روي كار آمدن رييسجمهوري جديد در آمریکا ميتواند، روزنه اميدي براي گشايش در سياست خارجي ايران باشد
به گزارش شهدای ایران، دختران آیت الله هاشمی که بیشتر از پسران وی در عرصه سیاسی فعالیت می کنند، همواره بر تعریف و تمجید از پدرشان تاکید دارند.
فاطمه هاشمی نیز در آخرین گفتگوی خود با اعتماد گفته است: مردم اين روزها
مستقيم و غيرمستقيم به ما ميگويند يا ميشنويم، در چنين شرايطي، احساس
ميشود جاي شخصيتي متعادلكننده و حلال مشكلات همچون آيتالله
هاشميرفسنجاني كه بهحق، مرد بحرانها بود و در شرايطي سختتر از وضعيت
كنوني، مانند دوران ۸ سال دفاع مقدس و بازسازي و سازندگي پس از جنگ
ويرانگر، كشور را به خوبي از مشكلات و بحرانها نجات دادند، بسيار خالي و
لازم و ضروري به نظر ميرسد.
گزیده اظهارات فاطمه هاشمی به شرح ذیل است:
گزیده اظهارات فاطمه هاشمی به شرح ذیل است:
*در سال 92 يعني دوران پيش از انتخابات دوره يازدهم رياستجمهوري، بهدليل
عملكرد قهقرايي دولت نهم و دهم مردم، وحدت و يكپارچگي نسبي خوبي براي تغيير
شرايط و رهايي از افراطيگريها و انحصارگراييهاي آن دوران و گرايش به خط
اعتدال و ميانهروي پيدا كردند كه همين امر، احساس تكليف را براي آيتالله
هاشميرفسنجاني به وجود آورد كه به نداي علما، شخصيتها و مردم براي شركت
در انتخابات پاسخ مثبت دهد و خود براي سر و سامان دادن به نتيجه دوران دولت
نهم و دهم، پا به عرصه اجرا و اداره جامعه بگذارد، ولي متاسفانه شوراي
نگهبان نتوانست حضور مجدد ايشان را در عرصه اجرايي كشور تحمل كند و از ترس
آراي اكثريت مردم، ايشان را به بهانههاي واهي ردصلاحيت كرد
*برخي اقدامات داخلي دولت براي گشايش فضاي سياسي و اقدامات اقتصادي، كنترل جريان انحرافي و در حوزه سياست خارجي نيز به ثمر نشستن برجام ازجمله دستاوردهاي مهم اوايل دولت يازدهم بود كه اميد و شوق مردم را براي آيندهاي بهتر مضاعف كرد. البته ابتداي برجام گشايشهاي خوبي هم در كشور صورت گرفت ولي متاسفانه از اين امكان و توان بالقوه، ابتدا داخل كشور -بهدليل بداخلاقيها و كارشكنيهاي طيفي خاص- استفاده مناسب نشد و تحولات خارجي نيز موفقيت برجام را هر روز كمرنگتر كرد.
*بايد به اين واقعيت نيز اذعان كرد كه قطعا دولت اول و دوم آقاي روحاني، بسيار كمشانس و بدبيار بود. حوادث پيدرپي طبيعي، مانند زلزلههاي وحشتناك مخرب در استانهاي غربي كشور، آن هم در فصول سرد سال، سيلهاي خانمانسوز و ويرانگر در اكثر نقاط كشور كه اداره و جبران حجم خرابيها و خسارتهاي جاني و مالي وارده به مردم و سرمايههاي آنان، مستلزم تلاشهاي بيوقفه و صرف حجم قابلتوجهي از درآمدها و بودجه دولت بود، همچنين پديده شوم بيماري بينالمللي كرونا در كشور كه تقريبا تمام امكانات و توان بهداشتي، درماني و مديريتي كشور را درگير خود كرد و قربانيان بسياري از مردم و كادر پزشكي گرفت و همچنان ميگيرد و خسارتهاي اقتصادي فراواني كه براي كسبوكار و معيشت مردم و اقتصاد كلان كشور بهجاي گذاشت و اين اوضاع هنوز هم ادامه دارد، در عدم توفيق دولت بسيار موثر بودند.
*بايد بگويم بهلحاظ سياست داخلي و سياست خارجي، شرايط مناسب و خوبي نميبينم. البته تغييرات اخير در امريكا و روي كار آمدن رييسجمهوري جديد در اين كشور ميتواند زمينه بازگشت ايالات متحده را به برجام فراهم كند و روزنه اميدي براي گشايش در سياست خارجي ايران باشد كه مستلزم مراقبت، تدبير و حوصله براي گذار حدودا دوماهه از دوران ترامپ به دولت جديد اين كشور هستيم.
