نگاهی به اتفاقات نخستین روزهای جنگ با توجه به روزنوشتهای آیتالله جمی؛
بسیاری بر این عقیدهاند که پس از تسخیر خرمشهر مقاومت آیتالله جمی نقش مهمی در حفظ آبادان داشت. او با وجود هجمه سنگین دشمن همچنان در آبادان ماند و در مقابل دشمن ایستادگی کرد
شهدای ایران؛ نخستین روزهای دفاع مقدس به خاطر حمله همهجانبه و غافلگیرانه دشمن بعثی، برای ایرانیها با بهت و شوک همراه بود. نیروهای نظامی و رزمی هنوز سازماندهی مناسبی نداشتند و مسئولان سیاسی وقت نیز خطر شروع یک جنگ سراسری را جدی نمیگرفتند. به تبع این اتفاقات، رسانهها نیز در آن روزها چندان آمادگی پوشش اخبار جنگ را در شهرهای جنوبی نداشتند و به واسطه همین اتفاقات، دستنوشتههای افرادی که در بطن حوادث بودند و خاطرات روزانهشان را مینوشتند کمک زیادی به درک شرایط آن روزها میکند.
آیتالله مجاهد غلامحسین جمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی امام خمینی (ره) بهعنوان نماینده امام و نخستین امام جمعه آبادان منصوب شد. آیتالله جمی در نخستین روزهای سخت دفاع مقدس نقش بسیار مهمی برعهده داشت و باعث دلگرمی رزمندگان بود. این مجاهد خستگیناپذیر با حضور در میان رزمندگان به آنان دلگرمی میداد و پای صحبتهایشان مینشست.
رزمندگان آیتالله جمی را یاور و پشتیبان خود میدانستند و حضور ایشان برایشان بسیار مغتنم بود. بسیاری بر این عقیدهاند که پس از تسخیر خرمشهر مقاومت آیتالله جمی نقش مهمی در حفظ آبادان داشت. او با وجود هجمه سنگین دشمن همچنان در آبادان ماند و در مقابل دشمن ایستادگی کرد. محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران تلاشهای امام جمعه شهر آبادان در جریان حصر این شهر را با جمهوری اسلامی در محاصره تشبیه کرد و گفت: «در واقع حضور جناب آقای جمی، نمایشی از حضور جمهوری اسلامی در حالت اشغال و محاصره است. آبادان را اگر نمادی از کل جمهوری اسلامی بدانیم، در حالت محاصره هم به خوبی اداره میشد، یعنی نماز جمعهاش و زندگی عادی مردم برقرار بود. شهر محاصره کامل بود و فقط از طریق دریا میشد به آنجا آب و غذا رساند، ولی چنین شهری به خوبی اداره میشد.»
آیتالله جمی در کنار چنین نقشی، با نگارش خاطرات روزانهاش، کمک بسیار بزرگی به نسلهای بعدی برای فهمیدن آنچه که در آبادان میگذشت کرده است. ایشان خستگیناپذیر خاطراتش را مینوشت تا سند و مدرکی مهم برای آیندگان در تاریخ به یادگار بماند. خاطراتی که امروز ارزشی بسیار بالا پیدا کردهاند و گویای جزئیات بسیار زیادی هستند. امام جمعه آبادان در تاریخ ۲۴ مهر ۱۳۵۹، در ذیل خاطراتش مینویسد که به خاطر شرایط فوقالعاده و جنگی آبادان نتوانسته هر روز خاطراتش را بنویسد و آنچه که مینویسد از مجموع حوادثی است که در ذهنش مانده است. بخشی از این خاطرات به خوبی گواهی بر شرایط بسیار سخت مردم آبادان است.
آیتالله جمی در بخشی از خاطراتش مینویسد: «لاینقطع (مدام) آتش میبارد و خانه و کاشانه این مردم مظلوم بر سرشان خراب و ویران میشود. مردم عادی، زنان، پیرمردان و پیرزنان و اطفال صغیر هدف توپ و خمپاره و بمبارانهای هواییاند. خرمشهر و آبادان شاید تا این تاریخ، ۱۳۵۹/۷/۲۴، بیش از هزار شهید داده که اغلب از مردم عادی هستند و بیش از این تعداد مجروح شدهاند و این برخلاف تمام قوانین و مقررات بینالمللی است که در جنگ باید مردم عادی و سکنه شهرها و روستاها از حمله نظامی مصون باشند، اما رژیم لجامگسیخته صدام همچنان که جنگش برخلاف تمام موازین بود و بدون اعلان جنگ و اطلاع قبلی حمله را آغاز کرد، پرواضح است که در ادامه و استمرار آن هم پیرو هیچ قاعده و رسم انسانی نخواهد بود.»
او در بخش دیگری با تلخی از وضعیت کوی ذوالفقاریه یاد میکند: «هماکنون اگر کسی بیاید و آثار این جنگ را در شهر آبادان و خرمشهر ببیند پی به ماهیت و هویت رژیم عراق میبرد. در خرمشهر، اغلب خانهها نیمهمخروبه و آسیبدیده است... دو شب قبل، کوی ذوالفقاری که از محلههای فقیرنشین آبادان است، به وسیله خمپاره گلولهباران شد که خانههایی ویران و حدود ۲۰ نفر از مردان و زنان و اطفال صغیر با وضع فجیعی به شهادت رسیدند. دست و پای بعضیها قطع شده بود و بعضیها سرشان با خمپاره از تن جدا شده بود.»
