نغمه مستشار نظامی در گفتوگو با خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس درباره این سروده گفت:
سر ارادت ما و آستان حضرت دوست
که هر چه بر سر ما میرود ارادت اوست
توسلی بود و حال و روزی غریب، توسلی به یک تار نخ از قنداقهای خونین، نذر سلامتی گلهای ناز در بستر بیماری، به رسم ادب شعر را به محضر امین شعر پارسی، رهبر معظم انقلاب مدظله العالی ارسال کردم تا از رهنمودهای ایشان بهرهمند شوم ـ سالهاست من و دوستان شاعرم شعرهای آیینیمان را تقدیم حضورشان میکنیم ـ و امروز، در اثر توسل به آن تار نخ خونین قنداقه حضرت علی اصغر(ع)، پیام لطفی از محضر حضرت آقا به این کمترین رسید، به همراه «انگشتری و آویز عقیق و چفیهای متبرک»، امید که دعای خیرشان بدرقه راهم باشد در روزی که دستگیری ندارم.
وی ادامه داد: خدا را شکر که در هوایی نفس میکشیم که به انفاس قدسی ایشان متبرک است.
در ادامه این ترکیب بند منتشر میشود:
بسمه تعالی
السَّلامُ عَلى عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیعِ،
المَرمِیِّ الصَّریعِ، المُتَشَحِّطِ دَما، المُصَعَّدِ دَمُهُ فِی
السَّماءِ، المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ، لَعَنَ اللّه ُ رامِیَهُ
حَرمَلَةَ بنَ کاهِلٍ الأَسَدِیَّ وذَویهِ.
سلام
بر عبداللّه بن الحسین، کودک شیرخواره تیر خورده ضربت خورده به خون تیپده
که خونش به آسمان، پرتاب شد و در دامان پدرش، با تیر، سر بُریده شد! خدا
لعنت کند حَرمَلَه بن کاهِل اسدى و همراهانش را که به او تیر زدند.
(زیارت ناحیه مقدسه)
بند اول
گلاب تازه در جام جهان آورده لبخندی
برای پاسدار دین رباب آورده فرزندی
چه فرزندی که شهد از خندههایش وام میگیرد
شکرریز و شکررفتار، شیرینتر ز هر قندی
ملایک گاهوارش را به نوری سبز پوشانده
برایش دود میکردند از هر سوی اسپندی
برای خواهرانش یک جهان نور است و آرامش
برای عمّهجان زینب، ندارد مثل و مانندی
عمّو عبّاس آبی ریخت بر لبهای گلگونش
پدر با بوسه زد بر حلق شیرینش گلوبندی
برایش از علی خواند و علی نامید او را هم
ورای حدّ تقریر است شرح آرزومندی
سحر میریخت از حلقوم اصغر یک جهان آواز
قلم را آن زبان نبوَد که سرّ عشق گوید باز
بند دوم
نسیم دشت عطر گاهوارش را پراکنده
سحر، آرامش چشم خمارش را پراکنده
هیاهوی ملایک در هوای دیدن رویش
به خیمه عطر موی تابدارش را پراکنده
گل ششماهه بوی یاس و لاله توامان دارد
شمیم عطرهای یادگارش را پراکنده
نهال نورسی در باغ طوبی سر برآورده
چه بیرحمانه طوفان شاخسارش را پراکنده
به یاد نوبهار پرپر دردانهی زهرا
میان دشت، بابا، لالهزارش را پراکنده
به سمت آسمان، خون علی اصغر خود را
غم و اندوه قلب داغدارش را پراکنده
به جای دانه تسبیح در سجّاده عالم
هزاران دانه سرخ انارش را پراکنده
بخواب ای آسمان شرمنده روی تو لالایی
معطّر شد جهان از حلقه موی تو لالایی
بند سوّم
به میدان میرود آقا و آقازاده در دستش
برای یاری بابا، پسر، آماده در دستش
به میدان رفت نوری، کوری چشمان خفّاشان
عزیز سرور آزادگان، آزاده در دستش
به میدان رفت با لبهای عطشان وارث باران
به اثبات کلام خود دلیلی ساده در دستش
به میدان رفت و بغضی میفشارد حلق عالم را
دلیل راه حق، تنها، مسیر جاده در دستش
نگاه تار رهگمکردگان امّا نمیبیند
خدا باب الحوائج را به مولا داده در دستش
نشان کردند صهبا را در آن مینای ششماهه
میان دشت، ساقی، جام سرخ باده در دستش
به سمت خیمه باز آورد آقازاده را آقا
عقیق و لعل و مرجان، گل به گل افتاده در دستش
عطش را در گلوی غنچه، تنها ساقه میفهمد
نگاه آخر نوباوه را قنداقه میفهمد
بند چهارم
نگاهش العطش را ترجمانی دیگر آورده
سکوت دردناکش اشک دنیا را درآورده
عموعبّاس بیشک مشت آبی داشت تا اصغر
ولی افسوس تیر از چشمهایش سر درآورده
پدر روشنترین نور صداقت بود و دینداری
به اثبات سخنهایش دلیلی بهتر آورده
کدامین قلب سنگی در جواب حضرت باران
به جای آب، پیکانی به سمت حنجرآورده
خلیل کربلا دشت بلا را می کند نفرین
که اسماعیل را مذبوح نزد هاجر آورده
به میدان میرود بار دگر این بار بیاصغر
برای یاری دین خدا، تنها، سر آورده
جهان بعد از تو دیگر جای ماندن نیست فرزندم
شهید شیرخوارم، نور چشمم، ماه دلبندم
بند پنجم
شهید داغ هجران تو با خنجر نمیمیرد
که نقش خندهات در این دو چشم تر نمیمیرد
پس از فرزند خود با هر نفس جان میدهد بابا
هلا شمشیرها شرمی که او دیگر نمیمیرد
نه مشکی مانده در این دشت خونین دل، نه سقّایی
چرا صهبا نمیجوشد چرا ساغر نمیمیرد
حرم امن است با مردان جان برکف در این میدان
که آیین علمداری در این کشور نمیمیرد
محبّان علیِّ اصغر تو مرد میدانند
در ایران شور عشق آل پیغمبر نمیمیرد
هزاران بار دیگر در دمشق و غزّه و کابل
شهیدش کردهاند اما علی اصغر نمیمیرد
علی اصغر فراوان است در آغوش گهواره
بخوان مادر حدیث عشق را در گوش گهواره
بند ششم
طنین روضه در شبهای نخلستان؛ علی اصغر
یل میدان علیاکبر، گل میدان علیاصغر
نمانده یار و یاور در میان لشکر بابا
به راه دین ِحق همراه و پشتیبان علی اصغر
دلیل گونه های شرمآگین گل سوری
دلیل اشکهای ممتد باران علی اصغر
چو عطر یاس در سرتاسر عالم بهارافزا
چو شاخ گل میان باد، دست افشان علی اصغر
در این دنیای ناآرام، نامش نور، ذکرش گل
در این دریای موجاموج کشتیبان علی اصغر
توسّل کن به یک تار نخ از قنداق خونینش
هزاران درد دل را میکند درمان علی اصغر
تویی باب الحوائج حاجت ما را تو می دانی
برای خاک تشنه مژده لبخند بارانی.
پیش از این نیز ترکیببند عاشورایی دیگری از این شاعر در سالهای گذشته مورد تمجید رهبر انقلاب قرار گرفته بود و معظم له خطاب به مستشار نظامی فرموده بودند: ”در روز تاسوعا این ترکیببند زیبا و باصفا را خواندم و صفا کردم. از شاعر محترم متشکرم».