محسن هاشمی منتشر کرد:
در انتخابات ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ ریاست جمهوری در آخرین لحظات نامنویسی کردم که زلزله در کشور انداخت و دنیا طلبان از ترس آراء به بهانه کهولت سن صلاحیتم را رد کردند ولی در حقیقت تثبیت کردند.
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران، محسن هاشمی به بهانه طرح نام آیت الله هاشمی در یکی از جلسات صحن علنی مجلس
در بررسی وزرای پیشنهادی دولت سیزدهم، یادداشت دست نویس پدرش در تابستان
سال 92 را منتشر کرده است.
می توان انتشار این مطلب را تلاش پسر ارشد آیت الله برای زنده نگهداشتن یاد پدر در افکار عمومی و جلوگیری از فراموشی او و همراهانش در این روزها برای اهداف سیاسی مطلوب دانست. خصوصا آنکه افراد جریان حامی هاشمی امروز صدقه سر ناکارآمدی گستردهای که داشتند در هیچ کجا نتوانستند اعتماد مردم را جلب کنند.
در بخش پایانی نوشته مرحوم هاشمی آمده است:
«پس از رحلت امام راحل نقش اساسی در مجلس خبرگان برای ادامه یافتن راه امام در حفظ جایگاه ولایت فقیه ایفا کردم و پس از ریاست جمهوری در سمت ریاست مجمع تشخیص مصلحت و نایب اول ریاست خبرگان و چند سالی در سمت ریاست آن به خدمت ادامه دادم و با انتخاباتی سالم و آزاد جریان اصلاحطلب دولت را گرفت. متأسفانه با نمک نشناسی راه را گم کرد.
متأسفانه کم کم احساس کردم که نیروهای در کمین نشسته با انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ دولتی از جنس خود را ساختند و چهار سال بعد نیروهای خالص انقلاب تار و مار کردند و من با نوشتن یک نامه تاریخی به رهبری و سپس در آخرین خطبه های نماز جمعه که چهارصد و پنجاه یکمین خطبه نماز جمعه من بود در تاریخ 1388/4/26 نصایح خود را که شبیه وصیت نامه است در حالی که جمعیت میلیونی در خیابانهای تهران اجتماع با شکوهی داشت و دهها میلیون نفر از طریق رادیو و تلویزیون آن را شنیدند اثبات کردم که خواست اسلام و امام{و} راه انقلاب، حاکمیت مردم است و نه یک گروه؛ و از آن به بعد در مسئولیت ریاست مجمع به خدمت ادامه میدهم و شاهد انحرافات دلخراشی هم هستم.
و اخیرا چون دیدم ... سیاستی دیگر آغاز شده، برخلاف تصمیم در انتخابات ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ ریاست جمهوری در آخرین لحظات نامنویسی کردم که زلزله در کشور انداخت و دنیا طلبان از ترس آراء به بهانه کهولت سن صلاحیتم را رد کردند ولی در حقیقت تثبیت کردند و با اشاره، آقای دکتر روحانی را حائز اکثریت آرا نمودم و در انتظار نتایج آن هستم اگر ... بگذارند.»
ظاهرا پسر بزرگ آیت الله، چندان از سیاستمداری پدر درس نگرفته است وگرنه در این بازه زمانی که اکثریت ملت ایران از عمکرد دولت ناکارآمد روحانی و اوضاع اسف باری که برای کشور به وجود آوردند، پریشان شده اند یادداشتی را منتشر نمی کرد که مرحوم هاشمی با افتخار اعلام کند که با اشاره من، روحانی حائر اکثریت آرا شد! دولتی که بی برنامگی، غرب گرایی و اشرافی گری صفات برجسته آن بود.
بامزه تر آنکه هاشمی ثبت نام خودش در انتخابات سال 92 را ایجادکننده یک زلزله در کشور نامیده و ردصلاحیت او با 79 سال سن را ترس دنیاطلبان عنوان کرده است.
آن چیز که در میان این نوشته ها موج می زند، تواضع(!) مرحوم هاشمی است.
مردم به یاد دارند که نزدیکان هاشمی در ماه های پایانی ریاست جمهوری هاشمی به دنبال تغییر قانون اساسی برای ریاست جمهوری مادام العمر او بودند، حال او در این نوشته سخن از اهمیت رای مردم به میان میآورد.
حضور هاشمی در اولین انتخابات مجلس بعد از پایان ریاست جمهوری اش و البته انصراف او علی رغم پیروزی، نمایی دیگر از احترام او به رای مردم است. همچنین باید دید که حضور او در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 و یا انتخابات سال 92 با 79 سال سن چه نسبتی با دنیاطلبی یا پرهیز از آن دارد؟
نکته مهم تر از همه اشاره هاشمی به خطبه های پرحاشیه اش در تیرماه 88 است که نشان داده خواست اسلام، امام و انقلاب، حاکمیت مردم است. البته که این حرف درست است اما هاشمی اشاره نکرده است که چگونه خود، خانواده و نزدیکانش در آتش فتنه سنگین سال 88 میدمیدند و فعال بودند. و این سوال را پاسخ نداده است که آیا اساس فتنه پیچیده سال 88 چیزی جز ادعای پوچ و بی سند تقلب با محتوای شورش علیه جمهوریت به نفع جریانات خاص و چند خاندان خاص بود؟
می توان انتشار این مطلب را تلاش پسر ارشد آیت الله برای زنده نگهداشتن یاد پدر در افکار عمومی و جلوگیری از فراموشی او و همراهانش در این روزها برای اهداف سیاسی مطلوب دانست. خصوصا آنکه افراد جریان حامی هاشمی امروز صدقه سر ناکارآمدی گستردهای که داشتند در هیچ کجا نتوانستند اعتماد مردم را جلب کنند.
