بد حجابی به بهانه آزادی:
امروزه دشمنان سعی دارند با جنگ نرم و شبیخون فرهنگی عفاف و حجاب را در جامعه کمرنگ کنند، پس لازم است بر اساس شرایط محیطی و زمانی روشهای تبلیغ و ترویج حجاب، متفاوت باشد تا بتوانیم بیشترین و بهترین نتیجه را کسب کنیم.
سرویس فرهنگی شهدای ایران: حجاب از جمله موضوعاتی است که انسانها از آغاز پیدایش با آن به صورت غریزی و فطری ارتباط داشتهاند و آن را برای سهولت زندگی کردن پذیرفتهاند.
خداوند در کتابهای آسمانی نیز تاکید فراوانی بر مسئله حجاب و عفاف داشته و انسان ها را در مقاطع مختلف زمانی نسبت به فواید رعایت عفاف و حجاب آگاه داشته است، همچنین در دین اسلام و کتاب آسمانی ما مسلمانان نیز این مسئله بسیار مورد تاکید قرار گرفته و آیات متعددی در اهمیت این واجب الهی نازل شده و ائمه معصومین(ع) نیز آن را از جمله مسائل مهم دین بیان کردهاند.
از همین رو است که دشمنان دین اسلام، مبحث حجاب را همیشه یکی از مهمترین موانع در راستای عملیاتی کردن برنامههای خود برای تضعیف دین اسلام دانستهاند و از سالهای بسیار دور تضعیف پایبندی به حجاب را در دستور کارخود قرار داده اند تا حدی که در دهه اخیر یکی از بزرگ ترین پروژه های تبلیغاتی و سینمایی آنان مانور دادن بر روی مباحث مربوط به بی حجابی و ضد حجاب است.
به طور مثال سینماگران غرب و سینمای ترکیه سالهاست که از بسترهای مختلف رسانه، گستردگی فضای مجازی و افزایش روزافزون شبکه های اجتماعی استفاده کرده و با ساخت فیلمهای به اصطلاح خانوادگی به کمرنگ کردن مسئله حجاب بین جوانان ایرانی پرداخته اند و به این ترتیب کانون خانواده ها را نشانه گرفته اند.
امروزه این مسئله به قدری نمود پیدا کرده که به عقیده برخی از بانوان محجبه دیگر جای سرخورده بودن افراد بی حجاب در جامعه با بانوان محجبه عوض شده و موجب گردیده حجاب و پوشش اسلامی زنان موضوعی نباشد که همانند گذشته به آن افتخار کنند.
البته این تفکر دقیقا همان اتفاقی است که رسانه های غربی و سازندگان این سناریو سالهاست به دنبال آن هستند و در تلاشند این رفتار را در بین اقشار مختلف جامعه گسترش دهند، دریغ از اینکه نمیدانند اصالت و ریشه ایرانی و اسلامی بودن از گذشته های بسیار دور در درون زنان و مردان ما نهادینه شده است.
اگر چه متاسفانه جامعه امروز ما به جهت حملات دامنهدار, منظم و هدفدار دشمنان که با بهرهگیری از جدیدترین وسایل ارتباط جمعی صورت میگیرد تحت تاثیر قرار گرفته و در مواردی شاهد بدحجابیهایی در سطح جامعه هستیم و در سالهای اخیر که گستره شبکه های مجازی و شبکه های ماهواره ای افزایش یافته و به نوعی مهمان همیشگی منازل شهروندان شده است.
معمولا این بد حجابی در کوچه و خیابان و امکان عمومی بیش از گذشته رواج یافته است تا جایی که ذینفعان این اتفاق آن را دستآویز قرار داده و به بهانه آزادی هرکار دلشان میخواهد انجام میدهند اما انگار فراموش کردهاند که ریشه ای که در خاک است با هیچ تند بادی از جا کنده نمیشود.