*بنابر آنچه مردم اين روزها مستقيم و غيرمستقيم به ما ميگويند يا ميشنويم، در چنين شرايطي، احساس ميشود جاي شخصيتي متعادلكننده و حلال مشكلات همچون آيتالله هاشميرفسنجاني كه بهحق، مرد بحرانها بود و در شرايطي سختتر از وضعيت كنوني، مانند دوران ۸ سال دفاع مقدس و بازسازي و سازندگي پس از جنگ ويرانگر، كشور را به خوبي از مشكلات و بحرانها نجات دادند، بسيار خالي و لازم و ضروري به نظر ميرسد كه هم بتواند در سياست داخلي و هم ايجاد تعادل در سياست خارجي، بهويژه مسائل منطقهاي نقش بينظير و جاودان خود را اجرا كند.
*بر اساس اسناد موجود و تا جايي كه بهخاطر دارم، اعتقاد ايشان به مردمسالاري ديني، طول دوران پس از انقلاب اسلامي از همه بيشتر بوده و خودشان را دايما در معرض راي مردم قرار ميدادند. در طول 37 سال بعد از پيروزي انقلاب به نظرم ۱۲ يا ۱۳ بار در انتخابات شركت كردند و جالب است كه بدانيد گهگاه اول، چندم يا پنجم شده و گاهي هم حتي راي هم نميآوردند، ولي به انتخابات سالم و راي مردم اعتقاد جدي داشتند. از شكست و باختن هم هراسي نداشتند و اگر ميفهميدند كه گهگاه تقلب هم شده، باز به خدا واگذار ميكردند.
*پس از آقاي روحاني و مشكلاتي كه براي دولت ايشان به وجود آمد، به نظر ميرسد، مردم احساس ميكنند علاوه بر ضعفهاي مديريتي داخلي، دولت اعتدالي در تحقق وعدههاي انتخاباتي خود، بهويژه وعدههاي سياسي - چه در سياست داخلي و چه خارجي- نتوانست چندان موفق باشد. يعني موانعي پيشرويش بود يا برايش ايجاد كرده و ميكنند كه درنتيجه دولت قادر به پياده كردن سياستهاي خود نخواهد بود؛ به همين دليل به نظر ميرسد همانگونه كه در انتخابات اخير مجلس شوراي اسلامي شاهد بوديم، در انتخابات رياستجمهوري آتي هم طيفي خاص از شهروندان كه به اصولگرايان تعلقخاطر دارند، در انتخابات شركت خواهند كرد
*مشكلات داخلي و خارجي، منجر شده كه دولت روحاني با آن همه پشتيباني مردمي، زماني كه روي كار آمد و اميدي كه مردم به آن بسته بودند، نتواند بهويژه در بعد اقتصادي و كسب و كار و معيشت مردم موفق عمل كند و درنتيجه موج نارضايتي از دولت بالا گرفته است. البته مردم قطعا در جريان همه امور كشور و مسائل پشتپرده مشكلات دولت و دلايل و چرايي آن نيستند و در برخي موارد بهحق و در بعضي موارد هم به ناحق، از دولت، ناراضي و سرخورده هستند كه اين خود بحث ديگري است، ولي درمجموع، مردم بهويژه قشر ضعيف جامعه، اكنون از روند اجرايي كشور ناراضي است و همين امر موجب شده اصولگرايان كه البته خود نيز در پيش آمدن برخي عوامل مشكلات كنوني اقتصادي و سياست خارجي دخيل هستند، به نتيجه انتخابات آينده اميدوار باشند. البته تاكيد ميكنم، ضعف عملكرد برخي مديران، ضعف تبليغات دولت و نقص ارتباط و تعامل با مردم و عدم شفافگويي و ارتباط مستقيم شخص رييسجمهوري با مردم را نيز ازجمله عوامل مهم نارضايتي شهروندان و اميدواري اصولگرايان در انتخابات آينده ميدانم.
