با سقوط دره پنجشیر در شمال افغانستان اصلاحطلبان، جمهوری اسلامی ایران را به بیعملی در دفاع از آن متهم کردند، اما هیچگاه روشن نکردند از نظام چه میخواهند یا نظام باید چهکار کند؟ اگر طالبان را برای گفتگو به تهران دعوت کنیم خواهند گفت از یک گروه تروریستی حمایت کردهاید و اگر وارد جنگ شویم که همیشه گفتهاند جنگ بد است
به گزارش شهدای ایران، عبدالله گنجی، در سرمقاله جوان نوشت: با سقوط دره پنجشیر در شمال افغانستان
اصلاحطلبان، جمهوری اسلامی ایران را به بیعملی در دفاع از آن متهم
کردند، اما هیچگاه روشن نکردند از نظام چه میخواهند یا نظام باید چهکار
کند؟ اگر طالبان را برای گفتگو به تهران دعوت کنیم خواهند گفت از یک گروه
تروریستی حمایت کردهاید و اگر وارد جنگ شویم که همیشه گفتهاند جنگ بد
است. بدون تردید موضع این جماعت بر این انگاره و باور استوار است که نظام،
حامی طالبان است. تجربه تاریخی نشان میدهد شنا برخلاف مسیر نظام، علت و
محور نوع نگرش این جماعت به روندهای کشور است و برخلاف مدعای شفافیت در
عرصه سیاست، اینجا بهشدت محافظهکارانه و لفافهگو ظاهر شدند. اما ما باید
چه میکردیم؟ هم از باب خبر و هم از باب تحلیل، نظام جمهوری اسلامی در
حوادث اخیر افغانستان غافلگیر نشد و از اشراف اطلاعاتی بر روند برخوردار
بود. اما چرا ایران وارد جنگ نشد؟
۱- افغانستان یک کشور مستقل است. ورود به یک کشور مستقل با ابعاد نظامی صرفاً با درخواست دولت آن کشور یا شورای امنیت سازمان ملل یا در پاسخ به حمله از آن کشور میسر است. دولت افغانستان هیچ کمکی از ما نخواست و بعد از فروپاشی دولت غنی نیز بیدولتی، فضا را پیچیدهتر کرد.
۲- جنگ طالبان با پنجشیریان جنگ بینالافغانی است. ورود به چنین جنگی از سوی ایران باخت مطلق است. نه پنجشیریان نماینده رسمی و قانونی ملت افغانستان هستند و نه طالبان. ما نمیتوانیم حاکمیت هیچکدام را بر افغانستان به رسمیت بشناسیم تا چه رسد که از یکی حمایت نظامی کنیم.
۳- منافع ما در افغانستان عبارت است از اخراج امریکا، سرکوب داعش، حفظ حرمت شیعیان و حفظ امنیت مرزهای شرقی کشور. اکنون که طالبان به حفظ حرمت و جان و مال شیعیان پایبند است به صورت طبیعی نباید دست به اقدامی بزنیم که عرصه بر شیعیانی که تحت کنترل این جماعت هستند، سخت شود. طالبان رفتار سالهای ۱۳۷۵، ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷ را با شیعیان تکرار نکرده است. شیعیان افغانستان قبلاً از طالبان ضربه خوردهاند، جبهه شمال نیز حد فاصل سقوط دولت نجیبالله تا ظهور طالبان در ۲۸ سال پیش اسلاف پنجشیریان مظالمی را بر آنان خصوصاً در غرب کابل روا داشتند که در تاریخ ثبت است.
