سلبریتیهابهدلیل فعالیت افراطی آنها در فضای مجازی و تکیه بر اخبار غیرواقعی و شایعات، خود آنها تبدیل به موتور پخش شایعات میشوند و به این طریق مردم عادی جامعه را هم دچار اشتباه میکنند.
به گزارش شهدای ایران، اینکه بگوییم سلبریتیها حق اظهارنظر در امور گوناگون جامعه را ندارند،
نمیتواند گزارهای قابل قبول باشد. زیرا آنها هم بهعنوان بخشی از یک
جامعه، مانند همه مردم میتوانند فکر کنند، سخن بگویند، به دیگران توصیه
کنند و توصیه بپذیرند. البته این موضوع را هم باید بدون تعارف در نظر داشت
و تجربه نیز این را نشان داده است که سطح عمق و فکر برخی سلبریتیها، حتی
بعضاً از مردم عادی جامعه هم پایینتر است. زیرا بهدلیل شرایط حاکم بر
دنیای سلبریتیگری، این ظواهر هستند که بر واقعیتها و باطن امور پیشی
میگیرند و اگر یک سلبریتی بخواهد خلاف این جریان حرکت کند، باید تاوان
بپردازد و معمولاً هم هر سلبریتیای نمیتواند و یا نمیخواهد چنین کاری
کند.
اما باید به این نکته توجه کنیم که یکبار اظهارنظرها در قهوهخانه (به اصطلاح امروزی، کافیشاپها) و یا در محیطهای خصوصی و خانوادگی است و یکبار در ملأ عام و با بُعد وسیع اجتماعی که امروزه بهدلیل گسترش ارتباطات به بُعد فرامرزی نیز رسیده است. در نتیجه اظهارنظر و فعالیت کردن در ابعاد اجتماعی با توجه به بازتاب آن و میزان تحریکپذیری، اغوا، تشویق، تأیید، تشویش و... باید ارزیابی شود. به همین علت، نمیتوان اجازه داد که یک نفر سلبریتی، در مورد یک حکم قضایی که از صفر تا صد آن اطلاع ندارد، بهطور گسترده و در فضای مجازی اظهارنظر کند.
قطعاً نهادهای نظارتی و قوه قضایی باید در این موضوعات ورود پیدا کنند و اجازه ندهند که سلبریتیها در امور حیاتی جامعه، بازی هشتگ و لایک ترتیب دهند. زیرا در اینجا بحث حق و حقوق انسانها و جان و مال آنهاست، که چه در طرف ظالم و چه در طرف مظلوم، نمیتوان ذرهای به این حقوق تعدی کرد. اظهارنظر کردن سلبریتیها در امور قضایی، دقیقاًً مانند این است که کسی از بودجه، اقتصاد، صنعت، سرمایه و ظرفیتهای یک کشور اطلاع دقیق نداشته باشد و بعد بخواهد برای اقتصاد آن نسخهپیچی کند!
البته اگر از ناحیه بالاتر به قضیه نگاه کنیم، مسئله فراتر از عدم اطلاع سلبریتیها نسبت به پروندههای قضایی است. بهدلیل فعالیت افراطی آنها در فضای مجازی و تکیه بر اخبار غیرواقعی و شایعات، خود آنها تبدیل به موتور پخش شایعات میشوند و به این طریق مردم عادی جامعه را هم دچار اشتباه میکنند. اما مهمتر از این، جریانی سیاسی- امنیتی در بدنه سلبریتیها نفوذ کرده است که مسئولیت صدور بیانیه و خطدهی به سلبریتیها را به عهده دارد و سلبریتیها نیز با نگاه به همدیگر و بدون اطلاع از عمق قضایا، تبدیل به ماشین امضای بیانیهها و هشتگها و لایکها میشوند.
در کنار آن، مدتهاست که فعالیت و نوع رفتار برخی سلبریتیها در فضای مجازی بهگونهای شده است که این شائبه را به وجود آورده که مستقیم و یا غیرمستقیم با افرادی از جریان عبری، عربی، آمریکایی در ارتباط هستند. از طرفی با توجه به سطح سوادی که از این عده سراغ داریم، سخت است که بپذیریم نوع ادبیات به کار رفته در توییتها و اظهارنظرهای برخی از آنها از زبان خودشان باشد و این احتمال قوی وجود دارد که جریان امنیتی چه در داخل و چه در داخل کشور، خوراک رسانهای را به دست آنها میرساند و آنها نیز بوقچیوار در میان مردم پخش میکنند. در واقع ما امروز با پدیدهای به نام سربازان امنیتی دشمن، با رنگ و لعاب فرهنگ روبهرو هستیم.
نکته پایانی اینکه هر چند در دین مبین اسلام برای پیشگیری از تکرار ظلم و ستم بر اجتماع و حمایت از سایر افراد بیگناه و همچنین دفاع از کسی که به ناحق و به عمد کشته شده، حکم قصاص در نظر گرفته شده است و عدم قصاص تنها باید با رضایت ولی دم و خانواده مقتول باشد، اما در پایان یک پیشنهادی هم به سلبریتیهای حامی هشتگ «# اعدام نکنید» داریم. بهصورت مکتوب بنویسند و همچنین در فضای مجازی داد بزنند که اگر کسی از آنها، فرزندان و خانوادهشان را با چاقو و اسلحه و یا هر وسیله دیگری، به عمد بکشد، آنها راضی هستند و رضایت میدهند که قاتل آزادانه بگردد و تازه یک دسته گل هم به او اهداء میکنند!
