امروز سالروز رحلت بزرگمردی از خطه علم، تقوا و تندیسی از زمره اخلاق و رستگاری. مردی که اخلاق، عرفان، منش و روش او در سلوک الی الله، تا همیشه تاریخ، بر تارک زیباییها و خوبیها خواهد درخشید.
به گزارش شهدای ایران به نقل از بی باک: مردی که توانست مصداقی تام و تمام از یک «روحانی» در برابر مفهوم «جسمانی»
باشد و مراتب رشد و اعتلای ویژگی های رفتاری خویش را در قامت دین و هیئت
عرفان، به سلامت و حقیقت طی کرده و به قله های معرفت نایل آید؛ او کسی نیست
جز آیت الله میرزا محمدعلی شاه آبادی، مرد وارسته میدان علم و عمل.
آیت الله شاهآبادی بعد از حدود هشت سال حضور در کشور عراق و حوزه علمیه نجف اشرف، بر خلاف خواست قلبی خویش و تنها به دلیل اجابت درخواست مادرش به ایران بازگشت و در تهران رحل اقامت گزید.
به رغم میل باطنی خود و به خاطر درخواست مادرش - که دوری از دیگر فرزندان کاسه صبرش را لبریز کرده بود - به طرف ایران حرکت کرد و آن گاه که علمای سامرا دریافتند که ایشان در حال آمادهسازی وسایل سفر برای حرکت به طرف ایران است با اصرار زیاد از ایشان خواستند که در سامراء بماند ولی ایشان رضایت مادر را که رضایت خداوند در آن بود، به تدریس و اقامت در سامرا ترجیح داده، به طرف اصفهان به راه افتاد.
امام (ره)، از نحوه آشنایی خود با آیتالله شاه آبادی این گونه یاد میکند:
«من پس از آنکه توسط یکی از منسوبین مرحوم شاه آبادی با ایشان آشنا شدم، در مدرسه فیضیه ایشان را ملاقات کردم و یک مسأله عرفانی از ایشان پرسیدم. شروع کردند به گفتن: فهمیدم اهل کار است. به دنبال ایشان آمدم و اصرار میکردم که با ایشان یک درس داشته باشم و ایشان در ابتدا قبول نمیکردند، تا به گذر «عابدین» - یکی از محلات قم - رسیدیم و بالاخره ایشان که فکر میکرد من فلسفه میخواهم قبول کردند.
ولی من به ایشان گفتم که فلسفه خواندهام و عرفان میخواهم، ایشان دوباره بنا را گذاشتند بر قبول نکردن و من باز هم اصرار کردم، تا بالاخره ایشان قبول کردند و من حدود هفت سال نزد ایشان فصوص و مفتاح الغیب خواندم.»
علاقه میان شاگرد و استاد چونان رابطه عاطفی میان پدر و فرزند، به گونهای بود که نشانه های روشن گرمای این حس و عمق این محبت، به گوش جان می رسد.
وقتی استاد، شاگردش را «روح الله» خطاب می کند و شاگرد مبرزش هم استاد را با جمله «روحی له الفداء» همراهی مینماید، می توان رد این ارتباط عاطفی، محبت، عشق و علقه معنوی را به روشنی و زلالی نگریست و از دل این وازه ها به عمق این دریای عظمت و شولای این محبت دست یافت.
او پس از عمری مجاهدت، تلاش، معرفت آموزی و اخلاق افروزی، در چهارم صفر ۱۳۶۹ ق بعد از هفتاد و هفت سال حیات طیبه و پرسه در آسمان روحانیت و ربانیت، این عالم بزرگوار، مرد خلیق و دین مدار به دیدار یار شتافت و راهی بهشت برین شد. پیکر مطهرش در آستان حضرت عبدالعظیم(ع) در مقبره شیخ ابوالفتح رازی به خاک سپرده شد.
آیت الله شاهآبادی بعد از حدود هشت سال حضور در کشور عراق و حوزه علمیه نجف اشرف، بر خلاف خواست قلبی خویش و تنها به دلیل اجابت درخواست مادرش به ایران بازگشت و در تهران رحل اقامت گزید.
به رغم میل باطنی خود و به خاطر درخواست مادرش - که دوری از دیگر فرزندان کاسه صبرش را لبریز کرده بود - به طرف ایران حرکت کرد و آن گاه که علمای سامرا دریافتند که ایشان در حال آمادهسازی وسایل سفر برای حرکت به طرف ایران است با اصرار زیاد از ایشان خواستند که در سامراء بماند ولی ایشان رضایت مادر را که رضایت خداوند در آن بود، به تدریس و اقامت در سامرا ترجیح داده، به طرف اصفهان به راه افتاد.
امام (ره)، از نحوه آشنایی خود با آیتالله شاه آبادی این گونه یاد میکند:
«من پس از آنکه توسط یکی از منسوبین مرحوم شاه آبادی با ایشان آشنا شدم، در مدرسه فیضیه ایشان را ملاقات کردم و یک مسأله عرفانی از ایشان پرسیدم. شروع کردند به گفتن: فهمیدم اهل کار است. به دنبال ایشان آمدم و اصرار میکردم که با ایشان یک درس داشته باشم و ایشان در ابتدا قبول نمیکردند، تا به گذر «عابدین» - یکی از محلات قم - رسیدیم و بالاخره ایشان که فکر میکرد من فلسفه میخواهم قبول کردند.
ولی من به ایشان گفتم که فلسفه خواندهام و عرفان میخواهم، ایشان دوباره بنا را گذاشتند بر قبول نکردن و من باز هم اصرار کردم، تا بالاخره ایشان قبول کردند و من حدود هفت سال نزد ایشان فصوص و مفتاح الغیب خواندم.»
علاقه میان شاگرد و استاد چونان رابطه عاطفی میان پدر و فرزند، به گونهای بود که نشانه های روشن گرمای این حس و عمق این محبت، به گوش جان می رسد.
وقتی استاد، شاگردش را «روح الله» خطاب می کند و شاگرد مبرزش هم استاد را با جمله «روحی له الفداء» همراهی مینماید، می توان رد این ارتباط عاطفی، محبت، عشق و علقه معنوی را به روشنی و زلالی نگریست و از دل این وازه ها به عمق این دریای عظمت و شولای این محبت دست یافت.
او پس از عمری مجاهدت، تلاش، معرفت آموزی و اخلاق افروزی، در چهارم صفر ۱۳۶۹ ق بعد از هفتاد و هفت سال حیات طیبه و پرسه در آسمان روحانیت و ربانیت، این عالم بزرگوار، مرد خلیق و دین مدار به دیدار یار شتافت و راهی بهشت برین شد. پیکر مطهرش در آستان حضرت عبدالعظیم(ع) در مقبره شیخ ابوالفتح رازی به خاک سپرده شد.