همتی در مناظره یک تکنوکراتِ خشک و اداری و کلیشهای بود که حتّی از روحانیِ سالِ ن۹۲ نیز عقبتر است.
به گزارش شهدای ایران، مهدی جمشیدی عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در یادداشتی در
تحلیل رفتار کاندیداها در مناظره اول انتخابات 1400، نوشت "ناصر همتی از
هر جهت، بسیار ضعیف و کممایه ظاهر شد و نتوانست خود را اثبات کند؛ حداکثرِ
داشتهی او، انتسابش به دولتِ روحانی در قالب رئیس بانک مرکزی است، وگرنه
بهصورت طبیعی، او نتوانست هیچگونه حسِ خاصی را در مخاطب ایجاد کند و فقرِ
جذابیّت، در چهرۀ وی آشکار است."
[1]. «فقط من میفهمم»! «فقط من اقتصاددانم»! «من بلدم»! «دیگرانِ وعدۀ بیهوده میدهند»! و .... . این موضعگیریِ متکبرانه و آمرانه که اقتضای خُلقوخوی تکنوکراتهای برآمده از دولتِ مرحوم هاشمیرفسنجانی است، یک شروعِ بد برای آقای همتی بود. این اندازه تحکّم و غلظت و از بالا دیدن، نشان داد که او سخت دچارِ غرور و خودمرکزبینیِ شبهعلمی است.
[2]. با وجودِ همۀ مشاورههای رسانهای و روانی، ناصر همتی از هر جهت، بسیار ضعیف و کممایه ظاهر شد و نتوانست خود را اثبات کند؛ حداکثرِ داشتهی او، انتسابش به دولتِ روحانی در قالب رئیس بانک مرکزی است، وگرنه بهصورت طبیعی، او نتوانست هیچگونه حسِ خاصی را در مخاطب ایجاد کند و فقرِ جذابیّت، در چهرۀ وی آشکار است و از سخنِ او لبریز! یک تکنوکراتِ خشک و اداری و کلیشهای که حتّی از روحانیِ سالِ 92 نیز عقبتر است! او هیچخصوصیّتِ دیدنی و گیرا و دلربا ندارد.
[3]. قدرتِ بیانِ او، بهشدّت ضعیف و متزلزل است؛ تواناییِ جملهسازی ندارد و متنی که از پیش نگاشته شده را از رو میخواند؛ حتّی نمیتواند به خواندن سرفصلهای مباحث بسنده کند و بقیۀ سخنانش را بر اساسِ ذهنیّتش ادا کند! او بهصورت دقیق و مطلق، همان چیزی است که از پیش برایش نگاشته شده است. یک خطِ باریک و محدود برای گفتههای او در این مناظره، طرّاحی و تعریف شده است و او به دلیلِ ادبیّاتِ سطحی و پُر لکنتِ خویش، قادر نیست از آن فراتر برود. زبانِ او، شیرین و جذاب نیست و تمامِ خشکیها و «جمودها»ی شخصیّتهای اداریِ محض را با خود دارد.
[4]. همتی در عمل، شاید میتوانست با «برنامههای اقتصادیِ قوی و کارشناسیشده»، رقیبانش را منفعل کند و به موضع دفاعی سوق دهد، امّا ناشیانه و دیکتهشده، تاکتیکهای بسیار سطحی و مبتذلِ «عملیّاتِ روانی» را پیاده کرد تا شاید به مخاطب بباوراند که او برتر است. او نه دربارۀ اقتصاد، سخنِ علمی و تخصصی گفت، و نه در مقام پاسخ به نقدها، موضعگیریِ کارشناسی داشت. او نتوانست موقعیّتِ خود را به عنوانِ یک استادِ اقتصاد و شخصیّتِ دانشگاهی، تثبیت کند. رقبای او با آمار و ارقام، استدلال میکردند و او نمایشِ از پیش نگاشتهشده را اجرا میکرد! مشاورانِ همتی، او را از سواد و دانشِ اقتصادیاش تهی کردند و کوشیدند او را در قالب یک «چهرۀ سیاسی»، به میدان مبارزه بیاورند، درحالیکه او برای چنین وضعی، ساخته نشده است!