۴- آنچه قطعی و حتمی است ورود پنجشیریان به یک جنگ نابرابر، بدون برآورد صحیح نظامی است. جنگ نیاز به برآورد و نقشه دارد. اینکه بدون قوای متوازن در درون خانه خود منتظر دشمن بمانی، قطعاً منجر به پیروزی نخواهد شد. در تشبیه میتوان کار پنجشیریان را با توابین کربلا مقایسه کرد که بدون برآورد نظامی از طرف، فقط متأثر از نفس لوامه در عینالورده به صورت کامل قلع و قمع شدند. طالبان با سلاحهای پیشرفتهای که امریکاییها بر جا گذاشتند از یک سو و کوچک بودن جغرافیای پنجشیر از سوی دیگر مشخص بود که فائق خواهد آمد و هرگونه ورود خارجی این جنگ را طولانی خواهد کرد و باعث فرسایش داخلی و در عین حال دخالت دوباره خارجی خواهد شد. شاید لازم بود مسعود برای پیشگیری از حمله طالبان به ایران یا پاکستان به سازمان ملل برود و استمداد طلبد، اما گویی غیر از جنگ مسیر دیگری را انتخاب نکرد و طبیعی است که جریان غالب باج نخواهد داد. البته افول روحیه جهادی در شمال نیز در سقوط سریع پنجشیر مؤثر بود. در ۲۰ سال گذشته رفاه نسبی و زندگی عرفی بر مجاهدین سابق مستولی شده بود.
۵- ایران و پاکستان چه قبل از انقلاب اسلامی و چه بعد از آن هیچ موقع برای هم تهدید نبودهاند و نخواهند بود. نگرانی از تنش بین این دو کشور مطلقاً بیاساس است. ایران عمق استراتژیک کشور مسلمان پاکستان در حوادث روزهای سخت است؛ بنابراین آنان که مرتب نظام را به اقدامات غیرایدئولوژیک در حصول منافع ملی ترغیب میکنند، اکنون حرف مشخصشان چیست؟ حضور ما در سوریه سه دلیل عمده داشت: اول درخواست دولت این کشور، دوم خارجی بودن عمده اعضای داعش و سوم تهدید حرم اهل بیت که دو مورد از آن بدواً اتفاق افتاد، اما در افغانستان شرایط اینگونه نیست. طالبان بومی و از قوم بزرگتر است و ورود ما به یک جنگ داخلی در این کشور میتوانست سرنوشت تلخ قدرتهای بزرگ در ۲۰۰ سال گذشته را یادآوری کند.
راهبرد جمهوری اسلامی روشن است و باید روشنتر بیان شود تا لجبازان آچمز شوند. ایران هرگز دولت مستقل و امارتی طالبان را به رسمیت نمیشناسد و این معقولترین تصمیم برای افکار عمومی داخل کشور، داخل افغانستان و مجامع جهانی است. ایران در افغانستان هوشمندانه عمل کرد و تصمیم برای آینده نیز هوشمندانه است. منافع ما در افغانستان تا این لحظه محترم شمرده شده است. غایت نظر ما تشکیل دولت فراگیر است دولتی که از فردای آن جنگ برای همیشه پایان یابد.
۱- افغانستان یک کشور مستقل است. ورود به یک کشور مستقل با ابعاد نظامی صرفاً با درخواست دولت آن کشور یا شورای امنیت سازمان ملل یا در پاسخ به حمله از آن کشور میسر است. دولت افغانستان هیچ کمکی از ما نخواست و بعد از فروپاشی دولت غنی نیز بیدولتی، فضا را پیچیدهتر کرد.
۲- جنگ طالبان با پنجشیریان جنگ بینالافغانی است. ورود به چنین جنگی از سوی ایران باخت مطلق است. نه پنجشیریان نماینده رسمی و قانونی ملت افغانستان هستند و نه طالبان. ما نمیتوانیم حاکمیت هیچکدام را بر افغانستان به رسمیت بشناسیم تا چه رسد که از یکی حمایت نظامی کنیم.
