به گزارش شهدای ایران، سعدالله زارعی: روز
چهارشنبه هفته پیش، مهلت سههفتهای «لاپید» برای تشکیل کابینه رژیم
صهیونیستی به پایان رسید و او نتوانست موانع پیچیدهای که بر سر راه تشکیل
دولت جدید است را از سر راه خود بردارد. از این رو رئیسجمهور رژیم اشغالگر
فلسطین، «نفتالی بنت» وزیر سابق خارجه را مأمور تشکیل کابینه کرد. اما
سؤال اساسی این است که آیا او میتواند موانعی که لاپید نتوانست از آن عبور
کند را پشت سر بگذارد. روز یکشنبه او گفت: اگر نتواند در موعد سههفتهای،
دولت جدید را تشکیل دهد، رژیم اسرائیل لاجرم به سمت برگزاری پنجمین
انتخابات طی حدود دو سال خواهد رفت. در این میان یک نکته متفقالقول در
اسرائیل وجود دارد و آن این است که دوران سیاسی نتانیاهو به پایان رسیده
است. درخصوص این موضوعات نکاتی وجود دارد:
۱- یک سؤال اساسی این است که چرا اسرائیل نمیتواند مانع کنونی در تشکیل دولت را برطرف نماید؟ اگر به روند سیاسی رژیم صهیونیستی نگاه کنیم میبینیم که احزاب مقتدر و صاحبنام تاریخی یکی یکی از میدان خارج شدهاند. امروز از حزب چپگرای کار و شخصیتهای مؤثری مثل ایهود باراک خبری در صحنه سیاسی نیست. حزب کادیما به رهبری ایهود اولمرت با شکست اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه به حزب مستعجل تبدیل شد و از بین رفت. در دو سال گذشته، حزب لیکود به رهبری نتانیاهو با عدم توانایی در تشکیل دولت عملاً موقعیت خود را از دست میدهد. الان صحبت بر سر این است که آیا احزاب «یش عتید» و «خانه یهود» که در پارلمان ۱۲۰ نفره رژیم به ترتیب تنها ۱۱ و ۸ کرسی دارند، میتوانند دولت تشکیل دهند؟ این به معنای به هم خوردن موازنه سیاسی در این رژیم است چرا که همین حالا حزب لیکود در پارلمان ۳۰ کرسی دارد و طبعاً برای تشکیل دولت و دستیافتن به ۶۱ کرسی موقعیت بهتری دارد. حداقل این چالش، فقدان قدرت سیاسی بهگونهای که بتواند به وضعیت نابسامان دو سال اخیر پایان دهد، میباشد. احزاب مقتدر هماینک از توان افتاده و از دور خارج شدهاند و احزاب کوچک به سختی میتوانند جای احزاب مقتدر سابق را بگیرند بهعنوان مثال حزب آبی سفید در انتخابات سال ۲۰۱۹ توانست حدود ۳۰ کرسی به دست آورده و مدعی نخستوزیری شود ولی با شکست در تشکیل دولت و برگزاری انتخابات سوم پارلمانی تعداد کرسیهای آن به ۴ عدد نزول کرد و البته در انتخابات چهارم سال ۲۰۲۰ کرسیهای آن به ۸ عدد رسید و البته از حاشیه خارج نشد.