[5]. بزرگترین خطای همتی در این مناظره، گرهزدن وضعِ معیشتیِ مردم به «اف.ای.تی.اف» بود! او ریشۀ مشکلاتِ معیشتیِ مردم را به تصویبنشدن این سند ارجاع داد و به این واسطه، خود را از قدرت، تهی کرد؛ چراکه تصویب این سند در اختیار او نیست و کسیکه اقتصاد را به امری که خارج از قلمروی اختیار او است، گره میزند، مردم را به امرِ غیرقابلدسترس ارجاع میدهد! و این یعنی سرگردانی و بلاتکلیفی و پریشانیِ دوباره! نسخۀ اقتصادیِ او، چیزی نیست جز همین سند! و این یعنی تقلیلگرایی! اگر برجام با همۀ عظمتِ پوشالیاش نتوانست اتّفاقی را رقم بزند، اینک چگونه میتوان مردم را به «اف.ای.تی.اف» ارجاع داد و اقتصاد و معیشت را به آن شرطی کرد؟!
[6]. «برنامههای مفصّلی دارم که خواهم گفت»! این جملهای است که همتی، بارها آن را تکرار و تکرار کرد و البتّه جلدِ این برنامهها را نیز به مخاطب نشان داد! او از فرصتی که در این مناظره اختیار داشت، نتوانست برای بیانِ هیچ ایده و راهحلِ اقتصادیِ مبتکرانه و خلّاقانهای استفاده کند! او اقتصاددانبودنِ خودش را به دیگران فروخت و به آن تفاخر کرد، امّا نشان نداد که این علمِ انباشته و منحصربهفردِ او، چه راهکاری را پیشنهاد میکند!
[7]. اصلِ به صحنه آمدنِ همتی، کاری بود به نهایت غلط و نسنجیده! روشن است دولتی که محبوبیّتِ اجتماعیِ رئیسِ آن به زیرِ پنج درصد رسیده است، دیگر حرفی برای گفتن ندارد و هر گونه انتسابی به او، رأیسوز است. و همتی، بهعنوانِ رئیسِ بانکِ مرکزی، نمایندۀ تمامِ بیکفایتیها و ضعفها و ندانمکاریهای این دولت است! حال کدام عقلِ سیاسی به او توصیه کرده که به عرصۀ انتخابات وارد شود، جای بسی تعجب است! او نمایندۀ همۀ تلخیها و ناکارآمدیهای دولتِ روحانی است و اگر روحانی، به شخصیّتِ سیاسیِ منفور و طردشده و منزوی تبدیل شده است، بهصورتِ طبیعی، او نیز از این نگاهِ اجتماعیِ منفی، بینصیب نخواهد ماند؛ دولتی که اینک، همه از آن «گریزان» هستند.
[8]. کنارهگیری یا عزلِ همتی از دولت را چگونه میتوان باور کرد، درحالیکه او پس از سه سال مدیریّتِ بانک مرکزی در دولتِ روحانی، اینک که نامزدِ انتخاباتِ ریاستجمهوری شده، اعلام میکند که با روحانی، اختلاف دارد؟! چرا این اختلاف، اکنون که او به عرصۀ انتخابات پا نهاده، آشکار شده است؟! آیا بهتر نبود که او در سالها و ماههای گذشته، کنارهگیری میکرد تا اینک متحمّلِ هزینۀ همراهی با دولت نشود؟! او صادقانه سخن نمیگوید! او چون قدرت را دوست دارد ا روحانی همراهی، و اوامر و دستورهای او را در بانک مرکزی اجرا کرد! این بدان معنی است که ما با یک شخصیّتِ ضعیف و بیاراده روبرو هستیم که حتّی اینک نیز که از رئیسش انتقاد میکند، از او اجازه گرفته است! مالهکشِ بیکفایت!
