سردار شهید حاج قاسم سلیمانی پس از فتح نبل و الزهرا نزد رزمندگان گیلانی مدافع حرم رفت و "سردار محمدعلی حقبین" را "فاتح درب خیبر جبهه مقاومت" نامید.
به گزارش شهدای ایران، سردار شهید حاج قاسم سلیمانی پس از فتح شهرهای نبل و الزهرا در محل
استقرار رزمندگان گیلانی مدافع حرم حاضر شد و سردار محمدعلی حقبین را
"فاتح درب خیبر جبهه مقاومت" معرفی کرد.
زاده بهشت ایران
سردار محمدعلی حقبین در سال ۴۵ در یکی از روستاهای شهرستان لنگرود استان گیلان در خانوادهای پرجمعیت مذهبی و کشاورز چشم به جهان گشود؛ خانوادهای با ۱۲ فرزند که محمدعلی فرزند هفتم خانوادهای است که پسرش را در دوران دفاع مقدس لباس شهادت به تن کرد.
ماجرای ورود به جبهههای دفاع مقدس
سردار حق بین در ۱۶ سالگی بهعنوان امدادگر به عضویت تیپ ۲۵ کربلا درآمد و اوایل جنگ بهعنوان یک بسیجی ۴ بار به کردستان اعزام شد، اما بهدلیل سن کم اجازه حضور در جبهههای جنگ را نداشت.
به گفته سردار حقبین هربار که برای اعزام میرفت جوابی جز این نمیشنید که «با این قد و قواره اسلحه از تو بلندتر است»، اما وی یکی از صدها نوجوانی بود که به نقل از خودش با پارتیبازی مجوز اعزام به جبهههای جنگ را دریافت کرد.
در کسوت سبز پاسداری
خدمت وی در لباس سبز پاسداری از سال ۶۲ آغاز شد و در زمان دفاع مقدس جانشینی فرماندهان گردان کمیل لشکر ۱۶ قئس گیلان، شهیدان حسن رضوانخواه و محمد اصغریخواه بود و پس از شهادت اصغریخواه، به فرماندهی گردان کمیل منصوب شد.
سردار محمدعلی حقبین در سالهای ۸۲ تا ۸۶ مسئولیتهای لجستیک لشکر، جانشینی و فرماندهی تیپ را داشته و از سال ۹۱ که گروه پژواک در منطقه شمال غرب ارومیه سر برآورده و به تصرف برخی از روستاهای ایران میپرداخت با لشکر ۱۶ قدس گیلان وارد این منطقه شد و در کنار یگانهای رزمی دیگر توانست پژواک را وادار به عقبنشینی کند.
فاتح خیبر جبهه مقاومت
دلاورمردی سردار محمدعلی حقبین به جنگ تحمیلی خاتمه نیافت و با آغاز فعالیتهای گروههای تکفیری و تروریستی داعش در سوریه، وی یکی از شیرمردان خطه گیلان بود که برای فرماندهی در جبهه مقاومت مأموریت یافت.
از برجستهترین عملیاتهای نیروهای تحت فرماندهی وی، عمیلیاتی در ۱۲ بهمن ماه سال ۹۴ بود که تحت عنوان نصر ۲، رزمندگان گیلانی توانستند پس از ۴ سال منطقه شیعهنشین نبل و الزهرا را از محاصره تروریستها آزاد کرده و ۵۵ هزار شیعه را از دست داعشیان رهایی سازند.
آزادسازی منطقه شیعهنشین نبل و الزهرا فتح بسیار بزرگی در سالهای جنگ در سوریه بود و سردار سلیمانی بعد از شنیدن آزادسازی این دو منطقه توسط نیروهای گیلانی، نزد سردار حقبین آمدند و با بوسه زدن به دست ایشان و دادن انگشتر خود به سردار حقبین از نیروها تقدیر کرده و گفتند این درب خیبر را شما گیلانیها کندید و مردم مظلوم را آزاد کردید.
