کارشناس حوزه سیاستگذاری فرهنگی مطرح کرد:
من این فیلمها را پیشتر در دورههای سیزدهم و چهاردهم جشنوارهی مستند سینماحقیقت دیده بودم. بحث اصلیِ این فیلمها، حذفِ آن باورِ مقاومتیِ مدنظر ما در انقلاب اسلامیمیباشد.
سرویس فرهنگی شهدای ایران: سیوهشتمین دورهی جشنوارهی جهانی فیلم فجر از تاریخ ۵ تا ۱۲ خرداد ۱۴۰۰ در تهران، میزبان علاقهمندان بود. آثار در دو بخش اصلی و جنبی به نمایش درآمد. در بخش «شاخههای زیتون» که «دریچهای به تحولات روز جهان اسلام» میباشد، ۸ فیلم به روی پرده رفت.
در این راستا در خصوص ۳ فیلم مستند ایرانیِ به نمایش درآمدهی این بخشِ سینمای مقاومت، فاش نیوز با «محمدرضا شاهحسینی»، کارشناس حوزه سیاستگذاریِ فرهنگی و هنر و رسانه، نویسنده سینما، مدرس و مولف و پژوهشگر، به گفتوگو نشسته است:
از «محمدرضا شاهحسینی» کتاب «رسالت گمشده: صنعت سینما و حاکمیت موضوعی با عنوان جنگ» به قلم مشترک "حمید شمسالدینخرمی" در ۲۱۲ صفحه در سال ۱۳۹۹ چاپ شده و برای اولین بار در نمایشگاه مجازی کتاب تهران، در دسترس علاقهمندان قرار گرفت. کتاب دیگر "شاه حسینی" «بیستوچهار ساعت مهندسی فرهنگی» به قلم مشترک "روحالله شمقدری" به عنوان اثری تحلیلی با نگاه به برجام، ۲۴ ساعت قبل از تصمیم «دونالد ترامپ» در زمینهی برجام و همزمان با برگزاری سیویکمین دورهی نمایشگاه کتاب تهران، توسط انتشارات جامعهی اسلامیهنرمندان منتشر گردید. همینطور کتاب «درآمدی بر سینمای استراتژیک» به قلم مشترک "محمدرضا شاه حسینی"، "روح اله شمقدری" و "فاطمه نمازدوست"، توسط نشر جامعهی اسلامیهنرمندان در دی ماه ۱۳۹۶ و ۳۴۶ صفحه به چاپ رسید. "محمدرضا شاهحسینی" همچنین کتاب «تجربهای ۴۰ ساله از لیبرالیزاسیون دولتی» را در ۲۷۰ صفحه، توسط نشر جامعهی اسلامیهنرمندان منتشر کرده است که در این اثر به تبیین مبانی، بر اساس شواهدی از سینمایهالیوود میپردازد.
* با عرض سلام و تشکر فراوان از اینکه دعوت ما را برای گفتوگو پذیرفتید، نظرتان را در خصوص ۳ فیلم از آثار به نمایش درآمده در بخش "شاخههای زیتون" جشنواره جهانی فیلم فجر سیوهشتم "هجده هزارپا"، "فرزندان شب"، "برادرم نادعلی" بفرمایید؟
- بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم.
به نظر نمیرسد بضاعت کل بخش سینمای مستند ما در بخش سینمای مقاومت یا آنچه که به نام "شاخههای زیتون" در این جشنواره مطرح میشود، همانی باشد که با این ۳ فیلم به نمایش درآمده است. بلکه سلیقهی دوستان این بوده است.
من این فیلمها را پیشتر در دورههای سیزدهم و چهاردهم جشنوارهی مستند سینماحقیقت دیده بودم. بحث اصلیِ این فیلمها، حذفِ آن باورِ مقاومتیِ مدنظر ما در انقلاب اسلامیمیباشد.
اثری مانند "هجده هزارپا " در چارچوب نهادهای انقلاب اسلامیساخته میشوداما مخاطب وقتی با آن مواجه میشود، میبیند که به شدت یک ایرانزدایی در این اثر انجام شده و فرهنگ انقلاب اسلامیبه یک شکلی از این اثر حذف شده است. این مطلب را ما در هواپیماهایی که در آن عمقِ هجدههزار پا پرواز میکنند با خلبانان رشیدی که متعلق به ارتش و سپاه میباشند، میبینیم و عملاً نشان داده نمیشوند و چیزی از ایران گفته نمیشود. به طوری که اگر به این اثرِ تاریخی مستند که تحت عنوان یک سند باقی میماند، در بیست سال آینده رجوع شود، تنها به ذهن میرسد که نیروهایی از سوریه دفاع کردهاند و آن چیزی که به نام محور مقاومت انقلاب اسلامیو روحیهی جهاد و شهادتی که موجب شده است بروند و این اتفاق خیلی مهم همچونامدادرسانی و پرواز در عمقِ هجده هزارپا که عملاً عملیات بارریزی وامدادرسانی را ناممکن و سخت میکند، رقم بزنند، نشان داده نمیشود.
در واقع آن تجربهی دفاع مقدس و جنگ تحمیلی توسط خلبانان چیرهدست ارتش که بعدتر به خلبانان سپاه منتقل شد، اینها در این اثر حذف شده است و ما چیزی در آن نمیبینیم.
فیلم "فرزندان شب" نیز به همین ترتیب میباشد. به یک نوعی ما میتوانیم این فیلم را کپیبرداری از فیلم "زنانی با گوشوارههای باروتی" در نظر بگیریم؛ منتها با این تفاوت که "فرزندان شب" کلاً مخالفت با اسلام را نشان میدهد و اینطور وانمود میکند که نسخهی دیگری از اسلام موجود نمیباشد و اسلام رادیکال و اسلام ایدئولوژیک را به بدترین شکل ممکن و با صحنههای بسیار بسیار ویژهای به مخاطب ارائه میدهد تا جایی که هیچ فرقی بین اسلام داعشی و اسلام حقیقی قائل نمیشود.