[9]. همتی با حمله شروع کرد و البتّه اشتباه کرد؛ چون بیدرنگ، تیرهای جنگیِ رقیبان بر سر و روی او فرود آمد و او دست از پا درازتر، بر جای خود نشست! همتی نمیتواند در این میدان باشد؛ چراکه خودش متهمِ ردیفِ اوّل است و از هر دری که سخن بگوید، حقّ انتقاد و سئوال ندارد! او جزوِ بانیان و مسببانِ وضعِ موجود است و نباید با پای خودش به محکمه وارد میشود! همتی شجاع نیست، بلکه ندانمکار و ناپخته است که این معرکه را انتخاب کرده است!
[1]. «فقط من میفهمم»! «فقط من اقتصاددانم»! «من بلدم»! «دیگرانِ وعدۀ بیهوده میدهند»! و .... . این موضعگیریِ متکبرانه و آمرانه که اقتضای خُلقوخوی تکنوکراتهای برآمده از دولتِ مرحوم هاشمیرفسنجانی است، یک شروعِ بد برای آقای همتی بود. این اندازه تحکّم و غلظت و از بالا دیدن، نشان داد که او سخت دچارِ غرور و خودمرکزبینیِ شبهعلمی است.
[2]. با وجودِ همۀ مشاورههای رسانهای و روانی، ناصر همتی از هر جهت، بسیار ضعیف و کممایه ظاهر شد و نتوانست خود را اثبات کند؛ حداکثرِ داشتهی او، انتسابش به دولتِ روحانی در قالب رئیس بانک مرکزی است، وگرنه بهصورت طبیعی، او نتوانست هیچگونه حسِ خاصی را در مخاطب ایجاد کند و فقرِ جذابیّت، در چهرۀ وی آشکار است و از سخنِ او لبریز! یک تکنوکراتِ خشک و اداری و کلیشهای که حتّی از روحانیِ سالِ 92 نیز عقبتر است! او هیچخصوصیّتِ دیدنی و گیرا و دلربا ندارد.
[3]. قدرتِ بیانِ او، بهشدّت ضعیف و متزلزل است؛ تواناییِ جملهسازی ندارد و متنی که از پیش نگاشته شده را از رو میخواند؛ حتّی نمیتواند به خواندن سرفصلهای مباحث بسنده کند و بقیۀ سخنانش را بر اساسِ ذهنیّتش ادا کند! او بهصورت دقیق و مطلق، همان چیزی است که از پیش برایش نگاشته شده است. یک خطِ باریک و محدود برای گفتههای او در این مناظره، طرّاحی و تعریف شده است و او به دلیلِ ادبیّاتِ سطحی و پُر لکنتِ خویش، قادر نیست از آن فراتر برود. زبانِ او، شیرین و جذاب نیست و تمامِ خشکیها و «جمودها»ی شخصیّتهای اداریِ محض را با خود دارد.
[4]. همتی در عمل، شاید میتوانست با «برنامههای اقتصادیِ قوی و کارشناسیشده»، رقیبانش را منفعل کند و به موضع دفاعی سوق دهد، امّا ناشیانه و دیکتهشده، تاکتیکهای بسیار سطحی و مبتذلِ «عملیّاتِ روانی» را پیاده کرد تا شاید به مخاطب بباوراند که او برتر است. او نه دربارۀ اقتصاد، سخنِ علمی و تخصصی گفت، و نه در مقام پاسخ به نقدها، موضعگیریِ کارشناسی داشت. او نتوانست موقعیّتِ خود را به عنوانِ یک استادِ اقتصاد و شخصیّتِ دانشگاهی، تثبیت کند. رقبای او با آمار و ارقام، استدلال میکردند و او نمایشِ از پیش نگاشتهشده را اجرا میکرد! مشاورانِ همتی، او را از سواد و دانشِ اقتصادیاش تهی کردند و کوشیدند او را در قالب یک «چهرۀ سیاسی»، به میدان مبارزه بیاورند، درحالیکه او برای چنین وضعی، ساخته نشده است!