ایشان همچنین در ادامه از نقش مهم تبلیغات غافل نمیشود و توضیح میدهد که هر روز برای رزمندگان از طریق رادیو آبادان پیام میفرستاد تا از نظر روحی دچار افت نشوند. مرور این خاطرات نشان میدهد مردم آبادان در نخستین روزهای دفاع مقدس چه روزهای سختی و دردناکی داشتهاند. روزهایی که کمتر خبرنگار و دوربین تلویزیونی توانست ابعاد فاجعه را در این شهر نشان دهد.
آیتالله مجاهد غلامحسین جمی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی امام خمینی (ره) بهعنوان نماینده امام و نخستین امام جمعه آبادان منصوب شد. آیتالله جمی در نخستین روزهای سخت دفاع مقدس نقش بسیار مهمی برعهده داشت و باعث دلگرمی رزمندگان بود. این مجاهد خستگیناپذیر با حضور در میان رزمندگان به آنان دلگرمی میداد و پای صحبتهایشان مینشست.
رزمندگان آیتالله جمی را یاور و پشتیبان خود میدانستند و حضور ایشان برایشان بسیار مغتنم بود. بسیاری بر این عقیدهاند که پس از تسخیر خرمشهر مقاومت آیتالله جمی نقش مهمی در حفظ آبادان داشت. او با وجود هجمه سنگین دشمن همچنان در آبادان ماند و در مقابل دشمن ایستادگی کرد. محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه پاسداران تلاشهای امام جمعه شهر آبادان در جریان حصر این شهر را با جمهوری اسلامی در محاصره تشبیه کرد و گفت: «در واقع حضور جناب آقای جمی، نمایشی از حضور جمهوری اسلامی در حالت اشغال و محاصره است. آبادان را اگر نمادی از کل جمهوری اسلامی بدانیم، در حالت محاصره هم به خوبی اداره میشد، یعنی نماز جمعهاش و زندگی عادی مردم برقرار بود. شهر محاصره کامل بود و فقط از طریق دریا میشد به آنجا آب و غذا رساند، ولی چنین شهری به خوبی اداره میشد.»
آیتالله جمی در کنار چنین نقشی، با نگارش خاطرات روزانهاش، کمک بسیار بزرگی به نسلهای بعدی برای فهمیدن آنچه که در آبادان میگذشت کرده است. ایشان خستگیناپذیر خاطراتش را مینوشت تا سند و مدرکی مهم برای آیندگان در تاریخ به یادگار بماند. خاطراتی که امروز ارزشی بسیار بالا پیدا کردهاند و گویای جزئیات بسیار زیادی هستند. امام جمعه آبادان در تاریخ ۲۴ مهر ۱۳۵۹، در ذیل خاطراتش مینویسد که به خاطر شرایط فوقالعاده و جنگی آبادان نتوانسته هر روز خاطراتش را بنویسد و آنچه که مینویسد از مجموع حوادثی است که در ذهنش مانده است. بخشی از این خاطرات به خوبی گواهی بر شرایط بسیار سخت مردم آبادان است.
آیتالله جمی در بخشی از خاطراتش مینویسد: «لاینقطع (مدام) آتش میبارد و خانه و کاشانه این مردم مظلوم بر سرشان خراب و ویران میشود. مردم عادی، زنان، پیرمردان و پیرزنان و اطفال صغیر هدف توپ و خمپاره و بمبارانهای هواییاند. خرمشهر و آبادان شاید تا این تاریخ، ۱۳۵۹/۷/۲۴، بیش از هزار شهید داده که اغلب از مردم عادی هستند و بیش از این تعداد مجروح شدهاند و این برخلاف تمام قوانین و مقررات بینالمللی است که در جنگ باید مردم عادی و سکنه شهرها و روستاها از حمله نظامی مصون باشند، اما رژیم لجامگسیخته صدام همچنان که جنگش برخلاف تمام موازین بود و بدون اعلان جنگ و اطلاع قبلی حمله را آغاز کرد، پرواضح است که در ادامه و استمرار آن هم پیرو هیچ قاعده و رسم انسانی نخواهد بود.»
او در بخش دیگری با تلخی از وضعیت کوی ذوالفقاریه یاد میکند: «هماکنون اگر کسی بیاید و آثار این جنگ را در شهر آبادان و خرمشهر ببیند پی به ماهیت و هویت رژیم عراق میبرد. در خرمشهر، اغلب خانهها نیمهمخروبه و آسیبدیده است... دو شب قبل، کوی ذوالفقاری که از محلههای فقیرنشین آبادان است، به وسیله خمپاره گلولهباران شد که خانههایی ویران و حدود ۲۰ نفر از مردان و زنان و اطفال صغیر با وضع فجیعی به شهادت رسیدند. دست و پای بعضیها قطع شده بود و بعضیها سرشان با خمپاره از تن جدا شده بود.»
ایشان همچنین در ادامه از نقش مهم تبلیغات غافل نمیشود و توضیح میدهد که هر روز برای رزمندگان از طریق رادیو آبادان پیام میفرستاد تا از نظر روحی دچار افت نشوند. مرور این خاطرات نشان میدهد مردم آبادان در نخستین روزهای دفاع مقدس چه روزهای سختی و دردناکی داشتهاند. روزهایی که کمتر خبرنگار و دوربین تلویزیونی توانست ابعاد فاجعه را در این شهر نشان دهد.