مروّجان جریان سیاسی حاکم بر کشور، تلفیق انتخابات و اعتراض را پدیدهای نادر تلقی میکنند و رخدادی از جنس جنبش سبز را حاصل فضای جدلی مناظرهها، قطبی شدن انتخابات و گاه، عواملی در خارج از کشور میدانند.
به گزارش شهدای ایران، «سعید حجاریان» از فعالین اصلاح طلب و از دستگیرشدگان فتنه ۸۸ در یادداشتی
با عنوان «از رنجی که می بریم» نوشت: «تا به امروز، در ادوار مختلف
انتخابات بینظری و بیطرفی رهبری و شورای نگهبان ترویج شده است. اما، چینش
نامزدها و ردصلاحیت افرادی که اساساً گمان حذفشان نمیرفت، نشان داد: گر
بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست/در و دیوار گواهی بدهد کاری هست! به
عبارت دیگر، اگر در گزاره بیطرفی صرفاً حین برگزاری انتخابات و یا پس از
آن تشکیک میشد، اینبار پیش از انتخابات چنین باوری در افکار عمومی
بهوجود آمده است».
حجاریان در بخش دیگری از این یادداشت نوشت: «مروّجان جریان سیاسی حاکم بر کشور، تلفیق انتخابات و اعتراض را پدیدهای نادر تلقی میکنند و رخدادی از جنس جنبش سبز را حاصل فضای جدلی مناظرهها، قطبی شدن انتخابات و گاه، عواملی در خارج از کشور میدانند. اما، اکنون بهرغم آنکه امیدی به مناظرههای انتقادی نیست و رقابتی هم شکل نگرفته است، گاردی همچون گارد پسا۸۸ شکل گرفته است که گویی روح آن انتخابات گرم در کالبد این انتخابات سرد حلول کرده است».
این فعال اصلاح طلب در این یادداشت تصریح کرد: «در نظام فقاهتی ما قولی مشهور وجود دارد که میگوید: الجمع مهما امکن اولی من الطرح؛ که بیان میدارد میتوان بهجای حذف و نادیدهگرفتن طرفین تناقض، تا جایی که ممکن است آنها را با یکدیگر جمع کرد. به تعبیر عامیانه، میتوان قیمهها را در ماستها ریخت! یعنی، همزمان میتوان مشارکت حداکثری و حداقلی را ترویج کرد، قرائتی دوگانه از انتخابات آزاد و آزادی انتخاب ارائه داد، فرآیندی را که ذاتاً پیشبینیناپذیر است پیشبینیپذیر کرد، مشارکت شهروندان و کنترل اجتماعی را تجمیع کرد، شعار «همه با هم» و «همه با من» را ممزوج کرد و حتی، کاندیداسازی کرد!».
حجاریان در پایان نوشت: «در آخر باید گفت، تداوم این وضعیت به فرسایش و تحلیل هر چه بیشتر نیروهای اجتماعی و سیاسی میانجامد. زیرا نمیتوان از احزاب سیاسی و بدنه فعال آنها طلب مشارکت و فعالیت سیاسی-اجتماعی داشت و همزمان برای همان فعالیتهای محتاطانهی در چارچوب خطونشان کشید. در این وضعیت بغرنج، بهویژه در انتخابات پیشرو نظام سیاسی ما باید به یک سوی تناقض بگراید؛ بدین صورت که یا خود متکفل صدر تا ذیل پروژه انتخابات شود (مانند سوریه و بلاروس) یا آن را به پروسهای تبدیل کند که همچنان رگههایی از بقای سیاست و امید اجتماعی در آن احساس شود».
سعید حجاریان در یادداشت مذکور همصدا با دشمنان ملت ایران، انتخابات در ایران را فرمایشی و نمایشی خوانده و مدعی شده که پیروز انتخابات از پیش توسط حاکمیت تعیین شده است.
البته از فردی که یدطولایی در «شورش علیه جمهوریت» و «دهن کجی به رأی مردم» را دارد و پیش از این در سال ۸۸ «جشن مشارکت ۸۵ درصدی ملت ایران در انتخابات» را به «آشوب و التهاب» تبدیل کرد، اصلا بعید نیست که اینچنین برای جمهوریت و مردم سالاری شاخ و شانه بکشد.