از آنجا که امروزه دشمنان سعی دارند با جنگ نرم و شبیخون فرهنگی عفاف و حجاب را در جامعه کمرنگ کنند، پس لازم است بر اساس شرایط محیطی و زمانی روشهای تبلیغ و ترویج حجاب، متفاوت باشد تا بتوانیم بیشترین و بهترین نتیجه را کسب کنیم و بیتردید رسانهها همان گونه که میتوانند از سوی دشمنان برای ترویج بیحجابی بهکار گرفته شوند از سویی میتوانند با برنامهریزی صحیحی که از سمت کارشناسان رسانه و همچنین عالمان دین صورت میگیرد ابزاری برای ترویج بیش از پیش حجاب در جامعه باشند.
اما من به عنوان یک بانوی مسلمان ایرانی بر این باورم که هر یک از زنان که در جامعه دارای پوشش مناسب و اسلامی هستند، می توانند با اعتماد به نفس و توکل برخدا یک رسانه تبلیغاتی برای چادر و حجاب باشند.
بر اساس همین تفکر خبرنگار شیرازه، با یکی از بانوان محجبه که چادری بودن را یک افتخار می داند گفتگویی انجام داده است.
این بانو که یکی از فعالان عرصه های اجتماعی استان فارس است بی آنکه بخواهد نامی از وی منتشر شود با بیان خاطرهای از یک روز داغ تابستان که بر سر خیابان منتظر تاکسی ایستاده است مطلب خود را اینگونه آغاز کرد: ظهر بود و گرمای داغ تابستان و پوشش مشکی لباس و چادر از یک سو و نبودن تاکسی در مسیر بازگشت به منزل از سوی دیگر نفسهایم را به شماره انداخته بود.
هر چند دقیقه یکبار خودرویی عبور میکرد اما به دلیل گذری بودن سوار نمیشدم،کمی آن طرف تر و چند متر قبل از من دختر خانمی حدودا سی ساله با ظاهری کاملا بد حجاب نیز منتظر تاکسی بود که انگار تا حدودی با من هم مسیر بود.
دخترجوان نگاهی به من انداخت و گفت: «سختتون نیست در این گرمای هوا با چادر مشکی زیر آفتاب ایستاده اید»؟
با کلامی کوتاه گفتم گاهی سختی ها شیرین است، همین لحظه تاکسی شهریی که راننده آن مردی جوان بود آهسته حدفاصل من و دختر جوان ترمز کرد، دختر که فاصله نزدیکتری به خودرو داشت مسیرش را به راننده اعلام کرد.
راننده جوان نگاهی به او انداخت و با کمی تامل گفت"نه خانمی مسیرم آن طرف نیست".
من که با دختر جوان هم مسیر بودم وقتی پاسخ راننده را شنیدم دیگر چیزی نگفتم، اما راننده حرکت کرد و درست جلو پایم ایستاد و گفت: بانو کجا تشریف می برید؟ گفتم ممنون گویا مسیرتان آن طرف نیست.
راننده با تعجب پرسید: بانو شما که هنوز مسیرتان را اعلام نکرده اید پس از کجا می دانید مسیرمان یکی نیست؟
روبه دختر جوان کردم و گفتم چون این خانم هم تقریبا با من هم مسیر است وقتی به او گفتید نه قطعا مسیرتان با من هم یکی نیست.
تشکری کردم و یک قدم عقب ایستادم، در کمال تعجب دیدم راننده پیاده شد به سمت درب عقب آمد در تاکسی را برایم باز کرد و گفت: بانو این چه حرفی است میزنید شما هم درست مثل خواهرم هستید چرا باید تو این گرمای هوا منتظر باشید وظیفه خودم میدانم که شما را به مقصد برسانم.
من که از پاسخ متناقض راننده به خودم و دختر جوان تعجب کردم، کمی ترسیدم اما وقتی دیدم رفتارش بسیار محترمانه است، به سمت ماشین حرکت کردم و قبل از سوار شدن گفتم ممکن است خانم جوان هم سوار کنید چون مسیرمان یکی است.
راننده که متوجه ترس و تردیدم شده بود گفت بله به خاطر اینکه خیالتان راحت شود او راهم صدا کنید تا سوار شود.
