شهدای ایران: امیر خلبان "احمد مهرنیا" اظهار داشت: به طور معمول جنگ دو طرف دارد، اگر یک طرف جنگ دارای قدرت و سلاحهای نظامی برتر و بیشتری باشد قطعاً بعد از مدت کوتاهی جنگ پایان میپذیرد؛ جنگ ایران و عراق نیز از این قانون متمایز نبود، اما این مقاومت و ایثار رزمندهها بود که توانست یک جنگ فرسایشی را بعد از 8 سال با پیروزی به پایان رساند.
وی افزود: یکی از سختترین روزهای دوران دفاع مقدس که خیلی بر ما دشوار گذشت 4 آذر ماه سال 1365 بود، روزی که عراق ناجوان مردانه ساعت 11 صبح با هواپیماهای زیادی به خاک ما حمله کرد و با کمکی که از غرب و شرق میگرفت توانست رادارهای ما را کور کند، چرا که وقتی رادارها کور شوند دیگر نمیتوانند هواپیماهای خودی را به سمت هواپیماهای دشمن هدایت کنند.
خلبان مهر نیا تشریح کرد: روز 4 آذرماه عراق با برنامهریزی خاصی به خاک ما ورود کرده بود، هدف عراق پایگاه هوایی دزفول و شهر اندیمشک بود، در اندیمشک خط آهنی وجود داشت که جنوب کشور را به مرکز وصل میکرد، عراق با 54 هواپیما و با شلیک بمبهای متعدد حمله خود را به پایگاه هوایی دزفول آغاز کرد، موضوعی که این حمله را از حملههای دیگر عراق متمایز میکند نحوه بمباران و محل اصابت بمبها بود. ما متوجه شدیم هدف اصلی این حمله، گردان نگهداری و گردان خلبانها بود.
امیر مهرنیا اذعان داشت: خدا را شکر که در آن روز بمبها به محلهای حساس اصابت نکرد، ولی برای ما خیلی سنگین بود که تعداد زیادی از همرزمانمان در این حمله به شهادت رسیدند، وجه قالب موضوع این بود که ما در تمام طول جنگ اخلاق در جنگ را رعایت کردیم و خودمان را متعهد میدانستیم که با غیر نظامیها کاری نداریم، و عراقیها درست عکس آن را ثابت کردند، آنها به مناطق مسکونی حمله کرده و با حمله به شهر اندیمشک چهره خبیث خود را بیشتر نمایان کردند.
نویسنده کتاب «حمله هوایی به الولید» تصریح کرد: شهر اندیمشک با اتصال به شبکه راه آهن کشور به عنوان یک محل پشتیبانی مهم به حساب میآمد و عراقیها این را فهمیده بودند، لذا با حمله به آنجا میخواستند نقطه اتصال بین جنوب و مرکز را قطع کنند. در آن روز (4 اذر 1365) حدود 400 نفر از افراد بیگناه این شهر به شهادت رسیدند و با حمله ی 55 دقیقهای هواپیماهای عراقی روز سختی را گذراندیم.
امیر مهرنیا با ذکر خاطرهای از روز 4 آذر ماه ادامه داد: یک هواپیمای عراقی بعد از پایان عملیات بالای آسمان دزفول چند دور زد و میخواست در پایگاه ما بنشیند که درنهایت با اتمام سوخت هواپیما، خلبان در نزدیکی شهر دزفول از هواپیمایش به بیرون پرید، اسم او "حسام عبدالوهاب زبیری "بود و وقتی به اسارت ما درآمد ما متوجه شدیم اشتباهی به دزفول آمده بود که این نشانهٔ بیتجربگی خلبانان عراقی بود.
وی در ادامه با اشاره به استقامت مردم اندیمشک اظهار داشت: عراق با تمام قوا آمده بود تا اندیمشک و دزفول را نابود کند، اما مردم شهر اندیمشک بعد از تقدیم 400 شهید به انقلاب در یک ساعت، دو روز بعد در تشییع شهدا با تمام قوا حضور پیدا کردند و با سردادن شعار "جنگ جنگ تا پیروزی " باعث سرافکندگی نیروهای عراقی شدند، آنها هرگز اندیمشک را ترک نکردند و استقامتشان باعث شگفتی تمام غربیها شد.