*به نظر ميرسد شرايط به گونهاي است كه مردم از نامها، عنوانها و القاب عبور كردهاند و ديگر چندان اعتقادي به اين اصطلاحات سياسي مثل «اصولگرا» و «اصلاحطلب» ندارند و احساس ميكنند كه اصولگرايان، جداي از انتخابات، همواره در اكثر مراكز انتصابي اصلي قدرت و حاكميت حضور دارند و به اصلاحطلبان واقعي و دلسوز و كارآمد هم كه اجازه ورود به عرصه داده نميشود؛ بنابراين بهدليل محدوديتهاي ايجاد شده توسط شوراي نگهبان، بهجز تعداد محدودي از اصلاحطلبان و مستقلين توانا و دلسوز راه يافته به مجلس، هستند كساني كه فقط نام و لقب اصلاحطلبي را يدك ميكشند و پس از پيروزي در انتخابات با اصولگرايان ائتلاف ميكنند (مانند برخي نمايندگان دوره قبل مجلس كه شوراي نگهبان آنها را به اسم اصلاحطلب تاييد صلاحيت كرد و وارد مجلس شدند ولي در مجلس يا اصولگرا شدند، يا افرادي خنثي!) . عدهاي هم كه در انجام كارهاي محوله ناتوان هستند. چراكه افراد با تجربه، دلسوز و مدبر اصلاحطلب يا مستقلي كه توانا باشند و بخواهند و بتوانند كار كنند، فعلا خانهنشين هستند و نميگذارند از فيلتر شوراي نگهبان رد شوند.
*برخي اقدامات داخلي دولت براي گشايش فضاي سياسي و اقدامات اقتصادي، كنترل جريان انحرافي و در حوزه سياست خارجي نيز به ثمر نشستن برجام ازجمله دستاوردهاي مهم اوايل دولت يازدهم بود كه اميد و شوق مردم را براي آيندهاي بهتر مضاعف كرد. البته ابتداي برجام گشايشهاي خوبي هم در كشور صورت گرفت ولي متاسفانه از اين امكان و توان بالقوه، ابتدا داخل كشور -بهدليل بداخلاقيها و كارشكنيهاي طيفي خاص- استفاده مناسب نشد و تحولات خارجي نيز موفقيت برجام را هر روز كمرنگتر كرد.
*بايد به اين واقعيت نيز اذعان كرد كه قطعا دولت اول و دوم آقاي روحاني، بسيار كمشانس و بدبيار بود. حوادث پيدرپي طبيعي، مانند زلزلههاي وحشتناك مخرب در استانهاي غربي كشور، آن هم در فصول سرد سال، سيلهاي خانمانسوز و ويرانگر در اكثر نقاط كشور كه اداره و جبران حجم خرابيها و خسارتهاي جاني و مالي وارده به مردم و سرمايههاي آنان، مستلزم تلاشهاي بيوقفه و صرف حجم قابلتوجهي از درآمدها و بودجه دولت بود، همچنين پديده شوم بيماري بينالمللي كرونا در كشور كه تقريبا تمام امكانات و توان بهداشتي، درماني و مديريتي كشور را درگير خود كرد و قربانيان بسياري از مردم و كادر پزشكي گرفت و همچنان ميگيرد و خسارتهاي اقتصادي فراواني كه براي كسبوكار و معيشت مردم و اقتصاد كلان كشور بهجاي گذاشت و اين اوضاع هنوز هم ادامه دارد، در عدم توفيق دولت بسيار موثر بودند.
*بايد بگويم بهلحاظ سياست داخلي و سياست خارجي، شرايط مناسب و خوبي نميبينم. البته تغييرات اخير در امريكا و روي كار آمدن رييسجمهوري جديد در اين كشور ميتواند زمينه بازگشت ايالات متحده را به برجام فراهم كند و روزنه اميدي براي گشايش در سياست خارجي ايران باشد كه مستلزم مراقبت، تدبير و حوصله براي گذار حدودا دوماهه از دوران ترامپ به دولت جديد اين كشور هستيم.
*بنابر آنچه مردم اين روزها مستقيم و غيرمستقيم به ما ميگويند يا ميشنويم، در چنين شرايطي، احساس ميشود جاي شخصيتي متعادلكننده و حلال مشكلات همچون آيتالله هاشميرفسنجاني كه بهحق، مرد بحرانها بود و در شرايطي سختتر از وضعيت كنوني، مانند دوران ۸ سال دفاع مقدس و بازسازي و سازندگي پس از جنگ ويرانگر، كشور را به خوبي از مشكلات و بحرانها نجات دادند، بسيار خالي و لازم و ضروري به نظر ميرسد كه هم بتواند در سياست داخلي و هم ايجاد تعادل در سياست خارجي، بهويژه مسائل منطقهاي نقش بينظير و جاودان خود را اجرا كند.