۲- سقوط احزاب قدرتمند در اسرائیل و شکلگیری پیدرپی احزاب جدید و سپس بهحاشیه رفتن آنها، رابطه مستقیمی با مقوله امنیت و شکستهای امنیتی اسرائیل دارد. رژیم صهیونیستی حداقل از سال ۲۰۰۰ به طور متوالی با شکست در جنگها مواجه گردیده است. عقبنشینی کامل از لبنان و سپس شکست از حزبالله در سال ۱۳۸۵، عقبنشینی ۱۳۸۴ از غزه -که از سال ۱۳۴۶ در اشغال رژیم صهیونیستی بود- و سپس شکست از مقاومت فلسطین در پنج جنگی که در این فاصله روی داده است، احزاب اسرائیلی را با دشواری مواجه کرده و امکان حفظ اقتدار تاریخی را از آنان گرفته است کما اینکه ناامیدی ناشی از شکستها که بر کل جامعه سیاسی صهیونیستی سایه افکنده، امکان شکلگیری یک جریان قوی جدید را از بین برده است. همه میدانیم که اسرائیل یک دولت نیست یک ارتش است که برای آن ملتی نظامی تعریف شده است. بر این اساس اولین مطالبه از این دولت، مطالبه امنیت میباشد وقتی امنیت با علامت سؤالهای پیاپی مواجه میشود، طبعاً دولت در کارکرد اصلی زیر سؤال رفته و ناکارآمد دیده میشود. چنین دولتی زیر نگاه تند مطالبهگران نمیتواند دوام بیاورد کما اینکه احزاب تازه تأسیس هم نمیتوانند در چنین فضایی به جلب اعتماد عمومی دست یابند. این وضعیت را اگر در دو دهه اخیر مرور کنیم درمییابیم که روندی رو به شدت یافته و قابل مهار نبوده است. پس میتوانیم بگوییم جامعه سیاسی اسرائیل هماینک معنای خارجی خود را از دست داده است.
۳- شکست اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه اخیر، تصویر جدیدی از این رژیم را در برابر چشمان یهودیان قرار داد. مخاطبان دولت در این رژیم میپرسند آیا روند رو به شدت حدود دو دهه گذشته، درگیریهای فلسطینی-عربی علیه اسرائیل در ماهها و سالهای آینده کاهش مییابد یا مهار میشود؟ بسیار بعید به نظر میرسد که حتی در درون دولت اسرائیل کسانی وجود داشته باشند که بتوانند پاسخ معتبر مثبتی به این سؤال بدهند یعنی بگویند «بله و دلیل آن این است». اما مسلماً این سؤال با پاسخهای منفی بسیار زیادی مواجه است. این پاسخهای منفی معتبر هستند یعنی میگویند «خیر و دلیلهای آن هم اینهاست». رژیم در طول جنگ ۱۲ روزه دو برابر جنگ ۲۲ روزه و بهاندازه جنگ ۵۱ روزه زیر حجم عظیمی از موشکهای شلیک شده قرار گرفت و این به آن معناست که در فاصله جنگ ۲۲ روزه در سال ۱۳۸۷ تا جنگ ۱۲ روزه در سال ۱۴۰۰ تهدیدپذیری امنیتی رژیم صهیونیستی ۴ برابر افزایش پیدا کرده است. اسرائیل در جنگهای بزرگ عربی هم تا این حد زیر فشار بارش بیامان تسلیحات نبوده است الان سؤال عناصر مهاجر یهودی این است که در جنگ بعدی قرار است چه تعداد موشک بر سر آنان فرو ریخته شود. در این جنگ، ارتش اسرائیل نشان داد که قادر نیست یک سپر دفاعی مستحکمی برای حفاظت از جان غاصبان صهیونیست باشد. این در حالی است که کارکرد ارتش در هر دولتی اولاً حفاظت از جان و امنیت جانی شهروندان خود میباشد.
