کارنامه دولت روحانی که با حمایت همهجانبه اصلاحطلبان در سال ۹۲ و ۹۶ موفق به پیروزی در انتخابات شد، این طیف سیاسی را در آستانه انتخابات آنچنان دچار سردرگمی و آشفتگی کرده که حتی روی دفاع از کاندیداهای خود را هم ندارند.
به گزارش شهدای ایران، چهار روز بیشتر تا برگزاری سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری باقی
نمانده و با مشخص شدن اسامی نامزدهای قطعی این دوره از انتخابات از چند
هفته قبل، عرصه رقابت این افراد مهیا شده است تا با ارائه برنامههای خود،
ضمن تشویق مردم به حضور گسترده در پای صندوقهای رای، امکان انتخابی شایسته
را نیز فراهم کنند. از این رو مسائلی چون راهبردها و تاکتیکهای انتخاباتی
جریانهای سیاسی، رصد موضعگیریها و اظهارنظرهای نامزدهای انتخابات، در
صدر توجه مردم و ناظران است.
در حالی که انتخابات ۱۴۰۰ روزهای سرنوشتساز خود را سپری میکند و نامزدها و همراهان آنها از هر فرصتی برای اعلام و ارائه برنامههای خود استفاده میکنند، اما اصلاحطلبان همچنان بازی فریبکارانه در دو نقش را در قبال انتخابات پیش میبرند.
ادامه بازی فریبکارانه اصلاحطلبان
این طیف با تعیین نسبت به اینکه مردم از عملکرد دولت مورد حمایت آنها به شدت ناراضی هستند، ابتدا با ادعای اینکه «رئیسجمهور تدارکاتچی است» و سپس «نامزد نداریم»، ظرف چند ماه گذشته کوشیدند از پاسخگویی درباره عملکرد ۸ ساله دولت شانه خالی کنند و این در حالی است که همزمان نهاد اجماعساز آنها فعالیت خود را آغاز کرده بود. این طیف (و از جمله جبهه اصلاحات و نهاد اجماعساز اصلاحطلبان) پس از بررسی صلاحیت نامزدها نیز ادعا کردهاند نامزدی در انتخابات ندارند.
این در حالی است که ترکیب نهایی کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری حاکی از این بود که اصلاحطلبان دو گزینه را برای ورود به عرصه انتخابات در دست دارند؛ محسن مهرعلیزاده معاون رئیس دولت اصلاحات و استاندار دولت روحانی و عبدالناصر همتی، رئیس کل بانک مرکزی دولت روحانی و فرد نزدیک به حزب کارگزاران سازندگی.
همتی و مهرعلیزاده، اصلاحطلبانی تمامعیار
اگرچه اصلاحطلبان پس از اعلام نتایج بررسی صلاحیت داوطلبان انتخابات ریاستجمهوری، وانمود کردند که دستشان خالی مانده است، امّا محسن مهرعلیزاده و عبدالناصر همتی، در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری و مناظره نخست نامزدها با اتخاذ مواضع رادیکال و اصلاحطلبانه، خود را در نزدیکترین وضعیت به این طیف سیاسی نشان دادند. هرچه زمان به پیش رفت، مواضع رادیکال دو نامزد همسو با اصلاحات- اعتدال رنگ و بوی جدیتری به خود گرفت تا جایی که این موضوع به خوبی در مستند مهرعلیزاده و توهینهای همتی به نامزدهای جناح رقیب نمود عینی یافت.
با این همه، همتی و مهرعلیزاده فرصت داشتند تا در ۳ مناظره، بتوانند جریان اصلاحات و سران این جریان را برای حمایت از خود بسیج کنند. امّا زمزمهها حکایت از این دارد که حضور ضعیف این دو در مناظرات، رفتهرفته اصلاحطلبان را به این نتیجه رسانده است که سرمایهگذاری بر روی آنها حاصلی دربر ندارد.
کارنامه سیاه دولت دامنگیر کاندیداهای اصلاحطلبان
نکته بسیار مهم دیگر اینکه کارنامه دولت روحانی که با حمایت همهجانبه اصلاحطلبان در سال ۹۲ و ۹۶ موفق به پیروزی در انتخابات شد و همچنین عملکرد ضعیف نیروهای اصلاحطلب در مجلس شورای اسلامی و شوراها این جریان سیاسی را با وضعیت بغرنجی مواجه کرده است.
