کشف خودروی سرقتی
با
گزارش این سرقت، به دستور بازپرس شعبه سوم دادسرای ویژه سرقت تحقیقات آغاز
شد. دوربینهای مداربسته اطراف محل سرقت مورد بازبینی قرار گرفت و تصویر
متهمان که صورتهایشان را با ماسک بهداشتی پوشانده بودند به دست آمد. شماره
پلاک خودروی سرقتی به واحدهای گشت اعلام و بررسیها برای یافتن خودرو
ادامه داشت تا اینکه سه هفته بعد، مأموران گشت پلیس موفق شدند خودروی سرقتی
را در یکی از محلههای جنوب پایتخت پیدا کنند.
پس از کشف خودروی مسروقه و تحویل به دختر جوان وی تصمیم گرفت به دیدن خانوادهاش در یکی از شهرستانها برود. اما زمانی که او از سفر برگشت، با خانهای بههم ریخته مواجه شد. طلا، دلارها و اسناد و مدارک خانم مهندس که ارزش آن بیش از ۷۰۰ میلیون تومان بود به سرقت رفته بود.
در ادامه بررسیها تیم تحقیق به سراغ دوربینهای مداربسته خانه رفتند. در بازبینی دوربینها تصویر سه مرد جوان که صورتهایشان را با ماسک بهداشتی پوشانده بودند بهدست آمد. تطبیق تصاویر این افراد با مردان خشنی که خودرو را سرقت کرده بودند این فرضیه را قوت بخشید که هر دو سرقت از سوی یک باند رخ داده باشد. چرا که حتی یکی از متهمان همان لباسی را به تن داشت که در صحنه سرقت خودروی دختر جوان به تن داشته است.
در ادامه بررسیها دختر جوان سرنخی را در اختیار تیم تحقیق قرار داد: مدتی قبل پسر جوانی به خواستگاریام آمد و من به او پاسخ منفی دادم. کوروش از جواب رد ناراحت شد و کینهام را به دل گرفت. شاید او در این ماجرا دست داشته باشد، چون تنها کسی که میدانست من قرار است به دیدن خانوادهام بروم کوروش بود.
دستگیری خواستگار جوان
بدینترتیب
مأموران به سراغ کوروش رفته و او را بازداشت کردند. کوروش که ابتدا منکر
ماجرا بود، زمانی که با مدارک پلیسی مواجه شد، گفت: من در سرقتها نبودم،
اما طراحی سرقتها را من انجام دادهام. مدتی قبل با این دختر در جریان
خرید و فروش خودرو آشنا شدم. من در کار خرید و فروش خودرو هستم و میترا
بهدنبال خودروی مزدا بود. به او کمک کردم تا خودروی مناسبی خریداری کند.
او ادامه داد: کمکم به او علاقهمند شدم و او هم به من ابراز علاقه کرد. قرار بود ازدواج کنیم. همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه احساس کردم میترا تمایلی به این رابطه ندارد. دیگر تلفنهایم را پاسخ نمیداد و هر بار که میخواستم او را ببینم بهانه میآورد. در نهایت هم به من گفت از ازدواج با من منصرف شده است. بعداً فهمیدم که او با پسر دیگری که وضع مالی خیلی خوبی دارد آشنا شده است. از این رفتار میترا کینه به دل گرفتم، او عاشق من نبود. نمیتوانستم کسی که احساساتم را به بازی گرفته بود ببخشم.
اجیر کردن سارق
پسر
جوان ادامه داد: تا انتقام نمیگرفتم آرام نمیشدم، در مدتی که با میترا
دوست بودم از ساعت رفت و آمدهایش خبر داشتم. او به عنوان مهندس در یک شرکت
خصوصی کار میکرد. به سراغ سه نفر از دوستانم رفتم. به آنها پیشنهاد دادم
تا در انتقام گرفتن از میترا با من همراه شوند و در عوض پول خوبی به آنها
بدهم. نقشه اولمان سرقت خودروی میترا بود. با خودرواش کاری نداشتم فقط
میخواستم احساس از دست دادن را تجربه کند. سرقت از خانه هم نقشه من بود.
همدستانم کلید خانه میترا را از داخل ماشین او برداشته بودند. من از پول و
طلاهای مسروقه خبری ندارم دست سارقان است هدف من اذیت و انتقامگیری بود.
با اعتراف پسر جوان، به دستور بازپرس قدیر احمدزاده، او در اختیار مأموران اداره آگاهی قرار گرفت و تحقیقات برای بازداشت سه سارق اجیر شده ادامه دارد.