۳- منافع ما در افغانستان عبارت است از اخراج امریکا، سرکوب داعش، حفظ حرمت شیعیان و حفظ امنیت مرزهای شرقی کشور. اکنون که طالبان به حفظ حرمت و جان و مال شیعیان پایبند است به صورت طبیعی نباید دست به اقدامی بزنیم که عرصه بر شیعیانی که تحت کنترل این جماعت هستند، سخت شود. طالبان رفتار سالهای ۱۳۷۵، ۱۳۷۶ و ۱۳۷۷ را با شیعیان تکرار نکرده است. شیعیان افغانستان قبلاً از طالبان ضربه خوردهاند، جبهه شمال نیز حد فاصل سقوط دولت نجیبالله تا ظهور طالبان در ۲۸ سال پیش اسلاف پنجشیریان مظالمی را بر آنان خصوصاً در غرب کابل روا داشتند که در تاریخ ثبت است.
۴- آنچه قطعی و حتمی است ورود پنجشیریان به یک جنگ نابرابر، بدون برآورد صحیح نظامی است. جنگ نیاز به برآورد و نقشه دارد. اینکه بدون قوای متوازن در درون خانه خود منتظر دشمن بمانی، قطعاً منجر به پیروزی نخواهد شد. در تشبیه میتوان کار پنجشیریان را با توابین کربلا مقایسه کرد که بدون برآورد نظامی از طرف، فقط متأثر از نفس لوامه در عینالورده به صورت کامل قلع و قمع شدند. طالبان با سلاحهای پیشرفتهای که امریکاییها بر جا گذاشتند از یک سو و کوچک بودن جغرافیای پنجشیر از سوی دیگر مشخص بود که فائق خواهد آمد و هرگونه ورود خارجی این جنگ را طولانی خواهد کرد و باعث فرسایش داخلی و در عین حال دخالت دوباره خارجی خواهد شد. شاید لازم بود مسعود برای پیشگیری از حمله طالبان به ایران یا پاکستان به سازمان ملل برود و استمداد طلبد، اما گویی غیر از جنگ مسیر دیگری را انتخاب نکرد و طبیعی است که جریان غالب باج نخواهد داد. البته افول روحیه جهادی در شمال نیز در سقوط سریع پنجشیر مؤثر بود. در ۲۰ سال گذشته رفاه نسبی و زندگی عرفی بر مجاهدین سابق مستولی شده بود.
۵- ایران و پاکستان چه قبل از انقلاب اسلامی و چه بعد از آن هیچ موقع برای هم تهدید نبودهاند و نخواهند بود. نگرانی از تنش بین این دو کشور مطلقاً بیاساس است. ایران عمق استراتژیک کشور مسلمان پاکستان در حوادث روزهای سخت است؛ بنابراین آنان که مرتب نظام را به اقدامات غیرایدئولوژیک در حصول منافع ملی ترغیب میکنند، اکنون حرف مشخصشان چیست؟ حضور ما در سوریه سه دلیل عمده داشت: اول درخواست دولت این کشور، دوم خارجی بودن عمده اعضای داعش و سوم تهدید حرم اهل بیت که دو مورد از آن بدواً اتفاق افتاد، اما در افغانستان شرایط اینگونه نیست. طالبان بومی و از قوم بزرگتر است و ورود ما به یک جنگ داخلی در این کشور میتوانست سرنوشت تلخ قدرتهای بزرگ در ۲۰۰ سال گذشته را یادآوری کند.
راهبرد جمهوری اسلامی روشن است و باید روشنتر بیان شود تا لجبازان آچمز شوند. ایران هرگز دولت مستقل و امارتی طالبان را به رسمیت نمیشناسد و این معقولترین تصمیم برای افکار عمومی داخل کشور، داخل افغانستان و مجامع جهانی است. ایران در افغانستان هوشمندانه عمل کرد و تصمیم برای آینده نیز هوشمندانه است. منافع ما در افغانستان تا این لحظه محترم شمرده شده است. غایت نظر ما تشکیل دولت فراگیر است دولتی که از فردای آن جنگ برای همیشه پایان یابد.