پدیدهی اسلامی که در این اثر با آن مواجه میشویم به قدری شنیع و کثیف و جنایتکار نشان داده میشود که اگر هر مسلمانی با هر نوع عقیدهای مقابل تصاویر این فیلم بنشیند، شاید از مسلمان بودن خود پشیمان شود. این نقطهی ضعف این اثر است و من نمیدانم با چه رویکردی این فیلم وارد بخش "شاخههای زیتون" شده است؛ در حالی که آثار بهتری هم وجود داشت.
فیلم "برادرم نادعلی" هم در یک فاز دیگری هست. این فیلم هم دارای مشکلات متعددی هست. یک مخاطب را با این سوال مواجه میکند که اگر من به جنگ بروم و در راه وطن و اعتقاداتام شهید شوم، آن وقت خانوادهی من با فلاکت مواجه میشوند و مسئولان پاسخ آنها را سربالا میدهند و جوابگو نیستند و برایشان آنقدر مهم نیستم که هزینهای برایم کنند و آزمایش دی. اِن. اِی را انجام دهند و مسائلی از این دست که در این فیلم به آن اشاره میشود. تقابل بین فتوای مراجع و علما را نیز در این فیلم مشاهده میکنیم و اثر را به جلو میبرد که باز هم من پی نمیبرم وجود این فیلم در این جشنواره چه جایگاه و لزومی دارد.
البته از دید من اینطور هست که هر سهی این فیلمهای مستند را مناسب جشنوارهای در جمهوری اسلامی آن هم جشنوارهی جهانی فیلم فجرِ جمهوری اسلامی نمیبینم. لذا بنده با کمال تاسف هیچکدام از این ۳ فیلم مستند را نه در شان بخش "شاخههای زیتون" جشنواره جهانی فیلم فجر میبینم، نه جزء آثاری میدانم که تحت عنوان آنچه با نام سینمای حوزه مقاومت میشناسیم، بشود ارائه و نمایش داد. البته چهبسا کارگردانان این آثار اعتقادی به این تحلیل بنده نداشته باشند. من حتی به کارگردان "فرزندان شب" که در همین جشنواره ملاقات داشتم، گفتم که خیلی فیلم بدی ساختید! ایشان پرسیدند چرا؟ و بنده گفتم: به این خاطر که تمیزی بین اسلام حقیقی و داعشی ندادید! ایشان جوابی نداشتند بدهند، دوستشان که بین ما حضور داشت، به کمک او آمد و گفت: مگر ما حوزهی علمیه هستیم که بخواهیم اینها را از یکدیگر تمیز دهیم؟ بنده گفتم: پس تعهد و رسالت فیلمسازی شما چه میشود؟ این سند تاریخی هست دیگر. از دوستان موسسهی روایت فتح هم من این پرسش و دغدغه را داشتم که شما بحث انقلاب اسلامی و حاج قاسم را چه میخواهید کنید.
* کارگردان فیلم "هجدههزار پا" به پیشنهاد حاج قاسم و دعوت موسسهی رسانهای اوج برای به تصویر کشیدن و ثبت تاریخیشدن عملیات امدادرسانی به محاصرهشدگان "فوعه و کفریا" به سوریه میروند و حتی وقتی به ایران بازمیگردند، تلاش میکنند که مجدداً به سوریه بازگردند و این فیلم مستند را بسازند.
- بنده کاری به این ندارم که سرمایه فیلم را چه کسی داده است. من با آقای "باسل خطیب" سال ۹۵ که آمده بودند جشنواره بینالمللی فیلم مقاومت، در پردیس سینماگالری ملت ملاقات داشتم و ایشان را دعوت به گفتوگو کردم و گفتم: در فیلم شما ایدئولوژیزدایی و ایرانزدایی هست. ایشان گفتند: سیاست سازمان فرهنگی سوریه در این است که ما اصلاً نمیبایستی در فیلمهایمان ایدئولوژی را نمایش دهیم! گفتم جالب است!
در فیلمهای سینمایی داستانی که نشان از کمکرسانی به سوریه دارد و ساخته میشود، مانند "جشن تولد"، من میبینم که به شدت مراقب هستند تا یک فرهنگ سکولاری بر ابعادِ درام حاکم باشد. حال سوال من این است که آیا در فیلمهای مستند نیز باید خودمان چنین سانسوری بکنیم؟ اگر باید چنین سانسوری بکنیم، خب باشد، اشکالی ندارد؛ اما وقتی که مستندسازِ ما خود را آزاد بپندارد، خواهد توانست، حداقل نشان دهد که خلبانِ این هواپیما اهل کجاست و به تصویر بکشد. این خلبانی که برای امدادرسانی و کمکرسانی به مردم در محاصرهی سوریه دارد مستشاری و پشتیبانی میشود، از کدام کشور است. آیا تا این اندازه میبایستی خودسانسوری کنیم؟ تاریخ به ما چه خواهد گفت؟ "هجدههزار پا" یک سند تاریخی است و خیلی از نظرِ ابعادِ نظامی اتفاق مهمی است و افرادی که در حوزه نظامی چنین پرواز و امدارسانی انجام میدهند، میدانند که ابعاد پُر اهمیت این مسئله در کجا هست. اینکه افرادی که دو سوی ماجرا هستند و این بستههای امدادی خراب نشود و باد نبرد؛ اما آیا ارتش سوریه این کار را کرد؟ اگر آمریکاییها چنین مستشاری را در سوریه انجام داده بودند، آیا کارگردان فیلم به خودش اجازه میداد که نقش آمریکا را حذف کند و نشان ندهد؟ ما آمدیم نقش ایران و شهدایی که در این قضیه داشتیم را حذف کردیم. شخصیت راوی فیلم "احمد" هم خود را سکولار نشان میدهد که به ایران آمده و برگشته است. حتی داعش را هم نشان نمیدهیم و دختری را نمایش میدهیم که داعش با او کاری نداشته است؛ در صورتی که واقعیت سوریه چنین نبود. من میگویم چرا ایران در این اثر به تصویر کشیده نشد؟ این را به من جواب دهند. بعد هم اینکه، ابهامات جدی در اینجا وجود دارد.
من تازه کالبدشکافی نمیکنم و دارم لایههای رویی آثار را بررسی میکنم و سخنی از لایههای زیرین نمیکنم که چطور اسلامزدایی و ایرانزدایی و ترویج سکولاریسم در این آثار میشود.