دریافت نشان فتح ۳ از فرمانده معظم کل قوا
سردار حق بین این فرمانده جبهه مقاومت چندین سال در جبهههای مقاومت به مقابله با تروریستها پرداخت و با پیروزیهای متعدد در سال ۹۸ مفتخر به دریافت نشان فتح ۳ از سوی فرماندهی معظم کل قوا شد.
خاطرات فتح نبل و الزهرا از زبان سردار حقبین
نیروهای ما شب ۱۱ بهمنماه سال ۹۴ برای شناسایی رفتند و شب ۱۲ بهمنماه عملیات آغاز شد؛ جبهه شمال حلب نیز بسته شده بود یعنی در شمال شهر حلب جادهای باز میشد و ما به منطقه وسیعی که منطقه تفریحی مردم حلب بود رفتیم لذا این منطقه خط مقدم مردم نبل بود و فرمانده قبلی که در آنجا عملیات کرده بود گفت "ما ۶ بار در این منطقه عملیات کرده هربار ناموفق بودیم".
دشمن در اینجا خط مستحکمی را ایجاد کرده بود، زیرا ساختمانهای بلندی روبهروی ما بود و دشمن از این ساختمانها بهعنوان سنگر استفاده میکرد همچنین صبح فردای آن روز وقتی از محل بازدید کردیم متوجه شدیم که زیر زمین را نیز کنده بودند و جنگ اصلی در زیر زمین بود که این قضیه توسط دوربینهای هوایی ما مشخص نبود.
دشمن در اکثر مواقع دست ما را در عملیاتها خوانده بود؛ اول اینکه صبحدم عملیات میکردیم و دوم با استفاده از آتش، پیغام میدادیم و نیروها را میفرستادیم بنابراین در این عملیات نقشه را عوض کردیم؛ اولاً اینکه آتش نریختیم و ثانیاً زمان عملیات را به نیمهشب تغییر دادیم.
در شب عملیات، ماه ساعت ۱۲ و ۳۰ بیرون میآمد و هوا کاملاً روشن میشد و ما نیز طوری برنامهریزی کرده بودیم که همزمان از این تاریکی استفاده کنیم برویم و سپس با بالا آمدن ماه بزنیم که در همان زمان که قصد آغاز عملیات را داشتیم ناگهان ابر سیاهی جلوی روشنی ماه را گرفت و ما راه را گم کردیم.
دقیقاً در زمانی که قصد آغاز عملیات را داشتیم ابر از جلوی ماه کنار رفت که این نیز از الطاف خداوند بود و نیروهایی که کنار بنده بودند از این لطف خداوند اشک میریختند؛ در این زمان درگیری شروع شد و برنامه ما این بود که ۲ گردان از پشت و یک گردان نیز از روبهرو بزنند که در نهایت با لطف خداوند و طراحی پیچیدهای که داشتیم این عملیات با نتیجه خوبی به پایان رسید.
در عملیاتهای سابق برای اینکه نیروها همدیگر را بشناسند از قبل هماهنگ میکردند که این طرف مثلاً میگویند «یا زینب» طرف مقابل بگوید «یا علی» که داعشیها این رمزها را فوری یاد میگرفتند و آنها نیز تکرار میکردند؛ ما در این عملیات شعارهای جالبی را میدادیم و هماهنگ کردیم که طرف مقابل هر شعاری میدهند نیروهای این طرف در پایان جمله یک کلمه گیلکی بگوید که دیگر داعشیها نمیتوانستند تکرار کنند.
زمانی که درگیری آغاز شد ما ۳ ساعت و ۱۰ دقیقه جنگیدیم؛ سعی کردیم راهی را باز بگذاریم که دشمن فرار کند، چون جنگ بسیار سختی بود و دشمن هنوز در ساختمانها کمین کرده بود و اینطور نبود که وقتی ما میگفتیم «الله اکبر» پا به فرار بگذارند بلکه آنها نیز با «الله اکبر» اعلام آمادگی میکردند.