در همین راستا علی صوفی عضو نهاد اجماعساز اصلاحطلبان با اشاره به اینکه آقایان مهرعلیزاده و همتی در مناظرههای انتخاباتی هیچ دستاوردی نداشتند، گفت: آقای مهرعلیزاده استاندار بود و نمیتوانست در دوران مسئولیت خود منتقد دولت باشد و جانب مردم را بگیرد و آقای همتی هم رئیس کل بانک مرکزی بود و هیچگاه جانب مردم را نگرفت و از نظر پیشینه عملکردی کارنامهای برای حمایت از مردم ندارند ضمن اینکه عملکرد دولت دامن هر دوی آنها را گرفته است.
صوفی با اشاره به اینکه کاندیداهای دولتی و اصلاحطلب هم در این مناظرهها نمیتوانستند شعار بدهند چون عملکردشان آنها را محدود کرده بود تصریح کرد: وقتی حرفهای کاندیداهای اصلاحات با عملکردشان مقایسه میشود حرفهایشان بیاثر و فایده است.
صوفی با اشاره به اینکه نه آقای همتی در موقعیتی بود که بتواند از عملکرد دولت دفاع کند نه آقای مهرعلیزاده ادامه داد: آقای همتی خود منتقد عملکرد دولت است ولی نه میتوانست از عملکرد خود دفاع کند چون در دولت بوده و نه میتوانست از عملکرد دولت دفاع کند چون بالعکس منتقد دولت است.
چرا حاضر به حمایت رسمیاز کاندیداهای خود نیستند؟!
با این همه، خبرهای موثق حاکی است که اصلاحطلبان با همه ظرفیت از همتی حمایت میکنند، اما بهخاطر درجا زدن رای همتی زیر عدد چهار پنج درصد، نگرانند علنی کردن حمایت خاتمی و نهاد اجماعساز وی، پس از انتخابات، به اسباب سرشکستگی بیشتر این طیف تبدیل شود. در همین راستا بعد از حزب اشرافی کارگزاران، ارگان رسمی حزب «اتحاد ملت» (حزب مشارکت سابق) هم بهعنوان یکی از سه حزب پدرخوانده در جبهه اصلاحات، در خدمت حمایت از همتی به میدان آمد.
پرسش اصلی اینجاست که طیف اصلاحات و نهاد اجماعساز آن (ناسا)، با وجود حمایت پشتپرده از همتی و مهرعلیزاده و مجبور کردن این دو به حمله گسترده علیه آقای رئیسی، چرا همچنان حاضر به حمایت رسمی نیستند؟ آنها البته در هفته پایانی هم، در تخریب و تهمتپراکنی علیه آقای رئیسی کم نخواهند گذاشت. اما روشن است که ائتلاف دولتی، به دلیل انزجار عمومی، توان برکشیدن نامزدهای این طیف را ندارد. یادآور میشود همتی چند هفته قبل، در نشست نهاد اجماعساز خاتمی، برنامه خود را ارائه داد و به گفته علیمحمد نمازی عضو کارگزاران، مورد استقبال جمع هم قرار گرفت. اما نظرسنجیها موجب شده تا خاتمی و ناسا، حمایت خود را کتمان کنند.
در قدرت بودن بدون پاسخگویی شاخصه اصلاحطلبی
چنین رفتاری البته از سوی این طیف مسبوغ به سابقه است چرا که جبهه اصلاحات و راسا پدرخواندههای آنها بعد از دوم خرداد به این نتیجه رسیدند که اگر خودشان مستقیما قدرت را به نام اصلاحات به دست بگیرند باید پاسخگوی مطالبات مردم در حوزه معیشت باشند. این همان رفتاری بود که در ادبیات اصلاحات بهعنوان قابلمه به دستها به کار میرفت. یعنی به جای اینکه بهدنبال اجرای برنامههای فرهنگی و اجتماعی باشند باید بهدنبال رفع مشکلات مردم باشند.
اصلاحطلبان به این نتیجه رسیدند که اگر بتوانند قدرت پنهان را به دست بگیرند یعنی قدرت بدون مسئولیت، هم پاسخگوی مشکلات اقتصادی مردم نخواهند بود و هم برنامههای فرهنگی سیاسی خود را میتوانند بدون مشکل پیش ببرند.
