آمریکا بعد از شکست در موجسواری بر اعتراضات مردمی لبنان در سال ۲۰۱۹ این بار از خلال بحران سیاسی این کشور پروژه جدیدی برای تحقق اهداف خود در نظر گرفته است.
به گزارش شهدای ایران، تحولات اخیر در لبنان حقایقی را برای مردم این کشور روشن کرد که لبنانیها
باید از آن آگاه باشند و متوجه شوند که مسئول واقعی بحرانهای پیچیده این
کشور و جلوگیری از پیدا شدن راه حلی برای آنها کیست. لبنانیها باید بدانند
که اکنون چرا باید در صف پمپ بنزینها و داروخانهها، آن هم در حالی که
قدرت خرید آنها به شکل بیسابقهای پایین آمده و مردم از اقشار متوسط در
حال سقوط به قشر فقیر هستند، تحقیر شوند. اکنون وضعیت جامعه لبنان به دو
طبقه تقسیم شده که یک طبقه آن را درصد کمی از ثروتمندان تشکیل میدهند و
طبقه بعدی اکثریت قریب به اتفاق مردم هستند.
اما این حقیقتها کدام است؟
-اولین حقیقت این است که طی چند سال گذشته «سعد حریری» ابتدا به عنوان نخست وزیر لبنان و پس از آن نخست وزیر مکلف این کشور هیچ اقدامی به خواست و اراده خود برای حل چالشهای لبنان انجام نداده؛ بلکه تصمیمات وی تماما پاسخ به دستورالعملهای ایالات متحده و جلب نظر این کشور بود. حتی با وجود این که «محمد بن سلمان» ولیعهد سعودی سعد حریری را در ریاض گروگان گرفته و به بدترین شکل او را تحقیر کرد؛ اما رئیس جریان المستقبل همچنان به دنبال جلب رضایت و حمایت بن سلمان است و در این مسیر از واسطههای بین المللی همچون مصر و فرانسه کمک خواست.
بنابراین باید بگوییم که سعد حریری طی این 9 ماه نه کاری برای تشکیل دولت انجام داد و نه استعفای خود را در زمان کوتاه و مناسب اعلام کرد تا دست کم لبنانیها در شرایط بهتری بتوانند نامزد دیگری برای نخستوزیری آینده پیدا کنند. به نظر میرسد که مسئولیت سعد حریری طی این مدت طولانی یافتن راه حلی برای سرپوش گذاشتن بر ناتوانی و وابستگی خود به عناصر خارجی بود.
- واقعیت دوم این است که این تبعیت و وابستگی سعد حریری به ریاض و واشنگتن در چارچوب اجرای یک طرح آمریکایی با هدف غرق کردن ملت و دولت لبنان در چالشها و جلوگیری از راهی برای برون رفت از بحرانهای پیچیده بوده و هست. سقوط اقتصادی لبنان و تشدید بحرانهای پولی اجتماعی و معیشتی نیز از جمله دیگر برنامههای پروژه آمریکا ضد لبنان است که برخی از نیروهای سیاسی و موسسات مالی در داخل لبنان نیز در این جنایت واشنگتن شریک هستند.
در این میان «ریاض سلامه» رئیس بانک مرکزی لبنان و مرد اول آمریکا در لبنان در خط مقدم انجام پروژههای اقتصادی واشنگتن ضد لبنانیها قرار دارد و نمیتوان بحران احتکار دارو و بالا رفتن بی رویه نرخ دلار را جدا از سیاستهای وی دانست. این برنامههای آمریکایی با مشارکت مهرههای لبنانی همان پروژهای است که دشمنان قصد دارند از طریق آن مردم این کشور را غرق در بحرانهای مختلف کرده و مردم را در مقابل رئیس جمهور و متحدان آن و در نهایت مقاومت قرار دهند. مقاومت لبنان از زمان پیروزیهای خود در سال 2000 و 2006 بر دشمن اشغالگر صهیونیستی منبع اصلی نگرانی پایتختهای غربی است؛ چراکه تبدیل به یک تهدید جدی برای امنیت و موجودیت رژیم صهیونیستی شده ؛ رژیمی که استعمارگران غربی همه تلاش خود را برای حمایت از منافع آن در منطقه انجام میدهند.
غربیها و در راس آنها آمریکا میدانند که حضور پر رنگ مقاومت در عرصههای مختلف لبنان از جمله صحنه سیاسی این کشور مانع تجاوزات اشغالگران صهیونیست به حاکمیت لبنان و تحقق اهداف آنها در این کشور میشود. به ویژه اکنون که مسئله ترسیم مرزهای دریایی میان لبنان و فلسطین اشغالی مطرح شده، واشنگتن و تل آویو تلاش میکنند تا راهی برای پایمال کردن حقوق واقعی لبنان در این مرزها پیدا کنند.