گویا آقای حجاریان قیمه ها را در ماست ها ریخته و دلتنگ آشوب های خیابانی ۸۸ شده است. چرا!؟ به این دلیل که وی و دوستانش نه تنها حاضر نیستند که درباره کارنامه ۸ ساله «دولتِ اصلاح طلبان» به مردم پاسخگو باشند، بلکه چون احتمال می دهند که شاید در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ شکست بخورند، باز هم تصمیم دارند که زیر میز جمهوریت و مردم سالاری و انتخابات زده و جشن ملی را به آشوب خیابانی بدل کنند.
حجاریان در بخش دیگری از این یادداشت نوشت: «مروّجان جریان سیاسی حاکم بر کشور، تلفیق انتخابات و اعتراض را پدیدهای نادر تلقی میکنند و رخدادی از جنس جنبش سبز را حاصل فضای جدلی مناظرهها، قطبی شدن انتخابات و گاه، عواملی در خارج از کشور میدانند. اما، اکنون بهرغم آنکه امیدی به مناظرههای انتقادی نیست و رقابتی هم شکل نگرفته است، گاردی همچون گارد پسا۸۸ شکل گرفته است که گویی روح آن انتخابات گرم در کالبد این انتخابات سرد حلول کرده است».
این فعال اصلاح طلب در این یادداشت تصریح کرد: «در نظام فقاهتی ما قولی مشهور وجود دارد که میگوید: الجمع مهما امکن اولی من الطرح؛ که بیان میدارد میتوان بهجای حذف و نادیدهگرفتن طرفین تناقض، تا جایی که ممکن است آنها را با یکدیگر جمع کرد. به تعبیر عامیانه، میتوان قیمهها را در ماستها ریخت! یعنی، همزمان میتوان مشارکت حداکثری و حداقلی را ترویج کرد، قرائتی دوگانه از انتخابات آزاد و آزادی انتخاب ارائه داد، فرآیندی را که ذاتاً پیشبینیناپذیر است پیشبینیپذیر کرد، مشارکت شهروندان و کنترل اجتماعی را تجمیع کرد، شعار «همه با هم» و «همه با من» را ممزوج کرد و حتی، کاندیداسازی کرد!».
حجاریان در پایان نوشت: «در آخر باید گفت، تداوم این وضعیت به فرسایش و تحلیل هر چه بیشتر نیروهای اجتماعی و سیاسی میانجامد. زیرا نمیتوان از احزاب سیاسی و بدنه فعال آنها طلب مشارکت و فعالیت سیاسی-اجتماعی داشت و همزمان برای همان فعالیتهای محتاطانهی در چارچوب خطونشان کشید. در این وضعیت بغرنج، بهویژه در انتخابات پیشرو نظام سیاسی ما باید به یک سوی تناقض بگراید؛ بدین صورت که یا خود متکفل صدر تا ذیل پروژه انتخابات شود (مانند سوریه و بلاروس) یا آن را به پروسهای تبدیل کند که همچنان رگههایی از بقای سیاست و امید اجتماعی در آن احساس شود».
سعید حجاریان در یادداشت مذکور همصدا با دشمنان ملت ایران، انتخابات در ایران را فرمایشی و نمایشی خوانده و مدعی شده که پیروز انتخابات از پیش توسط حاکمیت تعیین شده است.
البته از فردی که یدطولایی در «شورش علیه جمهوریت» و «دهن کجی به رأی مردم» را دارد و پیش از این در سال ۸۸ «جشن مشارکت ۸۵ درصدی ملت ایران در انتخابات» را به «آشوب و التهاب» تبدیل کرد، اصلا بعید نیست که اینچنین برای جمهوریت و مردم سالاری شاخ و شانه بکشد.
گویا آقای حجاریان قیمه ها را در ماست ها ریخته و دلتنگ آشوب های خیابانی ۸۸ شده است. چرا!؟ به این دلیل که وی و دوستانش نه تنها حاضر نیستند که درباره کارنامه ۸ ساله «دولتِ اصلاح طلبان» به مردم پاسخگو باشند، بلکه چون احتمال می دهند که شاید در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ شکست بخورند، باز هم تصمیم دارند که زیر میز جمهوریت و مردم سالاری و انتخابات زده و جشن ملی را به آشوب خیابانی بدل کنند.