ادعای دفاع از حقوق زنان در حالی توسط غرب مطرح میشود که زن معاصر غربی، بر مبنای نگاه ابزاری پا به عرصه اجتماعی گذاشت و هویت آن بر مبنای سود شکل گرفت.
به گزارش شهدای ایران، ادعای دفاع از حقوق زنان در حالی توسط غرب مطرح میشود که زن معاصر غربی، بر مبنای نگاه ابزاری پا به عرصه اجتماعی گذاشت و هویت آن بر اساس سود شکل گرفت.
صنعت ریسندگی، نقش محوری در تحول جهان غرب و گذار از دوران فئودالیسم به عصر صنعتی داشت. بعد از اختراع چرخ ریسندگی، تولید نخ افزایش پیدا کرد و به واسطه این امر، مناسبات دوران فئودالیسم بهم خورد.
این صنعت در باز شدن پای زنان به کارخانهها موثر بود؛ اولین بار زنان در کارخانههای ریسندگی انگلستان شاغل شدند و در مقابل کار، وجهی دریافت کردند. ورود زنان به این صنعت با این ادعا بود که ظرافتهای زنانه در صنعت ریسندگی موثرتر از قدرت مردان عمل میکند.
این ماجرا تا جایی پیش رفت که در جریان جنگ جهانی اول زنان به مهمترین نیروهای صنعتی غرب تبدیل شدند. استفاده از آنها در تولید مهمات، مدارس،حمل و نقل و پست بسیار چشمگیر و گسترده شد و کم کم زنان غربی برای ایفای نقش در حوزههای مدنی تلاش کردند.
زنان آزاد عصر صنعتی
طعم خوش آزادی و کسب در آمد و استقلال موجب شده بود که افقهای جدیدی در مقابل دیدگان زن غربی، گشوده شود. اما این آزادی، نه به واسطه احترام و گرامیداشت حقوق زنان بلکه در راستای بالا رفتن درآمد صاحبان اصلی کارخانجات و افزایش انباشت سرمایه بود.
ویل دورانت در این باره می گوید: «آزادی زن از عوارض انقلاب صنعتی است، نخستین قدم برای آزادی مادران بزرگ ما قانون 1882 بود.به موجب این قانون، زنان بریتانیای کبیر از آن پس از امتیاز بی سابقه ای برخوردار می شدند و آن اینکه پولی را که به دست می آوردند حق داشتند برای خود نگه دارند. این قانون اخلاقی عالی و مسیحی را کارخانه داران مجلس عوام وضع کردند تا بتوانند زنان انگلستان را به کارخانه ها بکشانند.»
اما مسئله از زوایای دیگری هم قابل تبیین است؛ با ورود جدی زنان در صنایع و افزایش متقاضیان کار، کنترل بیشتر کارگران برای صاحبان سرمایه ممکن شد؛ یعنی بر فرض اینکه کسی از حقوق خود شکایت داشت یا بخواهد مطالبه صنفیای را پیش ببرد اخراج میشد و پشت دربهای کارخانهها مملو بود از جمعیت زنان بیکار.
نطفه توجه به حقوق زنان در غرب با اصالت سود بسته شد و آزادی و برابری از ابتدای امر محلی از اعراب نداشت. برای اطمینان از این مسئله کافی است که به تاریخ رسمیت پیدا کردن حق رای زنان در کشورهای اروپایی توجهای کنیم.
سابقه حق رای زنان در آمریکا به ۱۹۲۰، در بریتانیا به سال ۱۹۱۸ و در سوئیس به سال ۱۹۷۱ برمیگردد.
همچنین سال ۱۸۸۲ برای اولین بار در انگلستان حق مالکیت بر اموال به زنان داده شد و کشورهای غربی سالها بعد این موضوع را به رسمیت شناختند.
زن معاصر و آزادی مدنی
وضعیت زن معاصر غربی نیز ریشه در رویکردی دارد که موجب حضور زنان در جامعه شد، کسب "سود" و استفاده از زنان به عنوان "ابزار".
زن امروز غربی دو بروز و ظهور متفاوت دارد، اما هر دوی آن در راستای کسب سود تابع نظام سرمایه داری است.
گروهی از زنان عصر مدرن مانند زنانی که بعد از انقلاب صنعتی بدونه هیچ رنگی از جنسیت زنانه و دور از خانواده در کارخانه ها مشغول تولید شدند، در قامت یک کارگر یا کارمند در کنش های تولیدی موثر واقع میشوند.
گروهی نیز با جذابیتهای جنسی، بزرگترین گردشهای مالی جهان را به وجود آوردند. بی شک در هیچ نقطه دیگری از تاریخ بشریت تا این حد جنسیت و هویت زن خدشه دار نشده بود.