[5]. بزرگترین خطای همتی در این مناظره، گرهزدن وضعِ معیشتیِ مردم به «اف.ای.تی.اف» بود! او ریشۀ مشکلاتِ معیشتیِ مردم را به تصویبنشدن این سند ارجاع داد و به این واسطه، خود را از قدرت، تهی کرد؛ چراکه تصویب این سند در اختیار او نیست و کسیکه اقتصاد را به امری که خارج از قلمروی اختیار او است، گره میزند، مردم را به امرِ غیرقابلدسترس ارجاع میدهد! و این یعنی سرگردانی و بلاتکلیفی و پریشانیِ دوباره! نسخۀ اقتصادیِ او، چیزی نیست جز همین سند! و این یعنی تقلیلگرایی! اگر برجام با همۀ عظمتِ پوشالیاش نتوانست اتّفاقی را رقم بزند، اینک چگونه میتوان مردم را به «اف.ای.تی.اف» ارجاع داد و اقتصاد و معیشت را به آن شرطی کرد؟!
[6]. «برنامههای مفصّلی دارم که خواهم گفت»! این جملهای است که همتی، بارها آن را تکرار و تکرار کرد و البتّه جلدِ این برنامهها را نیز به مخاطب نشان داد! او از فرصتی که در این مناظره اختیار داشت، نتوانست برای بیانِ هیچ ایده و راهحلِ اقتصادیِ مبتکرانه و خلّاقانهای استفاده کند! او اقتصاددانبودنِ خودش را به دیگران فروخت و به آن تفاخر کرد، امّا نشان نداد که این علمِ انباشته و منحصربهفردِ او، چه راهکاری را پیشنهاد میکند!
[7]. اصلِ به صحنه آمدنِ همتی، کاری بود به نهایت غلط و نسنجیده! روشن است دولتی که محبوبیّتِ اجتماعیِ رئیسِ آن به زیرِ پنج درصد رسیده است، دیگر حرفی برای گفتن ندارد و هر گونه انتسابی به او، رأیسوز است. و همتی، بهعنوانِ رئیسِ بانکِ مرکزی، نمایندۀ تمامِ بیکفایتیها و ضعفها و ندانمکاریهای این دولت است! حال کدام عقلِ سیاسی به او توصیه کرده که به عرصۀ انتخابات وارد شود، جای بسی تعجب است! او نمایندۀ همۀ تلخیها و ناکارآمدیهای دولتِ روحانی است و اگر روحانی، به شخصیّتِ سیاسیِ منفور و طردشده و منزوی تبدیل شده است، بهصورتِ طبیعی، او نیز از این نگاهِ اجتماعیِ منفی، بینصیب نخواهد ماند؛ دولتی که اینک، همه از آن «گریزان» هستند.
[8]. کنارهگیری یا عزلِ همتی از دولت را چگونه میتوان باور کرد، درحالیکه او پس از سه سال مدیریّتِ بانک مرکزی در دولتِ روحانی، اینک که نامزدِ انتخاباتِ ریاستجمهوری شده، اعلام میکند که با روحانی، اختلاف دارد؟! چرا این اختلاف، اکنون که او به عرصۀ انتخابات پا نهاده، آشکار شده است؟! آیا بهتر نبود که او در سالها و ماههای گذشته، کنارهگیری میکرد تا اینک متحمّلِ هزینۀ همراهی با دولت نشود؟! او صادقانه سخن نمیگوید! او چون قدرت را دوست دارد ا روحانی همراهی، و اوامر و دستورهای او را در بانک مرکزی اجرا کرد! این بدان معنی است که ما با یک شخصیّتِ ضعیف و بیاراده روبرو هستیم که حتّی اینک نیز که از رئیسش انتقاد میکند، از او اجازه گرفته است! مالهکشِ بیکفایت!
[9]. همتی با حمله شروع کرد و البتّه اشتباه کرد؛ چون بیدرنگ، تیرهای جنگیِ رقیبان بر سر و روی او فرود آمد و او دست از پا درازتر، بر جای خود نشست! همتی نمیتواند در این میدان باشد؛ چراکه خودش متهمِ ردیفِ اوّل است و از هر دری که سخن بگوید، حقّ انتقاد و سئوال ندارد! او جزوِ بانیان و مسببانِ وضعِ موجود است و نباید با پای خودش به محکمه وارد میشود! همتی شجاع نیست، بلکه ندانمکار و ناپخته است که این معرکه را انتخاب کرده است!