خلاصه سوار شدیم و دختر بلافاصله پس از سوار شدن رو به راننده با لحنی تند گفت: «چی شد شما که گفتید مسیرتون با من یکی نیست چرا تغییر عقیده دادید؟» و بلافاصله نگاه معنا داری هم به من انداخت.
راننده جوان که اصلا به ظاهر و نحوه پوشش نمیخورد که از آن دسته از جوان های انقلابی و مذهبی واقعی باشد، در آینه نگاهی به من انداخت و گفت: فقط به خاطر این خواهرم بود که تغییر مسیر دادم چون با چادر مشکی و در این هوای گرم زیر آفتاب ایستادن سخت است.
دختر لبخند معناداری زد و رو به من گفت: فکر کنم بالاخره چادری بودن یهجایی به دردتون خورد، من که از حرفش عصبانی بودم تازه متوجه دلیل رفتار محترمانه راننده شدم و با افتخار گفتم اتفاقا چادری بودن همه جا به دردم خورده و می خورد چون چادر برای من امنیت و احترام می آورد و راننده سری به نشانه تایید حرفم تکان داد.
بقیه مسیر به سکوت گذشت تا اینکه دختر جوان پرسید: مجتمع مدرس هم میروید؟، راننده با لحنی همراه با شیطنت گفت نه خانمی، من فقط تا جایی که مسیر این بانوی محترم است میروم.
برای اولین بار بود که تفاوت کلام خانمی و بانو را به درستی درک کردم و به خود بالیدم که چادر و حجاب هنوز هم برای جوانان ما این اندازه حرمت دارد.
پس از صحبت های این بانوی محجبه به این مطلب فکر کردم که در جامعهای که به عنوان امالقرای جهان اسلام شناخته میشود و بیش از 40 سال از برپایی نظام جمهوری اسلامی در آن می گذرد مشاهده مصادیق بدحجابی زیبنده نیست و اگر چه دشمنان شبانه روز با انواع و اقسام برنامهها در حال ترویج بیحجابی هستند، اما لازم است هم مردم و هم مسئولان نسبت به رعایت این موضوع دغدغه جدی داشته باشند.
و اما حرف آخر اینکه:نهادینه سازی فرهنگ حجاب و عفاف به عنوان یکی از ضروریترین باورهای دینی مستلزم برنامه ریزی صحیح در سه حوزه فرد، خانواده و جامعه است و همواره نقش حکومت اسلامی در ایجاد و ترویج این باور انکارناپذیر بوده و در نگاهی عمیق تر، ضروری و اساسی است.
از همین رو است که دشمنان دین اسلام، مبحث حجاب را همیشه یکی از مهمترین موانع در راستای عملیاتی کردن برنامههای خود برای تضعیف دین اسلام دانستهاند و از سالهای بسیار دور تضعیف پایبندی به حجاب را در دستور کارخود قرار داده اند تا حدی که در دهه اخیر یکی از بزرگ ترین پروژه های تبلیغاتی و سینمایی آنان مانور دادن بر روی مباحث مربوط به بی حجابی و ضد حجاب است.
به طور مثال سینماگران غرب و سینمای ترکیه سالهاست که از بسترهای مختلف رسانه، گستردگی فضای مجازی و افزایش روزافزون شبکه های اجتماعی استفاده کرده و با ساخت فیلمهای به اصطلاح خانوادگی به کمرنگ کردن مسئله حجاب بین جوانان ایرانی پرداخته اند و به این ترتیب کانون خانواده ها را نشانه گرفته اند.
امروزه این مسئله به قدری نمود پیدا کرده که به عقیده برخی از بانوان محجبه دیگر جای سرخورده بودن افراد بی حجاب در جامعه با بانوان محجبه عوض شده و موجب گردیده حجاب و پوشش اسلامی زنان موضوعی نباشد که همانند گذشته به آن افتخار کنند.
