میلاد حبیبی با داشتن این ایده و معرفی چنین شرکت هایی، به سراغ یکی از آنها رفته و ماحصل کارش کتاب «آرزوهای دست ساز» شده که توسط انتشارات راه یار وارد بازار کتاب شده است. گفت و گوی دانا با میلاد حبیبی در ادامه آمده است:
میلاد حبیبی نویسنده کتاب «آرزوهای دست ساز» در خصوص انگیزه نوشتن این کتاب و اینکه چه اتفاقی افتاد تا سراغ این موضوع رفته در گفت و گویی گفت: ترکیبی از یک اتفاق و پیشنهاد باعث شد تا نوشتن درباره این سوژه برای من اولویت شود. چون خودم دانشجوی رشته الکترونیک بودم همیشه به دنبال راه و روش و مسیری می گشتم که بفهمم چگونه شرکت های دانش بنیان در این حوزه توانسته اند موفق شوند تا من هم آن مسیر را دنبال کنم. اما هبچ الگو و راهنمای مشخصی در این باره وجود نداشت؛ اینکه آن شرکت ها از کجا شروع کردند، چالش ها و مشکلات پیرامونشان چه بوده و برای شروع از کجا باید شروع کرد؟ از طرفی این ایده مطرح شد که ما طی یک بررسی میدانی تجربه این شرکت ها را استخراج و به دست آوریم و در جایی ثبت کنیم و البته در این خصوص خیلی جستجو کردم ولی کمتر سندی از ثبت این تجربیات به دست آوردم.
وی ادامه داد: البته در این حوزه بسیاری از شرکت ها و افراد موفق خارجی کتاب های فراوانی نوشته بودند ولی چون به لحاظ ایدوئولوژی و سیاست های داخلی دو دنیای متفاوت را پیش رو داشتیم، آن تجربه ها عملا برای من مفید نبود و نمی شد آن ها را به عنوان الگو انتخاب کرد.
حبیبی در ادامه با بیان اینکه این ایده اولیه را به دوستان دفتر مطالعات انقلاب فرهنگی مطرح کردم و با استقبال آنها مواجه شدم، افزود: دوستان دفتر مطالعات توضیح دادند که ما یک مجموعه ای تحت عنوان تاریخ شفاهی پیشرفت داریم که به دنبال این هستیم تا پیشرفتهای انقلاب اسلامی را ثبت و ضبط کنیم و با گفت و گویی که درباره ایده من شد، با این محوریت که این شرکت های دانش بنیان باعث پیشرفت علمی انقلاب شده اند، بنا شد به سراغ چنین شرکت هایی بروم و این ایده اولیه من با جهت گرفتن درباره این موضوع به مرحله متن نزدیک شده بود.
نویسنده کتاب «آرزوهای دست ساز» از دیدار اتفاقی خود با مدیرعامل شرکت «پویا فناوران کوثر» در جلسه و سمیناری خبر داد که درنهایت منجر به نوشتن این کتاب شده است؛ در این سمینار علم و فناوری به صورت اتفاقی این دیدار شکل گرفت و من از ایده خود برای آنها گفتم و پس از صحبت های بسیاری توانستم آنها را راضی کنم که این ماجرا به نوشتن کتاب ختم شود.
وی ادامه داد: با موافقت آنها اعضای هیات مدیره شرکت پای کار آمدند و با مصاحبه هایی که انجام دادم، کلیت کار برای من مشخص شد که در ادامه این مصاحبه ها پیاده شدند و من یک حالت داستانی به آنها دادم تا برای خواننده جذابیتی برای خوانش بوجود آید.
در بخشی از این کتاب آمده: « با وجود اینکه تحریم بودیم، اما به راحتی از دل اروپا و آمریکا قطعه آوردیم، پردازنده آوردیم، لنز آوردیم. یکبار زنگ زدیم به یک شرکت اروپایی و گفتیم ما ایرانی هستیم، میخواهیم از شما خرید کنیم. گفت: «خب چرا زنگ زدی میگویی من ایرانیام و میخواهم از شما خرید کنم؟ خب برو بخر! برو خیلی راحت از نمایندگی چین من بخر و استفاده کن.» یا مثلاً یکبار دوربینهایش را فرستاد، ما بعد از دو ماه پولش را دادیم. بدون اینکه سودی بردارد یا درصدی روی قیمتهایش بکشد، برای دو ماه وام قرضالحسنۀ ۶۰۰هزاردلاری به ما داد. ولی در ایران چنین چیزی پیدا نمیشد. هیچوقت احساس تحریم از آنطرف نکردیم... مشکل اصلی ما، تحریمهای داخلی بود که دمار از روزگارمان درمیآورد. با تحریمهای داخلی چه باید میکردیم...»