در مورد آن ۲ فیلم دیگر یعنی "فرزندان شب" و "برادرم نادعلی" هم سوال اساسی دارم و آن اینکه در "فرزندان شب" اگر اسلام داعشی را نشان دادید و خیلی هم خوب، حال چرا اسلام حقیقی را نشان ندادید؟ چرا آمدید همهی احکام اسلام را به نام داعش معرفی کردید؟ اسلام برای خود مباحثی دارد و داعش هم بحثهایی دارد؛ نمیتوانیم بگوییم اسلام این هست. بلکه پیاده شدن احکام توسط داعش است که اشکال دارد. پس نمیتوانیم بگوییم کل ایدئولوژی حذف!
در مورد "برادرم نادعلی" هم همینطور. پرسش اساسی من این است که آیا ما در مورد تمامی شهدایمان اینطور برخورد کردیم!؟ آیا همهی خانوادههای شهداء به این شکل مشکل دارند!؟ یعنی ما نمیتوانستیم یک گزینهی خوب را کنار این بگذاریم!؟ از آن طرف در جامعه، خانوادههای شهداء به این محکوم میشوند که به ایشان سهمیه تعلق میگیرد و از این طرف فیلمی که ساخته شده است میگوید اینها بی احترامی و اذیت شدهاند. این نقیصه را منِ جوان اگر فردا جنگ شد و خواستم بروم و بجنگم، چطور باید پوشش دهم؟ برای چه کسی؟ برای جامعهای که در آن فردا با برادرم اینطور برخورد کنند؟ خب پس به جنگ نمیروم! بعد اگر همه اینطور فکر کنند، آن وقت آن روحیهی سلحشوری پس چه خواهد شد!؟
لذا پس به نظر میرسد که باید یک تجدید نظر اساسی در جشنوارهداری صورت بگیرد. این تجدید نظرِ جدی، زمانی صورت میپذیرد که خبرگان و دغدغهمندان حوزهی جهاد و مقاومت و شهادت بیایند در این بخشِ "شاخههای زیتون" ورود پیدا کنند و گزینه و اثر معرفی کنند. حتی نهادهایی که میخواهند متولی ساخت و تولید یک اثر شوند، از این عزیزان بهره بگیرند.
من دیروز این فیلمِ آقای "حبیب احمدزاده" را که در ارمنستان کار کرده بود، دیدم. آمده بود و زحمت کشیده بود ولی آیا سیاست کلان جمهوری اسلامی ایران در بحث "قره باغ" را دانسته که این فیلم را ساخته است؟ سینماگرِ ما صرف اینکه برود از ارمنستان بودجه بگیرد و ۲ موقعیت در فیلم خلق کند که نشد حرف!
واقعیت این است که اینها دغدغه است.
انتقاد نخستِ من به دوستان مستندساز است که برای نمونه آیا در "هجدههزار پا" نمیتوانستید یک صحنهی خوب و پرچم ایران هم بگذارید؟ آیا نمیتوانستید هواپیماهای ما را که برای امدادرسانی به "فوعه و کفریا" میروند، طوری نشان دهید که مشخص شود متعلق به کشور ماست تا در تاریخ ثبت شود و بماند؟ حتی این ما بودیم که رفتیم و نیروی هوایی آنها را فعال کردیم. آیا در "فرزندان شب" نمیتواستید نوع دیگری از اجرای احکام اسلام را هم نشان دهید؟ یا در مورد مستند "برادرم نادعلی" آیا نمیتوانستید از کمکهایی که توسط حاکمیت به خانوادههای شهداء تعلق گرفته است هم صحنهای نشان دهید؟
انتقاد بعدی هم به دوستان برگزارکننده جشنواره است که آیا نمیتوانستند بگردند و فیلمهای بهتری را پیدا کنند؟ آیا انقدر دست ما خالی هست؟ از آنطرف که آنهمه داریم میگوییم فیلم مستند تولید کردهایم.
نفوذ خزنده «اسلامزدایی»، «ایرانزدایی» و «ترویج سکولاریسم» در سینمای مقاومت!
* البته پرچم ایران را در دستان محاصرهشوندگان "فوعه و کفریا" در فیلم "هجدههزار پا" میبینیم یا فیلمساز در "فرزندان شب" مشخصاً به سراغ کودک سربازان داعش رفته است و یا در "برادرم نادعلی" کارگردان صرفاً دغدغهی یک خانوادهی "شهید گمنام" را به تصویر میکشد و تعمیم نداده است.
- قطعاً هیچ اثری مطلق سفید یا سیاه نیست و "هجدههزار پا" و "فرزندان شب" و "برادرم نادعلی" نکات خوبی هم دارند اما من از هیچکدامِ این آثار رضایت ندارم. غلبهی سیاهی در این آثار، آن هم در این حوزهی سینمای مقاوت، به نحوی است که نمیتوانیم از آنها دفاع کنیم و بگوییم میتوانند در جشنوارهی جهانی فیلم فجر نمایش داده شوند. ایران صاحب این جشنواره است دیگر! حال به عنوان اینکه بگوییم این ۳ اثر، خروجی سینمای مقاومت کشورمان است، این بد است. باز هم من خدا را شکر میکنم که فیلمی مانند "کودتای ۵۳" که در جشنوارهی مستند سینما حقیقت حضور داشت و تقدیر شد، به این بخش "شاخههای زیتون" راه پیدا نکرد.
* از دیگر کمداشتهای جشنواره، به چه موردی میتوان اشاره نمود؟
- متاسفانه در این جشنوارهی جهانی فیلم فجر، ما چنین چیزی نداریم که از هیئت انتخاب نام برده شده باشد. اینجا تقریباً دارند مانند جشنوارهی فیلم "برلین" عمل میکنند که در آنجا دبیر میآید، مینشیند و فیلمها را میبیند و میگوید که کدام فیلم بیاید و کدام فیلم نیاید. در "اسکار" میگویند شما به ما فیلم پیشنهاد دهید و ما نامزدها را انتخاب میکنیم. در اینجا اما دارند گزینشی عمل میکنند. پس در اینجا سلیقهی دوستان، این فیلمها بوده است نه اینکه ضوابط تخصصی و مشخص حاکم باشد. اینکه این ۳ فیلم مستند بیاید. حال آیا فیلمهای دیگری میتوانست بیاید؟ بله؛ میتوانست. چرا نیامد؟ چون سلیقهی دوستان بوده که نیامده است.
