بعد از گذشت چند سال از دوران دفاع مقدس، نیاز بود نوحهای برای نسلهای جدید خوانده شود تا با مرورش، با آن دوران ارتباط برقرار کنند.
شهدای ایران؛ بعد از پایان دوران دفاع مقدس، نوحههای مشهور آن زمان مانند «ای لشکر صاحب زمان»، «کربلا کربلا ما داریم میآییم»، «ممد نبودی»، «سوی دیار عاشقان» و ... ورد زبانها شد، اما به مرور نسل جدید نمیتوانست با این نوحهها ارتباط برقرار کند و نیاز بود نوحه جدیدی برای این پیوند نسلی خوانده شود.
سعید حدادیان که خودش با رزمندگان مانوس بود، فرزند نوجوانش ـ محمدحسین ـ را به مشورت گرفت. حاج سعید میگوید: «پسرم محمدحسین ۱۰ـ۱۱ سال داشت که به فکر افتادم نسل جوان را به نسل خود و قبل خود گره زده و به نوعی به هم وصلشان کنم. یک شب که با محمدحسین نشسته بودیم به حرف و بحث، این شعر را سرودم. اولینبار هم آخر ماه صفر در هیأت رزمندگان غرب تهران خواندم.»
نوحهای که اشک رهبر را جاری کرد
شاید اوج فراگیری این نوحه، زمانی بود که در محضر مقام معظم رهبری خوانده شد. حدادیان میگوید: «فاطمیهای در محضر حضرت آقا برای اولینبار بخشهایی از «یاد امام و شهدا» را خواندم و احساس کردم وقت یک قدری گذشته، ادامه ندادم. وقتی خدمت حضرت آقا رسیدم چند قدمی به استقبال آمدند و این رفتار با همیشه تفاوت داشت. عرض کردم: «حضرت آقا ببخشید قسمت آخر مداحی اضافه بر سازمان بود.» ایشان که هنوز حالت محزون داشتند با بغض فرمودند: «این آخرین بخش مداحیتان از همه بهتر بود؛ چرا همه را نخواندید»؟» ایشان متوجه بودند که این اشعار طولانی است. گفتم: آقا! اجرای این مرثیه، ۲۰ دقیقه طول میکشید؟ من باید بخشهایی را با پسرم بخوانم. حضرت آقا فرمودند: «پسرتان را هم بیاورید و با او بخوانید.»
حاج سعید میگوید: «دفعه بعد به پسرم، محمدحسین گفتم من میدانم که حضرت آقا از حافظه سرشاری برخوردار هستند، اما با همه این تفاسیر فضای آنجا یک ایجابهایی دارد که ممکن است در این ۶ ماهی که از آن موضوع گذشته نتوانی بخوانی. به هر حال با هم رفتیم؛ تا رسیدیم یک نفر آمد و به من گفت: «حضرت آقا گفتند آن شعر یاد امام و شهدا فراموش نشود.» میدانید شب عاشورا، صدای مداح آن شادابی اولیه را ندارد و برای این موضوع آن شب یک قدری لحنها را تندتر اجرا میکردم. همه واقعا منقلب شده بودند؛ واقعاً این باور را داشتم که حضرتآقا در آلبوم خاطراتشان تصاویر شهیدان بهشتی، مطهری، مفتح، کاوه و هاشمینژاد و... را ملاحظه میکردند.
پس از پایان مداحی رفتیم برای دستبوسی خدمت حضرت آقا؛ ایشان دو سؤال از بنده کردند: اول پرسیدند، شعر از کی بود؟ عرض کردم، خودم. آقا فرمودند این باید کلیپ بشود. پس از آن با محمدحسین پسرم رفتیم بهشت زهرا و با برخی از دوستان فیلمبرداری کردیم و یک کلیپ ساخته شد.»
این نوحه میان رزمندگان دوران دفاع مقدس هم جایگاه ویژهای پیدا کرد؛ چون حال و هوای جبههها را برای آنها ترسیم میکرد. زمانی که سعید حدادیان آن را در هیأت گردان مقداد خواند و از حال و هوای آن روزهای رزمندگان در قالب شعر گفت، گویی حرف دل با آنان زد، حرفهایی که هرکدام با فرزندان خود میزدند.
مالک مددی فرمانده کنونی گردان مقداد و مسئول هیأت این گردان میگوید: «سال ۶۶ در جلسات هیأت که رزمندهها دور یکدیگر جمع میشدند، حاج سعید حضور پیدا کرد و این نوحه را خواند که شور و حال عجیبی در هیأت ایجاد کرد.»
