دولت روحاني با شعار تدبير و اميد روي کار آمد. معناي اين شعار آن بود که جامعه آن هشت سال گذشته را بيتدبير بوده و اميد جامعه به آينده به شدت آسيب ديده بود.
شهدای ایران: سیدمحمود میرلوحی عضو شورای شهر تهران و فعال سیاسی اصلاح طلب که به تازگی مدعی شده بود «اصولگرایان به ریاست جمهوری برسند کشور را یک دهه عقب میاندازند» مدعی شده است که در هشت سال دولت های نهم و دهم تدبیری وجود نداشت و امید مردم هم لطمه دید. این بامزه گویی میرلوحی در حالی است که دولت مدعی تدبیر در موضوعات مختلف پس از تخریب گسترده باز به همان سیاست های دولت قبل رجوع کرد.
اوج مدیریت اصلاح طلبانی نظیر میرلوحی را باید از آنجا متوجه شد که چندماه پیش همراه با همکارانش در شورای شهر در حال تصویب طرحی بودند که تردد مردم تهران را همچون خودروها زوج و فرد کنند.
*در حالي که اميد مردم در سال 91 به شدت آسيب ديده بود، دولت روحاني با شعار تدبير و اميد روي کار آمد. معناي اين شعار آن بود که جامعه آن هشت سال گذشته را بيتدبير بوده و اميد جامعه به آينده به شدت آسيب ديده بود. در دولت دوم روحاني در سال 96 حضور مردم موجب تاييد اين مسير شد. اما بعد از سال 96، متاسفانه روحاني بعد از انتخابات مسير را عوض کرد و ادامه نداد.
*ما تا دولت احمدينژاد، وزير يا استاندار مسالهدار نداشتيم. بالاخره بعد از 25 سال چنين اوضاعي پيش ميآيد. مسائلي از اين دست باعث ايجاد شکاف بين دولت و مردم ميشود. مردم ميبينند که بالاخره شرايط جامعه تغيير کرده و آن مسير و قضاياي قبلي هم نيست. براي همين احساس ميکنند از مسائلي همچون رانتهاي داده شده در حوزههاي مختلف بيخبرند. از اين رو است که آن همبستگي و دلبستگي که قبلا به مقامات و مسئولان بود، الان ديگر وجود ندارد.
*يکي از دستاوردهاي روحاني که بايد ديد و از آن تشکر کرد، اين بحث است که بخشهاي اقتصادي نيروهاي نظامي و امنيتي ادغام ميشود که ميتواند از طرفي گامي به سمت بهبود باشد و از طرف ديگر نظارت عمومي را تشديد کند. بهنظرم اگر اين کارها انجام شود، سرمايه اجتماعي دولت مجددا احيا و اعتماد مردم به دولت بازسازي ميشود و آن موقع است که رسانهها نيز شريک دولت و قوه قضائيه در فساد ميشوند.
*اصولگرايان تمايل دارند انتخابات بعدي به شيوه اسفند 98 برگزار شود. آنها مشارکت، شور و هيجان مردم در سالهاي 92، 94 و 96 را فراموش نکردهاند به همين دليل بقاي خود را در مشارکت 20 تا 25درصدي ميبينند.
*عدم تمايل اکثريت جامعه براي حضور در انتخابات 1400 چنان بود که حتي رئيس دولت اصلاحات به صراحت اعلام کرد اگر من هم از مردم بخواهم در انتخابات شرکت نميکنند بنابراين نميتوان اصلاحطلبان را در کاهش مشارکت مردم در انتخابات مجلس 98 مقصر دانست.
*اصلاحطلبان طرفدار حمايت از نامزد غيراصلاحطلب و به اصطلاح اجارهاي در 1400 نيستند و ميخواهند با کانديدايي که اصلاحطلبي آن نمايان و مشخص است در انتخابات رياست جمهوري شرکت کنند. از سوي ديگر خرد جمعي اصلاحطلبان هم تاکيد دارد که نبايد در آزموني حضور پيدا کرد که شکست از پيش معلوم است و ارادهاي براي ميدان دادن به اصلاحطلبان وجود ندارد. هراسي هم نداريم و اينطور نيست که تصور کنيم اگر 1400 را از دست دهيم فرصت ديگري نخواهيم داشت.
اوج مدیریت اصلاح طلبانی نظیر میرلوحی را باید از آنجا متوجه شد که چندماه پیش همراه با همکارانش در شورای شهر در حال تصویب طرحی بودند که تردد مردم تهران را همچون خودروها زوج و فرد کنند.
*در حالي که اميد مردم در سال 91 به شدت آسيب ديده بود، دولت روحاني با شعار تدبير و اميد روي کار آمد. معناي اين شعار آن بود که جامعه آن هشت سال گذشته را بيتدبير بوده و اميد جامعه به آينده به شدت آسيب ديده بود. در دولت دوم روحاني در سال 96 حضور مردم موجب تاييد اين مسير شد. اما بعد از سال 96، متاسفانه روحاني بعد از انتخابات مسير را عوض کرد و ادامه نداد.
*ما تا دولت احمدينژاد، وزير يا استاندار مسالهدار نداشتيم. بالاخره بعد از 25 سال چنين اوضاعي پيش ميآيد. مسائلي از اين دست باعث ايجاد شکاف بين دولت و مردم ميشود. مردم ميبينند که بالاخره شرايط جامعه تغيير کرده و آن مسير و قضاياي قبلي هم نيست. براي همين احساس ميکنند از مسائلي همچون رانتهاي داده شده در حوزههاي مختلف بيخبرند. از اين رو است که آن همبستگي و دلبستگي که قبلا به مقامات و مسئولان بود، الان ديگر وجود ندارد.
*يکي از دستاوردهاي روحاني که بايد ديد و از آن تشکر کرد، اين بحث است که بخشهاي اقتصادي نيروهاي نظامي و امنيتي ادغام ميشود که ميتواند از طرفي گامي به سمت بهبود باشد و از طرف ديگر نظارت عمومي را تشديد کند. بهنظرم اگر اين کارها انجام شود، سرمايه اجتماعي دولت مجددا احيا و اعتماد مردم به دولت بازسازي ميشود و آن موقع است که رسانهها نيز شريک دولت و قوه قضائيه در فساد ميشوند.
*اصولگرايان تمايل دارند انتخابات بعدي به شيوه اسفند 98 برگزار شود. آنها مشارکت، شور و هيجان مردم در سالهاي 92، 94 و 96 را فراموش نکردهاند به همين دليل بقاي خود را در مشارکت 20 تا 25درصدي ميبينند.
*عدم تمايل اکثريت جامعه براي حضور در انتخابات 1400 چنان بود که حتي رئيس دولت اصلاحات به صراحت اعلام کرد اگر من هم از مردم بخواهم در انتخابات شرکت نميکنند بنابراين نميتوان اصلاحطلبان را در کاهش مشارکت مردم در انتخابات مجلس 98 مقصر دانست.
*اصلاحطلبان طرفدار حمايت از نامزد غيراصلاحطلب و به اصطلاح اجارهاي در 1400 نيستند و ميخواهند با کانديدايي که اصلاحطلبي آن نمايان و مشخص است در انتخابات رياست جمهوري شرکت کنند. از سوي ديگر خرد جمعي اصلاحطلبان هم تاکيد دارد که نبايد در آزموني حضور پيدا کرد که شکست از پيش معلوم است و ارادهاي براي ميدان دادن به اصلاحطلبان وجود ندارد. هراسي هم نداريم و اينطور نيست که تصور کنيم اگر 1400 را از دست دهيم فرصت ديگري نخواهيم داشت.