یک بحثی هم که وجود دارد این است که چون در جشنوارهی مستند سینما حقیقت به طور نمونه فیلم "هجدههزار پا" جایزه هم گرفت، پس بیاوریم در این جشنواره! خب مگر سیاستهای جشنواره جهانی فیلم فجر مبتنی بر سیاستهای جشنواره فیلم مستند سینما حقیقت است!؟
نفوذ خزنده «اسلامزدایی»، «ایرانزدایی» و «ترویج سکولاریسم» در سینمای مقاومت!
* ثبت جشنوارهی جهانی فیلم فجر در "فیاپف" فدراسیون انجمنهای تهیهکنندگان بینالمللی فیلم را چگونه ارزیابی میکنید؟
- ثبت جهانی شدن جشنواره ما، یک افتخار برای پرچم ایران و ایرانی است اما باید ببینیم این به واسطهی پرداخت حق عضویت بوده است یا خیر؛ و اینکه باید دید که خروجی این افتخار چه خواهد بود و فیلمسازان ما چه ویژگی بهتری برایشان کسب خواهد شد و بازار جشنوارهی ایران چگونه خواهد شد. باید دید این بِرَند به چه دردمان میخورد. باید دید خودِ "فیاپف" چه موجودیتی دارد. باید دید مواهب این ثبت چه هست و در مقابل، آنها از ما چه خواستهاند.
حال اینکه اسم کشورمان در کنار سایر کشورهای دارای جشنواره "الف جهانی" قرار گرفته است، علیالقاعده باعث خوشحالی است.
اما آنچه در این بین از اهمیت بیشتری برخوردار میباشد، این است که بایستی تکلیف خودمان را با جشنوارهداری، مشخص کنیم. مانند کسی است که یک وزنه ۲۵۰ کیلویی را بلند کرده است، حال چه تفاوتی میکند این ثبت شود یا خیر. بنده هنوز یک توانمندی در این جشنوارهداری ندیدم. شاید من اشتباه کنم اما نخستین بُعدِ توانمدی این است که ما بگوییم مشخصاً در این جشنواره به دنبالِ چه هستیم و چه هدفی را دنبال میکنیم. آن وقت است که وقتی مبتنی بر اهداف گام برداشتیم، میتوانیم بگوییم این جشنواره موفق بوده یا موفق نبوده است.
اینکه ما را در "فیاپف" تایید کردند، خوب بوده یا تایید نمیکردند بد بوده است؛ چون چنان هدفی را ندیدم به همین خاطر نه میتوانم از این تایید شدن خیلی خوشحال شوم و نه نکات پیرامونی برایم خیلی جذابیت داشته باشد.
نفوذ خزنده «اسلامزدایی»، «ایرانزدایی» و «ترویج سکولاریسم» در سینمای مقاومت!
*نسبت فجر انقلاب اسلامی با جشنوارهی جهانی فیلم فجر چه میتواند باشد؟
جشنواره گیج است و در کلیت فرم برگزاریاش معلق میباشد. گیج بودنِ جشنواره در این است که شما نمیدانید جشنواره جهانی فیلم فجر، جشنوارهی انقلاب اسلامی است یا جشنوارهی فجر انقلاب جمهوری اسلامی یا جشنوارهی فجر ایران یا جشنواره فجر! کدام یک؟ وقتی این را ندانید، خب استراتژی مشخصی هم نمیتوانید برای آن داشته باشید.
خاطرتان هست که در سال ۹۴ نام جشنواره قرار بود توسط آقای "حجتالله ایوبی" به جشنواره بینالمللی فیلم ایران یا تهران تغییر پیدا کند! عنوان "فجر" از آن برداشته شود! که خیلی صداها برآمد مبنی بر اینکه حق ندارید چنین کاری کنید!
عموماً وقتی گِرِیدِ بینالمللی برای یک جشنواره میآید، یک سری اهداف کلان برای این جشنواره در نظر گرفته میشود که به طور نمونه باید بگوییم یک دو سه چهار و پنج ملاک. حال باید با وجود این ملاکها بیاییم بگوییم این فیلمها را در این جشنواره شرکت دهیم. آنوقت اگر مطابقت داشت که میگوییم دست شما درد نکند و اگر مطابقت نداشت که میگوییم چرا این آثار انتخاب شدند. من در حقیقت چیزی به عنوان اهداف کلان در این چند سال برگزاری بخش بینالملل جشنواره که از بخش ملی فجر تفکیک شد، ندیدم. بیشتر سلایق حاکم است. چه در دورهی دبیری آقای "رضا میرکریمی" که انتخاب فیلمها توسط شخص دبیر صورت میگرفت، چه دورهای که آقای "محمدمهدی عسگرپور" به عنوان دبیر حضور دارند، باز هم مبتنی بر سلیقه است و من چون ملاکی ندیدم، نمیتوانم قضاوت کنم که این فیلمها، بهجا به جشنواره آمده است یا بهجا نبوده است.
* چه پیشنهادی در جهت رشد و تعالی بخش شاخههای زیتون جشنوارهی جهانی فیلم فجر برای دورههای آینده دارید؟
- ما باید یک حلقهی اصلی شورای سیاستگزاریِ جامعالاطراف و نه رانتی داشته باشیم که ایشان را، هم بدنهی سینمایی کشور و هم بدنهی انقلابی کشور قبولشان دارند. ایشان را بیاوریم که متشکل از افراد خبره و صاحبنظر تشکیل شود و بیایند و رصدِ جامع داشته باشند و مبتنی بر این رصدِ جامع، بگویند فیلمهای حائز شرایطِ حضور در این بخش "شاخههای زیتون" اینهاست. ملاکهایی شورایی و خیلی شفاف و روشن ابلاغ شود که مبتنی بر این ملاکها، آن وقت فیلمسازانِ داخلی، آثارشان را به جشنواره ارائه دهند و برای شرکتِ فیلمهای خارجی هم این دوستانی که دائماً در جشنوارههای بینالمللی حضور دارند، بیایند مبتنی بر این ملاکها فیلمها را دعوت کنند. اینکه آن ملاکها چه هست، برمیگردد به کارِ کارشناسی ویژه و شفاف.