سعید حدادیان در این نوحه که شعرش را خودش سروده است، تلاش کرده تا سوالات نسلهای جدید در خصوص جبههها را پاسخ دهد و حال و هوای آن روزها را بیان کند. این نوحه را بار دیگر بشنوید.
سعید حدادیان که خودش با رزمندگان مانوس بود، فرزند نوجوانش ـ محمدحسین ـ را به مشورت گرفت. حاج سعید میگوید: «پسرم محمدحسین ۱۰ـ۱۱ سال داشت که به فکر افتادم نسل جوان را به نسل خود و قبل خود گره زده و به نوعی به هم وصلشان کنم. یک شب که با محمدحسین نشسته بودیم به حرف و بحث، این شعر را سرودم. اولینبار هم آخر ماه صفر در هیأت رزمندگان غرب تهران خواندم.»
نوحهای که اشک رهبر را جاری کرد
شاید اوج فراگیری این نوحه، زمانی بود که در محضر مقام معظم رهبری خوانده شد. حدادیان میگوید: «فاطمیهای در محضر حضرت آقا برای اولینبار بخشهایی از «یاد امام و شهدا» را خواندم و احساس کردم وقت یک قدری گذشته، ادامه ندادم. وقتی خدمت حضرت آقا رسیدم چند قدمی به استقبال آمدند و این رفتار با همیشه تفاوت داشت. عرض کردم: «حضرت آقا ببخشید قسمت آخر مداحی اضافه بر سازمان بود.» ایشان که هنوز حالت محزون داشتند با بغض فرمودند: «این آخرین بخش مداحیتان از همه بهتر بود؛ چرا همه را نخواندید»؟» ایشان متوجه بودند که این اشعار طولانی است. گفتم: آقا! اجرای این مرثیه، ۲۰ دقیقه طول میکشید؟ من باید بخشهایی را با پسرم بخوانم. حضرت آقا فرمودند: «پسرتان را هم بیاورید و با او بخوانید.»
حاج سعید میگوید: «دفعه بعد به پسرم، محمدحسین گفتم من میدانم که حضرت آقا از حافظه سرشاری برخوردار هستند، اما با همه این تفاسیر فضای آنجا یک ایجابهایی دارد که ممکن است در این ۶ ماهی که از آن موضوع گذشته نتوانی بخوانی. به هر حال با هم رفتیم؛ تا رسیدیم یک نفر آمد و به من گفت: «حضرت آقا گفتند آن شعر یاد امام و شهدا فراموش نشود.» میدانید شب عاشورا، صدای مداح آن شادابی اولیه را ندارد و برای این موضوع آن شب یک قدری لحنها را تندتر اجرا میکردم. همه واقعا منقلب شده بودند؛ واقعاً این باور را داشتم که حضرتآقا در آلبوم خاطراتشان تصاویر شهیدان بهشتی، مطهری، مفتح، کاوه و هاشمینژاد و... را ملاحظه میکردند.
پس از پایان مداحی رفتیم برای دستبوسی خدمت حضرت آقا؛ ایشان دو سؤال از بنده کردند: اول پرسیدند، شعر از کی بود؟ عرض کردم، خودم. آقا فرمودند این باید کلیپ بشود. پس از آن با محمدحسین پسرم رفتیم بهشت زهرا و با برخی از دوستان فیلمبرداری کردیم و یک کلیپ ساخته شد.»
این نوحه میان رزمندگان دوران دفاع مقدس هم جایگاه ویژهای پیدا کرد؛ چون حال و هوای جبههها را برای آنها ترسیم میکرد. زمانی که سعید حدادیان آن را در هیأت گردان مقداد خواند و از حال و هوای آن روزهای رزمندگان در قالب شعر گفت، گویی حرف دل با آنان زد، حرفهایی که هرکدام با فرزندان خود میزدند.
مالک مددی فرمانده کنونی گردان مقداد و مسئول هیأت این گردان میگوید: «سال ۶۶ در جلسات هیأت که رزمندهها دور یکدیگر جمع میشدند، حاج سعید حضور پیدا کرد و این نوحه را خواند که شور و حال عجیبی در هیأت ایجاد کرد.»
سعید حدادیان در این نوحه که شعرش را خودش سروده است، تلاش کرده تا سوالات نسلهای جدید در خصوص جبههها را پاسخ دهد و حال و هوای آن روزها را بیان کند. این نوحه را بار دیگر بشنوید.