تصمیم کشورهای اروپایی برای معرفی این قطعنامه بعد از تصمیم ایران برای متوقف کردن اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی طبق مفاد مصوبه مجلس شورای اسلامی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران صورت گرفت.
جمهوری اسلامی ایران از ابتدا این را مشخص کرد که مفهوم این اقدام کشورهای غربی، ادامه جنگ اقتصادی دولت «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور پیشین آمریکا در لباس دیپلماسی است. «سعید خطیبزاده»، سخنگوی وزارت امور خارجه دوشنبه هفته پیش در نشست خبری گفت: «دیپلماسی یک مفهوم است و نمیتوان با اسم دیپلماسی، جنگ کرد، نمیتوان با اسم دیپلماسی سیاست فشار حداکثری دولت پیشین علیه ملت ایران را ادامه داد، نمیتوان با اسم دیپلماسی نزدیک دو ماه تمامی مسیرهای ارسال غذا و دارو را مثل دولت قبلی مسدود کرد.»
جنگ، در لباس دیپلماسی البته رویه کهنه کشورهای غربی در مواجهه با کشورهای ناهمسو با سیاستهای کلان غرب بوده و آنها همواره از پیشنهاد دیپلماسی بهعنوان گزینهای برای تکمیل فشار استفاده میکنند. از نگاه طرفهای غربی، پیشنهاد مذاکره حین اعمال فشار راهبردی است که از یک سو در طرف مقابل تفرقه داخلی ایجاد میکند و از سوی دیگر، توپ را به زمین طرف مقابل میاندازد و آنها را در معرض فشار مضاعف افکار عمومی قرار میدهد.
با این حال، رویه قابل تشخیص دیگر درباره کشورهای غربی این است که هرگاه ایران بر مواضع خود ایستادگی کرده است دستگاه محاسباتی غرب دچار اخلال شده و مجبور شده است از مواضع غیرعقلانی و زورگویانهاش کوتاه بیاید.
مثلاً در دوران ریاستجمهوری «جورج دبلیو بوش»، او علیرغم همه اقدامات خصمانه از تلاش برای براندازی نرم گرفته تا تلاش برای ایجاد اغتشاشات مذهبی ـ قومی برای جلوگیری از پیشرفت برنامه هستهای ایران سرانجام در سالهای پایانی دولتش به این نتیجه رسیده بود که باید با مسئله غنیسازی ایران کنار آمد، علاوه بر این، دیگر کشورهای گروه 1+5 هم به همین نتیجه رسیده بودند، این چیزی است که «جان کری»، وزیر خارجه اسبق آمریکا در کتاب خاطراتش آن را فاش کرده است.
کری مینویسد: «موضع آمریکا برای مدت طولانی این بود که هرگونه غنیسازی هرچند هم غنیسازی خیلی محدود مانعی بر سر راه توافق است؛ اما شریکان ما در گروه 1+5 بهصورت متفقالقول این موضع را کنار گذاشته تصمیم گرفتند بهطور خاص به ایران چیزی که دیگر کشورها داشتند انجام میدادند، داده شود. از نظر آنها (شرکای آمریکا در 1+5) باید درباره غنیسازی در آینده صحبت شود تا ایرانیها مذاکرات را جدی بگیرند. من همچنین از گفتوگوهای خصوصیام فهمیدم که بهرغم موضع علنی دولت بوش، این دولت در خفا و بهصورت خصوصی موافق ایده (غنیسازی ایران) بود هرچند آنها هرگز درباره اینکه ساختار یا سطوح (غنیسازی) چگونه باشد، به جمعبندی و نتیجه نرسیدند».
در ماجرای قطعنامه ضدایرانی که سه کشور اروپایی قصد داشتند علیه ایران معرفی کنند نیز ایران بهوضوح مواضع و اقدامات خود در واکنش به این گام غیرسازنده را برای طرفهای مقابل تشریح و بر آن پافشاری کرد.
«کاظم غریبآبادی»، سفیر و نماینده دائم کشورمان درباره اقدامات انجامشده برای تشریح مواضع ایران در صورت پیشبرد قطعنامه ضدایرانی گفت: «در تمام رایزنیها، پیامها و مکاتبات، بهصراحت گفته شد که تصویب قطعنامه را اقدامی مخرب بر سر راه روابط و همکاریهای ایران و آژانس میبینیم که از جمله، موجب توقف تفاهم مشترک اخیر ایران و آژانس نیز خواهد شد.»
عقبنشینی اروپاییها از صدور این قطعنامه از منظر مقایسه رفتارشان پس از خروج آمریکا از برجام هم قابل بررسی است، در آن مقطع، کشورهای اروپایی احتمالاً از آن جهت که مطمئن بودند ایران اقدامی در واکنش به نقض عهد آنها انجام نخواهد داد تا یک سال صرفاً به دادن وعده و وعید و انجام پارهای اقدامات نمادین بدون اثرات عملی روی آوردند.
بهطور خلاصه، مهمترین نتیجهای که از وضعیت فعلی میتوان گرفت این است که اصرار ایران بر مواضع و منافع اصولی همیشه باعث اخلال در دستگاه محاسباتی طرف غربی میشود و آنها را به عقبنشستن از زورگوییهای غیرمنطقی وادار میکند، در مقابل، نرمش در واکنش همیشه آنها را بهسمت پیشروی در سلطه و زورگویی سوق میدهد.