* بسیار هم عالی. از شما خیلی سپاسگزار هستیم که با رویکرد آسیبشناسانه و نقادانه به جهت بهبود اوضاع، آراء ارزشمندتان را در اختیار ما قرار دادید.
- خواهش میکنم. موفق و موید باشید.
در این راستا در خصوص ۳ فیلم مستند ایرانیِ به نمایش درآمدهی این بخشِ سینمای مقاومت، فاش نیوز با «محمدرضا شاهحسینی»، کارشناس حوزه سیاستگذاریِ فرهنگی و هنر و رسانه، نویسنده سینما، مدرس و مولف و پژوهشگر، به گفتوگو نشسته است:
از «محمدرضا شاهحسینی» کتاب «رسالت گمشده: صنعت سینما و حاکمیت موضوعی با عنوان جنگ» به قلم مشترک "حمید شمسالدینخرمی" در ۲۱۲ صفحه در سال ۱۳۹۹ چاپ شده و برای اولین بار در نمایشگاه مجازی کتاب تهران، در دسترس علاقهمندان قرار گرفت. کتاب دیگر "شاه حسینی" «بیستوچهار ساعت مهندسی فرهنگی» به قلم مشترک "روحالله شمقدری" به عنوان اثری تحلیلی با نگاه به برجام، ۲۴ ساعت قبل از تصمیم «دونالد ترامپ» در زمینهی برجام و همزمان با برگزاری سیویکمین دورهی نمایشگاه کتاب تهران، توسط انتشارات جامعهی اسلامیهنرمندان منتشر گردید. همینطور کتاب «درآمدی بر سینمای استراتژیک» به قلم مشترک "محمدرضا شاه حسینی"، "روح اله شمقدری" و "فاطمه نمازدوست"، توسط نشر جامعهی اسلامیهنرمندان در دی ماه ۱۳۹۶ و ۳۴۶ صفحه به چاپ رسید. "محمدرضا شاهحسینی" همچنین کتاب «تجربهای ۴۰ ساله از لیبرالیزاسیون دولتی» را در ۲۷۰ صفحه، توسط نشر جامعهی اسلامیهنرمندان منتشر کرده است که در این اثر به تبیین مبانی، بر اساس شواهدی از سینمایهالیوود میپردازد.
* با عرض سلام و تشکر فراوان از اینکه دعوت ما را برای گفتوگو پذیرفتید، نظرتان را در خصوص ۳ فیلم از آثار به نمایش درآمده در بخش "شاخههای زیتون" جشنواره جهانی فیلم فجر سیوهشتم "هجده هزارپا"، "فرزندان شب"، "برادرم نادعلی" بفرمایید؟
- بسم الله الرحمن الرحیم. سلام علیکم.
به نظر نمیرسد بضاعت کل بخش سینمای مستند ما در بخش سینمای مقاومت یا آنچه که به نام "شاخههای زیتون" در این جشنواره مطرح میشود، همانی باشد که با این ۳ فیلم به نمایش درآمده است. بلکه سلیقهی دوستان این بوده است.
من این فیلمها را پیشتر در دورههای سیزدهم و چهاردهم جشنوارهی مستند سینماحقیقت دیده بودم. بحث اصلیِ این فیلمها، حذفِ آن باورِ مقاومتیِ مدنظر ما در انقلاب اسلامیمیباشد.
اثری مانند "هجده هزارپا " در چارچوب نهادهای انقلاب اسلامیساخته میشوداما مخاطب وقتی با آن مواجه میشود، میبیند که به شدت یک ایرانزدایی در این اثر انجام شده و فرهنگ انقلاب اسلامیبه یک شکلی از این اثر حذف شده است. این مطلب را ما در هواپیماهایی که در آن عمقِ هجدههزار پا پرواز میکنند با خلبانان رشیدی که متعلق به ارتش و سپاه میباشند، میبینیم و عملاً نشان داده نمیشوند و چیزی از ایران گفته نمیشود. به طوری که اگر به این اثرِ تاریخی مستند که تحت عنوان یک سند باقی میماند، در بیست سال آینده رجوع شود، تنها به ذهن میرسد که نیروهایی از سوریه دفاع کردهاند و آن چیزی که به نام محور مقاومت انقلاب اسلامیو روحیهی جهاد و شهادتی که موجب شده است بروند و این اتفاق خیلی مهم همچونامدادرسانی و پرواز در عمقِ هجده هزارپا که عملاً عملیات بارریزی وامدادرسانی را ناممکن و سخت میکند، رقم بزنند، نشان داده نمیشود.
در واقع آن تجربهی دفاع مقدس و جنگ تحمیلی توسط خلبانان چیرهدست ارتش که بعدتر به خلبانان سپاه منتقل شد، اینها در این اثر حذف شده است و ما چیزی در آن نمیبینیم.
فیلم "فرزندان شب" نیز به همین ترتیب میباشد. به یک نوعی ما میتوانیم این فیلم را کپیبرداری از فیلم "زنانی با گوشوارههای باروتی" در نظر بگیریم؛ منتها با این تفاوت که "فرزندان شب" کلاً مخالفت با اسلام را نشان میدهد و اینطور وانمود میکند که نسخهی دیگری از اسلام موجود نمیباشد و اسلام رادیکال و اسلام ایدئولوژیک را به بدترین شکل ممکن و با صحنههای بسیار بسیار ویژهای به مخاطب ارائه میدهد تا جایی که هیچ فرقی بین اسلام داعشی و اسلام حقیقی قائل نمیشود.
پدیدهی اسلامی که در این اثر با آن مواجه میشویم به قدری شنیع و کثیف و جنایتکار نشان داده میشود که اگر هر مسلمانی با هر نوع عقیدهای مقابل تصاویر این فیلم بنشیند، شاید از مسلمان بودن خود پشیمان شود. این نقطهی ضعف این اثر است و من نمیدانم با چه رویکردی این فیلم وارد بخش "شاخههای زیتون" شده است؛ در حالی که آثار بهتری هم وجود داشت.