نتیجه این موازنه چه خواهد بود؟ به عبارت دیگر وقتی مرور زمان با رشد گروههای مقاومت از یکسو و آسیبپذیری بیشتر شهروندان صهیونیست از سوی دیگر توأم میشود، مهاجرین چه راهحلی را پیش روی خود میبینند؟ پاسخ به این سؤال خیلی ساده است چرا که حفظ جان مقولهای قابل معامله نیست و هر کسی آن را اولین مسئله خود تلقی میکند. بنابراین به طور قطع بهزودی موج بازگشت یهودیان به اروپا، آمریکا، آسیا و آفریقا شکل میگیرد و به همین دلیل ارتش به دلیل خطری که این موج دارد، در برابر مرجوعین خواهد ایستاد. نتیجه این چه میشود؟ این روزها چندین نفر از صهیونیستها از جمله رئیسسابق موساد پاسخ این سؤال را دادند آنان با صراحت گفتند: «جنگ داخلی سرنوشت محتوم اسرائیل است». تا چندی قبل رژیم جعلی اسرائیل برای نشان دادن دشمن اصلی خود، ایران را روی نقشه غرب آسیا علامتگذاری کرده بود، بعد از چندی در این تابلو علاوه بر نام ایران، نام مقاومت فلسطین به چشم میخورد. هماینک روی این تابلو علاوه بر ۲ نام ایران و مقاومت فلسطین، نوشته شده است: «خود یهودیان»!
۴- یک نکته مهم این است که اسرائیل قادر به بازسازی خود نیست. وقتی سران اسرائیل با صراحت از لزوم برگزاری پنجمین انتخابات پارلمانی طی حدود دو سال صحبت میکنند، در واقع اعتراف میکنند که راهحل سیاسی وجود ندارد. زمانی که خود اسرائیل اعتراف میکند که در جنگ ۱۲ روزه اخیر با غافلگیری و در واقع با ناباوری مواجه شده است، زمانی که ارتش صهیونیستی میگوید قدرت رهگیری موشکهای مقاومت و انهدام آنان از سوی ارتش لااقل ۴ بار کاهش پیدا کرده و از رهگیری ۴۰ تا ۵۰ درصد موشکها در جنگ ۲۰۱۸ به رهگیری پانزده درصد موشکها در جنگ ۱۲ روزه اخیر تنزل یافته است، وقتی رژیم اسرائیل میگوید نمیتواند مانع توسعه اقتدار مقاومت در غزه و کرانه شود، در واقع اعتراف میکند که دردهای شدید داخلی اسرائیل چاره داخلی ندارد. طبعاً دردی که چاره داخلی نداشته باشد چاره خارجی هم برای آن کارساز نخواهد بود. به عبارت دیگر وقتی ارتش اسرائیل نتواند مانع اقتدار بیشتر مقاومت فلسطینی شود، به طریق اولی ارتش آمریکا هم نمیتواند به آن کمک کند پس راهحلی برای اسرائیل وجود ندارد جز آنکه به طور جدی بپذیرد که فلسطین و ملت آن زندهاند و باید حقوق آنان به آنان بازگردانده شده و سرزمین فلسطین را ترک کنند.
۱- یک سؤال اساسی این است که چرا اسرائیل نمیتواند مانع کنونی در تشکیل دولت را برطرف نماید؟ اگر به روند سیاسی رژیم صهیونیستی نگاه کنیم میبینیم که احزاب مقتدر و صاحبنام تاریخی یکی یکی از میدان خارج شدهاند. امروز از حزب چپگرای کار و شخصیتهای مؤثری مثل ایهود باراک خبری در صحنه سیاسی نیست. حزب کادیما به رهبری ایهود اولمرت با شکست اسرائیل در جنگ ۳۳ روزه به حزب مستعجل تبدیل شد و از بین رفت. در دو سال گذشته، حزب لیکود به رهبری نتانیاهو با عدم توانایی در تشکیل دولت عملاً موقعیت خود را از دست میدهد. الان صحبت بر سر این است که آیا احزاب «یش عتید» و «خانه یهود» که در پارلمان ۱۲۰ نفره رژیم به ترتیب تنها ۱۱ و ۸ کرسی دارند، میتوانند دولت تشکیل دهند؟ این به معنای به هم خوردن موازنه سیاسی در این رژیم است چرا که همین حالا حزب لیکود در پارلمان ۳۰ کرسی دارد و طبعاً برای تشکیل دولت و دستیافتن به ۶۱ کرسی موقعیت بهتری دارد. حداقل این چالش، فقدان قدرت سیاسی بهگونهای که بتواند به وضعیت نابسامان دو سال اخیر پایان دهد، میباشد. احزاب مقتدر هماینک از توان افتاده و از دور خارج شدهاند و احزاب کوچک به سختی میتوانند جای احزاب مقتدر سابق را بگیرند بهعنوان مثال حزب آبی سفید در انتخابات سال ۲۰۱۹ توانست حدود ۳۰ کرسی به دست آورده و مدعی نخستوزیری شود ولی با شکست در تشکیل دولت و برگزاری انتخابات سوم پارلمانی تعداد کرسیهای آن به ۴ عدد نزول کرد و البته در انتخابات چهارم سال ۲۰۲۰ کرسیهای آن به ۸ عدد رسید و البته از حاشیه خارج نشد.