البته این تفکر دقیقا همان اتفاقی است که رسانه های غربی و سازندگان این سناریو سالهاست به دنبال آن هستند و در تلاشند این رفتار را در بین اقشار مختلف جامعه گسترش دهند، دریغ از اینکه نمیدانند اصالت و ریشه ایرانی و اسلامی بودن از گذشته های بسیار دور در درون زنان و مردان ما نهادینه شده است.
اگر چه متاسفانه جامعه امروز ما به جهت حملات دامنهدار, منظم و هدفدار دشمنان که با بهرهگیری از جدیدترین وسایل ارتباط جمعی صورت میگیرد تحت تاثیر قرار گرفته و در مواردی شاهد بدحجابیهایی در سطح جامعه هستیم و در سالهای اخیر که گستره شبکه های مجازی و شبکه های ماهواره ای افزایش یافته و به نوعی مهمان همیشگی منازل شهروندان شده است.
معمولا این بد حجابی در کوچه و خیابان و امکان عمومی بیش از گذشته رواج یافته است تا جایی که ذینفعان این اتفاق آن را دستآویز قرار داده و به بهانه آزادی هرکار دلشان میخواهد انجام میدهند اما انگار فراموش کردهاند که ریشه ای که در خاک است با هیچ تند بادی از جا کنده نمیشود.
از آنجا که امروزه دشمنان سعی دارند با جنگ نرم و شبیخون فرهنگی عفاف و حجاب را در جامعه کمرنگ کنند، پس لازم است بر اساس شرایط محیطی و زمانی روشهای تبلیغ و ترویج حجاب، متفاوت باشد تا بتوانیم بیشترین و بهترین نتیجه را کسب کنیم و بیتردید رسانهها همان گونه که میتوانند از سوی دشمنان برای ترویج بیحجابی بهکار گرفته شوند از سویی میتوانند با برنامهریزی صحیحی که از سمت کارشناسان رسانه و همچنین عالمان دین صورت میگیرد ابزاری برای ترویج بیش از پیش حجاب در جامعه باشند.
اما من به عنوان یک بانوی مسلمان ایرانی بر این باورم که هر یک از زنان که در جامعه دارای پوشش مناسب و اسلامی هستند، می توانند با اعتماد به نفس و توکل برخدا یک رسانه تبلیغاتی برای چادر و حجاب باشند.
بر اساس همین تفکر خبرنگار شیرازه، با یکی از بانوان محجبه که چادری بودن را یک افتخار می داند گفتگویی انجام داده است.
این بانو که یکی از فعالان عرصه های اجتماعی استان فارس است بی آنکه بخواهد نامی از وی منتشر شود با بیان خاطرهای از یک روز داغ تابستان که بر سر خیابان منتظر تاکسی ایستاده است مطلب خود را اینگونه آغاز کرد: ظهر بود و گرمای داغ تابستان و پوشش مشکی لباس و چادر از یک سو و نبودن تاکسی در مسیر بازگشت به منزل از سوی دیگر نفسهایم را به شماره انداخته بود.
هر چند دقیقه یکبار خودرویی عبور میکرد اما به دلیل گذری بودن سوار نمیشدم،کمی آن طرف تر و چند متر قبل از من دختر خانمی حدودا سی ساله با ظاهری کاملا بد حجاب نیز منتظر تاکسی بود که انگار تا حدودی با من هم مسیر بود.
دخترجوان نگاهی به من انداخت و گفت: «سختتون نیست در این گرمای هوا با چادر مشکی زیر آفتاب ایستاده اید»؟
با کلامی کوتاه گفتم گاهی سختی ها شیرین است، همین لحظه تاکسی شهریی که راننده آن مردی جوان بود آهسته حدفاصل من و دختر جوان ترمز کرد، دختر که فاصله نزدیکتری به خودرو داشت مسیرش را به راننده اعلام کرد.
راننده جوان نگاهی به او انداخت و با کمی تامل گفت"نه خانمی مسیرم آن طرف نیست".
