آنها به مثابه دولتهای سایه عمل میکنند، پس آنچه که ما در اخبار سیاسی و بینالمللی میشنویم تنها ویترینی از سیاست و دولت است که در واقع توسط سازمانهای اطلاعاتی هدایت میشوند. علت اخراج بسیاری از دیپلماتها در جهان نیز بدین سبب است که دستگاههای سیاست خارجی بسیاری از کشورها، به خصوص کشورهایی چون انگلستان که تجربه بیش از 400 سال قدمت جاسوسی تشکیلاتی را دارند، توسط نهادهای اطلاعاتی طراحی و هدایت میشود.
در نتیجه میتوان گفت که هرگونه تحول اطلاعاتی منجر به تغییر در سیاست خارجی کشورها خواهد شد و اساساً هر سیاست و سیاستگذاری باید مبتنی بر اطلاعات باشد، لذا یکی از عوامل موفقیت سیاست؛ درست بودن، کیفیت و کمیّت اطلاعات آن خواهد بود. البته که در این میان مردم و تودهها خارج از هدف و تور اطلاعاتی سازمانهای جاسوسی نیستند، چرا که بدون دخالت در دولت و در کنار آن ملتها نمیتوان یک کشور را تهدید یا تقویت کرد.
پس مسائل امنیتی و اطلاعاتی با همه ابعاد و تهدیدهایش همچون یک جنگ تمام عیار میان سازمانهای امنیتی کشورهای رقیب، متخاصم و حتی دوست بیوقفه در جریان است. وقتی که بحث از امنیت و نبرد به میان میآید بدیهی است که درصدر اولویتهای ملی قرار گرفته و همه نهادها میبایست در خدمت این رقابت یا به تعبیری غربیها Decisve Battle قرار بگیرند و بر همین اساس نیز در کشورهای توسعه یافته این دستگاههای اطلاعاتیاند که در تصمیمسازی حرف آخر را میزنند، چرا که بر همه ابعاد و حوزههای جوامع و دولتها اشرافیت دارند.
برای آنها نه شب، نه نیمه شب، نه روز و نه آب و هوا محدودیتی ایجاد نخواهد کرد و اساساً محدودیت در سازمان های اطلاعاتی یعنی مقدمهای برای شکست. پس این سازمانها در حوزههای مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و... ورود و تأثیر میگذارند.
جاسوس، جاسوسی و عملیاتهای اطلاعاتی در خارج از فرهنگ اسلامی ما، نسبتی با عاقبت بخیری ندارند و جاسوسان مشهور تاریخ در گمنامی و انزوا از دنیا رفته یا خودکشی کرده یا به گونهای فجیع کشته شدند. برای دستگاههای جاسوسی جهان هیچ خط قرمزی وجود ندارد و آنها از هر حربهای برای پیش برد اهداف خود استفاده میکنند. لذا ما نمیتوانیم تصور کنیم که شکار جاسوس حرفهای چون جیسون رضاییان برای دستگاه اطلاعاتی کشور با همه محدودیتهای اخلاقی و قانونی که پیش پایشان وجود دارد، چقدر پیچیده و پرزحمت است.
وقتی که به راحتی سرنوشت او با یک تبادل سیاسی یا اقتصادی ختم به خیر میشود، این دشواری دوچندان میکند. البته که پاسداران گمنام انقلاب اسلامی نیازها و شرایط کشور را خوب میشناسند، اما سخن از امنیت و اقتدار کشور است که به هیچ قیمتی قابل معامله و عرضه نیست. امنیت و اقتداری که به واسطه از دست دادن بهترین جوانان تاریخ ایران به دست آمده و حالا این وارثان معاصر آنها هستند که در نهادهای نظامی و امنیتی باید آن را حفظ کنند.
سریال موفق "گاندو" اگرچه خالی از نقد نیست، اما شاید نخستین تجربه تلویزیونی جدّی ما در این حوزه باشد که بخشی از تلاشهای دستگاه اطلاعاتی را در مراقبت از کشور و ملت نشان میدهد. این سریال تا حدودی موفق شد تا زحمات و پیچیدگیهای چشمهای بیدار ایران را در مقابل دیدگان ما برای تماشا تدارک ببیند.
چشمهای بیداری که هم چشم است و هم دستهای قدرتمند؛ چشمهایی که میتواند تکیهگاهی مناسب برای مغزهایی باشد که درحال تصمیمگیری برای اوضاع دشوار کشورند، که بیش از هرچیز نیازمند اطلاعات صحیح و دقیق خواهند بود. در میان دستگاههای اجرایی، بیش از هرکدام سیاست خارجی کشور نیازمند رابطه و تعامل نزدیک با دستگاه اطلاعاتی و امنیتی کشور است تا بتواند ضمن پیشبینی و تحلیل صحیح اقدامات رقیب و دشمنان خود، امکان پیشبرد مطلوب سیاستهای خود را داشته باشد.
امیدواریم که "گاندو" یک آغاز باشد، نه پایان یا یک اتفاق. اتفاقی که توانست به سهم خود عزت و غرور ایرانی را بازتولید و اذهان بسیاری را روشن کند، باید از استثنا تبدیل به قاعده شود.
هادی حقپرست- کارشناس ارشد روابط بینالملل