماس بگیرد و بگوید سریع تیغه را بردارید. پس از آن آیتالله خامنهای رئیسجمهور وقت نیز به دستور امام خمینی (ره) در نماز جمعه به این مطلب اشاره کردند و فرمودند: «این سیاست جمهوری اسلامی نیست.»
دیوارکشها که بودند؟
رهبر انقلاب سال ۸۲ و در دوران اصلاحات، در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی به موضوع دیوار کشیدن در دانشگاهها در دهه ۶۰ پرداختند و فرمودند: «این آقایانی که حالا دستاندرکار اردوی مختلطاند، همان کسانی هستند که سال ۶۳-۶۴ توی کلاسها دیوار کشیدند. بنده به دستور امام رفتم در نمازجمعه گفتم این کار بد است. خوب من نمیفهمم چطور اینها اینجور عوض میشوند. صد و هشتاد درجه راهشان را عوض میکنند. امام به من گفتند این چه کاری هست. ما رفتیم در نمازجمعه تهران گفتیم که این کار، کار مناسبی نیست. دیوارکشی حرف ما و انقلاب نیست.»
فاطمه طباطبایی در خاطرات خود عنوان کرده است که این اقدام ظاهراً توسط انجمن اسلامی دانشگاه تهران انجام گرفت. اعضای انجمن آن زمان تمایلات چپگرایانه داشتند و علاوه بر گرایش به چپ، مواضع ایدئولوژیک و انقلابی هم داشتند و متمایل به عدالتخواهی بودند؛ اما در دهه ۷۰ و در دوران سازندگی و اصلاحات، تمایلات ایدئولوژیک اعضای انجمن اسلامی کاهش و به تدریج تفکرات رادیکال پیدا کردند و به تعبیر رهبر انقلاب، صد و هشتاد درجه تغییر یافتند. اعضای چپ انجمن اسلامی در دهه ۶۰، در میانه دهه ۷۰ به حامیان و اعضای جبهه اصلاحات و برخی به اپوزیسیون تبدیل شدند.
عینک مظهر غرب است!
محمدطه عبدخدایی معاون خاتمی در وزارت ارشاد نیز سال گذشته به برخی از رفتارهای افراطی اصلاحطلبان در دهه ۶۰ اشاره کرد. او گفت: «آقای میرلوحی (محمود میرلوحی عضو شورای شهر تهران و فعال سیاسی اصلاحطلب) که دانشجوی هند بود، بعد میآید رئیس کمیتۀ تهران میشود و میرود پیست اسکی دیزین و شمشک دستور میدهد تمام عینکهای دودی را جمع کنند! چون این مظهر غرب است!»
او در خصوص مخالفت خاتمی و تاجزاده با آزادی ویدیو گفت: «در جلسۀ معاونین این را مطرح کردم که چرا ما این کار را میکنیم؟، آقای تاجزاده روبهروی من بود، گفت: آقا رفته فرنگ متجدد شده! و یکسری آقایان ما را هو کردند که چنین سخنی را گفتیم. بعد آقای خاتمی گفت: پس مواد مخدر را هم آزاد کنیم! من گفتم: مواد مخدر ماهیتش مشکل دارد. پس شما دوربین عکاسی را هم ممنوع کنید چون ممکن است با دوربین عکاسی عکسهای مستهجن گرفته شود.»
زن کشی اصلاح طلبان!
محمدعلی نجفی یک چهره شناخته شده اصلاحات است که همواره در مسئولیت های مختلف اجرایی، حزبی و سیاسی به این جریان وفادار بوده است. ابعاد زندکی او البته تنها حزبی و سیاسی و اجرایی نبوده است و زندگی شخصی او حواشی بسیاری را هم برای خودش و هم برای جریان اصلاحات به دنبال داشت.
میترا استاد همسر دوم محمدعلی نجفی بود که در خرداد سال 98 با شلیک گلوله در خانهاش بهقتل رسید. جسد او در حمام منزلش در طبقهٔ هفتم برج آرمیتا در سعادت آباد پیدا شد و چند ساعت بعد محمدعلی نجفی با مراجعه به پلیس به قتل همسر دومش با اسلحه اعتراف کرد.
قتل های زنجیره ای
قتل های زنجیره ای در سال 77 و در دوران اصلاحات یکی دیگر از میراث ننگ باقی مانده از مدیریت اصلاح طلبان در کشور بود.
این واقعه لکه ننگی در تاریخ عملکردی اصلاح طلبان بود که هیچگاه گره های تاریخ آن باز نشد اما براساس تحقیقات صورت گرفته مشخص شد بسیاری از آمران این وقایع تلخ از چهره های اثرگذار در درون جریان اصلاح طلب بودند و تا سالها بعد نیز به عنوان تئوریسین در درون این جریان نقش آفرینی داشتند.