ژاپن در سال ۱۹۸۹ کمترین میزان باروری خود را با نرخ باروری ۱.۵۷ فرزند تجربه کرد! این مسئله به عنوان "شوک ۱.۵۷" در ژاپن معروف شد؛ این کشور سالخورده با تمام پیگیریها تا کنون نتوانسته مانع از کاهش نرخ باروری خود شود.
به گزارش شهدای ایران، بُعد اقتصادی سالمندی جمعیت، عمدهترین مسئلهای است که تقریباً در همۀ جوامع درگیر با آن مشاهده شده است؛ همچنانکه جمعیتشناسان به آن اشاره کردهاند، سالمندی برای جوامع «یک بار اقتصادی بیسابقه» دانسته شدهاست!
علت آن است که فرد سالمند با خروج از چرخه فعالیت اقتصادی و تولید به یک انسان مصرف کننده تبدیل میشود، در حالیکه سهمی در تولید نداشته و نرخ "سرباری" را افزایش خواهد داد، بنابراین در بررسی بعد اقتصادی سالمندی، تحولاتی را میتوان مدنظر داشت که از نظر جامعه شناختی و جمعیت شناختی نیز حائز اهمیت است.
در این رابطه، برای نمونه میتوان به مورد ژاپن اشاره کرد؛ ژاپن از جمله شاخصترین کشورها با جمعیتی سالمند است؛ مطالعه وضعیت و سیاستهای جمعیتی این کشور در خصوص شرایط اقتصادی آن، میتواند برای کشورهایی همچون کشور ما که در خطر سالمندی جمعیت قرار دارد، مفید باشد.
در آسیای شرقی ژاپن از جمله نخستین کشورهایی بود که گذار باروری در آن رخ داد، کاهش باروری در ژاپن به لحاظ وسعت از همه ملل صنعتی بزرگتر بوده است؛ به طوری که کاهش شدید باروری از یکسو و افزایش امید به زندگی از سوی دیگر ژاپن را به یکی از سالخوردهترین کشورهای جهان در سال 2005 تبدیل کرد.
دولت ژاپن در سال 1989 کمترین میزان باروری را در طول تاریخ آمارهای حیاتی خود تا آن زمان تجربه کرد یعنی TFR برابر با 1.57 فرزند؛ تجربهای که همراه با سالخوردگی جمعیت از یک سو و افت اقتصاد ژاپن از سوی دیگر به عنوان "شوک 1.57" در کشور معروف شد و به طور وسیعی توسط رسانهها در سراسر کشور منتشر شد؛ دولت از سال 1990 به بعد تلاشهای مستمر و پیگیری را برای مقابله با کاهش باروری تا امروز در پیش گرفته است اما این تلاشها در مجموع شکست خورده و نتوانست مانع از کاهش باروری شوند تا جایی که ژاپن در حال حاضر باروری بسیار پایینی را در حدود TFR کمتر از 1.4 تجربه میکند!
در خصوص علل شکست برنامهها و سیاستهای دولت ژاپن روایتهای مختلفی توسط جمعیتشناسان عنوان شده است؛ "ماتسوکورا" و همکارانش آن را بر مبنای فرضیه مخصمه باروری پایین تبیین کرده و اشاره میکنند که بیش از 30 کشور در دنیا میزان باروری کل یعنی TFR کمتر از 1.5 دارند که هیچ یک از آنها موفق نشدند روند کاهشی باروری را معکوس کرده و آن را به سطح جانشینی بازگردانند؛ آنها در نهایت پیشنهاد میکنند به رغم شکست برنامههای افزایش باروری در ژاپن، این برنامهها را نباید بیاهمیت تلقی کرد؛ آنها همچنین معتقدند دولت در ابتدا باید سلامت را به اقتصاد بازگرداند تا هزینههای سنگین برنامههای افزایش باروری تأمین شود.
پژوهشگران سه دلیل را علت شکست سیاستهای افزایش جمعیت در ژاپن میدانند:
1- سیاستهای خانواده در خصوص بخش خصوصی ژاپن چیزی بیشتر از یکسری توصیههای الزامآور نبوده است؛ برای مثال در خصوص مرخصی والدین برای پدرها، کمپانیها مقاومت زیادی کرده و آن را امری برخلاف اخلاق کار تلقی میکنند.
2- سیاستهای خانواده در ژاپن در هدفگذاری گروه مهمی از جامعه ژاپن یعنی زنان جوان ناموفق بوده است؛ زنانی که زندگی خارج از مرزهای سنتی در سیستم اقتصادی و اجتماعی ژاپن اختیار کردند.
3- این سیاستها بشدت تحت تأثیر سیاستهای افزایش جمعیت در قبل از جنگ جهانی اول هستند تا جایی که سیاستهای افزایش جمعیت تبدیل به یک تابوی اقتصادی و اجتماعی ژاپن شدهاند.