وقتی جنگ آغاز شد نزدیکیهای صبح مه غلیظی در هوا بود طوریکه در فاصله ۵۰ متری دیگر چیزی دیده نمیشد و ما با نیروهای حزبالله خاکریز خط مقدم خودمان را شکافتیم؛ بین این خاکریز تا خاکریز بعدی تقریباً ۲۰۰ متر فاصله بود، وقتی بیرون میآمدیم بهسمت ما شلیک میکردند که ما در چند مغازهای که در آنجا بود پناه میگرفتیم.
وقتی خاکریز را باز کردیم پشت آن نیز کانالی بود، کانال را پر کردیم، ماشینها و جمعیت نیز آمدند و در این فاصله داعشیها مجبور شدند که از آن مهلکه خارج شوند و پا به فرار بگذارند لذا در این عملیات، دشمن تلفات زیادی داشت و چند تن از نیروهای آنها نیز اسیر شدند.
این عملیات برای باز کردن جبهه شمال بود لذا طی عملیاتهای بعدی این محور کاملاً و در حدود ۷۰ کیلومتر باز شد تا به نقطه هممرز ترکیه رسیدیم؛ ۲ روز در آنجا مانده روز سوم برگشتیم و صبح روز پانزدهم وارد نبل و الزهرا شدیم و لذا نخستین گروهی بودیم که وارد شهر شدیم.
سردار سلیمانی این خبر را شنیدند و صبح روز بعد مستقیماً خودشان پیش ما آمدند؛ ایشان تشکر کردند و گفتند "خیلی جرئت و شجاعت داشتید که این کار را کردید، ما ۴ سال پشت این در مانده بودیم"، لذا گفتند "این در خیبر را شما گیلانیها کندید و مردم مظلوم را آزاد کردید" و ما با این حرف بسیار خوشحال شدیم.
ایشان بسیار خوشحال بودند و قرار شد بعدازظهر با نیروها نیز ملاقات داشته باشند که آمدند و از بچهها تشکر کردند؛ در آنجا حدود ۳۰ نفر از نیروهای شجاع فاطمیون نیز همراه ما بودند که در این محفل سردار سلیمانی ضمن قدردانی از تمامی نیروها انگشتر خود را نیز به بنده دادند.
قدرت بازدارندگی بدین معنا است که یک کشور به نقطهای دست یابد که دشمنان آن تفکر حمله نظامی به آن را در سر نپرورانند که خوشبختانه ایران در این نقطه به اوج رسیده و دشمنان نیز این امر را دریافتهاند.
سلاحهای بازدارنده ایران سلاحهای متعارفی است و میتواند زمانی که کشوری در سطح معقولی به کشور ما حمله کند در همان سطح با آن مقابله و سلاحهای آن را در آسمان خودمان منهدم کرده و از هر نقطه به کشور ما حمله شود میتوانیم از همان نقطه دشمن را هدف قرار دهیم.
دشمنان وقتی میبینند یک جوان دبیرستانی در کنار نظامیان با تجربه رژه میرود در واقع اعلام حضور و آمادگی کرده که این حرکتها بازدارنده بوده و از تصمیمات عجولانه و خام دشمنان در حمله به کشورها جلوگیری میکند.
مردم دیندار کشور کسانی هستند که پای انقلاب ایستاده و در راه آن از جان و مال خود گذشتهاند؛ به اعتقاد برخیها جوانان امروز مانند جوانان دوره دفاع مقدس که در مقابل ظلم قد علم کرده و انقلاب کردند نیستند این ادعا نمیتواند صحت داشته باشد.
وجود شهدای جوان مدافع حرم که اصلاً دوران دفاع مقدس را ندیده بودند مهر باطلی بر این ادعاست که با قدرت وارد کارزار مبارزه با داعش و دشمنان اسلام و اهل البیت شدند و در این راه از جان خود گذشتند.
سردار سرتیپ دوم پاسدار محمدعلی حقبین که تا پیش از آسمانیشدن در کسوت مشاور عالی فرمانده نیروی زمینی سپاه و رئیس اداره رزمی تخصصی معاونت آموزش سپاه پاسداران فعالیت میکرد، فرماندهی قرارگاه مرکزی امام حسین (ع) سپاه پاسداران، فرمانده لشکر عملیاتی ۱۶ قدس گیلان، فرماندهی محور در جبهه مقاومت و فرماندهی گردان در لشکر ۱۶ قدس گیلان را در کارنامه پاسداری خود داشت.