*بر اساس اسناد موجود و تا جايي كه بهخاطر دارم، اعتقاد ايشان به مردمسالاري ديني، طول دوران پس از انقلاب اسلامي از همه بيشتر بوده و خودشان را دايما در معرض راي مردم قرار ميدادند. در طول 37 سال بعد از پيروزي انقلاب به نظرم ۱۲ يا ۱۳ بار در انتخابات شركت كردند و جالب است كه بدانيد گهگاه اول، چندم يا پنجم شده و گاهي هم حتي راي هم نميآوردند، ولي به انتخابات سالم و راي مردم اعتقاد جدي داشتند. از شكست و باختن هم هراسي نداشتند و اگر ميفهميدند كه گهگاه تقلب هم شده، باز به خدا واگذار ميكردند.
*پس از آقاي روحاني و مشكلاتي كه براي دولت ايشان به وجود آمد، به نظر ميرسد، مردم احساس ميكنند علاوه بر ضعفهاي مديريتي داخلي، دولت اعتدالي در تحقق وعدههاي انتخاباتي خود، بهويژه وعدههاي سياسي - چه در سياست داخلي و چه خارجي- نتوانست چندان موفق باشد. يعني موانعي پيشرويش بود يا برايش ايجاد كرده و ميكنند كه درنتيجه دولت قادر به پياده كردن سياستهاي خود نخواهد بود؛ به همين دليل به نظر ميرسد همانگونه كه در انتخابات اخير مجلس شوراي اسلامي شاهد بوديم، در انتخابات رياستجمهوري آتي هم طيفي خاص از شهروندان كه به اصولگرايان تعلقخاطر دارند، در انتخابات شركت خواهند كرد
*مشكلات داخلي و خارجي، منجر شده كه دولت روحاني با آن همه پشتيباني مردمي، زماني كه روي كار آمد و اميدي كه مردم به آن بسته بودند، نتواند بهويژه در بعد اقتصادي و كسب و كار و معيشت مردم موفق عمل كند و درنتيجه موج نارضايتي از دولت بالا گرفته است. البته مردم قطعا در جريان همه امور كشور و مسائل پشتپرده مشكلات دولت و دلايل و چرايي آن نيستند و در برخي موارد بهحق و در بعضي موارد هم به ناحق، از دولت، ناراضي و سرخورده هستند كه اين خود بحث ديگري است، ولي درمجموع، مردم بهويژه قشر ضعيف جامعه، اكنون از روند اجرايي كشور ناراضي است و همين امر موجب شده اصولگرايان كه البته خود نيز در پيش آمدن برخي عوامل مشكلات كنوني اقتصادي و سياست خارجي دخيل هستند، به نتيجه انتخابات آينده اميدوار باشند. البته تاكيد ميكنم، ضعف عملكرد برخي مديران، ضعف تبليغات دولت و نقص ارتباط و تعامل با مردم و عدم شفافگويي و ارتباط مستقيم شخص رييسجمهوري با مردم را نيز ازجمله عوامل مهم نارضايتي شهروندان و اميدواري اصولگرايان در انتخابات آينده ميدانم.
*به نظر ميرسد شرايط به گونهاي است كه مردم از نامها، عنوانها و القاب عبور كردهاند و ديگر چندان اعتقادي به اين اصطلاحات سياسي مثل «اصولگرا» و «اصلاحطلب» ندارند و احساس ميكنند كه اصولگرايان، جداي از انتخابات، همواره در اكثر مراكز انتصابي اصلي قدرت و حاكميت حضور دارند و به اصلاحطلبان واقعي و دلسوز و كارآمد هم كه اجازه ورود به عرصه داده نميشود؛ بنابراين بهدليل محدوديتهاي ايجاد شده توسط شوراي نگهبان، بهجز تعداد محدودي از اصلاحطلبان و مستقلين توانا و دلسوز راه يافته به مجلس، هستند كساني كه فقط نام و لقب اصلاحطلبي را يدك ميكشند و پس از پيروزي در انتخابات با اصولگرايان ائتلاف ميكنند (مانند برخي نمايندگان دوره قبل مجلس كه شوراي نگهبان آنها را به اسم اصلاحطلب تاييد صلاحيت كرد و وارد مجلس شدند ولي در مجلس يا اصولگرا شدند، يا افرادي خنثي!) . عدهاي هم كه در انجام كارهاي محوله ناتوان هستند. چراكه افراد با تجربه، دلسوز و مدبر اصلاحطلب يا مستقلي كه توانا باشند و بخواهند و بتوانند كار كنند، فعلا خانهنشين هستند و نميگذارند از فيلتر شوراي نگهبان رد شوند.