کشورهای صنعتی اروپایی براساس سطوح باروریشان به دو دسته تقسیم میشوند؛ دسته اول: شامل کشورهای شمال، همه کشورهای انگلیسی و فرانسه و هلندی زبان در اروپای غربی میباشد که میزان باروری کل در آنها بالای 1.5 بچه به ازای هر زن میباشد.
دسته دوم شامل همه کشورهای اروپایی جنوبی و همه کشورهای آلمانی زبان اروپایی غربی است که میزان باروری کل در آنها پایینتر از 1.5 قرار دارد؛ کشورهای صنعتی آسیای شرقی مانند ژاپن هرچند خارج ازمحدوده اروپا هستند اما در گروه دو جای میگیرند؛ وجه اشتراک کشورهای گروه دوم وجود ارزشهای سنتی قوی در خصوص مسئولیتهای خانوادگی و جنسیتی شدن کارِ خانه و بچهداری میباشد، براین اساس پژوهشگران معتقداند که کاهش باروری به رغم دو دهه تلاشهای دولت ژاپن برای مقابله با آن به دلیل عنصر فرهنگی و ارزشهای سنتی حاکم در جامعه ژاپن است.
ارزشهایی که نگرش جنسیتی به نقش زن و مرد، مشارکت کمِ شوهر در کارهای خانه، و عدم توسعه سیاست دوستی خانواده در ژاپن را تقویت میکند؛ براساس پیمایشِ گذران وقت و اوقات فراغت، شوهران ژاپنی نسبت به شوهران آمریکایی یا اسکاندیناویی به میزان در خور توجهی زمان کمتری را به کار خانه اختصاص میدهند، بدین ترتیب نابرابری جنسیتی در سطح خانواده دلیل بسیار خوبی برای تداوم باوری بسیار پایین در ژاپن است.
در سال 1399 اندازه جمعیت ایران حدود 84 میلیون نفر برآورد شده است، از این مقدار بیش از 5 میلیون و 500 هزار نفر سالمند 65 سال به بالا خواهند بود که 6.6 درهم درصد جمعیت ایران را تشکیل میدهند؛ این آمار حاکی از آن است که ما در حال حاضر یک جمعیت میانسال داریم و از سال 1385 به این مرحله سنی ورود کردهایم؛ با در نظر گرفتن آمارهای مربوط به سرشماری نفوس و مسکن و گزارشهای سازمان ملل متوجه میشویم که فعلاً افزایش سالمندی کل یک روند طبیعی را طی میکند اما از سال 1409 به بعد ما شاهد افزایش چند برابری در جمعیت سالمندان کشور خواهیم بود و در صورت ادامه در سال 1430 به یکی از سالمندترین کشورهای دنیا تبدیل خواهیم شد! اینها در حالی است که نرخ باروری کشور در حال حاضر به حدود 1.8 فرزند به ازای هر زنِ در سن باروری رسیده است!
علت آن است که فرد سالمند با خروج از چرخه فعالیت اقتصادی و تولید به یک انسان مصرف کننده تبدیل میشود، در حالیکه سهمی در تولید نداشته و نرخ "سرباری" را افزایش خواهد داد، بنابراین در بررسی بعد اقتصادی سالمندی، تحولاتی را میتوان مدنظر داشت که از نظر جامعه شناختی و جمعیت شناختی نیز حائز اهمیت است.
در این رابطه، برای نمونه میتوان به مورد ژاپن اشاره کرد؛ ژاپن از جمله شاخصترین کشورها با جمعیتی سالمند است؛ مطالعه وضعیت و سیاستهای جمعیتی این کشور در خصوص شرایط اقتصادی آن، میتواند برای کشورهایی همچون کشور ما که در خطر سالمندی جمعیت قرار دارد، مفید باشد.
در آسیای شرقی ژاپن از جمله نخستین کشورهایی بود که گذار باروری در آن رخ داد، کاهش باروری در ژاپن به لحاظ وسعت از همه ملل صنعتی بزرگتر بوده است؛ به طوری که کاهش شدید باروری از یکسو و افزایش امید به زندگی از سوی دیگر ژاپن را به یکی از سالخوردهترین کشورهای جهان در سال 2005 تبدیل کرد.
دولت ژاپن در سال 1989 کمترین میزان باروری را در طول تاریخ آمارهای حیاتی خود تا آن زمان تجربه کرد یعنی TFR برابر با 1.57 فرزند؛ تجربهای که همراه با سالخوردگی جمعیت از یک سو و افت اقتصاد ژاپن از سوی دیگر به عنوان "شوک 1.57" در کشور معروف شد و به طور وسیعی توسط رسانهها در سراسر کشور منتشر شد؛ دولت از سال 1990 به بعد تلاشهای مستمر و پیگیری را برای مقابله با کاهش باروری تا امروز در پیش گرفته است اما این تلاشها در مجموع شکست خورده و نتوانست مانع از کاهش باروری شوند تا جایی که ژاپن در حال حاضر باروری بسیار پایینی را در حدود TFR کمتر از 1.4 تجربه میکند!