زاده بهشت ایران
سردار محمدعلی حقبین در سال ۴۵ در یکی از روستاهای شهرستان لنگرود استان گیلان در خانوادهای پرجمعیت مذهبی و کشاورز چشم به جهان گشود؛ خانوادهای با ۱۲ فرزند که محمدعلی فرزند هفتم خانوادهای است که پسرش را در دوران دفاع مقدس لباس شهادت به تن کرد.
ماجرای ورود به جبهههای دفاع مقدس
سردار حق بین در ۱۶ سالگی بهعنوان امدادگر به عضویت تیپ ۲۵ کربلا درآمد و اوایل جنگ بهعنوان یک بسیجی ۴ بار به کردستان اعزام شد، اما بهدلیل سن کم اجازه حضور در جبهههای جنگ را نداشت.
به گفته سردار حقبین هربار که برای اعزام میرفت جوابی جز این نمیشنید که «با این قد و قواره اسلحه از تو بلندتر است»، اما وی یکی از صدها نوجوانی بود که به نقل از خودش با پارتیبازی مجوز اعزام به جبهههای جنگ را دریافت کرد.
در کسوت سبز پاسداری
خدمت وی در لباس سبز پاسداری از سال ۶۲ آغاز شد و در زمان دفاع مقدس جانشینی فرماندهان گردان کمیل لشکر ۱۶ قئس گیلان، شهیدان حسن رضوانخواه و محمد اصغریخواه بود و پس از شهادت اصغریخواه، به فرماندهی گردان کمیل منصوب شد.
سردار محمدعلی حقبین در سالهای ۸۲ تا ۸۶ مسئولیتهای لجستیک لشکر، جانشینی و فرماندهی تیپ را داشته و از سال ۹۱ که گروه پژواک در منطقه شمال غرب ارومیه سر برآورده و به تصرف برخی از روستاهای ایران میپرداخت با لشکر ۱۶ قدس گیلان وارد این منطقه شد و در کنار یگانهای رزمی دیگر توانست پژواک را وادار به عقبنشینی کند.
فاتح خیبر جبهه مقاومت
دلاورمردی سردار محمدعلی حقبین به جنگ تحمیلی خاتمه نیافت و با آغاز فعالیتهای گروههای تکفیری و تروریستی داعش در سوریه، وی یکی از شیرمردان خطه گیلان بود که برای فرماندهی در جبهه مقاومت مأموریت یافت.
از برجستهترین عملیاتهای نیروهای تحت فرماندهی وی، عمیلیاتی در ۱۲ بهمن ماه سال ۹۴ بود که تحت عنوان نصر ۲، رزمندگان گیلانی توانستند پس از ۴ سال منطقه شیعهنشین نبل و الزهرا را از محاصره تروریستها آزاد کرده و ۵۵ هزار شیعه را از دست داعشیان رهایی سازند.
آزادسازی منطقه شیعهنشین نبل و الزهرا فتح بسیار بزرگی در سالهای جنگ در سوریه بود و سردار سلیمانی بعد از شنیدن آزادسازی این دو منطقه توسط نیروهای گیلانی، نزد سردار حقبین آمدند و با بوسه زدن به دست ایشان و دادن انگشتر خود به سردار حقبین از نیروها تقدیر کرده و گفتند این درب خیبر را شما گیلانیها کندید و مردم مظلوم را آزاد کردید.
دریافت نشان فتح ۳ از فرمانده معظم کل قوا
سردار حق بین این فرمانده جبهه مقاومت چندین سال در جبهههای مقاومت به مقابله با تروریستها پرداخت و با پیروزیهای متعدد در سال ۹۸ مفتخر به دریافت نشان فتح ۳ از سوی فرماندهی معظم کل قوا شد.