- واقعیت سوم این است که لبنانیها نمیتوانند از بحرانهای اقتصادی و مالی خود خارج شده و به ثبات اقتصادی و اجتماعی دست پیدا کنند، مگر این که از وابستگی سیاسی و اقتصادی به کشورهای استعمارگر غربی رها گردند و سیاستهای خود را بر اساس منافع ملی بنا کنند. حرکت کردن به سمت یک اقتصاد غیر رانتی مولد که در مسیر رشد و توسعه باشد موجب میشود تا ثروت لبنان در خدمت منافع ملی این کشور به کار گرفته شود. استفاده از پروژهها و کمکهای ارائه شده بدون هیچ پیششرطی جهت حل ریشهای بحرانهای لبنان توسط ایران و چین و روسیه از جمله دیگر راهکارهای مفیدی است که لبنانیها میتوانند برای حل بحرانهای خود از آن کمک بگیرند.
- اما حقیقت چهارم ضرورت تکمیل نبرد آزاد سازی و حمایت از لبنان و ثروتهای آن از شر اشغالگری و طمع ورزیهای رژیم صهیونیستی و توطئههای آن به همراه آمریکا علیه مقاومت و سلاح بازدارنده آن است. در این میان لبنانیها برای موفقیت همانند همیشه به معادله طلایی «ارتش مردم و مقاومت» جهت رهایی از سیاستهای نئولیبرال که منجر به افزایش نابرابریهای اجتماعی شده، دارند.
به طور کلی اگر امروز «میشل عون» رئیس جمهوری لبنان با تشکیل دولتی که حریری خواستار آن بود موافقت میکرد نتیجه این بود که سعد حریری میتوانست موافقت و حمایت منطقهای و بینالمللی برای تشکیل دولت جدید را به دست بیاورد. این حمایت زمینه را برای افزایش شانس سعد حریری و همه 14 مارسیها در انتخابات آینده پارلمانی فراهم میکرد که در نهایت منجر به تشکیل یک ساختار سیاسی در لبنان در راستای منافع کاملا آمریکایی میشد.
در این شرایط نیز سعد حریری به بهانه مخالفت رئیس جمهور و متحدان وی با ساختار مورد نظر او جهت تشکیل دولت آینده استعفا داد. به همین دلیل ممکن است اتهاماتی متوجه تیم رئیس جمهوری در بحرانهای پیچیده کشور شود که این موضوع نیز در چارچوب طرحهای آمریکایی قرار می گیرد؛ چرا که واشنگتن میتواند از محاصره اقتصادی لبنان به عنوان اهرم فشاری علیه رئیس جمهور و متحدان وی برای تضعیف مقاومت استفاده کند.
در هر دو صورت حزبالله و نیروهای ملی لبنان باید طرحی برای خنثی کردن این کودتای آمریکایی از طریق انتخابات پارلمانی تهیه کنند؛ چرا که ایالات متحده و همپیمانان آن قطعاً بعد از شکست در موج سواری بر اعتراضات مردمی لبنان این بار پروژه جدیدی برای پیروزی مهرههای خود در این کشور و تضعیف مقاومت و متحدان آن طراحی کردهاند.
اما این حقیقتها کدام است؟
-اولین حقیقت این است که طی چند سال گذشته «سعد حریری» ابتدا به عنوان نخست وزیر لبنان و پس از آن نخست وزیر مکلف این کشور هیچ اقدامی به خواست و اراده خود برای حل چالشهای لبنان انجام نداده؛ بلکه تصمیمات وی تماما پاسخ به دستورالعملهای ایالات متحده و جلب نظر این کشور بود. حتی با وجود این که «محمد بن سلمان» ولیعهد سعودی سعد حریری را در ریاض گروگان گرفته و به بدترین شکل او را تحقیر کرد؛ اما رئیس جریان المستقبل همچنان به دنبال جلب رضایت و حمایت بن سلمان است و در این مسیر از واسطههای بین المللی همچون مصر و فرانسه کمک خواست.
بنابراین باید بگوییم که سعد حریری طی این 9 ماه نه کاری برای تشکیل دولت انجام داد و نه استعفای خود را در زمان کوتاه و مناسب اعلام کرد تا دست کم لبنانیها در شرایط بهتری بتوانند نامزد دیگری برای نخستوزیری آینده پیدا کنند. به نظر میرسد که مسئولیت سعد حریری طی این مدت طولانی یافتن راه حلی برای سرپوش گذاشتن بر ناتوانی و وابستگی خود به عناصر خارجی بود.
- واقعیت دوم این است که این تبعیت و وابستگی سعد حریری به ریاض و واشنگتن در چارچوب اجرای یک طرح آمریکایی با هدف غرق کردن ملت و دولت لبنان در چالشها و جلوگیری از راهی برای برون رفت از بحرانهای پیچیده بوده و هست. سقوط اقتصادی لبنان و تشدید بحرانهای پولی اجتماعی و معیشتی نیز از جمله دیگر برنامههای پروژه آمریکا ضد لبنان است که برخی از نیروهای سیاسی و موسسات مالی در داخل لبنان نیز در این جنایت واشنگتن شریک هستند.