۲- سقوط احزاب قدرتمند در اسرائیل و شکلگیری پیدرپی احزاب جدید و سپس بهحاشیه رفتن آنها، رابطه مستقیمی با مقوله امنیت و شکستهای امنیتی اسرائیل دارد. رژیم صهیونیستی حداقل از سال ۲۰۰۰ به طور متوالی با شکست در جنگها مواجه گردیده است. عقبنشینی کامل از لبنان و سپس شکست از حزبالله در سال ۱۳۸۵، عقبنشینی ۱۳۸۴ از غزه -که از سال ۱۳۴۶ در اشغال رژیم صهیونیستی بود- و سپس شکست از مقاومت فلسطین در پنج جنگی که در این فاصله روی داده است، احزاب اسرائیلی را با دشواری مواجه کرده و امکان حفظ اقتدار تاریخی را از آنان گرفته است کما اینکه ناامیدی ناشی از شکستها که بر کل جامعه سیاسی صهیونیستی سایه افکنده، امکان شکلگیری یک جریان قوی جدید را از بین برده است. همه میدانیم که اسرائیل یک دولت نیست یک ارتش است که برای آن ملتی نظامی تعریف شده است. بر این اساس اولین مطالبه از این دولت، مطالبه امنیت میباشد وقتی امنیت با علامت سؤالهای پیاپی مواجه میشود، طبعاً دولت در کارکرد اصلی زیر سؤال رفته و ناکارآمد دیده میشود. چنین دولتی زیر نگاه تند مطالبهگران نمیتواند دوام بیاورد کما اینکه احزاب تازه تأسیس هم نمیتوانند در چنین فضایی به جلب اعتماد عمومی دست یابند. این وضعیت را اگر در دو دهه اخیر مرور کنیم درمییابیم که روندی رو به شدت یافته و قابل مهار نبوده است. پس میتوانیم بگوییم جامعه سیاسی اسرائیل هماینک معنای خارجی خود را از دست داده است.
۳- شکست اسرائیل در جنگ ۱۲ روزه اخیر، تصویر جدیدی از این رژیم را در برابر چشمان یهودیان قرار داد. مخاطبان دولت در این رژیم میپرسند آیا روند رو به شدت حدود دو دهه گذشته، درگیریهای فلسطینی-عربی علیه اسرائیل در ماهها و سالهای آینده کاهش مییابد یا مهار میشود؟ بسیار بعید به نظر میرسد که حتی در درون دولت اسرائیل کسانی وجود داشته باشند که بتوانند پاسخ معتبر مثبتی به این سؤال بدهند یعنی بگویند «بله و دلیل آن این است». اما مسلماً این سؤال با پاسخهای منفی بسیار زیادی مواجه است. این پاسخهای منفی معتبر هستند یعنی میگویند «خیر و دلیلهای آن هم اینهاست». رژیم در طول جنگ ۱۲ روزه دو برابر جنگ ۲۲ روزه و بهاندازه جنگ ۵۱ روزه زیر حجم عظیمی از موشکهای شلیک شده قرار گرفت و این به آن معناست که در فاصله جنگ ۲۲ روزه در سال ۱۳۸۷ تا جنگ ۱۲ روزه در سال ۱۴۰۰ تهدیدپذیری امنیتی رژیم صهیونیستی ۴ برابر افزایش پیدا کرده است. اسرائیل در جنگهای بزرگ عربی هم تا این حد زیر فشار بارش بیامان تسلیحات نبوده است الان سؤال عناصر مهاجر یهودی این است که در جنگ بعدی قرار است چه تعداد موشک بر سر آنان فرو ریخته شود. در این جنگ، ارتش اسرائیل نشان داد که قادر نیست یک سپر دفاعی مستحکمی برای حفاظت از جان غاصبان صهیونیست باشد. این در حالی است که کارکرد ارتش در هر دولتی اولاً حفاظت از جان و امنیت جانی شهروندان خود میباشد.