فیلم "برادرم نادعلی" هم در یک فاز دیگری هست. این فیلم هم دارای مشکلات متعددی هست. یک مخاطب را با این سوال مواجه میکند که اگر من به جنگ بروم و در راه وطن و اعتقاداتام شهید شوم، آن وقت خانوادهی من با فلاکت مواجه میشوند و مسئولان پاسخ آنها را سربالا میدهند و جوابگو نیستند و برایشان آنقدر مهم نیستم که هزینهای برایم کنند و آزمایش دی. اِن. اِی را انجام دهند و مسائلی از این دست که در این فیلم به آن اشاره میشود. تقابل بین فتوای مراجع و علما را نیز در این فیلم مشاهده میکنیم و اثر را به جلو میبرد که باز هم من پی نمیبرم وجود این فیلم در این جشنواره چه جایگاه و لزومی دارد.
البته از دید من اینطور هست که هر سهی این فیلمهای مستند را مناسب جشنوارهای در جمهوری اسلامی آن هم جشنوارهی جهانی فیلم فجرِ جمهوری اسلامی نمیبینم. لذا بنده با کمال تاسف هیچکدام از این ۳ فیلم مستند را نه در شان بخش "شاخههای زیتون" جشنواره جهانی فیلم فجر میبینم، نه جزء آثاری میدانم که تحت عنوان آنچه با نام سینمای حوزه مقاومت میشناسیم، بشود ارائه و نمایش داد. البته چهبسا کارگردانان این آثار اعتقادی به این تحلیل بنده نداشته باشند. من حتی به کارگردان "فرزندان شب" که در همین جشنواره ملاقات داشتم، گفتم که خیلی فیلم بدی ساختید! ایشان پرسیدند چرا؟ و بنده گفتم: به این خاطر که تمیزی بین اسلام حقیقی و داعشی ندادید! ایشان جوابی نداشتند بدهند، دوستشان که بین ما حضور داشت، به کمک او آمد و گفت: مگر ما حوزهی علمیه هستیم که بخواهیم اینها را از یکدیگر تمیز دهیم؟ بنده گفتم: پس تعهد و رسالت فیلمسازی شما چه میشود؟ این سند تاریخی هست دیگر. از دوستان موسسهی روایت فتح هم من این پرسش و دغدغه را داشتم که شما بحث انقلاب اسلامی و حاج قاسم را چه میخواهید کنید.
* کارگردان فیلم "هجدههزار پا" به پیشنهاد حاج قاسم و دعوت موسسهی رسانهای اوج برای به تصویر کشیدن و ثبت تاریخیشدن عملیات امدادرسانی به محاصرهشدگان "فوعه و کفریا" به سوریه میروند و حتی وقتی به ایران بازمیگردند، تلاش میکنند که مجدداً به سوریه بازگردند و این فیلم مستند را بسازند.
- بنده کاری به این ندارم که سرمایه فیلم را چه کسی داده است. من با آقای "باسل خطیب" سال ۹۵ که آمده بودند جشنواره بینالمللی فیلم مقاومت، در پردیس سینماگالری ملت ملاقات داشتم و ایشان را دعوت به گفتوگو کردم و گفتم: در فیلم شما ایدئولوژیزدایی و ایرانزدایی هست. ایشان گفتند: سیاست سازمان فرهنگی سوریه در این است که ما اصلاً نمیبایستی در فیلمهایمان ایدئولوژی را نمایش دهیم! گفتم جالب است!
در فیلمهای سینمایی داستانی که نشان از کمکرسانی به سوریه دارد و ساخته میشود، مانند "جشن تولد"، من میبینم که به شدت مراقب هستند تا یک فرهنگ سکولاری بر ابعادِ درام حاکم باشد. حال سوال من این است که آیا در فیلمهای مستند نیز باید خودمان چنین سانسوری بکنیم؟ اگر باید چنین سانسوری بکنیم، خب باشد، اشکالی ندارد؛ اما وقتی که مستندسازِ ما خود را آزاد بپندارد، خواهد توانست، حداقل نشان دهد که خلبانِ این هواپیما اهل کجاست و به تصویر بکشد. این خلبانی که برای امدادرسانی و کمکرسانی به مردم در محاصرهی سوریه دارد مستشاری و پشتیبانی میشود، از کدام کشور است. آیا تا این اندازه میبایستی خودسانسوری کنیم؟ تاریخ به ما چه خواهد گفت؟ "هجدههزار پا" یک سند تاریخی است و خیلی از نظرِ ابعادِ نظامی اتفاق مهمی است و افرادی که در حوزه نظامی چنین پرواز و امدارسانی انجام میدهند، میدانند که ابعاد پُر اهمیت این مسئله در کجا هست. اینکه افرادی که دو سوی ماجرا هستند و این بستههای امدادی خراب نشود و باد نبرد؛ اما آیا ارتش سوریه این کار را کرد؟ اگر آمریکاییها چنین مستشاری را در سوریه انجام داده بودند، آیا کارگردان فیلم به خودش اجازه میداد که نقش آمریکا را حذف کند و نشان ندهد؟ ما آمدیم نقش ایران و شهدایی که در این قضیه داشتیم را حذف کردیم. شخصیت راوی فیلم "احمد" هم خود را سکولار نشان میدهد که به ایران آمده و برگشته است. حتی داعش را هم نشان نمیدهیم و دختری را نمایش میدهیم که داعش با او کاری نداشته است؛ در صورتی که واقعیت سوریه چنین نبود. من میگویم چرا ایران در این اثر به تصویر کشیده نشد؟ این را به من جواب دهند. بعد هم اینکه، ابهامات جدی در اینجا وجود دارد.
من تازه کالبدشکافی نمیکنم و دارم لایههای رویی آثار را بررسی میکنم و سخنی از لایههای زیرین نمیکنم که چطور اسلامزدایی و ایرانزدایی و ترویج سکولاریسم در این آثار میشود.
در مورد آن ۲ فیلم دیگر یعنی "فرزندان شب" و "برادرم نادعلی" هم سوال اساسی دارم و آن اینکه در "فرزندان شب" اگر اسلام داعشی را نشان دادید و خیلی هم خوب، حال چرا اسلام حقیقی را نشان ندادید؟ چرا آمدید همهی احکام اسلام را به نام داعش معرفی کردید؟ اسلام برای خود مباحثی دارد و داعش هم بحثهایی دارد؛ نمیتوانیم بگوییم اسلام این هست. بلکه پیاده شدن احکام توسط داعش است که اشکال دارد. پس نمیتوانیم بگوییم کل ایدئولوژی حذف!