مدعیان اصلاحات این طرح را در دولت روحانی یعنی فردی که اصلاحطلب نبود، اما افکارش نزدیک به اصلاحطلبان بود استفاده کردند. در دولت روحانی دو لایه وجود داشت، یک لایه روحانی و حامیانش بودند که مجبور به پاسخگویی به مشکلات اقتصادی مردم بودند و مردم آنها را مسبب مشکلات میدانستند و میدانند و لایه دیگر پدرخواندههای اصلاحات بودند که بدون نام و نشان نیروهای خودشان را در عرصههای فرهنگی، مثل وزارت ارشاد، وزارت آموزش و پرورش و آموزش عالی گذاشته بودند و برنامههای مدنظر خودشان را در عرصه سیاست و فرهنگ پیش میبردند. اما اصلاحطلبان پاسخگو نبودند و پاسخگویی برعهده ویترین انتخابات بود.
در دوره قبل ریاست جمهوری جهانگیری ضامن حضور اصلاحطلبان در قدرت بود، در صورتی که ادعا میکرد قدرتی ندارد و نمیتواند مسئول دفترش را هم عوض کند. اما حضور جهانگیری در دولت روحانی تضمینی بود که اصلاحطلبان بتوانند به اهداف خود برسند و این اتفاق هم افتاد.
تحریم انتخابات داغ ننگی بر پیشانی تحریمکنندگان
اما در ورای این بحثها انکار و پا پس کشیدنهای مداوم جبهه اصلاحات اتفاقات دیگری در حال وقوع است. اصلاحطلبان رادیکال پس از دو تجربه ناموفق در عدم شرکت در انتخابات (مجلس هفتم و دور اول انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴) به این نتیجه رسیدند که خروج از حاکمیت عواقب ناگواری برای آنها دارد، از این رو با داشتن رد پایی در قدرت، با همه توان در میدان انتخابات حاضر بوده اما بهجای راهاندازی کمپینهای پرزرقوبرق با رصد فضا بهدنبال پاتک زدن به رقیب هستند.
آنها به خوبی میدانند که جمهوری اسلامی معطل هیچ فرد و جناح و گروه سیاسی نخواهد ماند، تحریم انتخابات و خروج از مردمسالاری با هیچ منطقی توجیه نمیشود و اگر بهصورت رسمی وارد عرصه انتخابات و تشویق مردم به حضور نشوند؛ داغ ننگ تحریم انتخابات و دشمنی با صندوقهای رأی تا همیشه بر پیشانی آنها خواهد ماند.
باید دید در نهایت اصلاحطلبان چه رویکردی را در پیش خواهند گرفت؛ آیا حاضر میشوند گفتمان خود را در معرض رأی مردم قرار دهند، یا با فرار به جلو و بهانهتراشی، از پاسخگویی بابت عملکرد دولت همسو با خود و نیز کاندیداهای منتسب به این جریان، شانه خالی میکنند.
در حالی که انتخابات ۱۴۰۰ روزهای سرنوشتساز خود را سپری میکند و نامزدها و همراهان آنها از هر فرصتی برای اعلام و ارائه برنامههای خود استفاده میکنند، اما اصلاحطلبان همچنان بازی فریبکارانه در دو نقش را در قبال انتخابات پیش میبرند.
ادامه بازی فریبکارانه اصلاحطلبان
این طیف با تعیین نسبت به اینکه مردم از عملکرد دولت مورد حمایت آنها به شدت ناراضی هستند، ابتدا با ادعای اینکه «رئیسجمهور تدارکاتچی است» و سپس «نامزد نداریم»، ظرف چند ماه گذشته کوشیدند از پاسخگویی درباره عملکرد ۸ ساله دولت شانه خالی کنند و این در حالی است که همزمان نهاد اجماعساز آنها فعالیت خود را آغاز کرده بود. این طیف (و از جمله جبهه اصلاحات و نهاد اجماعساز اصلاحطلبان) پس از بررسی صلاحیت نامزدها نیز ادعا کردهاند نامزدی در انتخابات ندارند.
این در حالی است که ترکیب نهایی کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری حاکی از این بود که اصلاحطلبان دو گزینه را برای ورود به عرصه انتخابات در دست دارند؛ محسن مهرعلیزاده معاون رئیس دولت اصلاحات و استاندار دولت روحانی و عبدالناصر همتی، رئیس کل بانک مرکزی دولت روحانی و فرد نزدیک به حزب کارگزاران سازندگی.