در این میان «ریاض سلامه» رئیس بانک مرکزی لبنان و مرد اول آمریکا در لبنان در خط مقدم انجام پروژههای اقتصادی واشنگتن ضد لبنانیها قرار دارد و نمیتوان بحران احتکار دارو و بالا رفتن بی رویه نرخ دلار را جدا از سیاستهای وی دانست. این برنامههای آمریکایی با مشارکت مهرههای لبنانی همان پروژهای است که دشمنان قصد دارند از طریق آن مردم این کشور را غرق در بحرانهای مختلف کرده و مردم را در مقابل رئیس جمهور و متحدان آن و در نهایت مقاومت قرار دهند. مقاومت لبنان از زمان پیروزیهای خود در سال 2000 و 2006 بر دشمن اشغالگر صهیونیستی منبع اصلی نگرانی پایتختهای غربی است؛ چراکه تبدیل به یک تهدید جدی برای امنیت و موجودیت رژیم صهیونیستی شده ؛ رژیمی که استعمارگران غربی همه تلاش خود را برای حمایت از منافع آن در منطقه انجام میدهند.
غربیها و در راس آنها آمریکا میدانند که حضور پر رنگ مقاومت در عرصههای مختلف لبنان از جمله صحنه سیاسی این کشور مانع تجاوزات اشغالگران صهیونیست به حاکمیت لبنان و تحقق اهداف آنها در این کشور میشود. به ویژه اکنون که مسئله ترسیم مرزهای دریایی میان لبنان و فلسطین اشغالی مطرح شده، واشنگتن و تل آویو تلاش میکنند تا راهی برای پایمال کردن حقوق واقعی لبنان در این مرزها پیدا کنند.
- واقعیت سوم این است که لبنانیها نمیتوانند از بحرانهای اقتصادی و مالی خود خارج شده و به ثبات اقتصادی و اجتماعی دست پیدا کنند، مگر این که از وابستگی سیاسی و اقتصادی به کشورهای استعمارگر غربی رها گردند و سیاستهای خود را بر اساس منافع ملی بنا کنند. حرکت کردن به سمت یک اقتصاد غیر رانتی مولد که در مسیر رشد و توسعه باشد موجب میشود تا ثروت لبنان در خدمت منافع ملی این کشور به کار گرفته شود. استفاده از پروژهها و کمکهای ارائه شده بدون هیچ پیششرطی جهت حل ریشهای بحرانهای لبنان توسط ایران و چین و روسیه از جمله دیگر راهکارهای مفیدی است که لبنانیها میتوانند برای حل بحرانهای خود از آن کمک بگیرند.
- اما حقیقت چهارم ضرورت تکمیل نبرد آزاد سازی و حمایت از لبنان و ثروتهای آن از شر اشغالگری و طمع ورزیهای رژیم صهیونیستی و توطئههای آن به همراه آمریکا علیه مقاومت و سلاح بازدارنده آن است. در این میان لبنانیها برای موفقیت همانند همیشه به معادله طلایی «ارتش مردم و مقاومت» جهت رهایی از سیاستهای نئولیبرال که منجر به افزایش نابرابریهای اجتماعی شده، دارند.
به طور کلی اگر امروز «میشل عون» رئیس جمهوری لبنان با تشکیل دولتی که حریری خواستار آن بود موافقت میکرد نتیجه این بود که سعد حریری میتوانست موافقت و حمایت منطقهای و بینالمللی برای تشکیل دولت جدید را به دست بیاورد. این حمایت زمینه را برای افزایش شانس سعد حریری و همه 14 مارسیها در انتخابات آینده پارلمانی فراهم میکرد که در نهایت منجر به تشکیل یک ساختار سیاسی در لبنان در راستای منافع کاملا آمریکایی میشد.
در این شرایط نیز سعد حریری به بهانه مخالفت رئیس جمهور و متحدان وی با ساختار مورد نظر او جهت تشکیل دولت آینده استعفا داد. به همین دلیل ممکن است اتهاماتی متوجه تیم رئیس جمهوری در بحرانهای پیچیده کشور شود که این موضوع نیز در چارچوب طرحهای آمریکایی قرار می گیرد؛ چرا که واشنگتن میتواند از محاصره اقتصادی لبنان به عنوان اهرم فشاری علیه رئیس جمهور و متحدان وی برای تضعیف مقاومت استفاده کند.
در هر دو صورت حزبالله و نیروهای ملی لبنان باید طرحی برای خنثی کردن این کودتای آمریکایی از طریق انتخابات پارلمانی تهیه کنند؛ چرا که ایالات متحده و همپیمانان آن قطعاً بعد از شکست در موج سواری بر اعتراضات مردمی لبنان این بار پروژه جدیدی برای پیروزی مهرههای خود در این کشور و تضعیف مقاومت و متحدان آن طراحی کردهاند.