شهدای ایران:28 آبان ماه در دو انفجار تروریستی در نزدیکی سفارت ایران در «بئر الحسن» در حومه جنوبی بیروت 25 نفر کشته و نزدیک به 150 نفر زخمی شدند که حجت الاسلام «ابراهیم انصاری» رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران نیز جزو این شهدا بود. یک ایرانی ساکن لبنان که دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت آموزشی در دانشگاه اسلامیه لبنان است، تحلیلها و مشاهداتش از اتفاقات لبنان را مینگارد. او که بعد از وقوع انفجارهای تروریستی در نزدیکی سفارت ایران در محل حادثه حضور پیدا کرده بود بسیاری از اتفاقات و شهادت مردم حاضر در حادثه را شاهد بود.
این دانشجوی ساکن لبنان، جریان شهادت طارق لبنانی یکی از شهدای حادثه انفجار تروریستی نزدیکی سفارت ایران را روایت میکند و مینویسد: ام نادر خانم لبنانی بلند قد، لاغر و مسنی است که در موسسه امام موسی صدر چای و قهوه سرو میکند. روز انفجار سفارتمان در بیروت با نگرانی و عجله به سمت سفارت رفت. دو پسرش نادر و طارق در همان نزدیکی کار میکردند. وقتی تلفنشان جواب نداد با نگرانی و بغض به آنجا شتافت. وقتی به محل انفجار رسید با پیکر پسرش طارق مواجه شد. اینکه بر او چه گذشت را نمیدانم اما فقط بگویم از آن زمان تا کنون هنوز داغ دلش فروکش نکرده. شوهر ام نادر حدود بیست سالی هست که او را بدون طلاق دادن ول کرده و زن دیگری گرفته و به بعلبک رفته.
ام نادر با دختر و پسرانش زندگی میکرد. خانه آنها یا بهتر بگویم اتاق آنها یکی از خانههای کوچک دست ساز لب دریا است که در هنگام بلبشو و نبود نظارت دولت در سالهای پس از جنگ در ساحل ساخته شده. وقتی به آنجا میروی خانهات هرچقدر فقیرانه باشد، میفهمی فقیر نیستی. بیغولههایی که لب ساحل ساخته شده و هر بارندگی، آب داخل منزل می آید. بعضی که وضعشان بهتر است رنگی به دیوار زدهاند و کف خانه را کاشی کردهاند.
طارق پس از انفجار اول، از محل کارش بیرون دویده تا ببیند چه خبر است اما انفجار دوم او را طعمه خود کرد. نادر هم پس از انفجار به طبقه پایین دویده تا از برادرش خبری بگیرد. وقتی میگویند رفت بیرون، همانطور که با گوشی حرف میزد از ساختمان بیرون دوید و انفجار دوم همان لحظه رخ داد. ترکش انفجار به گوشی خورد و خودش سالم ماند. تنها کمی جراحت سطحی برداشت. حالا نادر و ام نادر و همسر طارق با سه فرزندش در غم فراق طارق، به سوگ نشستهاند. پیراهن سیاهی که محرم تنشان بود بر تنشان ماند و پیراهن سیاه خونی و پاره طارق، تا روز قیامت و دیدار مولایش حسین علیه السلام بر تنش خواهد ماند.
این دانشجوی ساکن لبنان، جریان شهادت طارق لبنانی یکی از شهدای حادثه انفجار تروریستی نزدیکی سفارت ایران را روایت میکند و مینویسد: ام نادر خانم لبنانی بلند قد، لاغر و مسنی است که در موسسه امام موسی صدر چای و قهوه سرو میکند. روز انفجار سفارتمان در بیروت با نگرانی و عجله به سمت سفارت رفت. دو پسرش نادر و طارق در همان نزدیکی کار میکردند. وقتی تلفنشان جواب نداد با نگرانی و بغض به آنجا شتافت. وقتی به محل انفجار رسید با پیکر پسرش طارق مواجه شد. اینکه بر او چه گذشت را نمیدانم اما فقط بگویم از آن زمان تا کنون هنوز داغ دلش فروکش نکرده. شوهر ام نادر حدود بیست سالی هست که او را بدون طلاق دادن ول کرده و زن دیگری گرفته و به بعلبک رفته.
ام نادر با دختر و پسرانش زندگی میکرد. خانه آنها یا بهتر بگویم اتاق آنها یکی از خانههای کوچک دست ساز لب دریا است که در هنگام بلبشو و نبود نظارت دولت در سالهای پس از جنگ در ساحل ساخته شده. وقتی به آنجا میروی خانهات هرچقدر فقیرانه باشد، میفهمی فقیر نیستی. بیغولههایی که لب ساحل ساخته شده و هر بارندگی، آب داخل منزل می آید. بعضی که وضعشان بهتر است رنگی به دیوار زدهاند و کف خانه را کاشی کردهاند.