نتیجه این موازنه چه خواهد بود؟ به عبارت دیگر وقتی مرور زمان با رشد گروههای مقاومت از یکسو و آسیبپذیری بیشتر شهروندان صهیونیست از سوی دیگر توأم میشود، مهاجرین چه راهحلی را پیش روی خود میبینند؟ پاسخ به این سؤال خیلی ساده است چرا که حفظ جان مقولهای قابل معامله نیست و هر کسی آن را اولین مسئله خود تلقی میکند. بنابراین به طور قطع بهزودی موج بازگشت یهودیان به اروپا، آمریکا، آسیا و آفریقا شکل میگیرد و به همین دلیل ارتش به دلیل خطری که این موج دارد، در برابر مرجوعین خواهد ایستاد. نتیجه این چه میشود؟ این روزها چندین نفر از صهیونیستها از جمله رئیسسابق موساد پاسخ این سؤال را دادند آنان با صراحت گفتند: «جنگ داخلی سرنوشت محتوم اسرائیل است». تا چندی قبل رژیم جعلی اسرائیل برای نشان دادن دشمن اصلی خود، ایران را روی نقشه غرب آسیا علامتگذاری کرده بود، بعد از چندی در این تابلو علاوه بر نام ایران، نام مقاومت فلسطین به چشم میخورد. هماینک روی این تابلو علاوه بر ۲ نام ایران و مقاومت فلسطین، نوشته شده است: «خود یهودیان»!
۴- یک نکته مهم این است که اسرائیل قادر به بازسازی خود نیست. وقتی سران اسرائیل با صراحت از لزوم برگزاری پنجمین انتخابات پارلمانی طی حدود دو سال صحبت میکنند، در واقع اعتراف میکنند که راهحل سیاسی وجود ندارد. زمانی که خود اسرائیل اعتراف میکند که در جنگ ۱۲ روزه اخیر با غافلگیری و در واقع با ناباوری مواجه شده است، زمانی که ارتش صهیونیستی میگوید قدرت رهگیری موشکهای مقاومت و انهدام آنان از سوی ارتش لااقل ۴ بار کاهش پیدا کرده و از رهگیری ۴۰ تا ۵۰ درصد موشکها در جنگ ۲۰۱۸ به رهگیری پانزده درصد موشکها در جنگ ۱۲ روزه اخیر تنزل یافته است، وقتی رژیم اسرائیل میگوید نمیتواند مانع توسعه اقتدار مقاومت در غزه و کرانه شود، در واقع اعتراف میکند که دردهای شدید داخلی اسرائیل چاره داخلی ندارد. طبعاً دردی که چاره داخلی نداشته باشد چاره خارجی هم برای آن کارساز نخواهد بود. به عبارت دیگر وقتی ارتش اسرائیل نتواند مانع اقتدار بیشتر مقاومت فلسطینی شود، به طریق اولی ارتش آمریکا هم نمیتواند به آن کمک کند پس راهحلی برای اسرائیل وجود ندارد جز آنکه به طور جدی بپذیرد که فلسطین و ملت آن زندهاند و باید حقوق آنان به آنان بازگردانده شده و سرزمین فلسطین را ترک کنند.