در بخش پایانی نوشته مرحوم هاشمی آمده است:
«پس از رحلت امام راحل نقش اساسی در مجلس خبرگان برای ادامه یافتن راه امام در حفظ جایگاه ولایت فقیه ایفا کردم و پس از ریاست جمهوری در سمت ریاست مجمع تشخیص مصلحت و نایب اول ریاست خبرگان و چند سالی در سمت ریاست آن به خدمت ادامه دادم و با انتخاباتی سالم و آزاد جریان اصلاحطلب دولت را گرفت. متأسفانه با نمک نشناسی راه را گم کرد.
متأسفانه کم کم احساس کردم که نیروهای در کمین نشسته با انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ دولتی از جنس خود را ساختند و چهار سال بعد نیروهای خالص انقلاب تار و مار کردند و من با نوشتن یک نامه تاریخی به رهبری و سپس در آخرین خطبه های نماز جمعه که چهارصد و پنجاه یکمین خطبه نماز جمعه من بود در تاریخ 1388/4/26 نصایح خود را که شبیه وصیت نامه است در حالی که جمعیت میلیونی در خیابانهای تهران اجتماع با شکوهی داشت و دهها میلیون نفر از طریق رادیو و تلویزیون آن را شنیدند اثبات کردم که خواست اسلام و امام{و} راه انقلاب، حاکمیت مردم است و نه یک گروه؛ و از آن به بعد در مسئولیت ریاست مجمع به خدمت ادامه میدهم و شاهد انحرافات دلخراشی هم هستم.
و اخیرا چون دیدم ... سیاستی دیگر آغاز شده، برخلاف تصمیم در انتخابات ۲۴ خرداد ۱۳۹۲ ریاست جمهوری در آخرین لحظات نامنویسی کردم که زلزله در کشور انداخت و دنیا طلبان از ترس آراء به بهانه کهولت سن صلاحیتم را رد کردند ولی در حقیقت تثبیت کردند و با اشاره، آقای دکتر روحانی را حائز اکثریت آرا نمودم و در انتظار نتایج آن هستم اگر ... بگذارند.»
ظاهرا پسر بزرگ آیت الله، چندان از سیاستمداری پدر درس نگرفته است وگرنه در این بازه زمانی که اکثریت ملت ایران از عمکرد دولت ناکارآمد روحانی و اوضاع اسف باری که برای کشور به وجود آوردند، پریشان شده اند یادداشتی را منتشر نمی کرد که مرحوم هاشمی با افتخار اعلام کند که با اشاره من، روحانی حائر اکثریت آرا شد! دولتی که بی برنامگی، غرب گرایی و اشرافی گری صفات برجسته آن بود.
بامزه تر آنکه هاشمی ثبت نام خودش در انتخابات سال 92 را ایجادکننده یک زلزله در کشور نامیده و ردصلاحیت او با 79 سال سن را ترس دنیاطلبان عنوان کرده است.
آن چیز که در میان این نوشته ها موج می زند، تواضع(!) مرحوم هاشمی است.
مردم به یاد دارند که نزدیکان هاشمی در ماه های پایانی ریاست جمهوری هاشمی به دنبال تغییر قانون اساسی برای ریاست جمهوری مادام العمر او بودند، حال او در این نوشته سخن از اهمیت رای مردم به میان میآورد.
حضور هاشمی در اولین انتخابات مجلس بعد از پایان ریاست جمهوری اش و البته انصراف او علی رغم پیروزی، نمایی دیگر از احترام او به رای مردم است. همچنین باید دید که حضور او در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 و یا انتخابات سال 92 با 79 سال سن چه نسبتی با دنیاطلبی یا پرهیز از آن دارد؟
نکته مهم تر از همه اشاره هاشمی به خطبه های پرحاشیه اش در تیرماه 88 است که نشان داده خواست اسلام، امام و انقلاب، حاکمیت مردم است. البته که این حرف درست است اما هاشمی اشاره نکرده است که چگونه خود، خانواده و نزدیکانش در آتش فتنه سنگین سال 88 میدمیدند و فعال بودند. و این سوال را پاسخ نداده است که آیا اساس فتنه پیچیده سال 88 چیزی جز ادعای پوچ و بی سند تقلب با محتوای شورش علیه جمهوریت به نفع جریانات خاص و چند خاندان خاص بود؟