من که با دختر جوان هم مسیر بودم وقتی پاسخ راننده را شنیدم دیگر چیزی نگفتم، اما راننده حرکت کرد و درست جلو پایم ایستاد و گفت: بانو کجا تشریف می برید؟ گفتم ممنون گویا مسیرتان آن طرف نیست.
راننده با تعجب پرسید: بانو شما که هنوز مسیرتان را اعلام نکرده اید پس از کجا می دانید مسیرمان یکی نیست؟
روبه دختر جوان کردم و گفتم چون این خانم هم تقریبا با من هم مسیر است وقتی به او گفتید نه قطعا مسیرتان با من هم یکی نیست.
تشکری کردم و یک قدم عقب ایستادم، در کمال تعجب دیدم راننده پیاده شد به سمت درب عقب آمد در تاکسی را برایم باز کرد و گفت: بانو این چه حرفی است میزنید شما هم درست مثل خواهرم هستید چرا باید تو این گرمای هوا منتظر باشید وظیفه خودم میدانم که شما را به مقصد برسانم.
من که از پاسخ متناقض راننده به خودم و دختر جوان تعجب کردم، کمی ترسیدم اما وقتی دیدم رفتارش بسیار محترمانه است، به سمت ماشین حرکت کردم و قبل از سوار شدن گفتم ممکن است خانم جوان هم سوار کنید چون مسیرمان یکی است.
راننده که متوجه ترس و تردیدم شده بود گفت بله به خاطر اینکه خیالتان راحت شود او راهم صدا کنید تا سوار شود.
خلاصه سوار شدیم و دختر بلافاصله پس از سوار شدن رو به راننده با لحنی تند گفت: «چی شد شما که گفتید مسیرتون با من یکی نیست چرا تغییر عقیده دادید؟» و بلافاصله نگاه معنا داری هم به من انداخت.
راننده جوان که اصلا به ظاهر و نحوه پوشش نمیخورد که از آن دسته از جوان های انقلابی و مذهبی واقعی باشد، در آینه نگاهی به من انداخت و گفت: فقط به خاطر این خواهرم بود که تغییر مسیر دادم چون با چادر مشکی و در این هوای گرم زیر آفتاب ایستادن سخت است.
دختر لبخند معناداری زد و رو به من گفت: فکر کنم بالاخره چادری بودن یهجایی به دردتون خورد، من که از حرفش عصبانی بودم تازه متوجه دلیل رفتار محترمانه راننده شدم و با افتخار گفتم اتفاقا چادری بودن همه جا به دردم خورده و می خورد چون چادر برای من امنیت و احترام می آورد و راننده سری به نشانه تایید حرفم تکان داد.
بقیه مسیر به سکوت گذشت تا اینکه دختر جوان پرسید: مجتمع مدرس هم میروید؟، راننده با لحنی همراه با شیطنت گفت نه خانمی، من فقط تا جایی که مسیر این بانوی محترم است میروم.
برای اولین بار بود که تفاوت کلام خانمی و بانو را به درستی درک کردم و به خود بالیدم که چادر و حجاب هنوز هم برای جوانان ما این اندازه حرمت دارد.
پس از صحبت های این بانوی محجبه به این مطلب فکر کردم که در جامعهای که به عنوان امالقرای جهان اسلام شناخته میشود و بیش از 40 سال از برپایی نظام جمهوری اسلامی در آن می گذرد مشاهده مصادیق بدحجابی زیبنده نیست و اگر چه دشمنان شبانه روز با انواع و اقسام برنامهها در حال ترویج بیحجابی هستند، اما لازم است هم مردم و هم مسئولان نسبت به رعایت این موضوع دغدغه جدی داشته باشند.
و اما حرف آخر اینکه:نهادینه سازی فرهنگ حجاب و عفاف به عنوان یکی از ضروریترین باورهای دینی مستلزم برنامه ریزی صحیح در سه حوزه فرد، خانواده و جامعه است و همواره نقش حکومت اسلامی در ایجاد و ترویج این باور انکارناپذیر بوده و در نگاهی عمیق تر، ضروری و اساسی است.