خاطرات فتح نبل و الزهرا از زبان سردار حقبین
نیروهای ما شب ۱۱ بهمنماه سال ۹۴ برای شناسایی رفتند و شب ۱۲ بهمنماه عملیات آغاز شد؛ جبهه شمال حلب نیز بسته شده بود یعنی در شمال شهر حلب جادهای باز میشد و ما به منطقه وسیعی که منطقه تفریحی مردم حلب بود رفتیم لذا این منطقه خط مقدم مردم نبل بود و فرمانده قبلی که در آنجا عملیات کرده بود گفت "ما ۶ بار در این منطقه عملیات کرده هربار ناموفق بودیم".
دشمن در اینجا خط مستحکمی را ایجاد کرده بود، زیرا ساختمانهای بلندی روبهروی ما بود و دشمن از این ساختمانها بهعنوان سنگر استفاده میکرد همچنین صبح فردای آن روز وقتی از محل بازدید کردیم متوجه شدیم که زیر زمین را نیز کنده بودند و جنگ اصلی در زیر زمین بود که این قضیه توسط دوربینهای هوایی ما مشخص نبود.
دشمن در اکثر مواقع دست ما را در عملیاتها خوانده بود؛ اول اینکه صبحدم عملیات میکردیم و دوم با استفاده از آتش، پیغام میدادیم و نیروها را میفرستادیم بنابراین در این عملیات نقشه را عوض کردیم؛ اولاً اینکه آتش نریختیم و ثانیاً زمان عملیات را به نیمهشب تغییر دادیم.
در شب عملیات، ماه ساعت ۱۲ و ۳۰ بیرون میآمد و هوا کاملاً روشن میشد و ما نیز طوری برنامهریزی کرده بودیم که همزمان از این تاریکی استفاده کنیم برویم و سپس با بالا آمدن ماه بزنیم که در همان زمان که قصد آغاز عملیات را داشتیم ناگهان ابر سیاهی جلوی روشنی ماه را گرفت و ما راه را گم کردیم.
دقیقاً در زمانی که قصد آغاز عملیات را داشتیم ابر از جلوی ماه کنار رفت که این نیز از الطاف خداوند بود و نیروهایی که کنار بنده بودند از این لطف خداوند اشک میریختند؛ در این زمان درگیری شروع شد و برنامه ما این بود که ۲ گردان از پشت و یک گردان نیز از روبهرو بزنند که در نهایت با لطف خداوند و طراحی پیچیدهای که داشتیم این عملیات با نتیجه خوبی به پایان رسید.
در عملیاتهای سابق برای اینکه نیروها همدیگر را بشناسند از قبل هماهنگ میکردند که این طرف مثلاً میگویند «یا زینب» طرف مقابل بگوید «یا علی» که داعشیها این رمزها را فوری یاد میگرفتند و آنها نیز تکرار میکردند؛ ما در این عملیات شعارهای جالبی را میدادیم و هماهنگ کردیم که طرف مقابل هر شعاری میدهند نیروهای این طرف در پایان جمله یک کلمه گیلکی بگوید که دیگر داعشیها نمیتوانستند تکرار کنند.
زمانی که درگیری آغاز شد ما ۳ ساعت و ۱۰ دقیقه جنگیدیم؛ سعی کردیم راهی را باز بگذاریم که دشمن فرار کند، چون جنگ بسیار سختی بود و دشمن هنوز در ساختمانها کمین کرده بود و اینطور نبود که وقتی ما میگفتیم «الله اکبر» پا به فرار بگذارند بلکه آنها نیز با «الله اکبر» اعلام آمادگی میکردند.
وقتی جنگ آغاز شد نزدیکیهای صبح مه غلیظی در هوا بود طوریکه در فاصله ۵۰ متری دیگر چیزی دیده نمیشد و ما با نیروهای حزبالله خاکریز خط مقدم خودمان را شکافتیم؛ بین این خاکریز تا خاکریز بعدی تقریباً ۲۰۰ متر فاصله بود، وقتی بیرون میآمدیم بهسمت ما شلیک میکردند که ما در چند مغازهای که در آنجا بود پناه میگرفتیم.