همتی و مهرعلیزاده، اصلاحطلبانی تمامعیار
اگرچه اصلاحطلبان پس از اعلام نتایج بررسی صلاحیت داوطلبان انتخابات ریاستجمهوری، وانمود کردند که دستشان خالی مانده است، امّا محسن مهرعلیزاده و عبدالناصر همتی، در تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری و مناظره نخست نامزدها با اتخاذ مواضع رادیکال و اصلاحطلبانه، خود را در نزدیکترین وضعیت به این طیف سیاسی نشان دادند. هرچه زمان به پیش رفت، مواضع رادیکال دو نامزد همسو با اصلاحات- اعتدال رنگ و بوی جدیتری به خود گرفت تا جایی که این موضوع به خوبی در مستند مهرعلیزاده و توهینهای همتی به نامزدهای جناح رقیب نمود عینی یافت.
با این همه، همتی و مهرعلیزاده فرصت داشتند تا در ۳ مناظره، بتوانند جریان اصلاحات و سران این جریان را برای حمایت از خود بسیج کنند. امّا زمزمهها حکایت از این دارد که حضور ضعیف این دو در مناظرات، رفتهرفته اصلاحطلبان را به این نتیجه رسانده است که سرمایهگذاری بر روی آنها حاصلی دربر ندارد.
کارنامه سیاه دولت دامنگیر کاندیداهای اصلاحطلبان
نکته بسیار مهم دیگر اینکه کارنامه دولت روحانی که با حمایت همهجانبه اصلاحطلبان در سال ۹۲ و ۹۶ موفق به پیروزی در انتخابات شد و همچنین عملکرد ضعیف نیروهای اصلاحطلب در مجلس شورای اسلامی و شوراها این جریان سیاسی را با وضعیت بغرنجی مواجه کرده است.
در همین راستا علی صوفی عضو نهاد اجماعساز اصلاحطلبان با اشاره به اینکه آقایان مهرعلیزاده و همتی در مناظرههای انتخاباتی هیچ دستاوردی نداشتند، گفت: آقای مهرعلیزاده استاندار بود و نمیتوانست در دوران مسئولیت خود منتقد دولت باشد و جانب مردم را بگیرد و آقای همتی هم رئیس کل بانک مرکزی بود و هیچگاه جانب مردم را نگرفت و از نظر پیشینه عملکردی کارنامهای برای حمایت از مردم ندارند ضمن اینکه عملکرد دولت دامن هر دوی آنها را گرفته است.
صوفی با اشاره به اینکه کاندیداهای دولتی و اصلاحطلب هم در این مناظرهها نمیتوانستند شعار بدهند چون عملکردشان آنها را محدود کرده بود تصریح کرد: وقتی حرفهای کاندیداهای اصلاحات با عملکردشان مقایسه میشود حرفهایشان بیاثر و فایده است.
صوفی با اشاره به اینکه نه آقای همتی در موقعیتی بود که بتواند از عملکرد دولت دفاع کند نه آقای مهرعلیزاده ادامه داد: آقای همتی خود منتقد عملکرد دولت است ولی نه میتوانست از عملکرد خود دفاع کند چون در دولت بوده و نه میتوانست از عملکرد دولت دفاع کند چون بالعکس منتقد دولت است.
چرا حاضر به حمایت رسمیاز کاندیداهای خود نیستند؟!
با این همه، خبرهای موثق حاکی است که اصلاحطلبان با همه ظرفیت از همتی حمایت میکنند، اما بهخاطر درجا زدن رای همتی زیر عدد چهار پنج درصد، نگرانند علنی کردن حمایت خاتمی و نهاد اجماعساز وی، پس از انتخابات، به اسباب سرشکستگی بیشتر این طیف تبدیل شود. در همین راستا بعد از حزب اشرافی کارگزاران، ارگان رسمی حزب «اتحاد ملت» (حزب مشارکت سابق) هم بهعنوان یکی از سه حزب پدرخوانده در جبهه اصلاحات، در خدمت حمایت از همتی به میدان آمد.
پرسش اصلی اینجاست که طیف اصلاحات و نهاد اجماعساز آن (ناسا)، با وجود حمایت پشتپرده از همتی و مهرعلیزاده و مجبور کردن این دو به حمله گسترده علیه آقای رئیسی، چرا همچنان حاضر به حمایت رسمی نیستند؟ آنها البته در هفته پایانی هم، در تخریب و تهمتپراکنی علیه آقای رئیسی کم نخواهند گذاشت. اما روشن است که ائتلاف دولتی، به دلیل انزجار عمومی، توان برکشیدن نامزدهای این طیف را ندارد. یادآور میشود همتی چند هفته قبل، در نشست نهاد اجماعساز خاتمی، برنامه خود را ارائه داد و به گفته علیمحمد نمازی عضو کارگزاران، مورد استقبال جمع هم قرار گرفت. اما نظرسنجیها موجب شده تا خاتمی و ناسا، حمایت خود را کتمان کنند.