البته این نوع نگاه به زنان تنها در روسبی گری معنی پیدا نمی کند و دامنه ی وسیع آن به واسطه پیشرفت رسانه و تکنولوژی های جدید بیشتر قابل درک است.
صفحات اینستاگرام، صنعت سینما و توجه به بانوان سلبريتی، صنعت مدلینگ، مصرف بی رویه ی مواد آرایشی، گسترش عمل های زیبایی و بسیاری از موارد دیگر که گردش های مالی بزرگی را در جهان به وجود آورده، نتیجه خوانش ابزاری از زن معاصر است.
زن معاصر غربی با این مختصات نمیتواند ادعایی ماورای نقش ابزارگونه خود داشته باشد، لیکن آزادی مدنی یا عدالت اجتماعی مد نظر گروههای فمینیستی نمیتواند وضعیت تثبیت شده و عقبهدار زن معاصر غربی را تغییری دهد.
ویل دورانت در این باره می گوید: «آزادی زن از عوارض انقلاب صنعتی است، نخستین قدم برای آزادی مادران بزرگ ما قانون 1882 بود.به موجب این قانون، زنان بریتانیای کبیر از آن پس از امتیاز بی سابقه ای برخوردار می شدند و آن اینکه پولی را که به دست می آوردند حق داشتند برای خود نگه دارند. این قانون اخلاقی عالی و مسیحی را کارخانه داران مجلس عوام وضع کردند تا بتوانند زنان انگلستان را به کارخانه ها بکشانند.»
اما مسئله از زوایای دیگری هم قابل تبیین است؛ با ورود جدی زنان در صنایع و افزایش متقاضیان کار، کنترل بیشتر کارگران برای صاحبان سرمایه ممکن شد؛ یعنی بر فرض اینکه کسی از حقوق خود شکایت داشت یا بخواهد مطالبه صنفیای را پیش ببرد اخراج میشد و پشت دربهای کارخانهها مملو بود از جمعیت زنان بیکار.
نطفه توجه به حقوق زنان در غرب با اصالت سود بسته شد و آزادی و برابری از ابتدای امر محلی از اعراب نداشت. برای اطمینان از این مسئله کافی است که به تاریخ رسمیت پیدا کردن حق رای زنان در کشورهای اروپایی توجهای کنیم.
سابقه حق رای زنان در آمریکا به ۱۹۲۰، در بریتانیا به سال ۱۹۱۸ و در سوئیس به سال ۱۹۷۱ برمیگردد.
همچنین سال ۱۸۸۲ برای اولین بار در انگلستان حق مالکیت بر اموال به زنان داده شد و کشورهای غربی سالها بعد این موضوع را به رسمیت شناختند.
زن معاصر و آزادی مدنی
وضعیت زن معاصر غربی نیز ریشه در رویکردی دارد که موجب حضور زنان در جامعه شد، کسب "سود" و استفاده از زنان به عنوان "ابزار".
زن امروز غربی دو بروز و ظهور متفاوت دارد، اما هر دوی آن در راستای کسب سود تابع نظام سرمایه داری است.
گروهی از زنان عصر مدرن مانند زنانی که بعد از انقلاب صنعتی بدونه هیچ رنگی از جنسیت زنانه و دور از خانواده در کارخانه ها مشغول تولید شدند، در قامت یک کارگر یا کارمند در کنش های تولیدی موثر واقع میشوند.
گروهی نیز با جذابیتهای جنسی، بزرگترین گردشهای مالی جهان را به وجود آوردند. بی شک در هیچ نقطه دیگری از تاریخ بشریت تا این حد جنسیت و هویت زن خدشه دار نشده بود.
البته این نوع نگاه به زنان تنها در روسبی گری معنی پیدا نمی کند و دامنه ی وسیع آن به واسطه پیشرفت رسانه و تکنولوژی های جدید بیشتر قابل درک است.
صفحات اینستاگرام، صنعت سینما و توجه به بانوان سلبريتی، صنعت مدلینگ، مصرف بی رویه ی مواد آرایشی، گسترش عمل های زیبایی و بسیاری از موارد دیگر که گردش های مالی بزرگی را در جهان به وجود آورده، نتیجه خوانش ابزاری از زن معاصر است.
زن معاصر غربی با این مختصات نمیتواند ادعایی ماورای نقش ابزارگونه خود داشته باشد، لیکن آزادی مدنی یا عدالت اجتماعی مد نظر گروههای فمینیستی نمیتواند وضعیت تثبیت شده و عقبهدار زن معاصر غربی را تغییری دهد.