البته آنها اگر گوشی دَم دست خود یا نزدیکان خود را هم گم کنند، داد و فریاد میزنند و از نظام قضایی و انتظامی کشور انتظار دارند که گوشی آنها را پیدا کنند. حال چگونه میخواهند جان خود را در طبق اخلاص برای قاتلین بگذارند، خدا میداند؟
در هر صورت، اینکه از همین ابتدا چنین ادعای مضحکی داشته باشیم و قواعد جامعه را به هم بریزیم و یا اینکه مانند اسلام، حق قصاص را به خانواده مقتول بدهیم و در کار آنها دخالت نکنیم و بگوییم اگر بخشش کنید بهتر است و در پایان نیز تصمیمگیری را به آنها واگذار کنیم، زمین تا آسمان در سطح جامعه و رفتار و کردار مردم تأثیر متفاوت دارد.
اما باید به این نکته توجه کنیم که یکبار اظهارنظرها در قهوهخانه (به اصطلاح امروزی، کافیشاپها) و یا در محیطهای خصوصی و خانوادگی است و یکبار در ملأ عام و با بُعد وسیع اجتماعی که امروزه بهدلیل گسترش ارتباطات به بُعد فرامرزی نیز رسیده است. در نتیجه اظهارنظر و فعالیت کردن در ابعاد اجتماعی با توجه به بازتاب آن و میزان تحریکپذیری، اغوا، تشویق، تأیید، تشویش و... باید ارزیابی شود. به همین علت، نمیتوان اجازه داد که یک نفر سلبریتی، در مورد یک حکم قضایی که از صفر تا صد آن اطلاع ندارد، بهطور گسترده و در فضای مجازی اظهارنظر کند.
قطعاً نهادهای نظارتی و قوه قضایی باید در این موضوعات ورود پیدا کنند و اجازه ندهند که سلبریتیها در امور حیاتی جامعه، بازی هشتگ و لایک ترتیب دهند. زیرا در اینجا بحث حق و حقوق انسانها و جان و مال آنهاست، که چه در طرف ظالم و چه در طرف مظلوم، نمیتوان ذرهای به این حقوق تعدی کرد. اظهارنظر کردن سلبریتیها در امور قضایی، دقیقاًً مانند این است که کسی از بودجه، اقتصاد، صنعت، سرمایه و ظرفیتهای یک کشور اطلاع دقیق نداشته باشد و بعد بخواهد برای اقتصاد آن نسخهپیچی کند!
البته اگر از ناحیه بالاتر به قضیه نگاه کنیم، مسئله فراتر از عدم اطلاع سلبریتیها نسبت به پروندههای قضایی است. بهدلیل فعالیت افراطی آنها در فضای مجازی و تکیه بر اخبار غیرواقعی و شایعات، خود آنها تبدیل به موتور پخش شایعات میشوند و به این طریق مردم عادی جامعه را هم دچار اشتباه میکنند. اما مهمتر از این، جریانی سیاسی- امنیتی در بدنه سلبریتیها نفوذ کرده است که مسئولیت صدور بیانیه و خطدهی به سلبریتیها را به عهده دارد و سلبریتیها نیز با نگاه به همدیگر و بدون اطلاع از عمق قضایا، تبدیل به ماشین امضای بیانیهها و هشتگها و لایکها میشوند.
در کنار آن، مدتهاست که فعالیت و نوع رفتار برخی سلبریتیها در فضای مجازی بهگونهای شده است که این شائبه را به وجود آورده که مستقیم و یا غیرمستقیم با افرادی از جریان عبری، عربی، آمریکایی در ارتباط هستند. از طرفی با توجه به سطح سوادی که از این عده سراغ داریم، سخت است که بپذیریم نوع ادبیات به کار رفته در توییتها و اظهارنظرهای برخی از آنها از زبان خودشان باشد و این احتمال قوی وجود دارد که جریان امنیتی چه در داخل و چه در داخل کشور، خوراک رسانهای را به دست آنها میرساند و آنها نیز بوقچیوار در میان مردم پخش میکنند. در واقع ما امروز با پدیدهای به نام سربازان امنیتی دشمن، با رنگ و لعاب فرهنگ روبهرو هستیم.
نکته پایانی اینکه هر چند در دین مبین اسلام برای پیشگیری از تکرار ظلم و ستم بر اجتماع و حمایت از سایر افراد بیگناه و همچنین دفاع از کسی که به ناحق و به عمد کشته شده، حکم قصاص در نظر گرفته شده است و عدم قصاص تنها باید با رضایت ولی دم و خانواده مقتول باشد، اما در پایان یک پیشنهادی هم به سلبریتیهای حامی هشتگ «# اعدام نکنید» داریم. بهصورت مکتوب بنویسند و همچنین در فضای مجازی داد بزنند که اگر کسی از آنها، فرزندان و خانوادهشان را با چاقو و اسلحه و یا هر وسیله دیگری، به عمد بکشد، آنها راضی هستند و رضایت میدهند که قاتل آزادانه بگردد و تازه یک دسته گل هم به او اهداء میکنند!
البته آنها اگر گوشی دَم دست خود یا نزدیکان خود را هم گم کنند، داد و فریاد میزنند و از نظام قضایی و انتظامی کشور انتظار دارند که گوشی آنها را پیدا کنند. حال چگونه میخواهند جان خود را در طبق اخلاص برای قاتلین بگذارند، خدا میداند؟
در هر صورت، اینکه از همین ابتدا چنین ادعای مضحکی داشته باشیم و قواعد جامعه را به هم بریزیم و یا اینکه مانند اسلام، حق قصاص را به خانواده مقتول بدهیم و در کار آنها دخالت نکنیم و بگوییم اگر بخشش کنید بهتر است و در پایان نیز تصمیمگیری را به آنها واگذار کنیم، زمین تا آسمان در سطح جامعه و رفتار و کردار مردم تأثیر متفاوت دارد.