در مورد "برادرم نادعلی" هم همینطور. پرسش اساسی من این است که آیا ما در مورد تمامی شهدایمان اینطور برخورد کردیم!؟ آیا همهی خانوادههای شهداء به این شکل مشکل دارند!؟ یعنی ما نمیتوانستیم یک گزینهی خوب را کنار این بگذاریم!؟ از آن طرف در جامعه، خانوادههای شهداء به این محکوم میشوند که به ایشان سهمیه تعلق میگیرد و از این طرف فیلمی که ساخته شده است میگوید اینها بی احترامی و اذیت شدهاند. این نقیصه را منِ جوان اگر فردا جنگ شد و خواستم بروم و بجنگم، چطور باید پوشش دهم؟ برای چه کسی؟ برای جامعهای که در آن فردا با برادرم اینطور برخورد کنند؟ خب پس به جنگ نمیروم! بعد اگر همه اینطور فکر کنند، آن وقت آن روحیهی سلحشوری پس چه خواهد شد!؟
لذا پس به نظر میرسد که باید یک تجدید نظر اساسی در جشنوارهداری صورت بگیرد. این تجدید نظرِ جدی، زمانی صورت میپذیرد که خبرگان و دغدغهمندان حوزهی جهاد و مقاومت و شهادت بیایند در این بخشِ "شاخههای زیتون" ورود پیدا کنند و گزینه و اثر معرفی کنند. حتی نهادهایی که میخواهند متولی ساخت و تولید یک اثر شوند، از این عزیزان بهره بگیرند.
من دیروز این فیلمِ آقای "حبیب احمدزاده" را که در ارمنستان کار کرده بود، دیدم. آمده بود و زحمت کشیده بود ولی آیا سیاست کلان جمهوری اسلامی ایران در بحث "قره باغ" را دانسته که این فیلم را ساخته است؟ سینماگرِ ما صرف اینکه برود از ارمنستان بودجه بگیرد و ۲ موقعیت در فیلم خلق کند که نشد حرف!
واقعیت این است که اینها دغدغه است.
انتقاد نخستِ من به دوستان مستندساز است که برای نمونه آیا در "هجدههزار پا" نمیتوانستید یک صحنهی خوب و پرچم ایران هم بگذارید؟ آیا نمیتوانستید هواپیماهای ما را که برای امدادرسانی به "فوعه و کفریا" میروند، طوری نشان دهید که مشخص شود متعلق به کشور ماست تا در تاریخ ثبت شود و بماند؟ حتی این ما بودیم که رفتیم و نیروی هوایی آنها را فعال کردیم. آیا در "فرزندان شب" نمیتواستید نوع دیگری از اجرای احکام اسلام را هم نشان دهید؟ یا در مورد مستند "برادرم نادعلی" آیا نمیتوانستید از کمکهایی که توسط حاکمیت به خانوادههای شهداء تعلق گرفته است هم صحنهای نشان دهید؟
انتقاد بعدی هم به دوستان برگزارکننده جشنواره است که آیا نمیتوانستند بگردند و فیلمهای بهتری را پیدا کنند؟ آیا انقدر دست ما خالی هست؟ از آنطرف که آنهمه داریم میگوییم فیلم مستند تولید کردهایم.
نفوذ خزنده «اسلامزدایی»، «ایرانزدایی» و «ترویج سکولاریسم» در سینمای مقاومت!
* البته پرچم ایران را در دستان محاصرهشوندگان "فوعه و کفریا" در فیلم "هجدههزار پا" میبینیم یا فیلمساز در "فرزندان شب" مشخصاً به سراغ کودک سربازان داعش رفته است و یا در "برادرم نادعلی" کارگردان صرفاً دغدغهی یک خانوادهی "شهید گمنام" را به تصویر میکشد و تعمیم نداده است.
- قطعاً هیچ اثری مطلق سفید یا سیاه نیست و "هجدههزار پا" و "فرزندان شب" و "برادرم نادعلی" نکات خوبی هم دارند اما من از هیچکدامِ این آثار رضایت ندارم. غلبهی سیاهی در این آثار، آن هم در این حوزهی سینمای مقاوت، به نحوی است که نمیتوانیم از آنها دفاع کنیم و بگوییم میتوانند در جشنوارهی جهانی فیلم فجر نمایش داده شوند. ایران صاحب این جشنواره است دیگر! حال به عنوان اینکه بگوییم این ۳ اثر، خروجی سینمای مقاومت کشورمان است، این بد است. باز هم من خدا را شکر میکنم که فیلمی مانند "کودتای ۵۳" که در جشنوارهی مستند سینما حقیقت حضور داشت و تقدیر شد، به این بخش "شاخههای زیتون" راه پیدا نکرد.
* از دیگر کمداشتهای جشنواره، به چه موردی میتوان اشاره نمود؟
- متاسفانه در این جشنوارهی جهانی فیلم فجر، ما چنین چیزی نداریم که از هیئت انتخاب نام برده شده باشد. اینجا تقریباً دارند مانند جشنوارهی فیلم "برلین" عمل میکنند که در آنجا دبیر میآید، مینشیند و فیلمها را میبیند و میگوید که کدام فیلم بیاید و کدام فیلم نیاید. در "اسکار" میگویند شما به ما فیلم پیشنهاد دهید و ما نامزدها را انتخاب میکنیم. در اینجا اما دارند گزینشی عمل میکنند. پس در اینجا سلیقهی دوستان، این فیلمها بوده است نه اینکه ضوابط تخصصی و مشخص حاکم باشد. اینکه این ۳ فیلم مستند بیاید. حال آیا فیلمهای دیگری میتوانست بیاید؟ بله؛ میتوانست. چرا نیامد؟ چون سلیقهی دوستان بوده که نیامده است.