نویسنده کتاب "ستارههای نبرد هوایی" در پایان گفت: چندین کتاب در موضوع دفاع مقدس نوشتهام، یکی از این کتابها کتاب "ستارههای نبرد هوایی " است که یک کتاب سریالی بوده و در هر جلد آن خاطرات کوتاهی از خلبانان با تعدادی از عکسهایشان به چاپ رسیده است.
وی افزود: یکی از سختترین روزهای دوران دفاع مقدس که خیلی بر ما دشوار گذشت 4 آذر ماه سال 1365 بود، روزی که عراق ناجوان مردانه ساعت 11 صبح با هواپیماهای زیادی به خاک ما حمله کرد و با کمکی که از غرب و شرق میگرفت توانست رادارهای ما را کور کند، چرا که وقتی رادارها کور شوند دیگر نمیتوانند هواپیماهای خودی را به سمت هواپیماهای دشمن هدایت کنند.
خلبان مهر نیا تشریح کرد: روز 4 آذرماه عراق با برنامهریزی خاصی به خاک ما ورود کرده بود، هدف عراق پایگاه هوایی دزفول و شهر اندیمشک بود، در اندیمشک خط آهنی وجود داشت که جنوب کشور را به مرکز وصل میکرد، عراق با 54 هواپیما و با شلیک بمبهای متعدد حمله خود را به پایگاه هوایی دزفول آغاز کرد، موضوعی که این حمله را از حملههای دیگر عراق متمایز میکند نحوه بمباران و محل اصابت بمبها بود. ما متوجه شدیم هدف اصلی این حمله، گردان نگهداری و گردان خلبانها بود.
امیر مهرنیا اذعان داشت: خدا را شکر که در آن روز بمبها به محلهای حساس اصابت نکرد، ولی برای ما خیلی سنگین بود که تعداد زیادی از همرزمانمان در این حمله به شهادت رسیدند، وجه قالب موضوع این بود که ما در تمام طول جنگ اخلاق در جنگ را رعایت کردیم و خودمان را متعهد میدانستیم که با غیر نظامیها کاری نداریم، و عراقیها درست عکس آن را ثابت کردند، آنها به مناطق مسکونی حمله کرده و با حمله به شهر اندیمشک چهره خبیث خود را بیشتر نمایان کردند.
نویسنده کتاب «حمله هوایی به الولید» تصریح کرد: شهر اندیمشک با اتصال به شبکه راه آهن کشور به عنوان یک محل پشتیبانی مهم به حساب میآمد و عراقیها این را فهمیده بودند، لذا با حمله به آنجا میخواستند نقطه اتصال بین جنوب و مرکز را قطع کنند. در آن روز (4 اذر 1365) حدود 400 نفر از افراد بیگناه این شهر به شهادت رسیدند و با حمله ی 55 دقیقهای هواپیماهای عراقی روز سختی را گذراندیم.
امیر مهرنیا با ذکر خاطرهای از روز 4 آذر ماه ادامه داد: یک هواپیمای عراقی بعد از پایان عملیات بالای آسمان دزفول چند دور زد و میخواست در پایگاه ما بنشیند که درنهایت با اتمام سوخت هواپیما، خلبان در نزدیکی شهر دزفول از هواپیمایش به بیرون پرید، اسم او "حسام عبدالوهاب زبیری "بود و وقتی به اسارت ما درآمد ما متوجه شدیم اشتباهی به دزفول آمده بود که این نشانهٔ بیتجربگی خلبانان عراقی بود.
وی در ادامه با اشاره به استقامت مردم اندیمشک اظهار داشت: عراق با تمام قوا آمده بود تا اندیمشک و دزفول را نابود کند، اما مردم شهر اندیمشک بعد از تقدیم 400 شهید به انقلاب در یک ساعت، دو روز بعد در تشییع شهدا با تمام قوا حضور پیدا کردند و با سردادن شعار "جنگ جنگ تا پیروزی " باعث سرافکندگی نیروهای عراقی شدند، آنها هرگز اندیمشک را ترک نکردند و استقامتشان باعث شگفتی تمام غربیها شد.
نویسنده کتاب "ستارههای نبرد هوایی" در پایان گفت: چندین کتاب در موضوع دفاع مقدس نوشتهام، یکی از این کتابها کتاب "ستارههای نبرد هوایی " است که یک کتاب سریالی بوده و در هر جلد آن خاطرات کوتاهی از خلبانان با تعدادی از عکسهایشان به چاپ رسیده است.