در قدرت بودن بدون پاسخگویی شاخصه اصلاحطلبی
چنین رفتاری البته از سوی این طیف مسبوغ به سابقه است چرا که جبهه اصلاحات و راسا پدرخواندههای آنها بعد از دوم خرداد به این نتیجه رسیدند که اگر خودشان مستقیما قدرت را به نام اصلاحات به دست بگیرند باید پاسخگوی مطالبات مردم در حوزه معیشت باشند. این همان رفتاری بود که در ادبیات اصلاحات بهعنوان قابلمه به دستها به کار میرفت. یعنی به جای اینکه بهدنبال اجرای برنامههای فرهنگی و اجتماعی باشند باید بهدنبال رفع مشکلات مردم باشند.
اصلاحطلبان به این نتیجه رسیدند که اگر بتوانند قدرت پنهان را به دست بگیرند یعنی قدرت بدون مسئولیت، هم پاسخگوی مشکلات اقتصادی مردم نخواهند بود و هم برنامههای فرهنگی سیاسی خود را میتوانند بدون مشکل پیش ببرند.
مدعیان اصلاحات این طرح را در دولت روحانی یعنی فردی که اصلاحطلب نبود، اما افکارش نزدیک به اصلاحطلبان بود استفاده کردند. در دولت روحانی دو لایه وجود داشت، یک لایه روحانی و حامیانش بودند که مجبور به پاسخگویی به مشکلات اقتصادی مردم بودند و مردم آنها را مسبب مشکلات میدانستند و میدانند و لایه دیگر پدرخواندههای اصلاحات بودند که بدون نام و نشان نیروهای خودشان را در عرصههای فرهنگی، مثل وزارت ارشاد، وزارت آموزش و پرورش و آموزش عالی گذاشته بودند و برنامههای مدنظر خودشان را در عرصه سیاست و فرهنگ پیش میبردند. اما اصلاحطلبان پاسخگو نبودند و پاسخگویی برعهده ویترین انتخابات بود.
در دوره قبل ریاست جمهوری جهانگیری ضامن حضور اصلاحطلبان در قدرت بود، در صورتی که ادعا میکرد قدرتی ندارد و نمیتواند مسئول دفترش را هم عوض کند. اما حضور جهانگیری در دولت روحانی تضمینی بود که اصلاحطلبان بتوانند به اهداف خود برسند و این اتفاق هم افتاد.
تحریم انتخابات داغ ننگی بر پیشانی تحریمکنندگان
اما در ورای این بحثها انکار و پا پس کشیدنهای مداوم جبهه اصلاحات اتفاقات دیگری در حال وقوع است. اصلاحطلبان رادیکال پس از دو تجربه ناموفق در عدم شرکت در انتخابات (مجلس هفتم و دور اول انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴) به این نتیجه رسیدند که خروج از حاکمیت عواقب ناگواری برای آنها دارد، از این رو با داشتن رد پایی در قدرت، با همه توان در میدان انتخابات حاضر بوده اما بهجای راهاندازی کمپینهای پرزرقوبرق با رصد فضا بهدنبال پاتک زدن به رقیب هستند.
آنها به خوبی میدانند که جمهوری اسلامی معطل هیچ فرد و جناح و گروه سیاسی نخواهد ماند، تحریم انتخابات و خروج از مردمسالاری با هیچ منطقی توجیه نمیشود و اگر بهصورت رسمی وارد عرصه انتخابات و تشویق مردم به حضور نشوند؛ داغ ننگ تحریم انتخابات و دشمنی با صندوقهای رأی تا همیشه بر پیشانی آنها خواهد ماند.
باید دید در نهایت اصلاحطلبان چه رویکردی را در پیش خواهند گرفت؛ آیا حاضر میشوند گفتمان خود را در معرض رأی مردم قرار دهند، یا با فرار به جلو و بهانهتراشی، از پاسخگویی بابت عملکرد دولت همسو با خود و نیز کاندیداهای منتسب به این جریان، شانه خالی میکنند.