وقتی خاکریز را باز کردیم پشت آن نیز کانالی بود، کانال را پر کردیم، ماشینها و جمعیت نیز آمدند و در این فاصله داعشیها مجبور شدند که از آن مهلکه خارج شوند و پا به فرار بگذارند لذا در این عملیات، دشمن تلفات زیادی داشت و چند تن از نیروهای آنها نیز اسیر شدند.
این عملیات برای باز کردن جبهه شمال بود لذا طی عملیاتهای بعدی این محور کاملاً و در حدود ۷۰ کیلومتر باز شد تا به نقطه هممرز ترکیه رسیدیم؛ ۲ روز در آنجا مانده روز سوم برگشتیم و صبح روز پانزدهم وارد نبل و الزهرا شدیم و لذا نخستین گروهی بودیم که وارد شهر شدیم.
سردار سلیمانی این خبر را شنیدند و صبح روز بعد مستقیماً خودشان پیش ما آمدند؛ ایشان تشکر کردند و گفتند "خیلی جرئت و شجاعت داشتید که این کار را کردید، ما ۴ سال پشت این در مانده بودیم"، لذا گفتند "این در خیبر را شما گیلانیها کندید و مردم مظلوم را آزاد کردید" و ما با این حرف بسیار خوشحال شدیم.
ایشان بسیار خوشحال بودند و قرار شد بعدازظهر با نیروها نیز ملاقات داشته باشند که آمدند و از بچهها تشکر کردند؛ در آنجا حدود ۳۰ نفر از نیروهای شجاع فاطمیون نیز همراه ما بودند که در این محفل سردار سلیمانی ضمن قدردانی از تمامی نیروها انگشتر خود را نیز به بنده دادند.
قدرت بازدارندگی بدین معنا است که یک کشور به نقطهای دست یابد که دشمنان آن تفکر حمله نظامی به آن را در سر نپرورانند که خوشبختانه ایران در این نقطه به اوج رسیده و دشمنان نیز این امر را دریافتهاند.
سلاحهای بازدارنده ایران سلاحهای متعارفی است و میتواند زمانی که کشوری در سطح معقولی به کشور ما حمله کند در همان سطح با آن مقابله و سلاحهای آن را در آسمان خودمان منهدم کرده و از هر نقطه به کشور ما حمله شود میتوانیم از همان نقطه دشمن را هدف قرار دهیم.
دشمنان وقتی میبینند یک جوان دبیرستانی در کنار نظامیان با تجربه رژه میرود در واقع اعلام حضور و آمادگی کرده که این حرکتها بازدارنده بوده و از تصمیمات عجولانه و خام دشمنان در حمله به کشورها جلوگیری میکند.
مردم دیندار کشور کسانی هستند که پای انقلاب ایستاده و در راه آن از جان و مال خود گذشتهاند؛ به اعتقاد برخیها جوانان امروز مانند جوانان دوره دفاع مقدس که در مقابل ظلم قد علم کرده و انقلاب کردند نیستند این ادعا نمیتواند صحت داشته باشد.
وجود شهدای جوان مدافع حرم که اصلاً دوران دفاع مقدس را ندیده بودند مهر باطلی بر این ادعاست که با قدرت وارد کارزار مبارزه با داعش و دشمنان اسلام و اهل البیت شدند و در این راه از جان خود گذشتند.
سردار سرتیپ دوم پاسدار محمدعلی حقبین که تا پیش از آسمانیشدن در کسوت مشاور عالی فرمانده نیروی زمینی سپاه و رئیس اداره رزمی تخصصی معاونت آموزش سپاه پاسداران فعالیت میکرد، فرماندهی قرارگاه مرکزی امام حسین (ع) سپاه پاسداران، فرمانده لشکر عملیاتی ۱۶ قدس گیلان، فرماندهی محور در جبهه مقاومت و فرماندهی گردان در لشکر ۱۶ قدس گیلان را در کارنامه پاسداری خود داشت.