سنت اعلام مرجعیت
سنت اعلام مرجعیت فقیهی برای اولین بار به مردم همواره توسط برخی بزرگان حوزه صورت میگیرد. بعد از رحلت آیتالله العظمی حکیم، عدهای از مجتهدان نجف بر مرجعیت آیتالله العظمی خمینی صحه گذاشتند و با اعلام ایشان، مرجعیت وی تثبیت و ترویج یافت.
مرجعیت آیتالله خامنهای پس از فوت آیتالله اراکی دقیقاً بر همین منوال بود. برخی از مجتهدان بزرگ قم که از دهه ۴۰ شمسی با عنوان جامعه مدرسین حوزه علمیه قم شناخته میشدند، بر مرجعیت آیتالله خامنهای حکم تأیید زدند اما این بار در کنار نام ایشان، شش تن دیگر از فقیهان را نیز به عنوان مرجع اعلام کردند.
بهرهمندی از مکتبهای علمی حوزه
آیتالله خامنهای از شاگردان شیخ هاشم قزوینی در مشهد بهشمار میآید. شیخ هاشم قزوینی سرآمد شاگردان میرزا محمد آقازاده خراسانی (فرزند صاحب کفایه) محسوب میشد و مبانی آخوند را عالمانه تبیین میکرد. با ورود میرزا مهدی اصفهانی (شاگرد حلقه اول میرزای نائینی) به مشهد، شیخ هاشم از میرزا مهدی استفاده برد. مکتب مشهد آن دوران، مکتب آخوند و نائینی بود و اینگونه آیتالله خامنهای از استادی بهره گرفت که تسلط کافی بر مبانی آخوند خراسانی و میرزای نائینی داشت و خود اهل نظر و دقت در اصول و فقه بود.
همچنین آیتالله خامنهای در درس آیتالله میلانی حاضر میشد. آیتالله میلانی از بهترین شاگردان محقق اصفهانی (کمپانی) بود و آیتالله خامنهای اینگونه بر مبانی فلسفی و پیچیدة مرحوم کمپانی در اصول فقه آگاهی یافت.
آیتالله
خامنهای به نجف رفت و با شرکت در درسهای خارج مجتهدان بزرگ حوزه نجف از
جمله مرحوم سيد محسن حکيم، سيد محمود شاهرودی، ميرزا باقر زنجانی، سيد يحيی
يزدی، و ميرزا حسن بجنوردی، اوضاع درس و تدريس و تحقيق آن حوزه علميه را
فراگرفت و با «مکتب نجف» آشنا شد. آیتالله خامنهای وقتی به قم وارد شد در
درسهای آیتالله بروجردی، امام خمینی و شیخ مرتضی حائری شرکت کرد و چندین
سال از دیدگاههای ایشان بهره برد. «مکتب اصولی و فقهی قم» و نقد رجالی
این مکتب، تأثیری بسیاری بر شاکله علمی آیتالله خامنهای گذاشت.
شباهتهای فقاهتی با آیتالله سیستانی
میتوان
آیتالله خامنهای را از معدود مراجعی دانست که از مکتب مشهد، مکتب نجف و
مکتب قم استفاده کرده است. آیتالله سیستانی نیز از اساتیدِ هر سه مکتب
علمی بهره برده است.
جالب آنکه -بهنظر بنده- روش فقاهتی آیتالله خامنهای با آیتالله سیستانی
شباهتهای زیادی دارد. هر دو مرجع، به بررسیهای لغوی و اجتهاد در لغت
توجه خاص دارند. هر دو به ارتکازات عقلا و منش و روش عرف بهای زیادی
میدهند. تفکر و پارادایم قانونی به جای تفکر عبد و مولی در منظومه اصولی
هر دو بهروشنی دیده میشود. موضوعشناسی دقیق و علمی و نوعی اجتهاد در
موضوع، اساس فقاهتِ هر دو فقیه است. توجه به اقوال و آراء قدما و استفاده
از دیدگاههای علمی ایشان و نیز دقتها و تتبعهای موشکافانه رجالی، از روش
اجتهادی هر دو مرجع بهشمار میرود.
بهنظر من حتی دیدگاه آیتالله خامنهای در ولایت فقیه با دیدگاه آیتالله سیستانی در ولایت انتخابی فقیه، نزدیکی دارد. (در پژوهشی مفصل بهنام ولایت انتخابی فقیه به قلم یکی از فضلا که سالهاست نشر نیافته، چنین قرابتی با قرائن و شواهد آمده است.)
پرچمدار مکتبی نوین
آیتالله خامنهای را میتوان میراثدار مکتب قم دانست که قاعدهمندی مکتب نجف را فراموش نمیکند و فقهمداری مکتب مشهد را به یاد دارد. اما طرح فقه حکومتی توسط آیتالله خامنهای نیز خود شروع و آغاز مکتبی جدید به نام «مکتب فقاهت حکومتی» است که میتوان تاریخچه آن را به بیست سال قبل برگرداند؛ در جلسات پنجشنبهها که مجتهدانی چون شیخ محمد مؤمن، سیدمحمود هاشمی شاهرودی، شیخ محمد یزدی و دیگران مباحثههایی مفصل، طولانی و علمی با آیتالله خامنهای در مباحث فقه حکومتی داشتند که خروجی آن، گاه بهصورت قانون از مجلس شورای اسلامی بیرون میآمد.