در خصوص علل شکست برنامهها و سیاستهای دولت ژاپن روایتهای مختلفی توسط جمعیتشناسان عنوان شده است؛ "ماتسوکورا" و همکارانش آن را بر مبنای فرضیه مخصمه باروری پایین تبیین کرده و اشاره میکنند که بیش از 30 کشور در دنیا میزان باروری کل یعنی TFR کمتر از 1.5 دارند که هیچ یک از آنها موفق نشدند روند کاهشی باروری را معکوس کرده و آن را به سطح جانشینی بازگردانند؛ آنها در نهایت پیشنهاد میکنند به رغم شکست برنامههای افزایش باروری در ژاپن، این برنامهها را نباید بیاهمیت تلقی کرد؛ آنها همچنین معتقدند دولت در ابتدا باید سلامت را به اقتصاد بازگرداند تا هزینههای سنگین برنامههای افزایش باروری تأمین شود.
پژوهشگران سه دلیل را علت شکست سیاستهای افزایش جمعیت در ژاپن میدانند:
1- سیاستهای خانواده در خصوص بخش خصوصی ژاپن چیزی بیشتر از یکسری توصیههای الزامآور نبوده است؛ برای مثال در خصوص مرخصی والدین برای پدرها، کمپانیها مقاومت زیادی کرده و آن را امری برخلاف اخلاق کار تلقی میکنند.
2- سیاستهای خانواده در ژاپن در هدفگذاری گروه مهمی از جامعه ژاپن یعنی زنان جوان ناموفق بوده است؛ زنانی که زندگی خارج از مرزهای سنتی در سیستم اقتصادی و اجتماعی ژاپن اختیار کردند.
3- این سیاستها بشدت تحت تأثیر سیاستهای افزایش جمعیت در قبل از جنگ جهانی اول هستند تا جایی که سیاستهای افزایش جمعیت تبدیل به یک تابوی اقتصادی و اجتماعی ژاپن شدهاند.
کشورهای صنعتی اروپایی براساس سطوح باروریشان به دو دسته تقسیم میشوند؛ دسته اول: شامل کشورهای شمال، همه کشورهای انگلیسی و فرانسه و هلندی زبان در اروپای غربی میباشد که میزان باروری کل در آنها بالای 1.5 بچه به ازای هر زن میباشد.
دسته دوم شامل همه کشورهای اروپایی جنوبی و همه کشورهای آلمانی زبان اروپایی غربی است که میزان باروری کل در آنها پایینتر از 1.5 قرار دارد؛ کشورهای صنعتی آسیای شرقی مانند ژاپن هرچند خارج ازمحدوده اروپا هستند اما در گروه دو جای میگیرند؛ وجه اشتراک کشورهای گروه دوم وجود ارزشهای سنتی قوی در خصوص مسئولیتهای خانوادگی و جنسیتی شدن کارِ خانه و بچهداری میباشد، براین اساس پژوهشگران معتقداند که کاهش باروری به رغم دو دهه تلاشهای دولت ژاپن برای مقابله با آن به دلیل عنصر فرهنگی و ارزشهای سنتی حاکم در جامعه ژاپن است.
ارزشهایی که نگرش جنسیتی به نقش زن و مرد، مشارکت کمِ شوهر در کارهای خانه، و عدم توسعه سیاست دوستی خانواده در ژاپن را تقویت میکند؛ براساس پیمایشِ گذران وقت و اوقات فراغت، شوهران ژاپنی نسبت به شوهران آمریکایی یا اسکاندیناویی به میزان در خور توجهی زمان کمتری را به کار خانه اختصاص میدهند، بدین ترتیب نابرابری جنسیتی در سطح خانواده دلیل بسیار خوبی برای تداوم باوری بسیار پایین در ژاپن است.
در سال 1399 اندازه جمعیت ایران حدود 84 میلیون نفر برآورد شده است، از این مقدار بیش از 5 میلیون و 500 هزار نفر سالمند 65 سال به بالا خواهند بود که 6.6 درهم درصد جمعیت ایران را تشکیل میدهند؛ این آمار حاکی از آن است که ما در حال حاضر یک جمعیت میانسال داریم و از سال 1385 به این مرحله سنی ورود کردهایم؛ با در نظر گرفتن آمارهای مربوط به سرشماری نفوس و مسکن و گزارشهای سازمان ملل متوجه میشویم که فعلاً افزایش سالمندی کل یک روند طبیعی را طی میکند اما از سال 1409 به بعد ما شاهد افزایش چند برابری در جمعیت سالمندان کشور خواهیم بود و در صورت ادامه در سال 1430 به یکی از سالمندترین کشورهای دنیا تبدیل خواهیم شد! اینها در حالی است که نرخ باروری کشور در حال حاضر به حدود 1.8 فرزند به ازای هر زنِ در سن باروری رسیده است!