یک بحثی هم که وجود دارد این است که چون در جشنوارهی مستند سینما حقیقت به طور نمونه فیلم "هجدههزار پا" جایزه هم گرفت، پس بیاوریم در این جشنواره! خب مگر سیاستهای جشنواره جهانی فیلم فجر مبتنی بر سیاستهای جشنواره فیلم مستند سینما حقیقت است!؟
نفوذ خزنده «اسلامزدایی»، «ایرانزدایی» و «ترویج سکولاریسم» در سینمای مقاومت!
* ثبت جشنوارهی جهانی فیلم فجر در "فیاپف" فدراسیون انجمنهای تهیهکنندگان بینالمللی فیلم را چگونه ارزیابی میکنید؟
- ثبت جهانی شدن جشنواره ما، یک افتخار برای پرچم ایران و ایرانی است اما باید ببینیم این به واسطهی پرداخت حق عضویت بوده است یا خیر؛ و اینکه باید دید که خروجی این افتخار چه خواهد بود و فیلمسازان ما چه ویژگی بهتری برایشان کسب خواهد شد و بازار جشنوارهی ایران چگونه خواهد شد. باید دید این بِرَند به چه دردمان میخورد. باید دید خودِ "فیاپف" چه موجودیتی دارد. باید دید مواهب این ثبت چه هست و در مقابل، آنها از ما چه خواستهاند.
حال اینکه اسم کشورمان در کنار سایر کشورهای دارای جشنواره "الف جهانی" قرار گرفته است، علیالقاعده باعث خوشحالی است.
اما آنچه در این بین از اهمیت بیشتری برخوردار میباشد، این است که بایستی تکلیف خودمان را با جشنوارهداری، مشخص کنیم. مانند کسی است که یک وزنه ۲۵۰ کیلویی را بلند کرده است، حال چه تفاوتی میکند این ثبت شود یا خیر. بنده هنوز یک توانمندی در این جشنوارهداری ندیدم. شاید من اشتباه کنم اما نخستین بُعدِ توانمدی این است که ما بگوییم مشخصاً در این جشنواره به دنبالِ چه هستیم و چه هدفی را دنبال میکنیم. آن وقت است که وقتی مبتنی بر اهداف گام برداشتیم، میتوانیم بگوییم این جشنواره موفق بوده یا موفق نبوده است.
اینکه ما را در "فیاپف" تایید کردند، خوب بوده یا تایید نمیکردند بد بوده است؛ چون چنان هدفی را ندیدم به همین خاطر نه میتوانم از این تایید شدن خیلی خوشحال شوم و نه نکات پیرامونی برایم خیلی جذابیت داشته باشد.
نفوذ خزنده «اسلامزدایی»، «ایرانزدایی» و «ترویج سکولاریسم» در سینمای مقاومت!
*نسبت فجر انقلاب اسلامی با جشنوارهی جهانی فیلم فجر چه میتواند باشد؟
جشنواره گیج است و در کلیت فرم برگزاریاش معلق میباشد. گیج بودنِ جشنواره در این است که شما نمیدانید جشنواره جهانی فیلم فجر، جشنوارهی انقلاب اسلامی است یا جشنوارهی فجر انقلاب جمهوری اسلامی یا جشنوارهی فجر ایران یا جشنواره فجر! کدام یک؟ وقتی این را ندانید، خب استراتژی مشخصی هم نمیتوانید برای آن داشته باشید.
خاطرتان هست که در سال ۹۴ نام جشنواره قرار بود توسط آقای "حجتالله ایوبی" به جشنواره بینالمللی فیلم ایران یا تهران تغییر پیدا کند! عنوان "فجر" از آن برداشته شود! که خیلی صداها برآمد مبنی بر اینکه حق ندارید چنین کاری کنید!
عموماً وقتی گِرِیدِ بینالمللی برای یک جشنواره میآید، یک سری اهداف کلان برای این جشنواره در نظر گرفته میشود که به طور نمونه باید بگوییم یک دو سه چهار و پنج ملاک. حال باید با وجود این ملاکها بیاییم بگوییم این فیلمها را در این جشنواره شرکت دهیم. آنوقت اگر مطابقت داشت که میگوییم دست شما درد نکند و اگر مطابقت نداشت که میگوییم چرا این آثار انتخاب شدند. من در حقیقت چیزی به عنوان اهداف کلان در این چند سال برگزاری بخش بینالملل جشنواره که از بخش ملی فجر تفکیک شد، ندیدم. بیشتر سلایق حاکم است. چه در دورهی دبیری آقای "رضا میرکریمی" که انتخاب فیلمها توسط شخص دبیر صورت میگرفت، چه دورهای که آقای "محمدمهدی عسگرپور" به عنوان دبیر حضور دارند، باز هم مبتنی بر سلیقه است و من چون ملاکی ندیدم، نمیتوانم قضاوت کنم که این فیلمها، بهجا به جشنواره آمده است یا بهجا نبوده است.
* چه پیشنهادی در جهت رشد و تعالی بخش شاخههای زیتون جشنوارهی جهانی فیلم فجر برای دورههای آینده دارید؟
- ما باید یک حلقهی اصلی شورای سیاستگزاریِ جامعالاطراف و نه رانتی داشته باشیم که ایشان را، هم بدنهی سینمایی کشور و هم بدنهی انقلابی کشور قبولشان دارند. ایشان را بیاوریم که متشکل از افراد خبره و صاحبنظر تشکیل شود و بیایند و رصدِ جامع داشته باشند و مبتنی بر این رصدِ جامع، بگویند فیلمهای حائز شرایطِ حضور در این بخش "شاخههای زیتون" اینهاست. ملاکهایی شورایی و خیلی شفاف و روشن ابلاغ شود که مبتنی بر این ملاکها، آن وقت فیلمسازانِ داخلی، آثارشان را به جشنواره ارائه دهند و برای شرکتِ فیلمهای خارجی هم این دوستانی که دائماً در جشنوارههای بینالمللی حضور دارند، بیایند مبتنی بر این ملاکها فیلمها را دعوت کنند. اینکه آن ملاکها چه هست، برمیگردد به کارِ کارشناسی ویژه و شفاف.
* بسیار هم عالی. از شما خیلی سپاسگزار هستیم که با رویکرد آسیبشناسانه و نقادانه به جهت بهبود اوضاع، آراء ارزشمندتان را در اختیار ما قرار دادید.
- خواهش میکنم. موفق و موید باشید.